مقدمه

نیمه‌شب ٢٤ آبان سال ١٣٩٨ روز و زمان متفاوتی برای همه مردم ایران به شمار می­‌رود؛ سرآغاز خیزشی همگانی در برابر بی‌عدالتی و اقدامات ریاضتی حکومت ایران که به نقطه­‌ی عطفی در تاریخ مبارزات جمعی معاصر ایرانیان بدل گشت. شروعی طوفانی که از صبح ٢٤م آبان آغاز شد و در یک هفته اول، حکومت جمهوری اسلامی را علیرغم آمادگی و اقدامات تامینی­‌اش برای مقابله با خشم فروخفته مردم در وضعیتی بحرانی قرار داد که هر لحظه ممکن بود تمامیت ساختار استبدادی آن را فرو ریزد.

اما قطعی گسترده اینترنت و همچنین در دستور کار قرار دادن خشونت محض نیرو‌های سرکوب در برابر موج گسترده جامعه به‌تنگ‌آمده از همه اقشار با اکثریت طبقه کارگر و کم‌درآمد، وضعیت را به سطح شدیدتری از رویارویی و سرکوب گسترده کشاند. قطعی گسترده کاربردی­‌ترین بستر ارتباطی یعنی اینترنت و همچنین بی‌پروایی نیرو‌های سرکوبگر در مقابله با مردم، تمام افراد جامعه را در وضعیتی فرو برد که کمترین آگاهی را از حال همدیگر در بحبوحه اعتراضات داشتند و همین بی‌خبری از وضعیت دیگران، اقشار جامعه را در یک وضعیت میخکوبِ روانی قرار داد و سبب شد مردم در یک بی‌دفاعی ذهنی همچون قرار گرفتن در یک بستر تاریک و بدون نور، در برابر هجوم سرکوبگران جمهوری اسلامی آسیب پذیر‌تر شوند و تلفات بیشتری را متحمل گردند.

گستردگی سرکوب و قساوت سرکوبگران برای بخش بزرگی از افکار عمومی چه در جامعه ایران و چه در جامعه جهانی قابل تصور نبود. تنها چند هفته و پس از آزادسازی قطره‌های اینترنت بود که حجم توحش و کشتار‌های آبان اندکی روشن­تر شد. هرچند بعد‌ها حکومت ایران و وزیر وقت کشور (عبدالرضا رحمانی فضلی) تعداد کشته­‌شدگان در این اعتراضات را کمتر از ٢٢۵ نفر اعلام کرد، اما خبرگزاری رؤیترز در گزارشی ویژه و به نقل از منابع امنیتی درون حکومتی تعداد کشته‌­شدگان این اعتراضات را بیش از ١۵٠٠ نفر اعلام کرد. به فراخور فرونشست کردن حجم اعتراضات در ماه­‌های آتی و از آنجایی که مشابهت تعداد فوتی­‌های سال‌های اخیر در هر دوره زمانی نسبت مشخصی را ارائه می‌­کرد، بررسی­‌ها بر اساس داده­‌های آماری منتشر شده سازمان‌های رسمی حکومت از‌جمله سازمان ثبت احوال در خصوص تعداد گواهی­‌های فوتی صادر شده در زمان مشابه سال گذشته حاکی از آن بود که تعداد کشته شدگان واقعی ممکن است عددی نزدیک به ٧۵٠٠ نفر در آبان ٩٨ باشد. اما این برای همه خانواده­‌های داغدار تنها یک عدد ریاضی صرف نبوده و نیست و بدون شک در پس همه شماره­‌های آن، داستان رنج یک خانواده و مملو از غم از دست دادن برادر، خواهر، فرزند، پدر و مادر  و جگرگوشه‌های است که حتی رویداد‌های پس از مرگ آن‌ها نیز ممکن است نمایانگر بی‌رحمی­‌ها و ناعدالتی­‌های بسیاری باشد.

