جنبش زنان در فلسطین در بستر زمینه‌ی تاریخی، اجتماعی و سیاسی

جنبش‌های زنان در مناطق فلسطینی تحت اشغال با دو وظیفه اصلی روبه‌رو هستند: یکی ادامه دادن نبرد ملی و مشارکت در ساخت دولت و جایگاه مستقل فلسطینی و دیگری مبارزه برای حقوق زنان. در شرایط عادی پیگیری هم‌زمان این دو دستور کار سخت است؛ در شرایط فوق‌العاده که وجود دولت و جامعه فلسطینی، خود با اشغال اسرائیل تهدید می‌شود، این امر بسیار دشوارتر، اگر نگوییم غیرممکن است.[۱]

شروع فعالیت‌های زنان فلسطینی به (حداقل) سال ۱۹۲۱ و تأسیس اتحادیه‌ی زنان فلسطینی بازمی‌گردد که از دستاوردهایش برگزاری تظاهرات علیه اعلامیه بلفور و برگزاری کنگره عمومی زنان فلسطینی در اورشلیم در سال ۱۹۲۹ بود. در جنگ ۱۹۴۷-۱۹۴۸ که به تأسیس دولت اسرائیل انجامید، زنان فلسطینی بلافاصله مسئولیت خانواده‌ها و ملتشان را برعهده گرفتند و نقش‌های اجتماعی خود را به طور چشمگیری تغییر دادند.[۲]

در ۱۹۶۵، کمی پیش از اشغال کرانه باختری و غزه توسط اسرائیل، ۱۳۹ نماینده‌ که از طریق شبکه‌های اجتماعی غیررسمی و به نمایندگی از جوامع فلسطینی در سراسر جهان انتخاب شده بودند، جمع شدند و اتحادیه‌ی عمومی زنان فلسطینی (GUPW) را به‌عنوان یک نهاد مردمیِ سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) تأسیس کردند. همچنین اساسنامه GUPW را از اساسنامه ساف که نقش‌های زنان را مرد‌محور تعریف می‌کرد، جدا کردند[۳]

اشغال اسرائیلی سال ۱۹۶۷ نقطه عطفی برای جنبش فلسطینی و همچنین برای زنان فلسطینی بود. با شکست سرسختانه رژیم رسمی عرب،کنترل ساف به‌دست گروه‌های مبارز فلسطینی در سال‌های ۱۹۶۸-۱۹۶۹ افتاد. اساسنامه تازه‌تأسیس ساف جنگ مسلحانه را به عنوان «تنها استراتژی برای آزادی فلسطین» تعریف کرد و مرگ شهیدانه را بالاترین عمل فداکاری و شجاعت معرفی کرد. در ادامه این امکان فراهم شد که زنان فلسطینی به گروه‌های مبارزه بپیوندند و مشارکتشان در جنبش مقاومت افزایش یافت. جنبش ملی فلسطینی حال با معضلی مواجه بود: چگونه نقش‌های زنان را تعریف و مفهوم‌بندی کند بدون این‌که تعادل جنسیتی را در جامعه فلسطینی بر هم بزند؟ در مواجهه با این پرسش، رهبری فلسطینی از هنجارهای پدرسالارانه‌ی موجود بهره برد و گاهی از دیدگاه‌های استعمارگران خود الگوبرداری کرد و نقش‌های زنان را با ساخت سه تصویر متمایز ولی مرتبط از زنان فلسطینی تعریف کرد. تصویر اولِ «زن فوق‌العاده»، شهادت و پرورش را تمجید و تشویق می‌کرد[۴].

در تصویر دوم، «مادر بارور» یا تولیدکننده ملت، به داشتن تعداد زیادی فرزند، ترجیحا پسر، تشویق می‌شد. ساخت این تصویر نشان داد که رهبری ملی فلسطینی، تعریف اسرائیل از«جنگ جمعیتی» را به رسمیت شناخته است: یعنی پیروزی در طرفی کسب می‌شود که جمعیت بیشتری داشته باشد. بنابراین، «زایمان بیشتر برای انقلاب» به صورت دائمی از سوی رئیس ساف، یاسر عرفات، شنیده می‌شد و او زنان را تشویق می‌کرد که حداقل ۱۲ فرزند داشته باشند[۵].

