این تصویری است که جمهوری اسلامی به ادعای برگزاری یک انتخابات برای سمت ریاستجمهوری جلوی ما گذاشته است: حکومت غرق فساد و خونریزی، بیتوجه به خواستههای ملت یا نیازهای اقتصادی یا زیستمحیطی ایران، شش نامزد را انتخاب کرده است تا از بین آنها، گزینه مطلوب ولی فقیه بیرون بیاید. هیچکدام از نامزدها کوچکترین صحبتی از تغییری واقعی نمیکنند. همزمان هوا آلوده است، آب نایاب، و ایران یا دست به گریبان سیل است یا موج گرما و خشکی، ایرانیان سوگوار گرانیهای بیپایان. اگر شهروندی بخواهد رای بدهد، بین بدتر و بدترین باید یکی را انتخاب کند یا رای مخدوش بنویسد. نتیجه همهشان شبیه به تصویری است که آن اپلباوم (Anne Applebaum) در تازهترین مقالهش برای شماره ماه ژوئن نشریه آتلانتیک مانثلی با تیتر «جنگ نوین پروپاگاندا» نوشته:
خانه آزادی، یک سازمان غیرانتفاعی مدافع دموکراسی در سراسر جهان، ۵۶ کشور را «آزاد نیست» معرفی میکند. بیشتر این حکومتها، برای شهروندانشان تصویری از یک آرمانشهر ارائه نمیدهند و آنها را الهام نمیبخشند تا جهانی بهتر بسازند. درعوض، آنها به مردم یاد میدهند تا بدبین و منفعل، بیتفاوت و وحشتزده باشند، چون امکان ساختی جهانی بهتر برایشان وجود ندارد. هدفشان توجیه مردم برای دوری از سیاست و مهمتر از این، متقاعد کردن آنهاست که هیچجایگزین دموکراتیکی وجود ندارد: دولت ما شاید فاسد باشد، اما بقیه همه فاسد شدهاند. شما ممکن است رهبرمان را دوست نداشته باشید، اما بقیه [گزینههای رهبری] بدتر هستند. شاید از مدل جامعه خوشتان نیاید، اما حداقل ما قوی هستیم. ولی جهان دموکراتیک ضعیف، منحط، ازهمگسیخته و در آستانه مرگ است.
آن اپلباوم کیست و از کتابها و مقالههای او چه میتوان برای محافظت از مردم در برابر استبداد حکومتی آموخت؟
از منتقد شوروی سوسیالیستی تا پژوهشگر دروغپروری قرن ۲۱مه
آن اپلباوم (Anne Applebaum)، نویسنده ثابت مجله آتلانتیک (the Atlantic)، یکی از قدیمیترین مجلههای گفتوگو و اندیشه در آمریکاست. متولد واشینگتن دیسی از خانوادهای با اصالت لهستانی است و به جز آمریکا، در اروپا هم زندگی کرده. در جوانی، یک راستگرای اهل خواندن و نوشتن بود و برای دورهای معاون سردبیر مجله اسپیکتیتر (the Spectator) قدیمیترین هفتهنامه جهان بود که همچنان چاپ میشود.
در جوانی، منتقد شوروی سوسیالیستی بود و چند کتاب معروف خود، از جمله «گولاک: یک تاریخ» (Gulag: A History) که نخستین تاریخچه جامع اردوگاههای کار اجباری شوروی سوسیالیستی متمرکز زمان استالین بود و برای همین کتاب هم جایزه پولیتزر ۲۰۰۳ میلادی را برد.
بعد کتاب «پرده آهنین: سرکوب اروپای شرقی، ۱۹۴۴-۱۹۵۶» (Iron Curtain: The Crushing of Eastern Europe, 1944–1956) را نوشت که متمرکز تلاش شوروی سوسیالیستی برای ریشهزدایی آزادی و دموکراسی از کشورهای شرق اروپا از جمله لهستان است. اپلباوم بتدریج منتقد روزگار مدرن شد و از راستگرایی فاصله گرفت. در ۲۰۲۰ میلادی، کتاب «تاریکروشن دموکراسی: فریبندگی اغواگرانه اقتدارگرایی» (Twilight of Democracy: The Seductive Lure of Authoritarianism) را نوشت و کتاب تازهاش، «شرکت خودکامگی: دیکتاتورهایی که میخواهند جهان را اداره کنند» (Autocracy, Inc.: The Dictators Who Want to Run the World) در جولایی ۲۰۲۴ میلادی منتشر خواهد شد.
علاوه بر تمامی اینها، او هماکنون عضو ارشد موسسه آگورا در دانشگاه جان هاپکینز است و در آنجا یکی از مدیرهای پروژه «دروغسازی قرن ۲۱ام میلادی» است.