Ad placeholder

درد یکی، درد همه است…

«هنوز سرود می خوانیم
هنوز التماس می کنیم..
هنوز در رویا فرو می رویم
هنوز انتظار می کشیم تا به ما بگویند
کجا پنهان کرده‌اند آن گل ها را
که عطرشان همچنان در فضای خیابان‌ها می‌پراکند..» (ویکتور هِرِدیا[۱])

پس از فروپاشی حکومت پرون در کشور آرژانتین و متعاقب آن تصاحب قدرت از سوی نظامیان به ریاست خورخه رافائل ویدال یکی از نظامیان وقت، یک دوره از دیکتاتوری نظامی در فاصله سال‌های ١٩٧٦ تا ١٩٨٣ بر آرژانتین حاکم شد، فضایی مالامال از خشونت محض و حجم دهشتناکی از ناپدید‌سازی‌های قهری در این دوره رخ داد به گونه‌ای که به این دوره کوتاه اما تلخ و جانفرسا لقب دوره «جنگ کثیف» را دادند.

در جریان جنبش دانش‌آموزی علیه افزایش قیمت اتوبوس در آرژانتین دولت وقت به رهبری ژنرال رامون کامپس تصمیم گرفت در روز اول ماه سپتامبر سال ١٩٧٦ با اسم رمز «شب مدادها[۲]» کار جنبش دانش آموزی را یکسره کند. اقدامی که سرآغاز ناپدید شدن هزاران دانش‌آموز و ربودن آنها از خانه‌هایشان و همچنین دیگر اقشار مبارز جامعه آرژانتین شد. مجموعه اقدامات سرکوبگرانه‌­ی دولت نظامی ویدال بر اساس تخمین­‌ها سبب ناپدید شدن بین ٩٠٠٠ تا ٣٠٠٠٠ نفر در آن زمان شد.

در واکنش به تمام رنج‌ها و درد‌های پیش‌آمده برای خانواده‌های نا‌پدیدشدگان در سال ١٩٧٧ انجمن مادران میدان مایو[۳] ملقب به مادران روسری سفید در آرژانتین تشکیل شد؛ انجمنی که به دادخواهی و جستجوی نشانه‌ای از فرزندان ناپدید‌شده‌شان به پاخواسته بود و پس از سقوط دیکتاتوری و متعاقب آن تشکیل کمیسیون ملی تحقیق درباره ناپدید شدگان نقش مادران و شهادت آنها در محکومیت رئیس وقت حکومت نظامیان، خورخه ویدال و یازده عضو دیگر بسیار اثرگذار بود و علی‌رغم تمام رنج های سالهای گذشته اکنون این زخم و درد مشترک بود که اعضای نجات‌یافته سازمان‌های دانش‌آموزی و مادران داغدیده را برای یک هدف مشترک که دادخواهی باشد کنار هم گردآورده بود.

اکتبر ۲۰۰۶، تظاهرات مادران میدان مایو
اکتبر ۲۰۰۶، تظاهرات مادران میدان مایو

زخم‌های تازه «آبان خونین» بر تن نحیف مادران داغدار و بازماندگان آبان نیز همچون تجربه‌­های مشابه و سوای تمام آزارهای پی‌­آیند برای این خانواده‌­ها، رنج‌های شخصی در عین حال مشترک آنها در طول سالهایی که از واقعه آبان می‌گذشت و بالاخص بازخوردهای شبکه اجتماعی سبب شد تا خانواده‌های آبان یکدیگر را بیشتر بشناسد و به گونه‌ای در مسیر پرسش‌گری قرار بگیرند که چرا و بر چه اساسی فرزندان و عزیزانشان کشته شدند و در پی یافتن عاملان و آمران این جنایت قرار بگیرند.

اقدامات گسترده و به نوعی متمایز خانواده‌های کشته‌شدگان آبان سبب شد که توجه جامعه جهانی نسبت به جنایت علیه بشریت حکومت جمهوری اسلامی و پیامدهای آن بیشتر جلب شود. مقاومت و ایستادگی تک به تک مادران داغدیده، برادران و خواهران کشته‌شدگان و آگاهی‌رسانی آنها در خصوص ابعاد دهشتناک این جنایت و آنچه بر سر آنها گذشته بود همچنان ادامه‌دار بوده و در نوع خود مثال‌زدنی است. اما نیاز اصلی و فضایی خالی برای همبستگی هرچه بیشتر که در این مسیر دشوار دادخواهی شدیداً احساس می‌شد، عدم وجود یک نهاد جمعی و انجمنی از خانواده‌های آبان برای هماهنگی و پیشبرد اهداف دادخواهانه آنها بود.