تصویر سوم، زنان فلسطینی را به‌عنوان نشانه‌‌ی شرف ملی به تصویر می‌کشید. ملت، فلسطین، به‌عنوان یک زن آسیب‌پذیر و دوست‌داشتنی تصویر می‌شد و سیاست‌های اسرائیلی در تثبیت این تصاویر دخالت داشت. برای مثال، بلافاصله پس از آغاز اشغال سال ۱۹۶۷، بازجویان اسرائیلی از مفاهیم ناموس و آبرو بهره بردند تا زنان زندانی فلسطینی را به تسلیم و اعتراف وادار کنند. روش‌های بازجویی اسرائیلی شامل تهدید زنان زندانی فلسطینی به تجاوز جنسی بود و در برخی موارد تلاش می‌شد لباس‌های آن‌ها را پاره کرده و برهنگی آن‌ها را به پدران یا برادرانشان نشان دهد. در اکثر موارد، زنان زندانی فلسطینی اعتراف کردن را به لکه‌دار کردن آبرو و رسوا کردن خانواده‌شان ترجیح دادند.[۶]

بنابراین، زنان فلسطینی همواره در زندگی سیاسی مردم خود شرکت داشتند. با این حال، به دلایل مختلفی مشارکت فعال زنان برای تغییر مناسبات حاکمبر روابط جنسیتی کافی نبود. اول به این دلیل که جنبش فلسطینی، آزادی ملی را اولین و تنها اولویت خود می‌دانست. دوم به خاطر سیاست‌های اسرائیل که روش‌های اشغال جنسیتی به کار می‌برد و سوم به دلیل تولید و حفظ گفتمان جنسیتی در میان زنان فلسطینی.[۷]

Ad placeholder

NGOسازی جنبش زنان فلسطین

با امضای توافقنامه‌های اسلو، نقش زنان تقریباً ناپدید شد و بسیاری از سازمان‌های مردمی موفق زنان به NGOهایی تبدیل شدند که بیشتر حامیان مالی غربی داشتند و برنامه‌هایی با جهت‌گیری لیبرال را پیگیری می‌کردند. این «NGسازی جنبش زنان» برای زنان فلسطینی و تمایلات آن‌ها به تغییر اجتماعی و توسعه زیان‌بار بوده است. در این NGOها، اعضای کادر و گروه‌های هدف در تصمیم‌گیری یا سیاست‌گذاری شرکت داده نمی‌شدند یا توانایی تحریک جمعیت‌های مردمی برای جنبش نداشتند[۸]. فرآیند NGOسازی منجر به تجزیه و تضعیف تمام جنبش‌های اجتماعی و به ویژه جنبش زنان ملی سکولار شد جای خالی به سرعت توسط اشکال جدید فعالیت، اشکال جدید ملی‌گرایی و یک ایدئولوژی جنسیتی جدید توسط مردان و زنان در جنبش اسلامی پر شد.[۹]

از دهه ۱۹۹۰ به بعد، اثرات NGOسازی در فرموله‌کردن برنامه ملی برای مقاومت در برابر اشغال آشکار شد. برخی از حامیان مالی اصلی برای NGOها و همچنین فعالان جنبش‌های بین‌المللی زنان به جداسازی این سازمان‌ها از سیاست تاکید کرده‌اند. در تلاش برای تضعیف تحرک جنبش زنان فلسطینی، آنها مشغول پروژه‌هایی برای جلب زنان اسرائیلی و فلسطینی به «کنفرانس‌های صلح» به منظور برپایی «صلح» می شدند. بیشتر این فعالان واقعیت دردناک اشغال و سیاست‌های آن در زمینه تصاحب اراضی را نادیده می‌گرفتند. این کنفرانس‌ها نه تنها به حمایت از «فرآیند صلح» کمک نکرده‌اند، بلکه به تشدید سیاست‌های اشغال با پوشاندن آن‌ها و جلب توجه فضای بین‌المللی به «فرآیند صلح» بی‌پایان که هرگز به صلح واقعی نمی‌انجامد، کمک کرده است. [۱۰]

