بسیاری از سینماگران ایرانی بر این باورند که هشت سال گذشته سختترین دوران سینمای ایران در سه دهه گذشته بوده است. در طی زمانداری دولت نهم و دهم بسیاری از سینماگران با مشکل محدودیت، سانسور و بایکوت روبرو شدند٬ خانه سینمای ایران تعطیل شد٬ بخش خصوصی تضعیف شد و تا مرز تعطیلی پیش رفت٬ آثار تولیدی به پايینترین سطح کیفیت رسیدند و میزان فروش فیلمها کاهشی چشمگیر یافت. از سوی دیگر سرمایههای کلان صرف ساخت آثاری شد که نه تماشاگران را راضی میکردند و نه جشنوارهها را.
از برکت ساخت این آثار٬ گروهی فیلمساز تازهکار به سینمای ایران راه یافتند که بسیاری از آنها نه تخصصی در زمینه سینما و ساخت فیلم داشتند و نه تجربهای قابل اعتناء. آنها تنها با برخورداری از حمایتهای دولتی و به برکت نزدیکی به جریان غالب و حاکم بر سینما و به پشتوانه حمایت مدیران و گاه با تظاهر به باور به ارزشهای مورد علاقه مدیران وقت٬ فرصت یافتند که راهی به درون سینمای ایران بیابند.
مشکلات سینمای ایران در هشت سال گذشته
سرمنشأ انبوه مشکلات سینمای ایران در هشت سال گذشته درآمیختن سیاست با فرهنگ و مخدوش شدن مرز بین سیاست و فرهنگ در دوران زمامداری محمود احمدینژاد است. دولت دهم که با شعار ارزشگرایی به روی کار آمده بود زمام امور را به مدیرانی داد که داعیه دفاع از ارزشهای مورد نظر لایهای از حاکمیت را داشتند و از فرصت بهوجود آمده برای تسویهحسابهای سیاسی و پیشبرد اهداف و منافعشان بهره بردند. به گفته کیومرث پوراحمد٬ فیلمسازی که در چند سال گذشته به علت حمایت از جریان مخالف دولت دچار مشکلات عدیدهای شد «عملکردی که ما از مديران و مسئولان فرهنگي وزارت ارشاد در سالهای اخير ديديم، روشن است که آقايان ابداً سينما، ادبيات، تئاتر، موسيقی و ساير گرايشهای هنری را دوست نداشتهاند. به اعتقاد من تنها دغدغه موجود، دغدغه رسيدن به قدرت و حاشيهسازی برای اهالی فرهنگ و هنر بوده است.»
محمد مهدی حیدریان: «خروج از بحران کار دشواری نیست اما رساندن سینما به وضعیت استقرار همراه با ثبات و دارای قدرت حضور در شبکه سینمایی دنیا، اساس کار است که حداقل به یک دوره چهار ساله کار فشرده همراه با پشتیبانی دولت و مجلس نیاز دارد.»
داریوش مهرجویی٬ فیلمساز شناختهشده سینمای ایران که اینروزها فیلم «چه خوبه برگشتی» را بر پرده سینماها دارد این مشکل را به شکل دیگری بیان میکند. به گفته او «مشکل عمده امروز سينماي ايران انحصارطلبی گروهی خاص است که سيطره خود را بر آن حاکم کردهاند. نتيجه عملکرد اين گروه آن شده است که امروز فيلمهايی ساخته میشود که نه ربطی به تماشاگر دارد و نه به سينما و در نتيجه مردم نيز نمیروند آنها را ببينند.»
دامنه انحصارطلبی مدیران سینمایی به آنجا رسیده است که در هشت سال گذشته گروهی معدود از سینماگران نزدیک به دولت و معاونت سینمایی توانستند با بهره بردن از سرمایههای دولتی آثاری زیر عنوان «فیلم فاخر» تولید کنند. به گفته مجید قاریزاده٬ کارگردان سینما٬ جواد شمقدری رییس سازمان سینمایی «افراد به خصوصی را انتخاب كرده بود و همه وامها به آنان تعلق میگرفت يا اينكه در موقعيتهای مختلف به عنوان داور به كار گرفته میشدند. کسانی که در دقیقههای ۹۰ از شرایط مختلف چرخشهای ۱۸۰ درجهای داشتند.»
