دیدگاه

ویرجینیا وولف در کتاب اتاقی از آن خود در قرن نوزدهم میلادی استقلال زنان را به‌عنوان امری ضروری برای زندگی فردی زنان مطرح کرد. در آن دوران، زنان به‌دلیل قوانین مردسالار و سنت‌های موجود، به‌سختی می‌توانستند جدای از هویت پدر، خانواده و همسر، هویت مستقلی داشته باشند. وولف خودکفایی زنان را به اتاقی از آن خود تشبیه کرد که هر زنی باید صاحبش باشد. اتاقی که نماد استقلال مالی و شخصیتی بود و به زنان اجازه می‌داد تا در فراغتشان بدون تعلق خاطر به هر چیزی، اثری خلق کنند. پس از وولف، مبارزه‌‌های فمنیست‌ها در دو قرن بعد، مسئله هویت فردی زنان را در خارج از فضای خانه و خانواده به میان آورد. مدرنیزه شدن جامعه و روند روبه رشد زنان و در نتیجه ورود آنها به عرصه‌های مختلف اجتماعی نتیجه‌ی تلاش‌های فعالان برابری خواه در سراسر جهان بوده است که در نهایت توانسته است عرصه را برای حضور زنان در اجتماع هموارتر کند. 

زنان در ایران هم در سال‌های گذشته همواره برای رسیدن به حقوق برابر جنگیده‌اند. با وجود تلاش حاکمیت برای حذف زنان و به حاشیه راندن زنان ،آنها برای رسیدن به استقلال مالی و هویتی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده‌اند تا تعریف متفاوتی از هویت خود در متن سیاست های جامعه ارائه دهند. تلاش زنان برای رسیدن به استقلال و تعریفی متفاوت از هویتشان، بدون هزینه هم نبوده است.

از آنجا که تعریف زن مدرن ایرانی در الگوهای مردسالاری جامعه نمی‌گنجیده است، بسیاری از زنان قربانی خشونت‌های خانگی، خشونت‌های سیستماتیک حکومتی و حتی مجبور به زیستن در اقتصادی نابسامان شده‌اند. می‌توان گفت که همان قدر که زنان برای رسیدن به استقلال و برابری جنگیده‌اند، همان قدر هم سنت‌های مردسالار و قوانین زن‌ستیز جامعه، آنها را نشانه گرفته است تا تلاش‌های زنان را با چالش‌های سخت رو‌به‌رو کند، اما مقاومت آنان را هم در همین فضا افزایش داده است. 

می‌توان گفت همان قدر که فمینیست‌ها برای رسیدن به برابری جنسیتی و استقلال مالی و فردی زنان کوشیده‌اند، هنوز بسیاری از زنان در ساختارهای مختلف جامعه با موانع گسترده‌ای برای کسب هویت مستقل خود روبه‌رو بوده‌اند. رویارویی زنان با این موانع مطابق نظر بسیاری از فمینیست‌ها نه تنها از قوانین جامعه‌، بلکه نشات گرفته از عوامل متعدد اجتماعی، فرهنگی و روانی است که بر زندگی زنان سایه افکنده و دشواری آنان را در رسیدن به زندگی فارغ از وابستگی دوچندان کرده است. 

در همین راستا، نوشتار های بسیاری در حوزه‌ی راه گشایی و هموارسازی موانع برای زنان و در نتیجه شکوفایی فردی زنان به نگارش درآمده‌اند. «عقده‌ی سیندرلا» که در ۱۹۸۱ میلادی منتشر شد یکی از همین کتاب‌هاست که دغدغه‌ی اصلی‌اش رازگشایی از این موانع و ارائه‌ی راه‌حل‌های کاربردی برای زنان و به منظور زندگی بهتر مستقلانه در روابط فردی و اجتماعی است. مهمترین مشخصه‌ی این کتاب نشان دادن ماهیت ترس از استقلال و چگونگی زیست زنان با این ترس است. نویسنده که از این ترس به نام عقده‌ی سیندرلا نام می‌برد به تاثیر این رفتار نهادینه شده می‌پردازد که در دوره‌های مختلف زندگی زنان بر آنان تاثیر منفی می‌گذارد و در نهایت منجر به افسردگی، ضعف‌، از دست دادن هویت فردی و گم شدگی در جامعه‌ی امروز می‌شود.