از این‌رو پس از حدود چهارسال سرانجام در تاریخ دوازدهم ژوئن سال ٢٠٢٣ برابر با بیست و سوم خرداد ١٤٠٢ انجمن خانواده‌های آبان به‌صورت رسمی و به همت تعدادی از اعضای خانواده­‌های دادخواه چه در داخل و چه در خارج از ایران اعلام موجودیت کرد. اهداف انجمن آبان از بدو تشکیل را می‌توان در موارد زیر دسته‌بندی کرد:

  1. مستندسازی، بایگانی داده و تدوین گزارش‌های مربوط به آبان خونین
  2. یادآوری و تاکید بر جنبه‌های چند سویه جنایت‌های مرتکب‌شده حکومت در برابر اعتراض‌ها
  3. فراهم آوردن پوشش خبری در خصوص سرکوب و فشارهای اعمال‌شده بر خانواده‌های آبان توسط نهادها و نیروهای امنیتی
  4. برگزاری یادبود برای جان‌باختگان آبان خونین.
  5. برگزاری سالانه‌ها، مراسم و رویدادهای مرتبط با این جنبش
  6. جمع‌آوری مدارک و تدوین پرونده‌های کیفری در خصوص خشونت‌های انجام‌شده در آبان و ارسال آنها به دادگاه‌های بین‌المللی و وکالت جهت برقراری عدالت در خصوص این قتل عام بر مبنای اصول حقوق بشر.
  7. تلاش در جهت ثبت قتل عام آبان به عنوان جنایت علیه بشریت در اتحادیه اروپا و دیگر سازمان‌های بین‌المللی

و آبان ادامه دارد….

محبوبه رمضانی مادر پژمان قلی پور در یکی از ویدیوهای منتشرشده از خود و به دادخواهی خون فرزندش چنین گفت: «شما خودتون هم می دونین که با آبان نابود شدید و این آبان ادامه داره». همین یک سخن کوتاه به سرفصلی تازه برای مادران آبان و دادخواهان تبدیل شد و انجمن آبان نیز در همین راستا و با یادآوری مداوم آبان و زخم‌های آن تلاش دارد تا به صدایی رسا برای دادخواهی خون نه تنها کشته‌شدگان آبان، بلکه تمام کسانی که چه قبل و چه بعد در سرکوبهای جمهوری اسلامی آسیب دیده‌اند؛ از مادران داغدیده خاوران و کشتارهای دهه شصت گرفته تا ناپدیدشدگان حادثه کوی دانشگاه، اعتراضات دی ۹۶ و جانباختگان هواپیمای اوکراینی و همچنین جنبش «زن،زندگی،آزادی» تبدیل شود.

لوگوی انجمن خانواده‎‌های دادخوان آبان
لوگوی انجمن خانواده‎‌های دادخوان آبان

در یک سال گذشته از تشکیل انجمن، اعضای آن و بالاخص افرادی که در خارج از کشور از امنیت نسبی برخوردار بوده اند به فعالیت‌های آگاهی‌رسانی و دادخواهی خود ادامه داده اند. از جمله این اقدامات می‌توان به برگزاری دوره‌ای اسپیس‌های خانواده جانباختگان در ایکس (توییتر سابق) اشاره کرد که در هر نشست یکی از اعضای خانواده جانباختگان به تفصیل در خصوص زمان حادثه و جان باختن عزیزانشان صحبت کرده که همه این موارد و گفتگوها برای مستندسازی ابعاد چند لایه جنایت جمهوری اسلامی چه در زمان کشتار و چه پس از آن و هنگام خاک سپاری و دریافت بدن بی‌جان جانباختگان می‌تواند شواهد محکمه‌پسندی را از جزئیات آن روزهای تاریک را برای هریک از خانواده ها ارائه دهد.

حضور فعال و دائم اعضای انجمن در شبکه‌های اجتماعی و اطلاع‌رسانی آنها نیز سبب شد تا افکار عمومی جامعه ایران به عنوان یک اقدام گذرا به این فعالیت‌ها ننگرد، بلکه آن را در راستای دادخواهی نهایی عاملان و آمران این جنایت در نظر بگیرد.