از سوی دیگر دولت با این سرمایهگذاریهای کلان سعی داشت سینماگران را به سمت ساخت آثار مورد نظر خود و سوق دادن آنان به سوی سینمایی به فرموده هدایت کند.
یکی دیگر از مشکلاتی که سینماگران ایرانی درباره آن سخن میگویند مشکل سانسور یا نظارت دولتی است. البته سایه سانسور بر هنر و ادبیات، از موسیقی و تئاتر گرفته تا نشر و کتاب نیز افتاده است.
در عرصه فیلمسازی بخشی از مشکل سانسور در نظارت سلیقهای ریشه دارد. در بحث سانسور بدون آنکه قوانین روشنی برای هنرمندان مشخص شده باشد٬ اعمال سانسور و توقیف آثار تنها بر اساس سلیقه ممیزان انجام میگیرد. به همین علت است که گاه موردی کوچک باعث توقیف فیلمی میشود در حالی که مواردی بزرگتر در فیلمی دیگر مشکلی بهوجود نمیآورد. دلیل اصلی سانسور سلیقهای، صرفنظر از غیر قانونی بودن آن، سپردن امور به افرادی است که تخصص لازم را ندارند. وقتی وزیر ارشاد از تخصص و آشنایی کافی با هنر و فرهنگ برخوردار نیست٬ طبعاً از مدیران میانی و کارمندان جزء نیز نمیتوان انتظار زیادی داشت.
مجید قاریزاده٬ با اشاره به ناکارآمدی مدیران سینمایی در هشتسال گذشته و برخوردهای سلیقهای آنان در ارتباط با مشکلات دو دوره گذشته میگوید: «كاری كه هيچكدام از معاونتهای سينمايی انجام نداد، آقای شمقدری با چشم بسته به تحقق آن موفق شد! بسته شدن خانه سينما، تعطيلی بخش خصوصی توليد، بيكاری كارگردانهای قديمی و تشكيل شدن گروههای تهيهكننده دولتی از جمله اين اقدامات است.»
راه حل چیست؟
مجید برزگر: «بعضی از سینماگران مدیران خوبی هستند، چه اشکالی دارد در مقام مدیریت معاونت سینمایی یا رئیس سازمان سینمایی قرار بگیرند؟»
حل مشکلات سینمای ایران کار آسانی نیست و در خوشبینانهترین شکل هم نمیتوان امید داشت که به سرعت و به آسانی برطرف شوند. به گفته محمد مهدی حیدریان٬ معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت محمد خاتمی «بنا بر تجربهای که در دوران مدیریت در حوزه سینما داشتم، معتقدم خروج از بحران کار دشواری نیست اما رساندن سینما به وضعیت استقرار همراه با ثبات و دارای قدرت حضور در شبکه سینمایی دنیا، اساس کار است که حداقل به یک دوره چهار ساله کار فشرده همراه با پشتیبانی دولت و مجلس نیاز دارد.»
طبعاً نخستین قدم برای برونرفت از بحران، گزینش وزیر ارشادی است که بتواند با انتخاب مدیران کارآمد، تصمیمگیری درست و دفاع از تصمیمهای خود و حمایت از هنرمندان٬ راه را برای بازگشت به شرایط امن و برطرف کردن مشلات هموار سازد.
مناسبترین فرد برای وزارت کیست؟
اولین مشکل در سالهای گذشته سپردن وزارت ارشاد به دست وزرایی بوده که سابقه درخشانی در عرصه فرهنگ و هنر نداشتهاند و برخی به کل با این مقوله بیگانه بودهاند. این مشکلی است که بسیاری از سینماگران نیز به آن اذعان دارند و حداقل خواستهشان از دولت جدید به کار گماشتن وزیری است که بتواند جایگاه خود را فهمیده و با هنرمندان ارتباط مناسب و درست برقرار کند. به گفته محمد بهشتی که خود سابقه مدیریت در عرصه سینما در سه دهه گذشته را داشته است و برخی از سینماگران چون محسن علیاکبری از او به عنوان یک گزینه پیشنهادی برای این پست نام میبرند: «مدیران فرهنگی نایاب هستند، چون حوزه فرهنگ یکی از پیچیدهترین انواع مدیریت است. با این حال سالهای سال در مدیریت کشور عرصه فرهنگ یکی از پیش پا افتادهترین مدیریتها قلمداد شده و کسی را که دیگر در حوزههای صنعتی و بازرگانی و … وارد نبوده و کاری برای او در آن وزارتخانهها نبوده است بر کار فرهنگ میگماردند.»