البته مواردی که نویسنده ارائه می‌کند‌، الگوهای زیستی متنوعی ندارند و تنها محدود به یک جامعه‌ی خاص هستند. نگاه نویسنده بیشتر معطوف به مراجعینی است که در طول این سال‌ها از اقشار مختلف به او مراجعه کرده‌اند که در زندگی خود دچار سرخوردگی شده‌اند. برای نمونه، در جامعه‌ی امروز ایران، بسیاری از زنان تلاش کرده‌اند که از این الگوی رفتاری فاصله بگیرند، نمونه‌ی آن را می‌توان در خیل عظیم زنانی دید که با وجود چالش‌های موجود در جامعه، در تلاش‌اند تا از لحاظ مالی مستقل باشند و نقش مهمی در چرخه‌ی اقتصادی دارند و از سوی دیگر در تلاش‌اند تا با حضورشان در جامعه از این ترس فاصله بگیرند. 

با این همه داولینگ عقده‌ی سیندرلا را اینگونه توصیف می‌کند: زنان آرزوی عمیق در حمایت شدن دارند، و این قدرتمندترین نیرویی است که زنان را تحت فشار قرار می‌دهد.

هر چند در اینجا باید خاطر نشان کرد که عمومیت بخشیدن نویسنده به تمامی ترس‌ها در این جمله در واقع نشان می‌دهد که نگاه نویسنده به مسئله‌ی ترس زنان‌، تنها محدود به یک بررسی روانشناسانه شده است و نویسنده با عمومیت بخشی آن به کل زنان، سایر زنانی را که این آرزو را ندارند، نادیده می‌گیرد. در واقع می‌توان اینگونه بیان کرد که گزاره‌ی نویسنده تنها محدود به افرادی است که برای مشاوره به او مراجعه کرده‌اند و مصداق کمتری به جهان خارج از حوزه‌ی روان‌درمانی و روانشناسانه‌ی نویسنده دارد‌. با این حال، بعدتر در قسمت‌های مختلف این کتاب از عوامل تاثیر گذار بر این میل نام می‌برد.

طرح روی جلد کتاب عقده سیندرلا
عقده سیندرلا

عقده‌ی سیندرلا از نظر نویسنده «شبکه‌ی گسترده‌ای از ترس‌ها، حالت‌ها و رفتار تحت فشار زنان است که مثل قفسی آنها زندانی کرده است و این عقده مانع از گسترش نیروهای خلاقانه‌ی زنان می‌شود.» از دیدگاه روانشناسانه‌ی او هستند زنانی که در انتظار یک قدرت بیرونی هستند تا زندگی آنها را دگرگون کند. واکاوی این عمل به تجربه‌ی شخصی نویسنده از ملاقات با مراجعینش بازمی گردد. زنانی که با وجود پیشرفت‌های بسیاری که در جامعه صورت گرفته است ، اما هنوز چیستی فردی‌شاممن با سنت‌های مرد سالار گره خورده است. 