علیه فراموشی….

یکی از کابوس‌های همیشگی حکومت‌های توتالیتر پس از ارتکاب جنایت علیه جامعه مدنی و مردمان هر سرزمینی از یاد نرفتن و زنده بودن یاد سرکوبگری‌های آنهاست، به همین خاطر مهمترین ابزار آن‌ها در مقابله این واقعیت تاریخی نادیده انگاری، فراموشی و سپردن آن به دالان‌های خاموش تاریخ است. در مقابله با همین پدیده شوم، انجمن آبان با ایجاد شعار و هشتگ «علیه فراموشی» در صفحه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی در هر دوره و مصادف با زادروز هریک از جانباختگان زندگی و دیدگاه‌های آن‌ها را به تصویر می‌­کشد. علایق و جهان بینی آن‌ها و اینکه چگونه حیاتی را می‌خواستند، لحظه‌های شاد و خوشحالی آن‌ها را به یاد می‌آورند.

همه این اقدامات برای بیان این واقعیت است که جان عزیز آن‌ها یک عدد نیست بلکه هر یک بیانگر آرزو‌های بربادرفته مادرانشان برای آن‌ها و حیاتی بود که آن‌ها در پیش روی خود داشتند، از برهان منصورنیا دامپزشک مریوانی گرفته که دغدغه‌های اجتماعی و مدنی داشت، محمد داستان‌خواه که کودکی پانزده ساله بود و به رباتیک علاقه‌ داشت، پژمان قلی‌پور که طرفدار سرسخت تیم فوتبال استقلال بود تا جاوید نام ناصر رضایی قروه‌ای که طبع شاعری داشت، همه و همه نشان از این داشت که جانباختگان آبان عاشق زندگی بودند و در تلاش برای زیست بهتر خودشان و هموطنانشان پا به خیابان گذاشته بودند.

ما باید سخن بگوییم تا جامعه‌مان نمیرد!

شهروندان یک جامعه تنها با بیان درد‌ها و نوشتن از سوگ‌هایشان می‌توانند رنج همدیگر را درک کنند، و در این مسیر ادبیات و داستان‌ها ابزار قدرتمندی برای بیان درد‌ها و سوگ‌هایی ست که بر هر ملتی گذشته است. در حقیقت جامعه‌ای که داستانش را روایت می‌کند یعنی به انسانی‌ترین شکل ممکن رخداد‌های زمانه‌اش را مستند‌نگاری و آرشیو می‌کند. با در نظر داشتن همین حقیقت انجمن خانواده‌های آبان در سال گذشته تصمیم گرفت فراخوان روایت آبان را برگزار کند که در آن داستان‌نویسی با محوریت دادخواهی و اعتراضات آبان ۹۸ هدف اصلی فراخوان بود، به عنوان فرصتی برای بیان روایت‌های گمشده، ثبت رنج‌ها و سوگ­‌های فروخورده تا این روایت‌ها پس از داوری در قالب یک کتاب در خارج از کشور چاپ گردد.

داوران این فراخوان نیلوفر بیضایی، نمایشنامه‌نویس و کارگردان، نسیم خاکسار شاعر و داستان‌نویس، اسد سیف پژوهش‌گر و منتقد ادبی و شهلا شفیق جامعه‌شناس و پژوهشگر بودند که به بررسی آثار پرداخته و در نهایت در آینده­ای نزدیک مجموعه این داستان‌ها برای دسترسی عموم چاپ خواهد شد.