چالش‌ها و فرصت‌های ایدئولوژی جنسیتی حماس

تا قبل از ظهور حماس به عنوان یک حریف سیاسی در برابر فتح، جنبش زنان به خاطر عدم حضور در رهبری سیاسی دچار ضعف بود. بنابراین، زمانی که انتفاضه دوم در سال ۲۰۰۰ آغاز شد، بیشتر زنان قادر به مشارکت فعال نبودند. در سال ۲۰۰۴، به منظور اعطای بیشترین قدرت تصمیم‌گیری به زنان در  تشکیلات خودگردان فلسطین یا حکومت ملی فلسطین، وزارت امور زنان تأسیس شد. اما تا آن زمان، طرف سکولار طیف سیاسی قدرتش را در برابر جنبش‌ اسلامی از دست داده بود؛ تغییری که زنان نیز در ایجاد آن بدون نقش نبودند [۱۱].

با آغاز انتفاضه دوم و در سال‌های پس از آن، صدها زن فلسطینی در اماکن اسرائیلی به اسارت گرفته شدند (بیشتر آن‌ها باگروه مقاومت ارتباط داشتند). اکثریت به سازمان‌های اسلامی مانند حماس و جهاد اسلامی وابسته بودند که نشان دهنده‌ی ظرفیت جنبش‌های اسلامی برای ادغام زنان در جنگ مسلح است. به تدریج، اسلامی ‌شدن مجدد بخش‌هایی از جامعه فلسطینی آشکارتر شد. حتی در دانشگاه‌های فلسطینی، نه تنها کسانی که به طور سنتی به اسلام نزدیک‌ بودند به حمایت از بلوک اسلامی پرداختند، بلکه در کانون‌های سکولار پیشین مانند «بیرزیت(Birzeit)»، حمایت از بلوک اسلامی افزایش یافت و دانشجویان زن به ویژه فعال شدند.[۱۲]

زنان اسلام‌گرا با دو انتظار تناقض‌آمیز روبه‌رو هستند: زندگی به‌عنوان مادران خوب و همسران فرمانبردار یا تبدیل شدن به الگویی از فعال سیاسی – چالشی که بیشتر زنان سکولار با آن روبه‌رو هستند. وقتی به زندگی زنان تحت حاکمیت حماس توجه می‌شود، رسانه‌های جریان اصلی تمایل دارند به نگاه اول و تقسیم کار جنسیتی، جداسازی جنسیتی در مدارس و مکان‌های عمومی و محدودیت‌های روزانه که از سال ۲۰۰۶ به تدریج بر آن‌ها تحمیل شده است، توجه کنند. با این حال، با فاصله گرفتن از نظریات اولیه‌ی سازمان های حماس درباره نقش‌های جنسیتی، برخی از اعضای حماس حمایت خود را از مشارکت زنان در امور عمومی و در مواقع ضروری در جنگ مسلحانه نشان دادند.[۱۳]

در دسامبر ۱۹۹۵، حماس تأسیس حزب نجات ملی اسلامی را اعلام کرد. برخلاف سازمان‌های زنان در جنبش ملی سکولار، دپارتمان فعالیت زنان حماس توانسته است زنان را نه فقط در بخش جداگانه‌ای، بلکه به طور کامل در بخش‌های سیاسی خود، در بخش‌های اجتماعی یا مدیریت، ادغام کند. حزب و دپارتمان زنان آن درهای خود را به روی «زن اسلامی جدید» که بسیار تحصیل کرده، صریح و مدرن است، گشوده است.[۱۴]

برای تسهیل فرایند این ادغام، حزب و جوامع مرتبط با آن، یک شبکه گسترده از مهد‌کودک‌ها با هزینه حداقلی اداره می‌کنند که در آن زنان فقیر و همسران زندانیان سیاسی از پرداخت هزینه معاف هستند. اداره مهد کودک‌ها کاری رایج بود که قبلاً توسط سازمان‌های ملی و سکولار زنان انجام می شد و بعداً ترک شده بود. خلاء ایجاد شده توسط این سازمان‌ها، نه توسط سازمان‌ خودگردان فلسطین(PA) که در سال ۱۹۹۴ تأسیس شد، بلکه توسط سازمان اسلامی پر شد[۱۵].

