جنگ تروا که ظاهرا در فاصله سال‌های ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ پیش‌از میلاد یعنی حدود ۳۲۰۰ سال قبل اتفاق افتاده یکی از حیرت‌انگیز‌ترین و در همان ‌‌حال از تأمل‌برانگیزترین اتفاق‌های دنیای کهن است. جنگی که مثل هر جنگ دیگر نمایشی عریان از خوی سبعیت، بی‌رحمی، شقاوت، غرور بی‌وجه و به‌ تعبیری «نابخردی نوع بشر» است. جنگ تروا ظاهرا اولین جنگ طولانی در تاریخ است که با جزئیات بسیار ثبت شده است.

«هومر» شاعر نابغه یونانی که حدود ۵۰۰ سال بعد از جنگ تروا می‌زیست، اولین کسی است که بسیاری از اتفاق‌های این جنگ را در قالب حماسه‌ای جذاب و دل‌انگیز روایت کرد. در فاصله سال‌های ۴۵۰ تا ۳۵۰ پیش‌ از میلاد با ظهور تراژدی‌نویسان بزرگی چون «سوفوکلس»، «آئوریپیدس» و «آیسخلوس»، دوباره داستان‌های جنگ تروا دست‌مایه پرداخت نمایش‌های تراژیک قرارگرفت. تراژدی‌هایی‌ که مرزهای زمان و مکان را درنوردیده و بر تارک قله‌های میراث جهانی ادبیات قرار گرفته‌اند و تا امروز خواندنی و تأمل‌برانگیزند.

حدود ۳۰۰ سال بعد و در دوران حکومت «روم» که به‌نوعی میراث‌دار یونان باستان بود مجددا اتفاقات جنگ تروا مورد توجه تراژدی‌نویسان رومی قرار گرفت. «ویرژیل» و مدتی بعد هم «سنکا» چند تراژدی با موضوع اتفاقات جنگ تروا نوشتند و از دو منظر متفاوت به‌این جنگ و تبعات آن پرداختند. در نگاه و نگره ویرژیل ستایش دلاوری‌ها و شجاعت‌های قهرمانانه یونانیان را می‌بینیم و در آثار سنکا نفرت از هیولای خانمان‌برانداز جنگ و مصیبت‌ها و صدمات غیرقابل جبران جنگ‌ را.

با‌نگاهی به سیر تاریخی داستان‌های آفریده شده و روایت‌های نقل شده از جنگ تروا، از زمان سرودن ایلیاد در قرن هفتم پیش‌از میلاد تا نگارش آخرین نمایش‌نامه سنکا در قرن اول میلادی درمی‌یابیم که درطول این ۸۰۰ سال نقش «نامیرایان» ساکن کوه المپ در صحنه‌های جنگ تروا و در تصمیمات فرماندهان، قبل و بعد از جنگ، به‌تدریج کاهش می‌یابد و از حضورشان در میدان جنگ به نفع یک طرف و برعلیه طرف دیگر کاسته می‌شود. به عبارت روشن‌تر به موازات افزایش خودآگاهی بشر و دانش و تجربه آدمی از جهانی که زندگی او را درمیان‌ گرفته و البته بامعمازدایی از جهان، نقش و حضور خدایان نیز کم‌وکم‌تر می‌شود.

تا اواخر قرن نوزدهم داستان‌های «ایلیاد» و ماجراهای جنگ تروا، یک‌سره افسانه‌پردازی انگاشته می‌شدند. اثری هنری محصول تخیلات «هومر» و پیشینیان او. اما با کشف و پیدایی آثار و نشانه‌های «شهر تروا»‌ی واقعی در کاوش‌های باستان‌شناسی در غرب ترکیه، این داستان‌ها کم‌کم از دنیای افسانه‌ها بیرون ‌آمد و به تاریخ پیوست. صرف‌نظر از این‌که نقطه آغازین داستان‌های تروا یک واقعه تاریخی‌ست یا ذهن خلاق شاعری خوش‌ذوق، این داستان شگفت‌انگیز شاهکاری بی‌نظیر است. اثری ادبی و هنری که بیش از ۲۷۰۰ سال در مقابل فراز و فرودهای تاریخ دوام آورده و از قرن‌ها پیش به‌ جاودانگی پیوسته است.

Ad placeholder

❗️ این یادداشت می‌تواند داستان رمان را فاش کند.

