پس از گذشت شش ماه از آخرین انتخابات پارلمان هلند، خرت ویلدرس، رهبر راست افراطی حزب «برای آزادی» (PPV) توانست با چند حزب راست‌گرای دیگر، به توافقی کلی برای تشکیل دولت دست یابد. متن زیر به همین مناسبت ترجمه شده است. در این مقاله، میشل ون تونگرلو، پزشک و نویسنده، از تجارب روزمره خود به عنوان “پزشک خانواده و خیابان” و کمک به بی‌خانمان‌های ساکن پولوس‌کرک (کلیسای پل قدیس یا Pauluskerk) در روتردام استفاده می‌کند تا چگونگی رشد پوپولیسم در هلند را توضیح دهد. او موسس بنیاد نیکوکاری Lekker Geven برای کمک‌های پزشکی به نیازمندان است.
لینک اصل مقاله به هلندی

دیدگاه

پشت سیستم معیوب پنهان نشوید و طرف مقابل را سرزنش نکنید، بلکه علل واقعی مشکلات را ریشه‌یابی کنید

ائتلاف جدید، علت بحران‌هایی را که شناسایی می‌کند، به پای دیگران می‌نویسد؛ از بحران کشاورزی و مسکن گرفته تا پناهندگی. در توافق‌نامه کنونی حتی راه حل برون رفت ازبحران‌ها هم بر عهده دیگران است. ائتلاف جدید با بیان بخشی از حقایق مدعی است که از کشاورزان، سالمندان و مردم عادی هلند دفاع می‌کند. اما استفاده ازراه حل‌های عامه‌پسند مثل بازگشت به سرعت مجاز ۱۳۰ کیلومتر در ساعت، مشکلات موجود را برای همه شهروندان بیشتر می‌کند.

من رای اعتراضی ساکنان روستای “تر آپل ” به ویلدرس را با تمام وجودم درک می‌کنم. آنان خواستار کاهش مشکلات ناشی از وجود تنها مرکز ثبت و سکونت هزاران پناهجو در روستای خود بودند. برای حل این مشکل لایحه پخش مراکز در هلند مطرح شده بود. در توافق نامه جدید این لایحه پذیرفته نشده. اگر آنان نتوانند به وعده‌های چرب انتخاباتی خود جامه عمل بپوشانند به چه کسی باید اعتماد کرد؟ وقتی سیاستمداران تلاش می‌کنند بافت اجتماعی را به قیمت تخریب دیگران بازسازی کنند، به رشد نارضایتی‌ها و روند قطبی‌سازی کمک می‌کنند.

فروپاشی دستاوردهای امنیت اجتماعی

رشد خشونت درجامعه ما نسبتاً جدید به نظر می‌رسد؛ اما این روند از مدت‌ها قبل با کاهش خدمات تامین اجتماعی در دهه ۱۹۸۰ شروع شده بود. سپس روند “آزادسازی” شتاب گرفت؛ روند خصوصی‌سازی و واگذاری بخش عمومی به بازار آزاد سرعت گرفت. از آن پس «خصوصی‌سازی» و «اقتصاد رقابتی» کلیدواژه‌های جدید پیشرفت و رفاه عمومی شناخته شدند. برای تحقق حداکثر آزادی فردی، تضمین منفعت شخصی به امری عادی و هنجار اجتماعی تبدیل شد. وانمود می‌شود که اکنون بسیاری از مردم مشکلی ندارند به جزپیدا کردن مکانی که صرفاً اجاره آن قابل پرداخت باشد.

امروزه موفقیت‌های به‌دست‌آمده برای آنان به بخشی ازمشکلات موجود جامعه تبدیل شده است. شکاف رفاه عمومی و نابرابری اجتماعی با شتاب در حال افزایش است. دستاوردهای عدالت اجتماعی، چون کوه‌های یخ قطبی در حال ذوب شدن هستند؛ ابتدا با روندی کند و سپس با ریزش ناگهانی. امروزه داشتن مسکن ارزان قیمت توهمی بیش نیست. با ظهور پاندمی کرونا، جنگ، بحران انرژی و افزایش تورم، زندگی برای بخش بزرگی از مردم با مشکلات زیادی روبرو است.

داشتن یک تلفن موبایل ضروری به نظر می‌رسد. من به آن نیازی نداشتم. اما در اتاق مشاوره برای بی‌خانمانان، شاهد میدان جنگ عرصه سیاسی، بر صفحه تلفن‌های همراهشان بودم. وقتی در سال ۲۰۱۷ به عنوان پزشک خیابانی شروع به کار کردم، مراجعه کنندگان من، بی‌خانمان‌های فاقد مدرک اقامت بودند. دو سال بعد به طور ناگهانی کارگران مهاجر به آنها پیوستند. در حوالی سال ۲۰۲۱ هلندی‌های “نا‌بهنجار” به این گروه‌ها اضافه شدند. امروزه بیشترین مراجعه‌کنندگان من بی‌خانمان‌های «اقتصادی» هستند: افرادی که اغلب مشکل مسکن دارند.