Ad placeholder

قدرت بی‌قدرتان در برابر موج سهمگین بی‌تفاوتی……

دزموند توتو از فعالان صلح و رهبران جنبش ضدآپارتاید آفریقای جنوبی در جمله‌ای درخشان چنین می‌گوید: «چنان چه در مواجهه با بی‌عدالتی بی‌تفاوت باشید، شما در طرف ظالم‌ایستاده‌اید» جمله‌ای که بدون استثنا هر ایرانی را به یاد جاویدنام نوید افکاری میاندازد که گفت: «سکوت شما یعنی حمایت از ظلم وظالم.. ». بی‌تفاوتی در واقع شکلی از پذیرش وضعیت موجود است که در نهایت به «حفظ ساختار قدرت و بقای استبداد» کمک می‌کند. بی‌تفاوتی افراد نسبت به رویداد‌های اجتماعی و سیاسی پیرامون خود، محصول یکی از علل چهارگانه ناآگاهی، ترس، حس ناتوانی و یا خودخواهی آنهاست؛ چهار خصیصه‌ای که  حکومت‌های تمامیت خواه به منظور غریبه‌سازی افراد نسبت به همدیگر، همواره در تلاش برای القای آن به شهروندان خود هستند. جمهوری اسلامی در تمامی سال‌های حکومت خود با بهره‌گیری از هوش سیاه و در پاسخ به بحران‌های درون زای خود از جمله فاسد کردن چرخه اقتصاد کشور، کوچک کردن سفره مردم، عمیق‌تر کردن فاصله طبقاتی و نیز کشاندن مردم به ورطه­ای بی‌پایان برای بازپس­گیری حقوق انسانی‌شان، در موقعیت‌های متعددی از این ابزار بی‌تفاوتی برای خنثی و خاموش کردن جامعه مدنی فعال در تمام سال‌های حکومت خود استفاده کرده است. پرسش اینجاست که واکنش مناسب به این اقدام سیستماتیک چیست؟!

واتسلاف هاول نمایشنامه‌نویس و فعال سیاسی چک تبار که بعد‌ها و پس از فروپاشی بلوک شرق به اولین رئیس جمهوری دموکراتیک چک تبدیل شد در یکی از کتاب‌های درخشان و تحسین شده خود «قدرت بی‌قدرتان» مفاهیم تازه‌ای را برای پیشبرد اهداف جامعه مدنی در هنگامه­ی استبداد بیان کرد. به باور او در یک نظام توتالیتر حکومت مردم را به زیستن در «چنبره دروغ» سوق می‌­دهد؛ شکلی از بی‌تفاوتی و قبول ظاهری دروغ ها  و پروپاگاندای حکومت استبدادی در میان اقشار جامعه. در این حالت تمام مردم مادامی که حکومت به جنبه‌های اساسی حیات آن‌ها کاری نداشته باشد به زیستن در این حوزه ادامه می‌دهند، اما واتسلاف هاول اشاره می‌کند که به محض اینکه مردم از این قلمرو حکومت خارج شوند، حاکم توتالیتر یکی از مهم‌ترین ابزار‌های خود که همان ناآگاهی و دروغ است را از دست می‌دهد، عنوانی که هاول از آن تحت عنوان «زیستن در دایره حقیقت» یاد می‌­کند؛ قدرتی که بی‌قدرتان با بیان حقیقت‌های واقع در بطن جامعه از آن برخوردارند.