از نخستین نسل‌کشی‌ها

رمان «دختران تروا» نیز یکی از قصه‌های بسیاری‌ است که درباره جنگ تروا نوشته ‌شده‌ است. این داستان از لحظه‌ای آغاز می‌شود که جنگجویان یونانی پنهان‌شده در دل «اسب چوبی» به‌داخل تروا نفوذ کرده و موفق می‌شوند در میانه جشنی که به مناسبت پایان محاصره تروا برپا شده، در دل تاریکی شب، از شکم اسب بیرون جسته و دروازه‌های شهر را بر روی فرماندهان و سربازان یونانی بگشایند. و این سرآغاز فاجعه‌ای هولناک است که بر شهر تروا آوار می‌شود. پس‌ از آن هرچه هست قتل و کشتار و تجاوز و غارت‌ است. پس از آن هرچه هست بی‌رحمی و شقاوت و سبعیت و وحشیگری‌‌ست. خانه‌های ویران، طاق‌های شکسته، کاخ‌های سوخته، کودکان و مادران سرگردان و وحشت‌زده. اتفاقات و اقداماتی که در طول یک‌ شب، تروای زیبا، تروای افسانه‌ای و بزرگ‌ترین و آبادترین شهر در شرق مدیترانه را تبدیل به ویرانه می‌کند. مدفون زیر خاکستر فراموشی. به فرمان «آگاممنون» و «ادوسئوس» هیچ مردی نباید زنده بماند، حتی مادران باردار. مبادا کودکی که در بطن خود دارند پسری باشد. زنان و دختران نیز جملگی به اسارت یونانیان درمی‌آیند تا از این پس کنیز و برده شوند. تاریخ جنگ تروا شاید تاریخ اولین فرمان «نسل‌کشی» نیز باشد.

ماجرای کتاب دختران تروا ماجرای بی‌عدالتی دنیای مردانه است. دنیایی که مردان ارباب و صاحب زندگی زنان و دختران‌اند. زنانی که در افروختن آتش این جنگ نقشی ندارند. درست است که در واقع میل تصاحب «هلن» آتش این جنگ را برافروخته است، (تمام شاهان و فرماندهان شرکت کننده در جنگ خواستگاران هلن نیز بوده‌اند)، اما آن نیز میلی مردانه است. غرور و غیرتی که برساخته توهمات مردان‌ است. اما در جنگی که مردان آغازکننده آن هستند، چه شکست بخورند و چه پیروز شوند این زنان هستند که باید تقاص پس دهند. این زنان هستند که مکافات تنهایی، آوارگی، بیوه شدن، بردگی و بیشترین مصیبت و ستم را به ‌نصیب می‌برند. بازنده ابدی جنگ‌ها زنان هستند. در پایان جنگ تروا تمام زنان و دختران تروایی بازمانده به‌بردگی گرفته می‌شوند. بی توجه به آنکه روزی دختر، همسر یا عروس «پریام» شاه تروا بوده‌اند و یا زنی معمولی که بافندگی یا آشپزی می‌کرده. اکنون همه از ظلم و بیداد بردگی به تساوی سهم می‌برند. این تنها عدالتی است که از آن نصیب می‌برند.

دختران تروا

قبل از این نیز ماجرای زنان تروا دستمایه خلق چند نمایش‌نامه دیگر بوده ‌است. «زنان تروا» نوشته آئوریپیدس، «زنان تروا» نوشته سنکا و «زنان تروا» نوشته ژان‌پل‌سارتر از مشهورترین این آثار است.

زمان داستان در رمان دختران تروا روزهای بعد از فتح ترواست، و مکان آن محل استقرار سپاهیان یونانی در اطراف شهر و در ساحل دریا. رمان دختران تروا چهار راوی دارد. اول دانای کل. دوم «بریسیس» معشوقه سابق «آشیل»، مهم‌ترین و شجاع‌ترین قهرمان یونانی‌است. آشیل در هنگام حمله به «لورنسوس» بریسیس را که همسر پادشاه است به‌غنیمت می‌گیرد. بریسیس یک‌بار هم توسط آگاممنون تصاحب می‌شود. اما وقتی آشیل از جنگ کناره می‌گیرد آگاممنون علیرغم میل‌اش او را به آشیل پس می‌دهد. آشیلِ رویین‌تن قبل از حمله نهایی به‎تروا توسط «پاریس» کشته می‌شود اما پیش‌ از کشته شدن بریسیس را به عقد «آلکیموس» یکی دیگر از پهلوانان یونانی درمی‌آورد. در واقع مانند کنیزی او را به دیگری می‌بخشد چون نطفه آشیل را بارداراست. بریسیس با این ازدواج در حصار امن قرارگرفته و به‌راحتی می‌تواند در محوطه مقر یونانیان رفت وآمد کند. او به‌عبارتی راوی اصلی این رمان است. در فصول معدودی از رمان نیز «پیرس» یا همان «پوروس» فرزند آشیل راوی سوم رمان است. او جوانی خودخواه و مغرور و مهاجم است که تا قبل ‌از کشته‌ شدن آشیل در جنگ نبوده. اما بعد از مرگ آشیل، ادوسئوس او را برای جنگیدن به ارتش یونان می‌آورد. او یکی‌ از کسانی‌ است که داخل اسب چوبی پنهان می‌شود. و درهنگام حمله به کاخ شاهی پریام پیر را به طرز فجیعی به قتل می‌رساند. راوی چهارم هم «کالداس» کاهن یونانی و مشاور آگاممنون و رابط خدایان و فرماندهان یونانی ‌است. او در تروا متولد شد اما بعدها برای پیوستن به فرقه کاهنان به یونان رفته‌ است. او دلش با ترواست و هم‌اوست که آگاممنون را وادار می‌کند تا دختر خودش «ایفی‌ژنی» را قربانی کند تا باد موافق بوزد و کشتی‌های یونانی به‌سمت تروا رهسپار شوند.