از دیدگاه نویسنده بهبود وضعیت زنان در چند دهه‌ی اخیر و آگاهی سازی نسبت به مسئله استقلال زنان به دلیل کلیشه‌هایی که علیه زنان وجود دارد موجب شده که برای رها سازی زنان، چالش ایجاد شود. همین امر این فرضیه را ایجاد می‌کند که زنان برای ورود به اجتماع حصاری به دور خودشان کشیده‌اند. هر چند بررسی‌های عینی نویسنده نسبت به زنان مراجعینش است‌، اما با عمومیت دادن آن نسبت به کل زنان این پیش فرض ایجاد می‌شود که این مسئله در مورد همه‌ی زنان صادق است. بررسی این عمومیت‌سازی در جامعه‌ای مثل ایران با تناقض مواجه می‌شود. در چند دهه‌ی اخیر مبارزه‌های زنان در ایران و با آگاهی‌سازی‌هایی که در حوزه‌ی جنسیت صورت گرفته است زنان زیادی برای رسیدن به هویت مستقل فردی و اقتصادی خود وارد جامعه شده‌اند که با برخی از معیارهای ارائه شده در دیدگاه روانشناختی داولینگ در تضاد است.

با این همه برای روشن‌تر شدن این وضعیت، از نگاه روانشناسانه و با مداقه در زندگی مراجعینش، نویسنده به این نکته اشاره می‌کند که در بسیاری از موارد سرکوب زنان برای به دست آوردن استقلال از کودکی آغاز می‌شود. ترس‌هایی که در کودکی به زنان تحمیل می‌شود و نهایتا آن‌ها را از ایستادن در مقابل این ترس‌ها باز می‌دارد . اما نویسنده از سوی دیگر به نکته‌ی مهمی اشاره می‌کند و آن هم نادیده گرفتن توانایی‌های فردی زنان است‌. برای مثال برخی از زنان به دلیل موانع اجتماعی در محیط کار مجبورند شغل‌های کم اهمیت‌تر و با دستمزد کمتر را انتخاب کنند.

 اما نویسنده به این مسئله هم اشاره می کند که در سطوح متوسط و پایین، مردان و زنان با بهره‌ی هوشی برابر از موقعیت کاری متفاوتی برخوردارند و بسیاری از زنان با بهره‌ی هوشی بالاتر در سطوح کاری پایین‌تری مشغول کارند که این ایراد نه به زنان بلکه به ساختار جامعه باز می‌گردد. نویسنده برای بازتر شدن مسئله‌ی وابستگی زنان چند عامل اصلی را برمی‌شمارد که تاثیر بسزایی در تنزل خودکفایی زنان می گذارد. 

Ad placeholder

کودکی

اولین عامل موثر در ضعف اعتماد به نفس زنان در کودکی شکل می‌گیرند. از کودکی به دختران آموخته می‌شود که باید حمایت شوند.

دختران از کودکی به محض رسیدن به سن بلوغ با مراقبت‌های نابرابر والدین بسیار متفاوت‌تر از پسران تربیت می‌شوند و به آنها کارهایی سپرده می‌شود که پایین تر از سطح توانایی‌های آنهاست. دختران برای وابستگی و پسران برای استقلال.

عقده‌ی سیندرلا

 از منظر روانشناسی، در کودکی زنان، به آنها آموزش جسارت، شهامت و استقلال داده نمی‌شود، بلکه به آنها می‌آموزند که محبوب و سربه‌زیر باشند. ترس‌هایی که در زنان برای مستقل شدن وجود دارد، به‌طرز شگفت انگیزی به تضعیف اعتماد به نفس توانایی نه گفتن آنها تاثیر می‌گذارد. در جای دیگری از کتاب نویسنده بر این باور است که برداشتن ترس یکی از راه‌‌های صعود به واقعیت و غلبه بر وابستگی است. او تاکید می‌کند که بسیاری از زنان به دلیل داشتن این ترس‌، یعنی نه گفتن، از صعود در اجتماع باز می‌مانند.

در واقع الگوی روانشناسانه‌ای که نویسنده به آن اشاره می‌کند این است که دختران کمتر در معرض الگوهای یادگیری استقلال قرار می‌گیرند در حالی‌که این الگوهای رفتاری دختران برای پسران مضحک است. همین امر موجب تربیت وابستگی و آغاز ایجاد چتر حمایتی برای دختران است. 