فعالیت گروهی دیکتاتورها برای یاری به همدیگر
اگر احساس میکنید تلاشهای مدنیتان برای تغییر در ایران بینتیجه مانده است و فکر میکنید اگر دست به اعتراض بزنید، گسترده سرکوب خواهید شد، دارید نتیجه فعالیت جمعی از کشورهای استبدادطلب را تحمل میکنید. در نوامبر ۲۰۲۱، اپلباوم در مقاله «آدمهای بد برنده میشوند» برای آتلانتیک نوشت:
انقلابهای دموکراتیک مُسری هستند. اگر بتوانی جلویشان را در یک کشور بگیری، شاید از شروع آن در دیگر کشورها جلوگیری کرده باشی.
او در بخش دیگری از مقالهاش به جنبش آزادیخواهی ایران اشاره کرد:
مانند بسیاری از دیگر مردمان عادی که از تجربه بیعدالتی به سیاست روی آوردهاند – مانند سوتلانا تیخانوفسکایا(Sviatlana Tsikhanouskaya)، مانند رهبران جنبش اعتراضی شگفتانگیز هنگکنگ، مانند کوباییها و ایرانیها و برمهایهایی که برای رشد دموکراسی در سرزمینشان تلاش میکنند – آنها در مبارزه با افرادی هستند که شرکتهای دولتی را کنترل میکنند و میتوانند بر تصمیمهای صرفا سیاسیشان سرمایهگذاری میلیارد دلاری کنند. آنها در حال مبارزه علیه افرادی هستند که میتوانند فنآوریهای پیشرفته نظارت عمومی را از چین و باتهای شبکههای اجتماعیشان را از سنت پیترزبرگ بخرند. مهمتر از همه، آنها در مبارزه با افرادی هستند که خود را نسبت به احساسات و عقاید هموطنهایشان و همچنین احساسات و نظرات هر کس دیگری، بیخیال کردهاند. چون شرکت استبدادطلبی به اعضای خود نه تنها پول و امنیت، بلکه چیزی لمسناشدنی اما بیاندازه مهم اعطا میکند: مصونیت از مجازات.
در یک دموکراسی حقیقی، نامزد انتخاباتی نمیتوانست فردی با سابقه فساد محمدباقر قالیباف یا باسابقه جنایت علیه بشریت مصطفی پورمحمدی باشد. جای این دو نفر در یک دموکراسی حقیقی، زندانی است که بر پایه احکام یک دادگاه شفاف و بر پایه قانون است. قانونی که تمامی افراد جامعه برابر در مقابل آن قرار میگیرند.
هماهنگی جمهوری اسلامی با آمریکا، چین و روسیه برای ضربه به دموکراسی
احتمالا فکر میکنید پس چگونه اولف کریسترسون، نخستوزیر سوئد از حزبی لیبرال محافظهکار به حمید نوری اجازه میدهد از زندان خارج و به آغوش جمهوری اسلامی ایران برگردد و بلافاصله در تهران، تایید کند که حمید عباسی است. خب، یک لحظه خودتان را جای او بگذارید. سوئد تنها کشور دریای بالتیک است که دولت در آن بدون حضور حزبی راست افراطی شکل گرفته است. هرچند سوئد مانند اسرائیل، شاهد دور افتادن احزاب سیاسی از همدیگر است که شکلگیری دولت را بسیار سخت، اما انحلال دولت را بسیار ساده کردهاند.
راست افراطی در انتخابات پارلمان اروپا چند هفته پیش از انتخابات ریاستجمهوری ایران، توانست خودی نشان دهد هرچند کنترل اروپا را نتوانست در دست بگیرد. این مرتبه شاید مقامهای اتحادیه اروپا همچنان میانهرو باشند، اما در مرتبههای بعدی چه؟ وقتی دولتهای اروپایی یکی بعد از دیگری با حمایت احزاب راست افراطی شکل میگیرند، بعید نیست اتحادیه اروپا هم با توسل به این احزاب، قاره سبز را مدیریت کند.
احزاب راست افراطی در برخی ویژگیهایشان با استبدادطلبانی مانند نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایران همگام هستند: از واقعیت متنفر هستند، فقط جلوی خبرنگار خودی پاسخ سوال از پیش تعیین شده میدهند، به اقلیتها میتازند تا بتوانند حواس اکثریت را پرت از ناتوانیهایشان در مدیریت جامعه کنند، همزمان خود را به مذهب، سنت، مردسالاری و ناسیونالیسم گره میزنند و هرچند از چپها متنفر هستند، از واژگانی مانند ایدئولوژی که در جنبش چپ شکل گرفته و معنادار شده استفاده میکنند، اما بهشیوهای که معکوس معنای پیشین آن است، چون گسترده از پخش دروغ سود میبرند.
