به دنبال مرگ یک کارگر در معدن زغالسنگ آبنیل کرمان، کارگران «اجارهای» این معدن فاش کردند هنگام وقوع حادثه هیچ وسیلهای برای کمک و انتقال کارگران آسیب دیده در دسترس نبود.
علی فروغی، کارگر ۴۳ ساله معدن زغالسنگ آبنیل کرمان ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ زیر چند تن زغال دفن شد. کارگران با دست خالی تلاش کردند او را نجات دهند اما همه کوششهایشان بینتیجه ماند و آنها تنها پیکر بیجان همکارشان را بر روی یک ورق فلزی از معدن خارج کردند.
کارگران بخش استخراج این معدن اغلب «اجارهای» هستند. کارگر اجارهای معدن به کارگرانی گفته میشود که بدون قرارداد مستقیم با صاحبان معدن، به واسطه شرکتهای پیمانکاری استخدام موقت میشوند. این گروه از کارگران مزدشان را بر اساس حجم کاری که انجام میدهند، دریافت میکنند؛ یعنی هر چه بیشتر زغال سنگ استخراج کنند، دستمزد بیشتری میگیرند.
یکی از کارگران معدن آبنیل به روزنامه اعتماد گفت علی فروغی تا قبل از تولد دوقلوهایش در بخش حسابداری شاغل بود اما برای درآمد بیشتر به بخش استخراج آمد.
او دهم خرداد ۱۴۰۳ پس از ریزش معدن جانش را از دست داد. ملک، کارگری که همزمان با علی فروغی و موسی در کارگاه استخراج بود، حادثه را اینگونه روایت کرد:
حجم زغالی که بر سر علی و موسی ریخت، ۲۰ تن بود. او گفت: ۲۰ دقیقه طول کشید تا علی را از زیر زغال بیرون آوردیم. ضربه به سرش خورده بود. از ظاهرش چیزی معلوم نبود. وقتی زغال رو از روی تنش کنار ریختیم، معلوم شد دندههاش شکسته. یکی از پاهاش بدجور شکسته بود. نبضش رو گرفتم، نبض نداشت. دستش سرد بود. دست گرفتم جلوی دهنش، تنفس نداشت. بدنش سنگینتر شده بود. دیگه تموم شده بود.
موسی زنده ماند. علی اما جانش را در معدن داد؛ همانند دهها معدنکار دیگر که سالانه قربانی سودجویی بیشتر کارفرمایان و شرکتهای پیمانکاری میشوند.
نه برانکارد بود نه کمکهای اولیه
سالانه دهها کارگر در اعماق معادن گرفتار میشوند و بیشتر مواقع نیروهای امداد نجات با تأخیر به محل حادثه میرسند. کارگران معدن حتی مکان مناسب و ایمنی برای استاندارد ندارند. زمستان ۱۴۰۲ بود که استراحتگاه معدنکاران دامغان در آتش سوخت و سه کارگر جانشان را از دست دادند.
معدن آبنیل در فاصله ۶۵ کیلومتری کرمان به عنوان یکی از قطبهای معدنی ایران وضعیتی مشابه داشت. بعد از حادثه «کارگران علی را بر روی یک ورق فلزی ضخیم به بیرون حمل کردند»، چون در معدن «برانکارد وجود نداشت».
یک کارگر این معدن به نام مجتبی گفت:
در سرتاسر معدنی که ماهانه حدود هفت هزار تن زغال تحویل میدهد و هر تن زغالش حداقل شش میلیون تومان فروش میرود، حتی یک کپسول اکسیژن نبود و معدنی که زغال مرغوبش به کانادا و ترکیه و چین صادر میشود، حتی یک برانکارد نداشت و کارگران مجبور شدند جسد رفیقشان را روی ورق آهنی مخصوص حمل زغال بخوابانند و هفت، هشت، ۱۰ نفری، صفحه سنگین را به کول خستهشان بگیرند و ۳۰۰ متر سربالایی و شیب تیز را بروند تا دروازه معدن و جنازه را به مأموران «۱۱۵» تحویل بدهند، چون این معدن حتی گروه امداد و نجات نداشت.