در ارتباط با کودکی و ضعف اعتماد به نفس در زنان، نویسنده خاطر نشان می‌کند که این ضعف در بزرگی در زنان موجب می‌شود که در بسیاری از موقعیت‌ها زنان از پذیرفتن مسئولیت اشتباهاتشان اجتناب کنند، در حالی که مردان دلیل کمتری را در بیرون از خود جست‌وجو می کنند. از سوی دیگر نویسنده بیان می‌کند که میزان اعتماد به نفس زنان با سطح توانایی همکاران مردشان نسبت معکوس دارد، یعنی هر چقدر سطح توانایی زنان بالاتر باشد، زنان به همان نسبت به صلاحیت خود کمتر بها می‌دهند. 

ازدواج

یکی دیگر از عوامل مهم برای از دست دادن استقلال فردی و شخصیتی زمان ازدواج اتفاق می‌افتد. به نظر نویسنده برخی از زنان مایلند تا با ازدواج نوعی امنیت خاطر کسب کنند و همین امر موجب می‌شود که آنها به نوعی فوبیا مبتلا شوند. این امر موجب شده از فعالیت‌های کاملا بی خطر اجتناب کنند:

تعداد بسیاری از زنان که با آنها گفت‌وگو داشتم می‌گفتند از زمانی که بچه‌دار شده‌اند، کتاب خواندن را کنار گذاشته‌اند و همین تبدیل به نوعی عادت شده است.

عقده‌ی سیندرلا

بروز این عادت است که در سایه‌ی فوبیای امتحان هرکار جدید ظاهر می‌شود. در واقع ازدواج آنجایی استقلال زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد که زنان تمایل به وابستگی مالی به مردان پیدا کنند و استقلال خود را در طول سال‌های مشترک از دست می‌دهند. 

Ad placeholder

خانه‌داری

سیمون دوبوار در جنس دوم می‌گوید: « زن آن قدر سرگرم این خیال باطل می‌شود که خود را فراموش می‌کند، خانه‌داری با وظایف نامحدودش به زنان این امکان را می‌دهد که با خود آرامی خود را فراموش کنند.» نگاه نویسنده به خانه‌داری زنان یکی دیگر از نکته‌های کلیدی این کتاب و از موانع رسیدن به استقلال است. خانه‌داری زنان به عنوان آسیبی است که به استقلال فردی و شخصیت زنان وارد می شود. خود نفس خانه‌داری به خود مورد انتقاد نویسنده نیست، اما از آنجایی خانه‌داری مسئله‌دار می‌شود که زن مدرن، همه‌ی فردیت خود را در ازای کاری بی مزد فدا می‌کنند. 

نمونه‌ای که نویسنده از آن نام می‌برد، زنی است که از زمان ابتدای ازدواج تمامی وقت خود را صرف همسرش کرده تا او به کارهایش برسد، همسر زن به دلیل فداکارهای او در امر فرزند‌داری و خانه‌داری، می‌تواند موقعیت اجتماعی و کاری خود را ارتقا دهد. اما همسر این زن پس از رسیدن به شهرت برای همیشه او را کنار می‌گذارد، بدون آنکه زن در تمامی این سال‌ها بتواند برای خودش اندوخته‌ای داشته باشد تا آینده‌ی خودش و فرزندانش را تامین کند. خانه‌داری در نگاه نویسنده یکی از موانع استقلال زنان است، به این دلیل که زنان بدون گرفتن کمک از همسرشان و صرف تمامی وقت خود برای این امر از رسیدن به رشد و تعالی جسمی و روحی خود باز می‌مانند. برای فهم بیشتر این مسئله نویسنده با اشاره به مراجعینش و تجربه‌های خانه‌داری شان بیان می‌کند چه طور پس از وقف خود در این امر دیگر قادر به ادامه‌ی زندگی‌شان نبودند. او سپس می‌گوید:

آن‌ها پشیمان شده‌اند، اعتماد به نفس خود را از دست داده داده‌اند و سال‌ها طول می‌کشد تا بتوانند استقلال مالی و هویتی خود را به دست بیاورند.