همانطور که گام به گام، خیلی کند اما ممتد، دموکراسی ضعیف میشود، اقدامهای غیردموکراتیک بیشتر میشوند. مانند آنچه نخستوزیر سوئد انتخاب کرد که منتقد فارسیزبان را خشمگین میکند اما رایدهنده متکی به سیاست هویت را برای انتخابات بعدی نزدیکتر به حزب او نگه میدارد.
سود دروغ، یا خبرهای جعلی مبنای مقاله «جنگ نوین پروپاگاندا» است که اپلباوم در بخش دیگری از آن نوشته است:
آدمی میتواند این را یک «توطئه» پنهانی استبدادطلبان برای پخش گسترده نظریههای توطئه علیه دموکراسی بخواند، هرچند این یک راز نیست. تمامی اقدامهای آنها در دسترس و مشاهدهپذیر است. روسیه، چین و گاهی دیگر بازیگران دولتی – ونزوئلا، ایران، مجارستان – همکار آمریکاییها شدهاند تا دموکراسی را بیاعتبار کنند، تا اعتبار رهبران دموکراتیک را زیر سوال ببرند، تا حاکمیت قانون را به سخره بگیرند. آنها این همگامی را با هدف انتخاب [دونالد] ترامپ انجام میدهند که دور دوم ریاستجمهوریاش به وجهه دموکراسی در سراسر جهان آسیب خواهد زد و همچنین ثبات دموکراسی در آمریکا را حتی پیش از این خدشهدار خواهد کرد.
تاریکروشن دموکراسی
کتاب پیشین اپلباوم، «تاریکروشن دموکراسی»، روایت مردمانی است که به همدیگر نزدیک بودند اما با انتخابهایشان، دیدگاههای سیاسیشان متفاوت از همدیگر شد و سپس دیگر نمیتوانستند با همدیگر صحبت کنند. مانند دو جوان که در شوروی سوسیالیستی مدیریت رسانه خواندند. بعد به آلمان شرقی بازگشتند، یکی مخلص حکومت بود و دیگری منتقد، تنها بر پایه انتخابهایی که در ابتدای کارشان داشتند. هرچند شبیه به همدیگر بزرگ شده و آموزش دیده بودند.
تفاوت ساده است: اینکه چقدر طمع داشته باشی و چقدر از توان مغزیات استفاده کنی، همچنین اینکه چقدر تسلیم رویای حکومت از زندگی باشی و چقدر برای خودت، رویا خلق کنی.
با وجود این، تفاوت است بین قرن ۲۰ام و ۲۱ام: در دومی، هوش مصنوعی، الگوریتم، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی وجود دارند که درک واقعیت را بیاندازه سخت کردهاند. در کنار آن، فعالیت همگام افراطیون چه در جمهوری اسلامی چه در آمریکا، به گسترش دروغ قدرت میبخشد. هدف اما این نیست که جامعه به زندگی بهتری برسد، هدف نهایی این است که حکومت برپا بماند و سود بخشی از جامعه، آنهایی که دور حکومت جمع شدهاند، برقرار باشد. جامعه در این میان در ناامیدی غوطهور است و راهی برای تغییر پیدا نمیکند. و البته، فراموش میکند چگونه میتواند از توان مغزیاش را خلق تغییر استفاده کند. معدود کسانی که تسلیم این صحنهآرایی نشوند، به هر شیوه ممکن سرکوب خواهند شد.
اپلبوام در «جنگ نوین پروپاگاندا» همین روند را شرح میدهد. مثالهایی میآورد که چگونه جایی مانند چین یا روسیه یک دروغ را منتشر میکند، بعد از العام و پرس تیوی تا ارتش رسانهای آنها در آفریقا، آن را بازنشر میکنند. گسترش تکرار یک دروغ، مانند بلند گفتن مکرر آن، دروغ را به بخشی از ذهن مخاطب تبدیل میکند. یا آنگونه که او در همین مقاله نوشته است:
به کندی، این خودکامگان دور همدیگر گرد آمدهاند، نه برای مجموعهای از روایتها، بلکه پیرامون مجموعهای از ایدهها یا بهتر بگوییم، در تقابل با مجموعهای از ایدهها به همدیگر رسیدهاند. برای مثال شفافیت. و حاکمیت قانون. و دموکراسی. آنها تصویری از این ایدهها دیدهاند – ایدههایی که در جهان دموکراتیک خلق شدهاند – این تصویرها را مثلا از مخالفان خود شنیدهاند و به این نتیجه رسیدهاند که این ایدهها برای رژیم آنها خطرناک است. زبان خودشان گویای همین است. در ۲۰۱۳ میلادی، وقتی شی جین پینگ به سمت رئیسجمهور چین رسید، یک یادداشت [memo] در میان مدیران داخلی چین پخش کرد که به شیوهای معماگونه، با نام «سند شماره ۹» شناخته میشود و البته در زبانی رسمیتر، «فضای کنونی ایدئولوژی که دولت کنونی با آن مواجه است» – «هفت خطر» را فهرست میکند که حزب کمونیست چین با آن مواجه است. در صدر لیست «دموکراسی بر پایه قانون اساسی غربی» قرار دارد، پس از آن «اعلامیه جهانی حقوق بشر»، «استقلال رسانهها»، «استقلال قوهقضاییه» و «مشارکت مدنی» قرار گرفتهاند.