Ad placeholder

بازنده این روند به اطرافیان خود ضربه می‌زند

ضربه آسیب‌های اجتماعی به من هم رسید. گاه مالی (خرج درمان برخی از نیازمندان) و گاه جسمی. مدتی پیش زن بی‌خانمانی را دیدم که برای داشتن سرپناه، تن‌فروشی می‌کرد. وقتی با درد شکم و خونریزی واژن نزد من آمد، از ابتلا به انواع بیماری‌ها می‌ترسیدم؛ لگن ملتهب، سقط جنین، حاملگی خارج از رحم، سرطان دهانه رحم. بر تخت معاینه دراز کشید. همان ابتدا دستگاه معاینه رحم را بیرون کشید و لگد محکمی به شکم من زد. پس از چند کلمه تسکین‌دهنده، بر اهمیت معاینه تاکید کردم. کمی آرام گرفت. در تلاش بعدی چند لگد دیگر را تحمل کردم. بعد شتابان از تخت پرید و به بیرون دوید. با این حال من هرگز از ویزیت او دست نکشیدم. شرایطش را درک می‌کردم. اگر همه چیزت را از دست داده باشی و توجه‌ای به شما نشود، ناخودآگاه به اطرافیان خود ضربه می‌زنید.

پنهان شدن مدیران پشت سیاست‌هایی که خود مسبب آن هستند

اکنون می‌دانم سیستمی که از محتوای اخلاقی تهی گردد، کارکردش مختل خواهد شد. پنج سال پیش، وقتی از محل کارم با شهرداری روتردام در مورد یک خانواده بی‌خانمان تماس گرفتم، همان روز این خانواده را در اتاق هتلی مستقر کردند. البته مدتی است که دیگر این گونه تلاش‌ها بی‌فایده شده است. بارها سعی کرده‌ام مادران بی‌خانمانی که کودک شیرخوار دارند، به پناهگاه فرستاده شوند (توجه داشته باشید، به پناهگاه بی‌خانمان‌ها، نه یک خانه مسکونی). مقامات مسئول به اعتراضات وکیل من در پی‌گیری کار، هرگز پاسخی ندادند. مدیران کنونی پشت سیاست‌هایی پنهان شده‌اند که خودشان مسئول آن هستند: بحران مسکن که از آسمان نازل نشده بلکه حاصل کارکرد سیستم مدیریت سیاسی است. هر کسی که معضل بی خانمانی را به چالش بکشد، در نهایت به سرزمین قانونگذاران می‌رسد. روند کار چنین است:

 معمولا اگر شهروندی مشکلی داشته باشد به شهرداری محل مراجعه می‌کند. کارکنان خود را مسئول حل مشکل نمی‌دانند. مراجعه کننده را به سیستم قانونگذاری حواله می‌دهند. پیگیری بی‌فایده است. چون در قانون اساسی، حق داشتن مسکن تصریح نشده است. مشکلی که در سیستم قضایی هم قابل بررسی نیست. فقط دو مجلس سنا و شورا مجاز به انجام این کار هستند.

وظیفه نمایندگان انتخابی حمایت از حقوق شهروندی موکلان خود در تامین امنیت اجتماعی و سلامت عمومی است. اما آنان با اشاره به قوانین خصوصی‌سازی و تمرکززدایی، مسئولان دولتی را متعهد به حل مشکلات مردم نمی‌دانند. در پاسخ می‌گویند: این گونه مسئولیت‌ها به بازار “آزاد” واگذار شده است! درفلسفه “رقابت آزاد ” افراد پاسخگوی مشکلات فردی خود هستند. وظیفه دولت تنها کنترل انجام وظایف افراد است. برای این کار سیستم امنیتی ایجاد کرده‌اند تا ناظر عملکرد شهروندان خاطی باشد؛ گردابی عظیم و مخرب در زیر دریای به ظاهر آرام اجتماعی. ایجاد چنین سیستم ناعادلانه را در رسوایی اداره مالیات می‌توان دید.

الگوریتم اداره مالیات تعداد زیادی از خانواده‌ها، به ویژه با اسامی غیر هلندی را برای چگونگی استفاده از سوبسید مهد کودک‌ها، مورد پیگرد قانونی قرار داده است! پیامد چنین سیستمی، آسیب‌های جبران ناپذیری به اعتماد اجتماعی، به ویژه برای تعداد زیادی از خانواده‌ها بود. وعده‌های رشد اقتصادی بالا برای تعمیق عدالت اجتماعی نه تنها اجرا نشد، بلکه نتایج معکوس به بار آورد. در چنین سیستمی انگار کرامت انسانی حتی در سطح ابتدایی‌ترین حقوق خود، قابل اجرا نیست. شرایطی که باعث ترس می‌شود. پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟

در جستجوی قربانی

 بر بستر ایجاد ترس اجتماعی، ناجیان پوپولیست با وعده‌های حل مشکلات قد علم می‌کنند. فرد محروم وآسیب‌دیده، خسته، مضطرب و کلافه در خانه یا بی‌خانمان، همه دریچه‌های زندگی را بسته می‌بیند. تنها به دنبال ناجی بزرگی است که به او امید زندگی دهد، بگوید همه مشکلاتش حل می‌شود. آنگاه الگوریتم‌ها به کار می‌افتند تا نتیجه دلخواه او را بیابند. او به هواداران ویلدرس متصل می‌شود، رهبری که تمایلی ندارد در مورد علل ایجاد مشکلات و نابسامانی‌ها صحبت کند، درباره معضلاتی چون روند افزایش نیتروژن، تخریب محیط زیست، تورم، قوانین پیچیده، کمبود مسکن و جنگ‌ها اظهار نظر نمی‌کند. در باره کار با دستمزد پایین، طوفان‌های دریایی فزاینده، بالا آمدن سطح آب دریا‌ها، سالمندی جمعیت، بحران مراقبت‌های بهداشتی و دیگر مشکلات پیچیده جهانی هم حرف نمی‌زند. هنر او ساده‌سازی و در نتیجه قابل حل جلوه دادن مشکلات پیچیده است.

از منظر ناجی «بحران پناهندگی» بزرگترین مشکل ما است. از “سونامی پناهندگان” و بحران مهاجرت صحبت می‌کند. تبلیغ می‌شود که بیگانگان می‌آیند تا در رفاه ما سهیم شوند. در وعده‌های انتخاباتی قول به حداقل رساندن ورود مهاجران به هلند را می‌دهد. تصور کنید اگر قوانین جاری مانع این امر شود، چه باید کرد؟ شاید ما باید کشور را ترک کنیم؟! یا باید اتحادیه اروپا را ترک کنیم! به این ترتیب پیوسته به دنبال گوسفندان قربانی می‌گردد تا مشکلات موجود را به آن گروه نسبت دهد.

Ad placeholder

هلند از نگاهی دیگر

 امید؛ نه از جنس شجاعت و غرور

چند وقت پیش فردی به مطب من آمد، گذشته‌ای پرتلاطم داشت. معتاد و بی‌خانمان بود. در عرض چند روز به عفونت بدی مبتلا شده بود و زخم‌های چرکین ساق پایش سربازکرده بودند. با بسیاری از مسئولین تماس گرفتم تا او را در بیمارستان یا مراقبت‌های ویژه روانی بستری کنند. تلاشم بی‌فایده بود. بعد از سه روز تماس، آنقدر ناامید بودم که از طریق LinkedIn شماره حساب بانکی برای کمک به او باز کردم. در عرض پانزده دقیقه شش برابر مبلغ مورد نیاز پرداخت هزینه اتاقی در هتل و یک پرستار، در حساب بانکی واریز شده بود. چندی بعد یکی از بیماران، از نسل اول مهاجرین، با یک بهانه پزشکی، به مطبم آمد. از حال آن بیمار معتاد پرسید. چون او هم با وجود درآمد اندک، برای بهبودش کمک مالی کرده بود.

این فقط یک مثال است. اکنون صدها نمونه دارم. تماس من با ” لینکدین” به یک پلتفرم تامین مالی برای هزینه کارکنان بیشتری تبدیل شده است. نیکوکاران زیادی داریم که نه تنها به بیمارانم، بلکه به سایر افراد نیازمند نیز کمک می‌کنند. امسال پناهگاه خود را برای افراد غیرقانونی در Pauluskerk راه اندازی کردیم. از آنجا که ما حمایت مردمی می‌شویم، به سوبسیدی شهرداری یا دولتی وابسته نیستیم؛ حتی به سایر سازمان‌های کمک‌رسان هم یارانه پرداخت می‌کنیم.

این هم چهره‌ای ازهلند است: کشوری با تعداد باورنکردنی مردم نیکوکار، به ویژه در میان کسانی که احتمالا انتظارش را نداری؛ کشوری پر از داوطلبان نیکوکار با ابتکارات شهروندی قابل اجرا که در حال گسترش است. اگر تمام روز را در شبکه‌های اجتماعی بچرخید، احتمالاً باور نمی‌کنید که ما از نظر همبستگی، مدارا و اعتماد از برترین‌ها هستیم.

هنگامی که ارزش‌ها به طور گسترده‌ای متفاوت باشند، حفظ گفتگو با یکدیگر دشوار می‌شود؛ اما می‌دانم که ممکن است. با نزدیک نگه داشتن بیمارانم به خود، ارتباطات ارزشمندی برقرار کرده ام. با کسانی که انتظار رفتار انسانی والایی نداشتم : مثل معتادان، بی خانمان ها، محکومین خشونت خانگی، افراد بی تابعیت، افرادی با سابقه محکومیت‌های جنایی. این گروه به حاشیه رانده شده، چشمانم را بر واقعیت باز کردند. ما خود منشأ خلأ اخلاقی وایجاد فاصله بین یکدیگر هستیم. به آنچه ما را متحد می‌کند توجه کنید، به انها اولویت دهید و به یکدیگر کمک کنید. با تغییر دیدگاه خود نسبت به افراد دیگر می‌توانید آن شخص را تغییر دهید.