فرهاد توحیدی: «وزير انتخابی بايد اهل فرهنگ باشد، فيلم ديده باشد، كتاب خوانده باشد. افتخار نكند به اينكه در عمرش فقط تعداد معدودی فيلم ديده و اهل فيلم ديدن و كتاب خواندن و تئاتر رفتن نيست. اينها را كه میگويم باور كنيد مصداقهايش را داشتهايم.»
ابوالحسن داوودی٬ کارگردان سینما نیز نگاهی مشابه دارد. او با اشاره به برخوردهای سیاسی و جناحی در دوره گذشته میگوید: «به عقیده من وزیر آینده این عرصه، بیش از آنکه سیاسى باشد، باید دغدغه فرهنگ و هنر را داشته باشد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی این دوره نباید به شکل افراطى سیاست یک جبهه یا جناح خاص سیاسی را در نظر بگیرد. فرهنگ و هنر متعلق به جناح خاصى نیست.»
علی آشتیانیپور٬ تهیهکننده سینما نیز با اشاره به وضعیت بد فرهنگ و هنر در دوره گذشته پیشنهاد میدهد «اگر بخواهیم سادهترین راه را به وزیر ارشاد آینده آدرس بدهیم باید بگوییم هر کاری که آقای حسینی کرد انجام ندهد!»
برخی دیگر از سینماگران اعتقاد دارند دولت آینده باید از مدیرانی استفاده کند که پیشتر در این عرصه فعالیت کردهاند و سابقه مدیریت داشته و کارنامه مطلوبی از خود به جای گذاشتهاند. برخی از سینماگران اعتقاد دارند بهتر است مدیریت بخش سینما به دست یک سینماگر سپرده شود. این گروه از دوران مدیریت سیفالله داد مثال میآورند و آن را نمونهای از مدیریت موفق یک سینماگر معرفی میکنند. مجید برزگر٬ کارگردان سینما، در این زمینه میگوید: «بعضی از سینماگران مدیران خوبی هستند، چه اشکالی دارد در مقام مدیریت معاونت سینمایی یا رئیس سازمان سینمایی قرار بگیرند؟ گو اینکه تجربههای قبلی هم نشانگر این امر بوده است. البته منهای مدیریت آقای شمقدری در این چند سال که نشان میدهد که با صرف بودجههای زیاد کمترین بهره را گرفتند و کمترین بازدهی را داشتند و کار به جایی میرسد که تعدادی از فیلمسازان این دوره را به بدترین دوران فرهنگی مثال میزنند.»
با اینحال برخی از سینماگران چون پوران درخشنده و یا ضیاالدین دری اعتقاد دارند بهتر است زمام امور سینمایی کشور به دست یک سینماگر سپرده نشود. به گفته دری «در حوزه مدیریت سینما باید فردی حضور پیدا کند که سینماگر نباشد. بهتر است مدیری معاونت سینمایی را بر عهده بگیرد که باسواد باشد اما از جنس سینماگران نباشد زیرا با حضور وی ناخودآگاه فضای ناامنی حاکم میشود و رانتخواریها و سوء استفادهها آغاز میشود.»
اما جمال ساداتیان٬ تهیهکننده سینما پیشنهاد دیگری دارد. او با اشاره به مشکلات اخیر سینما و بحثهایی چون «ارزشی بودن» و «اسلامی بودن» و «مطابق با اصول اسلامی» بودن فیلمها که بهانهای شدند که برخی از نهادها به تحریم آثار سینمای ایران بپردازند و برای آن مشکلاتی ایجاد کنند٬ از سپردن پست وزارت به یک معمم سخن گفته است که شاید به اینگونه مشکلات نظارتی کمتر شوند. به گفته او «همانطور که میدانید در چند سال اخیر برخی جریانهای فراقانونی با تکیه بر برخی مسایل پا به سینمای ایران گذاشت و این حرکت اتفاقاتی را به همراه داشت. به عقیده من با توجه به وضعیت به وجود آمده باید یک شخص روحانی که در کنار تسلط به حوزه فرهنگ و هنر، موازین دینی و اسلامی را هم به خوبی میشناسد پست وزارت ارشاد را بر عهده بگیرد.»