انجمن خانواده‌های آبان نیز بر همین اساس و برای بیان حقایق فراموش شده و مبارزه با بی‌تفاوتی بنیان نهاده شد. بی‌قدرتان، قدرت خود را در اطلاع‌رسانی همگانی به همه می‌بینند و با وام گرفتن از همین مفهوم طوفان‌های توییتری موفقی از سمت اعضا در طول سال‌های گذشته به راه افتاد که نتایج آن بسیار قابل توجه است. پس از کشتار آبان و بعد از فرونشست اعتراضات مردمی، حکومت جمهوری اسلامی مشابه با سایر حکومت‌های توتالیتر، دایره فشار و سرکوب را تندتر کرد و به تدریج در پی انتقام گرفتن از کسانی بود که پس از واقعه آبان برای مدتی جان سالم به در بوده بودند، از جمله این افراد بی‌گناه عباس دریس است که از او به عنوان شاهد نیزار یاد می‌­کنند؛ در بحبوحه اعتراضات آبان و در روز ۲۷م، تظاهرات در شهرک چمران بندر ماهشهر به اوج خود رسید و معترضان ورودی شهرک را از سمت جاده ماهشهر بستند، رژیم جمهوری اسلامی در پاسخ و برای جلوگیری از گسترش دامنه اعتراضات، نیرو‌های خود را با ادوات جنگی سنگین از جمله تانک و دوشکا به منطقه اعزام نمود، معترضان با دیدن حمله نیرو‌های نظامی به نیزار‌های ماهشهر در اطراف جاده مذکور پناه بردند، با این وجود نیرو‌های یگان ویژه دست از تعقیب برنداشته و آن‌ها را در نیزار محاصره کرده و آن‌ها را به رگبار بستند که در جریان این حمله ده‌ها معترض و یک عضور یگان ویژه نیروی انتظامی به نام «رضا صیادی» جان خود را از دست دادند. به دنبال این کشتار صد‌ها نفر از مردم ماهشهر از جمله «عباس دریس» و برادرش محسن دریس دستگیر و روانه زندان شدند. عباس دریس در مدت بازداشت خود طبق روال مرسوم جمهوری اسلامی مورد شکنجه و فشار قرار گرفت و مجبور به اعتراف اجباری و قبول‌اتهامات تحمیل شده به خود شد. قاضی پرونده با اتکا به همین اعترافات وی را مسئول قتل رضا صیادی دانسته و حکم اعدام وی را صادر نمود. به دنبال حکم اعدام او کفایه حزباوی همسر وی و مادر سه فرزندشان(علی، محمد، مهدی) در مهرماه ۱۴۰۱ سکته کرد و جان خود را از دست داد. وکیل عباس دریس بار‌ها به نادرستی روند رسیدگی و ابهامات موجود در پرونده اعتراض می‌کند اما به هیچکدام از آن‌ها رسیدگی نمی‌شود. در این مدت علیرغم رضایت کتبی خانواده صیادی و اعتراضات وکیل پرونده، حکم در دیوان عالی شعبه ۳۹ تهران تأیید می‌شود با وجود اینکه هم اکنون وکیل پرونده در انتظار گرفتن دستور توقف اجرای حکم از دیوان عالی کشور است.

در پاسخی به‌جا و حساب‌شده از جانب اعضای انجمن آبان و به ابتکار آن‌ها و درست در لحظه‌ای که حکم اعدام عباس دریس در دیوان عالی کیفری جمهوری اسلامی تأیید شده بود، طوفان توییتری تحت عنوان هشتگ «شاهد نیزار» در شبکه‌های اجتماعی و خصوصاً ایکس به راه افتاد و میزان بازخورد و بازنشر آن بسیار قابل توجه بود به گونه‌ای که سبب شد توجه عمومی به این مسأله و خطری که جان عباس دریس را تهدید می‌کند بیشتر شود. پیگیری‌های انجمن آبان تا آنجا تأثیر‌گذار بود که هنوز حکم به مرحله اجرای دیوان عالی نرسیده است و کشاکش‌ها در این زمینه ادامه دارد و همچنین آگاهی‌بخشی مناسب از جانب اعضای انجمن آبان به کمک بازنشر توییت‌های مرتبط و گزاره: « عباس جان در آن نیزار چه دیدی که بهایش چنین سنگین است» در آگاهی بخشی در این زمینه بسیار مؤثر بوده است.

از دیگر کمپین‌های موفق انجمن جدای از کمپین با هشتگ «آبان ادامه دارد» که در تمام این سالها در فضای شبکه‌های اجتماعی حضور داشت، کمپین «پانزده دوصفر» بود که از مادران،پدران ،خواهران و دیگر اعضای خانواده های جانباخته صدایی منتشر شد تا ۱۵۰۰ روز بعد از پرپر شدن عزیزانشان برای آنها و با آنها سخن بگویند. کمپین مذکور نیز حجم گسترده ای از احساسات جامعه مدنی را برانگیخت و سبب شد بار دیگر یاد و خاطره آبان و جانباختگان اش برای همگان زنده شود، هر چند غمگین و دردناک اما امیدبخش برای روزی که دادخواهی عادلانه برای عاملان جنایت صورت گیرد.

آنچه باقی ماند….

انسان هماره پس از سوگ یکی از عزیزانش یکی از مفر‌های تسلی را در دیدن و لمس و مرور خاطرات با متعلقات وی که اکنون نیست می‌یابد. برای خانواده‌های آبان و حتی خانواده‌های داغدار پیش از آن نیز، لباس‌ها، دست نوشته‌ها، تابلو‌ها، عکس‌ها و پوستر‌های مورد علاقه جانباخته هم سرچشمه درد و هم مرهمی بر زخم‌های آنان بوده است.

