یادداشت پیش‌رو با تکیه بر پژوهش‌های «اریک لوب»[۱] به بررسی نقش امنیتی و ایدئولوژیک جهاد سازندگی در مناطق اتنیکی-ملی در ایرانِ پساانقلابی می‌پردازد. نهاد مذکور در جریان سرکوب اپوزیسیون (۱۹۷۹-۱۹۸۴)، دورهٔ انقلاب فرهنگی (۱۹۸۰-۱۹۸۳) و جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) با نفوذ فیزیکی و فکری به این مناطق از طریق زیرساخت‌ها، مراقبت‌های بهداشتی، آموزشی، فرهنگی، مذهبی و نظامی-امنیتی در سرکوب جنبش سکولار، مترقی و غیرمرکزگرای مناطق اتنیکی-ملی نقشی کلیدی ایفا کرد، اما در کسب هژمونی و متحقق‌نمودن اهداف ایدئولوژیک خود دچار شکست شد.

یک معرفی مختصر

جهاد سازندگی نهادی انقلابی بود که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ به فرمان روح‌الله خمینی با شعار رسیدگی به مناطق محروم و دورافتاده در ایران تأسیس شد. پیش از تأسیس رسمی آن، ایدهٔ جهاد سازندگی نخستین بار با عنوان طرح اعزام گروه‌های ۱۰ نفره دانشجویی به مناطق محروم و با پیشنهاد یکی از اعضای هیئت‌علمی دانشکده فنی دانشگاه تهران مطرح شد. اولین گروه‌های اعزامی تا تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۵۷ به مدت ۳ ماه در کوردستان، گنبد، ترکمن‌صحرا، خوزستان، شهرکرد و سیستان و بلوچستان فعالیت کردند. این نهاد زیرساخت‌های روستایی (جاده‌ها، پل‌ها، برق و آب) را توسعه و بهبود بخشید، کمک‌های کشاورزی و مالی (کار، آموزش، نهاده‌ها و اعتبار) ارائه کرد و آموزش و مراقبت‌های بهداشتی (مدرسه، کتابخانه، درمانگاه، حمام، واکسیناسیون و دارو) را ترویج نمود. در ۷ آذر ۱۳۶۲ به وزارت جهاد سازندگی ارتقاء پیدا کرد و به وزارتخانه‌ای در دولت جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد و سال ۱۳۷۹ با «وزارت کشاورزی» ادغام و «وزارت جهاد کشاورزی» بنیان نهاده شد.[۲]

جهاد سازندگی یک نهاد معطوف به توسعه و محرومیت‌زدایی روستایی صرف نبود، بلکه به‌مثابهٔ ابزاری ایدئولوژیک در راستای تحکیم رژیم نوپای جمهوری اسلامی ایران عمل کرد. این سازمان به‌شکل مؤثری چه در مناقشات پساانقلابی ایران و چه در جنگ ایران-عراق در مقام یکی از بنیان‌های دولت‌سازی پساانقلابی نقش بازی کرد.[۳] علاوه بر این، پس از کمک به خمینی و حزب جمهوری اسلامی برای تحکیم قدرت در داخل کشور، در سال ۱۹۸۳ در قالب یک وزارتخانه دولتی با انجام طرح و برنامه‌های توسعه روستایی در خارج از مرزهای ایران، ازجمله کشورهای صحرای آفریقا و مناطق شیعی لبنان، به نفوذ رژیم در خارج از کشور کمک نمود.[۴] ازاین‌رو، جهاد سازندگی را باید یکی از کلیدی‌ترین بازیگران در تحکیم قدرت در داخل و افزایش نفوذ فرامرزی جمهوری اسلامی قلمداد نمود.

Ad placeholder

جهاد سازندگی در مناطق پیرامونی

کارکرد ایدئولوژیک و نهادی جهاد سازندگی در راستای تثبیت نظام جمهوری اسلامی عمیقاً در سایه باقی‌مانده است. کارهای اریک لوب، به‌ویژه کتاب «جهاد سازندگی ایران: توسعه روستایی و تثبیت رژیم پس از ۱۹۷۹»[۵] و دیگر مقالاتش در این زمینه، یک استثناء پژوهشی به شمار می‌روند. لوب نشان می‌دهد که:

«جهاد سازندگی با ابزارهای غیرقهری به پروژه دولت‌سازی جمهوری اسلامی کمک کرده است. به‌عنوان‌مثال، در میان درگیری‌های قومی در چند سال اول، اعضای جهاد سازندگی هم از طریق خدمات و هم از طریق آموزش ایدئولوژیک به دلجویی از جمعیت روستایی کمک کردند و مخالفین مارکسیست و مجاهدین خلق را در روستاهای مستعد شورش شناسایی کردند. در طول سال‌های جنگ ایران و عراق، این سازمان نقش مهم مهندسی جنگ را بر عهده گرفت و پس‌ازآن به‌عنوان یک عامل برجسته [دورهٔ] بازسازی عمل کرد».[۶]

تصویر رو جلد کتاب «جهاد سازندگی ایران: توسعه روستایی و تثبیت رژیم پس از ۱۹۷۹»، اریک لوب، انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۲۰.

در طول انقلاب و پس‌ازآن در جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، جهاد سازندگی به‌ویژه در مناطق مرزی با جمعیت بزرگ آذری، عرب، بلوچ، کورد و ترکمن فعالیت قابل‌توجهی داشت. اعضای سابق جهاد سازندگی در مصاحبه‌ها و گفتگوها با اریک لوب اظهار داشته‌اند که به دلیل فقر و توسعه‌نیافتگی بیش‌ازحد در مقایسه با استان‌های مرکزی و شیعه‌نشین به این مناطق عمدتاً سنی‌نشین و غیرفارس اعزام شده‌اند. علاوه بر این، جمعیت اتنیکی-مذهبی و دورافتادگی جغرافیایی آن‌ها، همراه با نارضایتی از به حاشیه رانده شدن توسط توسعه صنعتی و شهری متمرکز شاه دریچه‌ای برای جهاد سازندگی و سایر سازمان‌های انقلابی ایجاد کرد تا پروژه‌ها و خدماتی را به این مناطق توسعه‌نیافته ارائه دهند و جمعیت حاشیه‌نشین و بی‌بضاعت آن‌ها را تحت سلطه خود درآورند.[۷]

بااین‌حال، لوب بر این باور است که شکل‌گیری چنین گفتمان عمل‌گرایی در میان نیروهای جهادی بخشا واکنشی به ادعا و فعالیت‌های جریانات چپ در مناطق اتنیکی-ملی پس از انقلاب بود و حضور نیروهای جهادی به‌نوبهٔ خود منجر به شکل‌گیری رقابت در بین آن‌ها و نیروهای چپ در فعالیت‌های عمرانی به هدف کسب هژمونی و عضوگیری در مناطق روستایی شد. درواقع، ازآنجاکه احزاب و جریاناتی همچون «حزب دمکرات کوردستان ایران» (KDPI) و «سازمان انقلابی زحمتکشان کوردستان» (کومله) در کوردستان، «جامعه فرهنگی و سیاسی مردم ترکمن» در ترکمن‌صحرا، «حزب وحدت اسلامی» در سیستان و بلوچستان و سازمان فرهنگی، سیاسی و عشایری مردم عرب در خوزستان با شعارهای خود برای دفاع از مستضعفان و زحمتکشان باعث گرایش مردم به سمت کمونیسم و مارکسیسم شده بودند، جهاد سازندگی و حزب جمهوری اسلامی ایران را مجاب به توجه و تأکید مفرط بر توسعه و آبادانی مناطق روستایی و مرزی کشور به هدف مقابله با گفتمان و رتوریک مارکسیستی و ملی‌گرای این مناطق شد.[۸]

جهادگران سرکوب: استراتژی‌ها علیه جنبش ملی پیرامون

همان‌طور که پیشتر اشاره شد، فلسفهٔ حضور سازمانی جهاد سازندگی در مناطق اتنیکی-ملی نه محرومیت‌زدایی صرف از مناطق روستایی، بلکه عمدتاً استفاده از برنامه‌ها و پروژه‌های توسعه‌ای در راستای مبارزه با جنبش‌های آزادی‌بخش ملی آن‌ها و جریانات اپوزیسیون چپ و ناسیونالیست در آن مناطق بود. لوب با نقل‌قولی از اکبر ناطق نوری – نخستین نماینده شورای انقلاب در جهاد سازندگی- بر این نکته صحه می‌گزارد. از قول ناطق نوری آمده است که:

«ما در جهاد [سازندگی] معتقد بودیم که بهترین راه برای مقابله با مردم ترکمن (خلق ترکمن) [در گنبد]، مردم عرب (خلق عرب) [در خوزستان]، حزب دمکرات کوردستان ایران و سازمان انقلابی زحمتکشان کوردستان ایران این بود [نیروهای جهاد] به داخل روستاها بروند و به مردم خدمت کنند. بنابراین مردم به حمایت ما خواهند آمد و آن گروه‌ها دیگر زنده نمی‌مانند. این استراتژی ما در جهاد [سازندگی] بود».[۹]

استراتژی مقابله با جریانات اپوزیسیون در این مناطق نه به‌صورت تک‌افتاده، بلکه در موازی با عملیات نظامی و لشکرکشی‌های سپاه پاسداران و ارتش در قالب جاسوسی و شناسایی افراد، گروه‌ها و شبکه‌های مخالفین و به‌طورکلی، در قالب پشتیبانی اطلاعاتی-لجستیکی از عملیات نظامی-امنیتی پیش می‌رفت. بر اساس پژوهش‌های لوب، نیروهای سپاه در سال‌های آغازین خود به دلیل فقدان تجربه و تخصص کافی به نیروهای جهاد متکی بود. به‌همین دلیل، جهاد سازندگی ضمن تلاش برای ارائه پروژه‌ها و خدمات به مناطق مرزی، با نظارت و محکوم کردن مخالفان و انقلابیون مسلح، به سپاه بی‌تجربه و فاقد تجهیزات در عملیات کمک کرد.[۱۰] برای مثال، یکی از اعضای سابق جهاد که در کوردستان خدمت کرده بود، می‌گوید:

«اطلاعاتی را که [او] از معلمان مدارس و دیگر خبرچینان در مورد افراد و گروه‌های مخالف که تهدیدی علیه جهاد سازندگی و دولت بودند جمع‌آوری کرده بود به سپاه و دستگاه امنیتی می‌داد».[۱۱]

همچنین، یک کارشناس توسعه روستایی – که با جهاد در سیستان و بلوچستان همکاری کرده بود- تأیید می‌کند که:

«این سازمان معلمان مدارس و افراد محلی را به‌عنوان مخبر علیه مخالفان و شورشیان مسلح جذب می‌کرد».[۱۲]

بااین‌همه، مشارکت و همکاری مستقیم با نیروهای سپاهی در سرکوب مناطق اتنیکی-ملی و جنبش آن‌ها منجر به شکل‌گیری موجی از مخالفت و بدبینی مردمی علیه نیروهای جهاد سازندگی در همان سال‌های آغازین شد. درواقع، «با تشدید درگیری بین دولت و شورشیان، نگرش و رفتار مردم محلی استان‌های مرزی نسبت به جهاد سازندگی به‌ویژه پس از کشف همکاری جهاد با سپاه به‌طور فزاینده‌ای خصمانه و خشونت‌آمیز شد».[۱۳] اریک لوب خاطرنشان می‌کند که این مخالفت‌ها یک چرخه معیوب را در سازمان ایجاد کرد؛ همکاری آن‌ها با سپاه و نیروهای امنیتی به دشمنی بیشتر مردم محلی دامن زد که به‌نوبه خود نیاز به همکاری بیشتر جهاد سازندگی را با استراتژی سرکوبگرانه سپاه و دستگاه امنیتی توجیه می‌نمود.[۱۴]

Ad placeholder

«سازندگی» در جستجوی هژمونی: توسعهٔ آموزشی و فعالیت‌های عمرانی

همزمان با سرکوب اپوزیسیون در داخل کشور، جهاد سازندگی در ۱۹۸۳ از یک نهاد انقلابی به یک وزاتخانه ارتقاء پیدا کرد و در سال‌های انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها، به سرمایه‌گذاری در بخش آموزش‌وپرورش به هدف تسری ارزش‌های فرهنگی انقلاب به مدارس شروع به تأسیس مراکز یا مدارس شبانه‌روزی برای دانش آموزان دبیرستانی در مناطق محروم کشور – که با مناطق اتنیکی-ملی همپوشانی داشت- نمود. در این راستا، تا سال ۱۹۸۹، جهاد سازندگی یازده مورد از این مراکز را در استان‌های سیستان و بلوچستان، کوردستان، بوشهر، هرمزگان و جاهای دیگر اداره و راه‌اندازی کرد. ازنظر لوب، این مراکز احتمالاً تلاشی برای آموزش، استخدام و خدمت به جوانان محلی و منصرف کردن آن‌ها از پیوستن به صفوف جدایی‌طلبان بوده است؛ چراکه صراحتاً مأموریت این مراکز جذب دانش‌آموزان مستعد و مستضعف دبیرستانی از مناطق محروم از طریق ارائه خدمات آموزشی به آن‌ها از قبیل: آموزش در دبیرستان‌های نمونه [دولتی]، برنامه‌های و کمک‌های آموزشی ویژه و خدمات رفاهی مناسب بود.[۱۵]