سه تن زغال استخراج کن
در معدن زغالسنگ آبنیل کرمان حدود ۷۰ کارگر بخش استخراج «اجارهای» هستند. برخی از آنها اسفند ۱۴۰۲ بدون اینکه بتوانند دستمزدشان را کامل دریافت کنند، اخراج شدند. بیشتر آنها ساکن روستاهای نزدیک به معدن هستند و هر چند ماه یک بار برای یکی از معدنداران به دل کوه میزنند.
در معدن آبنیل کرمان کارگران اجارهای موظف بودند روزانه سه تن زغال سنگ تحویل بدهند. یعنی نزدیک به پنج واگن و در برابر آن ماهانه ۱۲ میلیون تومان دستمزد بگیرند؛ به بیان دیگر ۱۵۰ تن زغال سنگ در ماه در برابر ۱۲ میلیون تومان حقوق.
رضا از کارگران اجارهای استخراج در معدن آبنیل کرمان دو سال است بدون قرارداد کار میکند. او گفت:
دو سال توی این معدنکار کردم. قراردادی بودم؛ ولی توی این دو سال یک برگ قرارداد به من ندادن. از هفتونیم صبح، دو نوبت و تا هشت و ۹ و ۱۰ و ۱۱ شب کار میکردم تا وزن زغالم به سه تن برسه، چون به ما قول داده بودن اگه هر نفر هر روز پنج واگن ۷۰۰ کیلویی تحویل بده، ۱۲ یا ۱۳ میلیون تومن حقوق میدن ولی من پارسال فقط دو ماه حقوق ۱۴ میلیونی گرفتم و مزد ۲۵ نفر از کارگران اجارهای، هفت میلیون تومن و پنج میلیون تومن بود. ما با کارگرای استخدامی، یک جا کار میکردیم. اونا حقوق مشخص میگرفتن، بُن شیر داشتن، پول غذا میگرفتن، سرویس رفت و برگشت داشتن، اضافه کاری و پاداش داشتن. ما هیچی نداشتیم.
کارگران اجارهای گفتند که پیمانکار چند ماه حق بیمه آنها را پرداخت نکرده است. حقوق دی ۱۴۰۲ را تازه در خرداد ۱۴۰۳ ناقص واریز کرده است و بخش زیادی از اضافهکاری آنها را نمیدهد. پاسخ مدیران شرکت به اعتراض کارگران هم مانند بسیاری دیگر از واحدهای تولیدی و معدنی، اخراج بود. یک کارگر در این باره گفت:
پیمانکار، همیشه یک ماه از حقوق ما رو گرو نگه میداشت. پیمانکار هر ماه هر رقمی دوست داشت واریز میکرد و میگفت شرکت به من کم پول داده. به شرکت میگفتیم چرا حقوقمون این رقمه و شرکت میگفت ورشکست شدیم در حالیکه حجم استخراج زغال این معدن توی کرمان تک بود و تریلیها سه شب جلوی معدن میخوابیدن تا زغال بار بزنن. چند بار که اعتراض کردیم، شرکت گفت اخراجتون میکنم. ما هم ساکت شدیم و دیگه اعتراض نکردیم. کارگرای استخدامی، اعتراض میکردن و اعتصاب میکردن ولی اخراج نمیشدن و حقوقشون رو میگرفتن.