ازخودگذشتگی مطلق زنان

یکی دیگر از مشخصه‌های بارزی که با نفی استقلال رابطه‌ی مستقیم دارد، از خودگذشتگی مطلق زنان است. مطابق نظر نویسنده بسیاری از زنان به خصوص بعد از ازدواج خود را در دام ازخود گذشتگی مطلق می‌اندازند. طوری که خود را فراموش می‌کنند. برای روشن تر کردن این واقعیت، تجربه‌ی شخصی نویسنده مطرح می شود، زنی که قبل از نویسنده شدن و تبدیل شدن به آن چیزی که امروز است، زنی بوده که از علایق خودش گذشته و در نهایت زمانی که از همسرش جدا می‌شود، متوجه می‌شود که ازخودگذشتگی افراطی او نتیجه‌ای جز وابستگی مالی و عاطفی به همسرش نداشته است. او اذعان می‌کند که او هم مانند بسیاری از زنان و مردان ازدواج را راه حلی برای برون رفت از وابستگی می‌دانسته و در واقع او هم مانند بسیاری از زنان به ازدواج به دنبال همسر برای تامین خود هستند. اما واقعیت این است که در واقع مشکل اصلی زنان فرار از خود و قرار گرفتن در این موقعیت است. نویسنده ریشه‌ی چالش زنان در این بحران را اینگونه بیان می‌کند که هر زنی از کودکی این حس را داشته که رابطه‌ای تنگاتنگ با ازدواج دارد به این معنی که با ازدواج امنیت خاطر پیدا می‌کند تا به دنبال استقلال نرود. 

موفقیت زنان

یکی دیگر از موانع استقلال زنان که در این کتاب مورد بررسی قرار می‌گیرد ، ترس زنان از قرار گرفتن در موضع موفقیت است. به دلیل نوع برخورد مردم در جامعه و باورهای مسلط نسبت به زن و مرد، زنان نسبت به موفقیت خود احساس اعتماد به نفس کمتری می‌کنند، همین عدم اعتماد به نفس در نتیجه موجب عدم استقلال می‌شود. چرا که بسیاری از آنان بدون آنکه شغل مورد نظر خود را داشته باشند، شغل‌های کم درآمدتری روی می‌آورند، برخی از زنان به محض ازدواج ترجیح می‌دهند خانه‌داری و یا شغل‌های پاره وقت را انتخاب کنند و وقت بیشتری را با فرزندان و در خانه بگذرانند. البته نویسنده بیان می‌کند که این مسئله تنها به زنان باز نمی‌گردد، بلکه به جامعه و تربیت زن و مرد در ساختار جامعه پیوند دارد. 

در فصل پایانی کتاب که به سوی آزادی نام دارد، نویسنده دوباره به تجربه‌ی شخصی خود باز می‌گردد. او اینگونه بیان می‌کند که پس از ازدواج و جدا شدن از همسرش زندگی مضطربی داشته است‌. چندین روز را بدون آنکه هیچ ایده‌ای، مضطرب آینده بوده است. اما در نهایت احساس خوشحالی می‌کرده ، احساس رها شدن و روانه شدن به سوی استقلال. حس آزادی که نویسنده به آن اشاره می‌کند، لزوما به جدا شدن از شریک زندگی باز نمی‌گردد، بلکه به تفاوت نگرش زنان به خود و رهایی‌شان از قید و بندهای وابستگی است. او سپس تاکید می‌کند که راه رهایی از وضعیت موجود برای استقلال مالی، حقوقی و نگریستن با هویت زنانه است، نه آن چیزی که سنت و قانون به آنها آموخته است. 

Ad placeholder