 پت بارکر نویسنده این رمان نه‌تنها تاریخ‌دان و متخصص تاریخ یونان‌ است، بلکه ظاهرا همه کتاب‌ها و داستان‌ها و نمایش‌نامه‌هایی را که درباره جنگ تروا و اساطیر یونانی نوشته شده خوانده ‌است. تمام شخصیت‌های این رمان شخصیت‌های شناخته شده‌ای هستند که در کتاب‌هایی که نام بردیم حضور دارند

بدیهی است که فضای این رمان فضایی پراندوه و پرافسوس است. زنان بی‌گناه تروایی که همه سوگوار و اندوهگین هستند دارند تقاص خطاها، بی‌تدبیری‌ها و هوس‌های مردان تروایی را پس می‌دهند. و در نبود مردان، آنان هدف خشم، سبعیت و بی‌رحمی یونانیان واقع شده‌اند. در پایان داستان هم هر زنی نشسته برکشتی ارباب جدیدش راهی مقصدی نامعلوم می‌شود.

Ad placeholder

تجاوز، تعرض، نفرین

یکی از زنان تروا در این رمان «کاساندرا» دختر پریام است. او آنقدر زیباست که «آپولو» خدای خورشید و کمانداری عاشقش می‌شود و برای جلب محبت کاساندرا به او قدرت پیش‌گویی می‌بخشد. اما وقتی کاساندرا از پاسخ‌ گفتن به عشق آپولو سرباز می‌زند آپولو او را نفرین می‌کند که هیچ‌کس پیش‌گویی‌ او را باور نکند. به‌هرحال این دختر که نیمه‌مجنون به‌نظر می‌رسد خادم معبد «آتنا» می‌شود. در هنگام حمله یونانی‌ها به تروا «آیاس» یا همان «آژاکس» در داخل معبد به کاساندار تعرض می‌کند. آتنا چنان خشمیگن می‌شود که آژاکس را ابتدا دیوانه و سپس وادار به‌خودکشی می‌کند. این ماجراهای حاشیه‌ای در متن رمان نیامده است اما می‌توانید ماجرای آژاکس را در نمایش‌نامه‌های سوفوکلس بخوانید. به‌هرحال کاساندرا بعد از غارت و تخریب تروا سهم آگاممنون می‌شود. کاساندرا از این اتفاق راضی است چون در پیش‌بینی سرنوشت خودش دیده ‌است که آگاممنون و خودش به محض بازگشت به یونان توسط همسرش «کلومنسترا» به قتل خواهند رسید و دیگر ناچار نخواهد بود مصیبت بردگی را تحمل کند. مشروح ماجرای این قتل را که به تلافی کشتن ایفی‌ژنی اتفاق خواهد افتاد را می‌توانید در نمایش‌نامه «الکترا» درکتاب افسانه‌های تبای بخوانید.

یکی دیگر از ماجراهای رمان دختران تروا کوشش دختری به‌نام «امینیا» برای خاک‌سپاری جنازه پریام است. در یونان باستان برگزاری مراسم ترحیم برای مردگان بسیار اهمیت داشته و افراد درگذشته را با مراسم خاص و با سرودها و دعاها و با نذر و نیاز فراوان به‌خاک می‌سپردند تا با دست پر راهی «هادس» یا همان سرزمین‌مردگان شوند. بدترین بی‌احترامی به شخص مرده محروم ساختن جنازه او از خاک‌سپاری و مراسم ترحیم بوده. در واقع ماجرای نمایش‌نامه معروف «آنتیگونه» اثر دیگر سوفوکل بر همین مبنا شکل‌ گرفته ‌است. در این رمان نیز نویسنده ماجرای مشابهی را به‌رمان افزوده که در سایر کتاب‌ها نیست. بدیهی‌ است که مضامین آنتیگونه به مراتب عمیق‌تر و با اهمیت‌تر از تلاش‌های امینیا برای دفن پریام است.

به‌ هر حال رمان دختران تروا رمانی است که با نگرش انسان مدرن به ماجرای جنگ تروا نوشته شده است. مضامین و تاکیدهای نویسنده در این رمان از آنچه در تراژدی‌های یونانی و در ایلیاد و ادیسه می‌خوانیم متفاوت است. بااین‌وجود در بازنمایی شرایطی که زنان و دختران تروا بعد از سقوط شهر تجربه کرده‌اند موفق‌ است و همچنین در بازپرداخت تبعات و مصیبت‌های جنگ و تمام آنچه به آن اشاره شد. از این جهت باید به انتخاب مترجم برای برگزیدن این‌کتاب تبریک گفت.