برای اکرم نقابی مادر سعید زینالی از ناپدیدشدگان قهری حادثه کوی دانشگاه که توسط نیرو‌های سرکوبگر در خانه پدری‌اش دستگیر شد تنها چند تکه لباس باقی مانده که مادرش از شستن آن‌ها خودداری می‌کند که مبادا بوی سعید از آن‌ها پاک شود؛ برای دایه سلطنه مادر فرزاد کمانگر معلم اعدامی کامیاران قاب عکس فرزاد و عکس‌های وی محل تسلی خاطر مادرش است؛ برای محبوبه رمضانی مادر جاوید نام پژمان قلی پور نیز پوستر‌های تیم استقلال که در اتاق پژمان چسبانده شده است؛ برای خانواده صادقی از الوند،‌ نگار، سهند و سوفی از جانباختگان هواپیمای اوکراینی تنها چند عکس یادگاری و برخی متعلقات به یادگار مانده است.

انجمن خانواده‌های آبان با همکاری شورای انقلابی دادخواهان و کارزار حقوق بشر در ایران و در هماهنگی با خانواده‌های جانباختگان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، خانواده‌های اعدامیان دهه شصت ودیگر خانواده‌های دادخواه در طول ۴۴ سال حکومت استبدادی جمهوری اسلامی اقدام به برگزاری نمایشگاهی تحت عنوان «آنچه باقی ماند… » کردند که در آن برخی از متعلقات هریک از جانباختگان چهار دهه گذشته را که توسط کسانی از ایران آورده شده بود برای اولین بار در استکهلم، اسلو و چند شهر دیگر اروپا به نمایش گذاشتند. از مهم‌ترین ویژگی‌های این نمایشگاه همبستگی هرچه بیشتر خانواده‌های دادخواه با همدیگر و اتحاد بیشتر و محکم شدن عزم راسخ آن‌ها برای پیگیری دادخواهی خون عزیزانشان بود. سوران منصورنیا در پستی و پس از پایان یکی از نمایشگاه در توییتی اینگونه نوشت:

 ” پس از «آنچه باقی ماند» داشتیم یادگاری‌های عزیزان‌مان را مرتب می‌کردیم که متوجه یکی از غریب‌ترین صحنه­ها شدم؛ لباس‌های برادرم برهان، #نوید_بهبودی، #محمد_حسن‌زاده، #لقمان_مرادی، #پژمان_قلی‌پور، #محسن_شکاری و #محمدمهدی_کرمی را در کیف #شهریار_محمدی گذاشته بودیم، بدون آنکه متوجه شویم.”

مجموعه رویداد آنچه باقی ماند سبب شد همبستگی هرچه بیشتر در مسیر مبارزه بین خانواده‌های آبان و خانواده‌های داغدار از دیگر جنبش‌های پیش و پس از آن شکل گرفته و نشان داد که همه ما در نهایت سرنوشت مشترکی داریم و باید با همدیگر برای نیل به دموکراسی، آزادی و برابری در فردای ایران حرکت کنیم.

پیام و صدای دادخواهی خود را به همه دنیا مخابره می‌کنیم…

جمهوری اسلامی در پی تجربه رسانه‌ای شدن قتل‌های زنجیره‌ای و مجموعه اقدامات برون‌مرزی خود در اروپا برای ترور چهره‌های تأثیرگذار ــ از جمله شاپور بختیار در فرانسه، عبدالرحمان قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران و همراه او عبدالله قادری آذر در اتریش، فریدون فرخزاد، صادق شرفکندی دبیرکل حزب دموکرات و دیگر همراهان وی (همایون اردلان، فتاح عبدلی، نوری دهکری و پرویز دستمالچی) در رستوران میکونوس و متعاقب آن فراخواندن سفرای اروپایی توسط کشور‌هایشان از ایران و مشخص‌شدن چهره واقعی آن برای بخش عظیمی از افکار عمومی اروپا و جهان ــ در پی این برآمد که در نهاد‌های رسمی اروپا و دیگر کشور‌ها یا چهره حکومتی نرمال را ارائه دهد یا اگر نمی‌تواند در این اندازه ظاهرسازی کنند، از مخابره و انتشار پیام نیرو‌های اپوزیسیون در سازمان‌های دولتی و فراگیر کشور‌های آزاد از جمله اتحادیه اروپا و غیره جلوگیری کند.