حمله استبدادطلبان به ماهیت دموکراسی یا انتخابات، مستقیم نیست. آنها با حمله به اعتماد مردم به یک رسانه، یا یک خبرنگار، یا یک سیاستمدار، یا یک واکسن، یا نسل پنجم تلفن همراه و… شروع میکنند و درنهایت تصویری خلق میکنند که در آن برای شما، مخاطب این تصویرسازی، جایی برای گزینه تغییر به نقع دموکراسی، به نفع خواسته ملت، به نفع برابری همگان در برابر قانون، وجود نداشته باشد.
درسی که از اپلبوام میشود گرفت، جدایی از جریان سیال دروغسازی و دروغپروری است. با خواندن، آموختن و دیگر جنبههای استفاده از مغز که بتواند یاس و ناامیدی را کنار بزند تا گام به گام، به کندی و سختی اما درنهایت ممکن، بتوان انتخابات حکومتی را بدل به انتخاباتی مردمی کرد. انتخاباتی که در آن نامزدها نیازمند تایید ولی فقیه برای نامزد شدن نیستند، مجبور نیستند تا ولی فقیه را در صحبتهایشان راضی نگه دارند، لازم نیست دولتشان تنها دولتی در سایه بیت رهبری باشند. آنها فقط انسانهایی برابر در مقابل قانون هستند.
رسیدن به چنین آیندهیی، در فضای کنونی، بدون فعالیت مدنی فراتر از یک کشور ممکن نخواهد شد. ما آزاد نخواهیم شد مگر همه ما آزاد شویم.
من از همان اولین سالی که رادیو زمانه آغاز به کار کرد پای ثابت خواننده سایت زمانه بوده ام. کمتر اتفاق می افتد که روزی زمانه را نگاه نکنم و مقاله ای را نخوانم. در چند ماه اخیر برداشت من از محتوی زمانه این است که کیفیت مقاله ها افت زیادی کرده است و زمانه به سمت یک رسانه در سطح نازل پیش می رود. این مقاله نمونه بارز این افت در کیفیت است. مقاله ای که میتوانست در گویا و یا ایران اینتر ناشینال هم منتشر شود. نویسنده با عجله چند نقل قول از یک نویسنده و چند گزاره را در باره انتخابات پشت سر هم ردیف کرده است و آن را منتشر کرده است. در این مقاله با یک بررسی عمیق روبرو نیستیم. بیشتر به مشق مدرسه یک شاگرد دبیرستانی شبیه است که ثابت میکند درسهایش را خوانده و در لابلای این نوشته از تصمیم سوئد برای تسلیم شدن در برابر باج خواهی جمهوری اسلامی هم دفاع می کند و بر آن سرپوش می گذارد. امیدوارم هیات تحریریه و کسانی که انتشار مقالات را تائید می کنند با ریز بینی بیشتری آنها را بخوانند قبل از اینکه مهر تائید بر آنها بزنند.
شهروند / 20 June 2024
همان قدر میتوان از سرکار خانم آن اپلباوم برای دموکراسی آموخت که میتوان از سعید جلیلی. مرتجع بودن ربطی به محجب بودن و داشتن ریش نیست بلکه به اندیشه آدمها ربط دارد. بسیاری از تحصیل کردگان آکسفورد تحصیل کرده های خوش پوش و خوش عکسی هستند که در خدمت سرمایه های مالی جهان (انحصارات بانکی) هستند و موجودات خطر ناک مر تجعی بیش نیستند. از این دست روشنفکران بسیار ند در سراسر جهان که در خدمت سرمایه هستند و ما مردمان عادی مخاطب آنان نیستیم
شهروند / 21 June 2024
من دو نظر در رابطه با این مقاله ارسال کردم که اولی هنوز منتشر نشده است. احتمالا نقص فنی باید باشد
شهروند / 21 June 2024