درعین‌حال، تلاش‌ها در راستای کسب هژمونی، پیشایش نیازمند تداوم و گسترش فعالیت‌های عمرانی و به‌ویژه زیرساخت‌های روستایی بود تا پروژه دولت‌سازی پساانقلابی را به‌پیش ببرد. این فعالیت‌ها سازمان و دولت را قادر می‌ساخت تا به‌طور فیزیکی در مناطق دورافتاده و غیرقابل‌دسترس با تنوعات ملی-مذهبی نفوذ کنند. جاده‌ها، پل‌ها و برق‌رسانی جهاد سازندگی عوامل مادی تعیین‌کننده‌ای در تسریع ادغام این مناطق در نهادهای سیاسی و بازارهای اقتصادی در کشور، منطقه و جهان بود که بخشا در دورهٔ پهلوی شروع شده بود. زیرساخت‌های ارتباطی مورداشاره همچنین به دولت این امکان را فراهم می‌کرد تا با انتقال محتوای سیاسی، مذهبی و فرهنگی از طریق برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی درصدد نفوذ و تبلیغات در روستاها باشد؛ جایی که در آن دوران ازجمله پایگاه‌های اجتماعی و کانونی جریان‌های اپوزیسیون به‌ویژه در کوردستان بود.

شکستِ رؤیاهای جهادی

تلاش‌های جهاد سازندگی اگرچه باعث تقویت زیرساخت‌ها، ارتقاء سطح مراقبت‌های بهداشتی، بهبود سرمایه و توسعهٔ انسانی شد، اما قادر نبود هدف اصلی آن‌ها یعنی تبدیل مناطق اتنیکی-ملی به پایگاهی انقلابی و کسب هژمونی برآورده کند. علاوه بر این، خود اهداف توسعه‌ای سازمان نیز متأثر از فرآیند بوروکراتیزاسیون پس از تحکیم جمهوری اسلامی و شکل‌گیری جناح‌بندی‌های وزارتخانه‌ای – که خود بازتابی از ظهور جناح‌بندی‌های درون دولت و حاکمیت بود- رفته‌رفته رنگ باختند. این وزارتخانه در سال ۲۰۰۱ درون «وزارت جهاد کشاورزی» ادغام شد. پس‌ازآن، بنیادها و مؤسسات رانتیر وابسته به سپاه پاسداران و بیت رهبری جایگزین جهاد سازندگی در مناطق روستایی شدند که خود ناشی از «بازآرایی ساختاری و طبقاتی دولت در تعامل با سیاست‌های نئولیبرال در عرصهٔ جهانی» است.[۱۶]

تا جایی که به جهاد سازندگی برمی‌گردد، فعالیت‌های آن در قالب دولت پساانقلابی و همراستا با دیگر نهادهای خدماتی-رفاهی، نوعی «انقلاب اجتماعی» در ایران -و مشخصاً مناطق اتنیکی-ملی- رقم زدند که به‌شکلی متناقض و به‌انحاء مختلف به شکل‌گیری و گسترش اقشار و نیروهایی اجتماعی کمک کردند که چندین دهه بعد نه‌تنها پذیرای هژمونی حاکمیت نبودند، بلکه خواهان تغییرات سیاسی- اجتماعی بزرگ و انقلابی علیه حاکمیت شدند. [۱۷] خلاصه اینکه، گرچه جهاد سازندگی هم در سرکوب امنیتی-نظامی مناطق فرودست ملی در انقلاب ۵۷ و پس‌ازآن نقشی کلیدی ایفا کرد و هم به هدف کسب هژمونی و تثبیت ارزش‌های فرهنگی حاکمیت در این مناطق به فعالیت‌های توسعه‌ای پرداخت، اما نه‌تنها در تحقق اهدافش شکست خورد، بلکه به ضد خود نیز تبدیل شد.