انجمن آبان با علم به این موضوع، با هدف انتشار حداکثری، آگاهی رسانی و نمایش چهره واقعی جمهوری اسلامی به عنوان یک دولت نامتعارف و تروریستی از انتشار بیانیه ها و اطلاع رسانی دیدگاههای خود در پلتفرم های بین المللی غافل نشده و برای هر رویداد و مناسبتی بیانیه های مذکور را ارائه نموده است. از جمله این بیانیه‌ها می‌توان به بیانیه انجمن خانواده‌های دادخواه آبان به مناسبت نخستین سالگرد قتل حکومتی ژینا #مهسا_امینی و خیزش انقلابی زن،زندگی،آزادی به درخواست انجمن «ما دانشجویان ایرانی هستیم» ([۴]WAIS) که انجمن متن بیانیه خود را برای پارلمان اروپا در شهر استراسبورگ، فرانسه ارسال کردند. انجمن در بیانیه خود از جمهوری اسلامی به عنوان یک «بحران دائمی برای دموکراسی و آزادی» نام برد و ضمن اشاره به از یاد نبردن جنایات جمهوری اسلامی در آبان ۹۸ نسبت به پیروزی مردم ایران بر جمهوری اسلامی با نهادسازی‌های دموکراتیک ابراز امیدواری کردند.

Ad placeholder

زندگی کن، همراه با یاد آبان…

«زندگی کن، همراه با یاد آبان» کمپینی ویدیویی است که به یاد جانباختگان آبان خونین، از سوی انجمن خانواده‌های دادخواه آبان و با همراهی گروه کثیری از دادخواهان، هنرمندان،کنشگران مدنی،فعالان حقوق بشر و سایر آزادی‌خواهان برگزار می شود. تلاش انجمن زنده نگه داشتن روح دادخواهی و باور به تحقق عدالت، بازخوانی روایت هایی کوتاه از کشته شدگان آبان ۹۸ است. تمام داده های استفاده شده در روایت هر یک از جانباختگان از طریق خانواده و دوستان آنها راستی آزمایی می گردد و بازنشر هرکدام از این روایت‌ها فاقد ترتیب و اولویت مشخصی بوده و به فراخور موقعیت، امکانات فنی و سایر ملاحظات انجام گرفته است.

آینده هرچند تاریک و نامشخص، اما از آن ما دادخواهان خواهد بود…

در یک سال گذشته علاوه بر موارد ذکر شده در سطور بالا، مجموعه اقداماتی دیگر در پس فعالیت‌ها و رویدادهای رخ‌داده در حال پیگیری و یا برنامه‌ریزی برای انجام در آینده بوده اند: جمع‌آوری اطلاعات جانباختگان شامل اقدامات آرشیوی (تصاویر، ویدیوها، اطلاعات شخصی/ مستندسازی تصاویر و ویدیوهای مرتبط با کشتار آبان ۹۸)، مستندسازی و تشکیل پرونده‌های حقوقی دادخواهی، همکاری با دیگر نهادها از جمله پیگیری حقوقی تحریم شرکت‌های توسعه‌دهنده بستر ارتباطی همچون ابرآروان و دیگر شرکت‌های دارای سابقه همکاری با نهادهای امنیتی در قطعی کامل اینترنت یا کندسازی پهنای باند در زمان‌های حساس، ساخت پادکست برای بستر رادیویی اینترنت، راه اندازی کارزارهای جمع آوری امضا برای نهادهای حقوقی دنیای آزاد و سازمان‌های رسمی در کشورهای اروپایی، ارائه گزارش های تحلیلی و در نهایت سازماندهی تظاهرات در کشورهای اروپایی و دیگر نقاط جهان مواردی از برنامه‌های پیش روی این انجمن در افق ترسیم‌شده برای آن است. 

پانویس‌ها:

[۱] Victor Heredia خواننده و ترانه سرای آرژانتینی ، کتاب تب تند آمریکای لاتین نوشته آرتور دموسلاوسکی ترجمه روشن وزیری

[2] la noche de los lapices

[3] madres de plaza de mayo

[4] We are the Iranian students