دستفروشی یا به یک معنا «بساط کردن» در مفهوم گوشه خیابان بساطی گستردن با هدف عرضه مستقیم کالا به خریداران به ویژه در مشرق‌زمین قدمتی دراز دارد. با توجه به تورم مهارنشدنی و بحران معیشتی فراگیر، دستفروشی چند سالی‌ست که دیگر مختص طبقات کم‌برخوردار جامعه نیست، بلکه افرادی از جمله هنرمندانی که به طبقه متوسط نیمه‌مرفه تعلق دارند برای گذران زندگی یا برای غلبه پیدا کردن بر بحران‌های مالی به طور پیوسته یا مقطعی به دستفروشی روی آورده‌اند. آرش دبستانی با دو هنرمند دستفروش از تهران و اصفهان گفت‌وگو کرده است:

نخستین مهمان آرش هنرمندی‌ست که با چوب اشیاء زینتی می‌سازد. بسیاری از هنرمندان هستند که مانند او اشیاء زینتی می‌سازند. آن‌ها معمولاً این کارها را در اینستاگرام عرضه می‌کنند. مهمان آرش اما ترجیح می‌دهد با خریداران در ارتباط مستقیم و زنده قرار داشته باشد. او می‌گوید:

معمولاً در خیابان انقلاب بساط می‌کنم. طرح‌هایی هست که مردم بیشتر می‌پسندند. از آن‌ها استفاده می‌کنم. اوایل می‌ترسیدم. یکی از دوستانم از من حمایت کرد. در آن زمان در پارک لاله یک بازاراچه خوداشتغالی قرار داشت. مرا به آنجا راهنمایی کرد. مضطرب بودم اما بعد از مدتی که عادت کردم، ترسم هم از بین رفت. مبلغ خوبی فروش کردم و تجربه خوبی بود. از آنجا شروع شد.

بازارچه اطراف پارک لاله را اما شهرداری بنا به دلایل نامعلومی جمع کرد. او اکنون در خیابان انقلاب اشیاء زینتی دست‌سازش را عرضه می‌کند. می‌گوید:

آدم‌های خیابان انقلاب آدم‌های جالبی هستند. بساط کردن هم حالم را خوب می‌کند. اولش یک کم سخت است. خجالت می‌کشم. علتش هم این است که عموم مردم خیلی نظر خوشی نسبت به دستفروشی ندارند. احتمالاً این قضاوت‌ها در ذهن من اثر گذاشته. فروشگاه‌های مجازی بیشتر جاافتاده در ذهن مردم. من اما ارتباط مستقیم را ترجیح می‌دهم. زحمتش هم واقعاً کمتر است.

Ad placeholder

شهرداری، حجاب‌بان‌ها و گاهی هم یک تجربه خوب

مأموران شهرداری هرچندگاه یک بار مزاحمت‌هایی برای دستفروشان به وجود می‌آورند. به گفته مهمان آرش دستفروشان مبلغی را روی هم می‌گذارند و هر هفته به مأموران شهرداری رشوه می‌دهند و در مقابل می‌توانند بدون مزاحمت کارشان را بکنند.

مهمان آرش می‌گوید گاهی مأمورانی هم هستند که از نظر شخصی و در یک سطح انسانی از آن‌ها حمایت می‌کنند:

یک روز مأموری سر رسید به من گفت بساط‌ات را جمع کن تا من یک عکس بگیرم و بفرستم که نشان دهم دستفروشی را برچیده‌ایم، بعد که عکسم را گرفتم بساط‌ات را دوباره پهن کن.

مزاحمت حجاب‌بان‌ها را اما نمی‌توان نادیده گرفت:

وقتی آن‌ها سر می‌رسند کسی دیگر حال و حوصله خرید کردن ندارد. قیافه‌های مردم آویزان می‌شود. با تاریکی هوا اما می‌روند و بعد دوباره کسب و کار رونق می‌گیرد. یک روز یکی از حجاب‌بان‌ها بساطم را دید. با خودم گفته بودم اگر خواست چیزی بخرد به طور مؤدبانه به او می‌گویم فروشی نیست.

Ad placeholder

هنر در گوشه خیابان

دومین مهمان آرش تجربه متفاوتی دارد. او یک نقاش هنرمند است که در اعتراض به اسیدپاشی در اصفهان مجموعه‌ای از آثار را پدید آورده بود. نقش گل با همه ظرافت‌هایش و سپس رنگ‌پاشی به کنایه از اسیدپاشی روی نقشی که به زحمت و با دقت کشیده شده بود.

مهمان آرش می‌گوید وقتی در بازپرداخت ماهانه اقساط وامش درماند، این مجموعه را که می‌بایست در واقع در یک گالری به نمایش گذاشته می‌شد، در خیابان عرضه کرد:

در بازار کارهایم را چیدم. هرچه منتظر ماندم کسی به کارهای من نگاهی نمی‌انداخت. روز که به پایایان رسید یک پیرمرد به من گفت: «پاشو، پاشو جمع کن. این کارها رو هم نبر خونه. بینداز توی سطل آشغال که لااقل سبک بری خونه.» فردای آن روز اما من کوتاه نیامدم. برخی می‌پرسیدند «چطور دلتون اومد روی این کارها رنگ بپاشید؟» من هم سعی می‌کردم توضیح بدهم. ناامید شده بودم. ۹ شب بود که یک نفر سر رسید و همه کارها را یک جا زیر قیمت خرید. مشکل من برطرف شد و توانستم اقساط وام را بپردازم و دو ماهی هم با آن پول سر کنم.

مهمان آرش می‌گوید در کنار خیابان مردم بیشتر نسبت به مصالح کار کنجکاو بودند تا تکنیک و سبک آثار. اینکه از چه رنگی، خارجی یا داخلی استفاده شده، چقدر کار برده و قابش چقدر می‌ارزد.  

مهمان آرش در ادامه می‌گوید:

در میدان نقش جهان اصفهان زنان افغان را می‌بینم که گلیم‌های دست‌بافشان را زیر قیمت می‌فروشند و کسی هم به آن‌ها اعتنا نمی‌کند. اما همان گلیم‌ها را به چندین برابر قیمت از فروشگاه‌های مجلل می‌خرند.  

در کشورهای غربی بازارهای دستفروشان را معمولاً تفکیک می‌کنند. بازار کهنه‌فروشی هرچند گاه یک بار در محله‌های مشخصی از شهرها به طور منظم و بر اساس تقویم مشخصی دایر می‌شود. در همان حال بازارهای ویژه‌ای هم برای عرضه آثار هنری یا صنایع دستی پیش‌بینی شده است. این نوع بازارها از فرانسه در سایر کشورهای اروپایی متداول شده.

سامان‌بخشیدن به دستفروشی بر اساس الگوهای موفق موجود می‌تواند با توجه به وضع اشتغال و بحران معیشتی کنونی گره‌گشای بسیاری از مشکلات شهروندان و از جمله هنرمندان ایرانی و مهاجر باشد. تمرکز روی شبکه‌های اجتماعی به عنوان بدیلی برای این بازارها قطعاً کافی نیست.

در سایت زمانه بشنوید:

با کلیک روی این جمله، متن پیاده‌سازی‌شده این پادکست را بخوانید.