عزتالله انتظامی: «هر كسی را كه خودشان خواستند انتخاب میكنند و روال اوضاع هم همينطور باقی میماند. كار جديدی انجام نمیشود.»
سیروس الوند، کارگردان قدیمی سینما نیز با بیان اینکه نخستین شرط برای انتخاب وزیر، آشنایی او به امور فرهنگی است تأکید میکند «مهمتر اينكه وزير فرهنگ و ارشاد بايد از دستاندركاران سينما مشاوره بگيرد. با مشورت نخبگان سينمايی كارش را شروع كند. اينكه مثلاً سازمان سينمايی داشته باشيم يا معاونت سينمايی، مهم نيست. تعريفات سازمانی اهميت چندانی ندارند.»
فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس و عضو هیأت مدیره خانه سینما نیز با بیان اینکه وزیر آینده باید به وعدههای حسن روحانی مبنی به بها دادن به امور صنفی پایبند باشد و «قائل به نظام صنفی باشد و تصميمسازی را به نظام صنفی واگذار كند»، با اشاره به تجربههای سالهای گذشته می افزاید: «وزير انتخابی بايد از اهل فرهنگ باشد، فيلم ديده باشد، كتاب خوانده باشد. افتخار نكند به اينكه در عمرش فقط تعداد معدودی فيلم ديده و اهل فيلم ديدن و كتاب خواندن و تئاتر رفتن نيست. اينها را كه میگويم باور كنيد مصداقهايش را داشتهايم.»
آیا یک وزیر فرهنگی قادر به حل همه مشکلات هست؟
نمیتوان به طور قاطعانهای به این پرسش پاسخ داد. همچنین نمیتوان انتظار داشت دولتی تازه و یا مدیری حتی فرهنگی بتواند همه مشکلات این عرصه را برطرف نماید، چراکه بسیاری از مشکلات عرصه فرهنگ از دست دولت خارج هستند. برخی از این مشکلات ریشه در قوانین کلی کشور دارند که بدون تغییر آنها امکان حل این مشکلات وجود نخواهد داشت. در نتیجه تنها امیدی که میتوان از دولت جدید داشت کمک به بهتر کردن وضعیت فرهنگی کشور در مقایسه با دورههای قبل بهویژه هشت سال گذشته است. اگر واقعبینانه به وضعیت فرهنگی کشور بنگریم به این نتیجه میرسیم که بهترین و کاملترین گزینه پیشنهادی دولت با ایدهآل فرهنگی هنرمندان و روشنفکران فاصله بسیار دارد. برای مثال شاید دولت جدید بتواند در برخی قسمتهای عموماً بیاهمیت از فشار سانسور و ممیزی بکاهد، اما بیشک هیچ دولتی در نظام فعلی نمیتواند سایه سنگین سانسور را از سر اهالی فرهنگ و هنر بردارد. به عبارت بهتر آنچه بسیاری از هنرمندان از دولت فعلی انتظار دارند انتخاب بد از بدتر است و هنوز برای رسیدن به درجه خوب و یا عالی راه درازی مانده است. شاید بهتر باشد در پایان به گفته عزتالله انتظامی، بازیگر قدیمی سینمای ایران که در بیش از نیم قرن تجربه کاری خود با حکومتها و وزیران مختلف سروکار داشته است بسنده کنیم که میگوید: «ترجيح میدهم در اين مورد نظری ندهم. هر كسی را كه خودشان خواستند انتخاب میكنند و روال اوضاع هم همينطور باقی میماند. كار جديدی انجام نمیشود.»
چالشهای دولت یازدهم در عرصههای فرهنگی:
میراث فرهنگی ایران را پیش از نابودی آن دریابید!
سر بیسامان گردشگری در ایران
موسیقی پاپِ «حلال»
حق تکثیر (کپیرایت)؛ آری یا نه؟
سهم قرآن از دلار
پشت پرده تلاشهای دولت برای کاهش سانسور
تغییر بنیادین نظام فرهنگی یا برآوردن حداقل انتظارات ناشران و نویسندگان؟
هنرهای تجسمی و سیاستهای دولتی
ضدیت جمهوری اسلامی با سازهای جهانی