دپارتمان فعالیت زنان از شیوه‌های مختلفی برای جذب و استخدام زنان استفاده می‌کرد. آن‌ها با اردوگاه‌های پناهندگان کار می‌کردند. دپارتمان هر سال یک کمپین برای زنان زندانیان سیاسی (که تقریباً توسط تمام سازمان‌های ملی و سازمان های زنان سکولار فراموش شده‌اند)، به شکل تظاهرات علیه اسرائیلی‌ها و سازمان خودگردان برگزار می کرد. آنها در فعالیت های برنامه سالیانه، هر دو دستور کار ملی و جنسیتی برای زنان را در نظر می گرفتند.. دپارتمان برنامه‌های مختلفی برای جذب زنان متعلق به گروه‌های مختلف اجتماعی انجام می‌داد. فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی برای زنان با تحصیلات بالاتر ارائه می‌شد، در حالی که آموزش حرفه‌ای و پشتیبانی مالی برای زنان کم درآمدتر و با تحصیلات کمتر ارائه می‌شد. آن‌ها بسیاری از کارگاه‌ها را در زمینه‌ی آموزش سیاسی برگزار می‌کردند، کاملاً شبیه به برنامه‌هایی که به طور معمول توسط سازمان‌های زنان چپ‌گرای (مارکسیست) سکولار ارائه می‌شد. همچنین برنامه‌ای به نام «دیدار زنان» با هدف پیوند و تحرک بین زنان وکیل، نویسنده، روزنامه‌نگار، پزشک و حسابدار اجرا می شد. علاوه بر این، هر سال، یک دوره یک ساله برای تشکیل کادر زنان برگزار می‌شد که شیوه‌ی سازمان‌دهی‌اش را از گروه‌های مارکسیستی برگرفته بودند. این نوع برنامه‌ها در مقایسه با برنامه‌های سازمان‌های زنان ملی‌گرا و سکولار که در مخاطب قرار دادن این گروه از زنان به شکل سیستماتیک و پایدار ناکام شده بودند، نوآورانه بودند.[۱۷]

نگرش حزب و زنان اسلام گرای فلسطینی نسبت به شریعت «اصلاح» شده است و همواره در حال تکامل است. این نگرش،گفتمان سازمان‌های فمینیستی که نگاهی فردگرایانه و لیبرال به حقوق دارد و دشواری‌های فلسطینی‌ها را در مواجهه با اشغال نادیده می‌گیرد به چالش می‌کشد، و بیشتر از آن، سکولاریسم  فلسطینی دوگانه، که از اسلام به عنوان مرجع مشروعیت استفاده می‌کند را مورد پرسش قرار می‌دهد. مهم است که توجه کنیم انگیزه‌های پشت فراخوان برای اصلاح شریعت، در واقع یک حرکت برای تغییر روابط قدرت بین مردان و زنان و در ساختار خانواده است. برخی از اعضای مرد چنین تغییری را پذیرا هستند و از مشارکت مردان و زنان در فعالیت‌های مشترک حمایت می کنند، که باعث ارتقای تصویر حزب و زنان آن به عنوان «مدرن» می‌شود؛ در حالی که همچنان به تغییرات عمیق‌تر و کمتر «قابل مشاهده» درون خانواده مخالفت می‌کنند[17].

با این حال، حضور زنان و مردان در فعالیت‌های مشترک، توسط تمام اسلام‌گرایان حمایت نمی‌شود. بسیاری از آن‌ها خواستار تفکیک جنسیتی بین دانشجویان هستند. خواسته‌ای که نشان می‌دهد حجاب برای عبور از موانع جنسی کافی نیست. می‌توان گفت، ایدئولوژی جنسیتی حماس، در حالی‌که از «زن اسلامی جدید» حمایت می‌کند و با تصور متداول از زن فلسطینی به عنوان رحم بارور مخالفت می‌کند، مشابه ایدئولوژی ملی‌گرای سکولار، بر نقش پذیرفته‌‌تر زنان در تولید ملت تأکید می‌کند. با «اسلامی‌سازی» فلسطین و «ملی‌سازی» اسلام، اسلام‌گرایان موفق شده‌اند تا یک نوع ملی‌گرایی را شکل دهند که اسلام جزئی از آن است و نیرویی برای حرکت مردمی تشکیل می‌دهد[۱۸]