یک کارگر دیگر به نام محمد که فروردین ۱۴۰۳ بدون اطلاع قبلی از طریق همکارانش با خبر شد از کار اخراج شده است، تفاوت شرایط کار کارگران رسمی و اجارهای را اینگونه روایت کرد:
روز سوم فروردین از کارگرای استخدامی شنیدیم که اخراج شدیم. زنگ زدیم به پیمانکار، گفت شرکت از برج هشت پارسال به من پول نداده و من دیگه قرارداد جدید نمیبندم. به پیمانکار گفتیم ما که توی این سه سال قرارداد نداشتیم. این سه سال، پیمانکار بیمه کامل برامون رد نمیکرد، یک ماه ۲۱ روز بیمه و یک ماه ۲۲ روز بیمه رد میکرد در حالی که ما ۲۹ روز کار کرده بودیم. هر روز ۱۸۰ هزار تومن پول رفت و برگشت از معدن تا خونه میدادم چون کارگر اجارهای بودم و اجازه استفاده از سرویس شرکت نداشتم. به ما بُن کارگری و حق اولاد و سنوات و اضافه کاری و عیدی نمیدادن و مزدمون رو هم واگنی حساب میکردن؛ هر واگن، ۱۷۰ هزار تومن. شرایط کار ما خیلی سختتر از کارگر استخدامی بود. استخدامیا، زغالشون رو با ریل و صفحه آهنی میبردن ولی ما که اجارهای بودیم، اجازه استفاده از ریل و صفحه آهنی نداشتیم. ما زغال رو توی کیسه میریختیم. هر کیسه ۲۰۰ کیلو زغال میگرفت. هر سه تا کیسه، یک واگن رو پر میکرد . وقتی کیسهها پر میشد، کیسه ۲۰۰ کیلویی رو ۳۰ متر به کول میگرفتیم تا برسیم به نفر بعدی و همین طور دست به دست میشد تا به واگن برسه. روزی که دستگاهها خراب میشد، مزد اون روز رو به ما نمیدادن با اینکه از صبح تا شب کار کرده بودیم. ما اجارهایها، ناچار بودیم با این شرایط کار کنیم. دنیایی از بدهی و قسط وام داشتیم و از بانک وام میگرفتیم برای کمک خرج زندگیمون. الان کارگری میکنم. میرم سر ساختمون نیمه کاره، آجر و ملاط میدم. بابت هر روز کار، به من ۲۵۰ هزار تومن مزد میدن. در یک ماه فقط ۱۰ روز کار کردم.
اداره کار پشتیبان استثمارگران
کارگران اجارهای، یا همان قرارداد موقت شکایت خود را به اداره کار بردند تا شاید مسئولان دولتی کارفرما را برای پرداخت دستمزدشان تحت فشار بگذارند. بازرسان اداره کار اما تنها کلامی قول دادند بازرس به محل معدن بفرستند. به گفته رضا:
وقتی حیرون شدیم از بیپولی، رفتیم اداره کار و گفتیم پول توی خونهمون نیست و رقم حقوقمون ثابت نیست در حالی که هر روز پنج تا واگن ۷۰۰ کیلویی زغال تحویل میدیم. بازرس اداره کار گفت میآییم معدن و میپرسیم که چقدر حقوق میگیرین ولی اصلاً نیومد. شرکت هم از ما شاکی شد و گفت چرا رفتین اداره کار و اخراجمون کرد، چون رئیس بود و از ما بزرگتر بود ولی ما کارگر بودیم و پشتیبان نداشتیم.
بازرسان اداره کار برای ایمنی معدن چند باری به معدن آبنیل مراجعه کردند و هر بار هم ایمنی معدن را تأیید کردند. یک کارگر معدن گفت در همان روز حادثه «مسئول ایمنی به روال هر روز از کارگاه بازدید کرده و تأییدیه ایمنی کار داده بود».
بازرسان اداره کار روز بعد از حادثه هم به معدن رفتند. گزارش بازرسان هنوز به صورت عمومی منتشر نشده است اما به گفته کارگران، آنها ایمنی کارگاه را تأیید کردند.
نتیجه تأیید ایمنی کارگاه از سوی بازرسان وزارت کار میتواند کارفرما را «تبرئه» کند و «قصور انسانی» کارگر را عامل حادثه بداند. در این صورت کارفرما جریمه نخواهد شد و بازماندگان علی فروغی، یعنی همسر و چهار فرزند او خسارتی دریافت نخواهند کرد.
در ایران طی سال ۱۴۰۲ حداقل مرگ دو هزار و ۱۱۵ کارگر بر اثر حوادث ناشی از کار در سازمان پزشکی قانونی ثبت شد. بیش از ۲۸ هزار کارگر نیز صدمه دیدند. برخی از کارگران مصدوم برای همیشه دچار معلولیت میشوند. بسیاری از آنها به دلیل اینکه قرارداد کاری و بیمه تأمین اجتماعی نداشتند، پس از مصدومیت و خانهنشینی اجباری هیچ کمک دولتی دریافت نمیکنند و همین زندگی را برایشان سختتر میکند.