۱
حادثه «الله بختکی» نیست، نه فقط به این دلیل که هر حادثهای علتی دارد، بلکه در اختیار ماست که برانگیزانیمش یا متأثر از آن شویم، تا جایی که ما خود را در معرض آن میگذاریم. کسی که شتابان و بیتوجه به اطراف از خیابانی عبور کند که پر از آمد و رفت خودروهای پرسرعت باشد، به سادگی دچار سانحه نمیشود؛ او در واقع حادثه را میانگیزاند یا دست کم آن است که خود را در معرض تصادفی صدمهانگیز قرار میدهد. وضع یک خودروی قراضه نیز چنین است؛ بیشتر در معرض حادثه قرار دارد. حال و روز رژیمهای قراضه نیز چنین است.
با این منطق میتوان گفت که ایران کشور پیشامدهاست. «انتروپی»، یعنی درجهی بینظمی سیستم، مدام در حال بالا رفتن است، پس حادثه پشت سر حادثه پیش خواهد آمد.
حادثههای طبیعی و ناگزیر هم ممکن است بحرانزا شوند، مثلِ مرگ برخی کسان، به این دلیل که موضعی را در سیستم دچار بینظمی میکند و این بینظمی میتواند به کل سیستم سرایت کند.
۲
ضرورت به صورت حادثه رخ مینماید و دگرگونیهای سیستم همواره پیشامدی است. ضرورت و حادثه، سیستم و پیشامد، در برابرهم قرار ندارند. اما وقتی سیستمی نتواند در جریان پیشامدها خود را با محیط انطباق دهد، آنگاه هر پیشامدی ممکن است برای آن آسیبرسان و زمانی مهلک تمام شود.
در مورد سیستم ولایی حاکم بر ایران هنوز نمیتوانیم با قطعیت حکم دهیم که محیطْ یکسر برای آن نامساعد شده است.
- محیطِ منطقهای و بینالمللی: حادثهها در این محیط تأثیرهایی چندسویه و گاه متضاد دارند. هر حادثهای که برای سیستم کاملاً زیانبار مینماید، ممکن است سویهای و پیامدی داشته باشد که رژیم از آن به سود خود بهره گیرد. جنگ غزّه نمونهای چشمگیر است. با قطعیت نمیتوانیم بگوییم ترازِ سود و زیان آن برای رژیم منفی است. دولت اسرائیل و متحدانش برای مهار نیروهای ضد دولت یهودی، بر تلاش برای مهار تهران هم میافزایند، اما در میان این جبهه نیروهایی ممکن است فکر کنند که اتفاقاً برای پیشبرد سیاست مهار در جاهایی باید به رژیم ایران امتیاز داد. جمهوری اسلامی معاملهگر قابلی است. تجربه نشان داده که بیشعوری و ناتوانی در تشخیص منفعت، خصلت پایدار آن در هر جایی و هر وقتی نیست.
- محیطِ عمل اجتماعی: یک منبع خطا در تحلیل سیاسی، تصورِ تقابلی قطبی میان دولت و جامعه است. انتقاد از این تصور به معنای آن نیست که نظام موجود علیه جامعه عمل نمیکند. منظور این است که نظام سیاسی را به صورت یک بسته تصور نکنیم و در برابر آن بستهی پنداشتهی جامعه را نگذاریم. این گونه نیست که گاهی این توپ به آن توپ و گاهی آن توپ به این توپ میخورد. جامعه چندسویه است، نظام نیز. اگر منظور از نظام، قدرت سیاسیای باشد که با کُدِ پیروی-سرکشی کار میکند و ابزارهایی در اختیار دارد تا هر کسی را که سرپیچید مجازات کند، در برابر خود محیط پیچیدهای دارد که میتواند ارادهی خود را در جایی به آن تحمیل کند، در جایی نمیتواند. اقتصاد، هر قدر هم «دولتی» باشد، برای کانون قدرت همچون محیط عمل میکند. سیاست با آن نمیتواند با این زبان حرف زند که: اطاعت کن، وگرنه تعزیز میشوی! در مورد زیرسیستم دین هم چنین نیست که با فرضِ دولتی شدن دین، کُدِ سیاسی پیروی-سرپیچی تعیینکنندهی مطلقِ کُد دینی ایمان-کفر باشد. کُد ایمان-کفر خود ممکن است کُد سیاسی پیروی-سرپیچی را کفرآمیز بخواند و در برابر آن به سرپیچی فراخواند. و نکتهای مهم در این بحث این است که جامعه خود از طبقهها، شأنها و گرایشهای مختلف تشکیل شده است، و هرگاه از تقابل جامعه با دولت سخن میگوییم، باید منظورمان را روشن کنیم که کدام بخش و گرایش را در نظر داریم. جز این کنیم، باید مدام منتظر پیشامدهایی باشیم که خلاف انتظارهای ما عمل کنند.
۳
جمهوری اسلامی رژیم پرحادثهای است. در برابر آن میتوانیم رژیم شاه را بگذاریم که به ویژه در دورهای که با نخستوزیری امیرعباس هویدا (۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶) مشخص میشود، کمحادثه است. در آن دوره نیازی به روزنامه خواندن وجود نداشت: سال به سال هم روزنامه نمیخواندی، چیزی از دست نمیدادی. این البته ظاهر قضایا بود و تازه وقتی آن دوره به سر آمد، دریافتیم زمینهی چه اتفاقهایی داشت فراهم میشد. اکنون هر روز خبری میشود و ما مدام پیگیر خبرها هستیم، مبادا از جریان عقب مانیم. همین مقایسه نشان میدهد که گول «خبر» را نخوریم. چنین نیست که کم بودن خبر به معنای بسامان بودن وضعیت است و خبرهای پیدرپی بشارتدهندهی تحولی بنیادی و روزگاری خوش باشند.
۴
اما خبر داریم تا خبر. از خبرهایی میتوان بوی الرحمان شنید. خبرهای مهم مرتبط با رژیم، همه از فرتوت بودن، ناتوانی در مدیریت، آشفتگی و چنددستگی خبر میدهند. به نظر میرسد دورهای دارد به سر میرسد. اما دورهی بعدی چگونه خواهد بود؟
۵
خبرهای خوشحالکنندهی زیادی خواهیم شنید. اما از چه خبری باید عمیقاً خوشحال شد؟ خبر به راستی خوشحال کننده، خبر دستآورد است، دستآورد تلاش خودمان: سازماندهی کردیم، روالی را مرسوم کردیم، ارزشی را خلق کردیم…
خبرهای خوشحالکننده فراواناند. اما پس از مدتی ممکن است دریابیم چیزی نصیبمان نشده است. منتظر بخت و اقبال نباشیم. چیزی نصیبمان میشود اگر ارزشی خلق کرده باشیم و سامانی یافته باشیم که به ما توانایی استقبال از حادثهها را بدهد.