Ad placeholder

جاد نقل می‌کند که عبارت «متن ممنوع نمی‌کند»( the text does not prohibit)، یکی از مفاهیمی بود که در طول مصاحبه‌هایش با زنان اسلام‌گرا، تکرار می‌شد. آن‌ها منظورشان این بود که متون دینی قابل تفسیر هستند و بنابراین امکان تغییر تفسیرها برای ساختن یک فضای مشروع بزرگتر برای زنان در حیطه ی عمومی را مهیا می‌سازد. زنان اسلام‌گرا، در حالی‌که کاملا در انتشار ایدئولوژی جنسیتی جنبش مشارکت داشتند، اولین کسانی هستند که مرزهای آن را  به جلو می‌رانند و حضور خود را در فضای عمومی گسترش می‌دهند. زنان اسلام‌گرا توانسته‌اند نمایندگی قابل توجه و سازمان‌یافته‌ای را در میان زنان با تحصیلات بالا و حرفه‌ای ایجاد کنند.

کارشناسان خارجی به نادیده گرفتن تأثیر ناپایداری ساختاری و ملی و پیگیری اجرای پروژه‌های طراحی‌شده خارجی که برای برابری جنسیتی متداول است، گرایش دارند. سرکوب واقعی که روزانه توسط قدرت اشغالگر اجرا می‌شود، هر تلاشی برای تعریف یا ارتقای شهروندی یا به طور کلی هر گونه پیشرفت یا توسعه ای را در نوار غزه و کرانه‌ی باختری دشوار کرده است. بیشتر منابع فلسطینی در کنترل اسرائیل و اقدامات تنبیهی آن قرار دارند. دیوار جداسازی، فلسطینیان را از خاک و منابع آبی خود و همچنین از یکدیگر جدا کرده است. عدم کنترل بر خاک، دریا و فضای هوایی، عدم توانایی فلسطینیان برای سفر از شهر به شهر حتی در مناطق «تحت کنترل» پلیس نظامی، حملات مکرر، تجاوزات، ترورهای هدفمند و قتل‌ها – این‌ها و جزئیات بی‌شمار دیگر از اشغال اسرائیلی،هرگونه  تلاشی برای توسعه را غیرممکن می‌کنند. به هر حال، علی‌رغم هرگونه تعارض و ابهام درون سازمان خودگردان فلسطینی و سازمان‌های زنان، اشغال نظامی اسرائیلی به عنوان عامل اصلی در فروپاشی جنبش‌ زنان فلسطینی در کرانه‌ی باختری و نوار غزه بوده و همچنان باقی است[۱۹]

علی‌رغم این واقعیت که بسیاری از سکولارها، اسلام‌گرایان را غیر دموکراتیک، «بنیادگرا» و نه قسمتی از یک جامعه مدنی «واقعی» می‌بینند، اسلام‌گراها عرصه مبارزه ملی و خدمت ملی را به عهده گرفته‌اند و این منجر به پیچیده‌تر شدن امکان تشکیل یک برنامه منسجم برای مبارزه با اشغال و یا دستیابی به حقوق زنان شده است[۲۰]

پی‌نویس‌ها

[۱] (2010, Jad).

[۲] (1998, Abdulhadi).

[۳] (1998, Abdulhadi).

[۴] (1998, Abdulhadi)

[۵] (1998, Abdulhadi)

[۶] (1998, Abdulhadi).

[۷] (1998, Abdulhadi).

[۸] (2016, Pestana)

[۹] (2010, Jad).

[۱۰] (2010, Jad ).

[۱۱] (2016, Pestana)

[۱۲] (2016, Pestana).

[۱۳] (2016, Pestana).

[۱۴] (2010, Jad).

[۱۵]  ,Jad) 2010)

[۱۶]  (2010,Jad).

[۱۷] (2010,Jad)

[۱۸] (2010, Jad).

[۱۹] (2010, Jad).

[۲۰] (2010,Jad).

منابع

Abdulhadi, Rabab. 1998. The Palestinian Women’s Autonomous Movement: Emergence, Dynamics, and Challenges. Gender and Society, Vol. 12, No. 6.

Jad, Islah. 2010. “The Demobilization of a Palestinian Women’s Movement: From Empowered Active Militant to Powerless and Stateless ‘Citizens.’” In Women’s Movement in the Global Era, Ed. Amrita Basu. Westview Press.

Pestana, Filipa. 2016. Hamas and the Women’s Movement: Islamism and Feminism Under Occupation. Lund University-Centre for Middle Eastern Studies.