Ad placeholder

پانویس‌ها:

[۱] اریک لوب دانشیار گروه سیاست و روابط بین‌الملل در «دانشگاه بین‌المللی فلوریدا» است. تحقیقات او بر تقاطع توسعه و سیاست در خاورمیانه متمرکز است و به‌طور خاص به پژوهش دربارهٔ چگونگی استفادهٔ بازیگران دولتی و غیردولتی در منطقه از توسعه به‌عنوان یک مکانیسم قدرت نرم برای پیشبرد منافع سیاسی خود در داخل و خارج مشغول است. مقالات او در مجلات بین‌المللی مطالعات خاورمیانه، مطالعات ایران، نقد خاورمیانه، مجله خاورمیانه و فصلنامه جهان سوم و سایر نشریات منتشرشده است. لوب در حال حاضر دوره‌هایی را در زمینه سیاست تطبیقی و روابط بین‌الملل خاورمیانه و خشونت سیاسی و انقلاب تدریس می‌کند.

[۲]«تاریخچه جهاد سازندگی»، کانون جهادگران جهاد سازندگی

[۳] Eric Lob, ‘Mobilizing and Framing Construction Jihād and Islamic Development in Revolutionary Iran’, The Muslim World 112, no. 1 (20 March 2022): 130–50; Eric Lob, Iran’s Reconstruction Jihad: Rural Development and Regime Consolidation after 1979, 1st ed. (Cambridge University Press, 2020).

[۴] Eric Lob, ‘Iranian Reconstruction, Development, and Aid in Syria’, The Middle East Journal 75, no. 2 (14 July 2021): 223–42; Eric Lob, ‘Iran and Hizbullah’s Development Organization in Lebanon: The Case of Jihād al-Bināʾ’, Die Welt Des Islams 59, no. 3–4 (11 September 2019): 411–42.

[۵] این کتاب حاصل پایان‌نامه دکتری لوب در سال ۲۰۱۳ در دانشگاه پرینستون با عنوان «تاریخ نهادی جهاد سازندگی ایران: از آغاز تا نهادسازی (۱۹۷۹-۲۰۱۱)» است. کتاب بر اساس پژوهش‌های قوم‌نگاری و آرشیوی گسترده در ایران و لبنان توضیح می‌دهد چگونه فعالان انقلابی در سطح مردمی و مقامات سیاسی در سطح دولتی در جمهوری اسلامی ایران توسعهٔ روستایی و سایر تاکتیک‌های غیر قهری را برای تحکیم و حفظ قدرت و نفوذ از انقلاب تا به امروز ابزاری کرده‌اند. این کتاب به مراحل کلیدی مسیر جهاد سازندگی از تأسیس و بسیج آن به‌عنوان یک جنبش مردمی و یک سازمان انقلابی بین سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳، تا تبدیل آن به یک وزارتخانه دولتی و یک نهاد ادغام‌شده بین سال‌های ۱۹۸۳ و ۲۰۰۱ و غلبهٔ بوروکراتیزاسیون و جناح‌گرایی پی می‌گیرد.

[۶] Maryam Alemzadeh, ‘Review of Iran’s Reconstruction Jihad: Rural Development and Regime Consolidation after 1979. Eric Lob’, International Journal of Middle East Studies, 1 January 2021, 366.

[۷] Eric Lob and Nader Habibi, ‘The Politics of Development and Security in Iran’s Border Provinces’, Middle East Journal 73, no. 2 (2019): 267.

[۸] Lob, Iran’s Reconstruction Jihad, 75.

[۹] Lob, Iran’s Reconstruction Jihad, 76–77.

[۱۰] Lob and Habibi, ‘The Politics of Development and Security in Iran’s Border Provinces’, 268.

[۱۱] Lob, Iran’s Reconstruction Jihad, 76.

[۱۲] Lob, 77.

[۱۳] Lob and Habibi, ‘The Politics of Development and Security in Iran’s Border Provinces’, 268.

[۱۴] Lob, Iran’s Reconstruction Jihad, 80.

[۱۵] Lob, 163–64.

[۱۶] Kayhan Valadbaygi, Capitalism in Contemporary Iran: Capital Accumulation, State Formation and Geopolitics (Manchester University Press, 2024), chap. 4.

[۱۷] این استدلال را کوین هریس پرورانده است. بنگرید به:

Kevan Harris, A Social Revolution: Politics and the Welfare State in Iran (University of California Press, 2017).