دیدگاه

در جریان پاکسازی اتنیکی فلسطینی‌ها در ۱۹۴۸، در «نکبه»، ۷۵۰هزار فلسطینی از خانه‌هایشان رانده شدند. بخشی از آنها قتل‌عام شدند و روستاها و خانه‌های بسیاری نیز با خاک یکسان شد ــ بر اساس سیاست اتخاذشده از سمت دولت بن‌گوریون تا ‌رانده‌شده‌ها دیگر جایی برای بازگشت به آن در آینده نداشته باشند.

نسل‌کشی‌ها، پاکسازی‌های اتنیکی و جنایت‌های جنگی که اتفاق می‌افتند، آمران و عاملان دولتی آنها دست‌به‌کار بازنوشتن تاریخ، تحریف و بازسازی حافظه می‌شوند. ابزار اصلی حافظه‌سازی دست حاکمان آرشیوهایی‌ست که کلیددارش هستند.

مهندسی آرشیوها در این موردِ خاص بیشتر حول حذف نظام‌مند سندهای جنایت است. حکومت برای از بین بردن ردپاهای جنایت‌اش دست‌به‌کار می‌شود و یک‌بار دیگر «پاک‌سازی‌شده‌ها» از روی زمین خاکی را از آرشیوهایش پاک‌سازی می‌کند.

«هاآرتص» ۲۰۱۹ در گزارشی تحقیقی نشان داد که چگونه بخش اطلاعات ارتش اسرائیل (با نام «مدیریت امنیت دستگاه دفاعی» یا Malmab) به طور نظام‌مند سندهای مربوط به یوم النکبه را از آرشیوها حذف کرده است. به قول یاهیل هورف، رئیس «مدیریت امنیت دستگاه دفاعی» برای ۲۱ سال، اگر روایت فکت‌ها در پژوهش‌ها با آدرس دقیق سندی آرشیوی پشتیبانی نشوند، «آن‌وقت فکت‌هایش قوی نیستند… تفاوت اعتبار شواهدی که محل ارجاع قرار می‌گیرند، [وقتی در آرشیو آدرس‌داده‌شده باشند و وقتی نباشند]، تفاوتی به اندازه‌ی روز و شب است.»

این سمپتومی از نکبت جهان معاصر ماست که حق را جز در بوروکراسی حقوقی‌‌ـ‌قضائی به رسمیت نمی‌شناسد. شهادت فلسطینی‌ها، یعنی روایت «شاهدان» در فلسطین همچون روایت شاهدان هولوکاست، باید برای همه کافی باشد، اما نظام حقوقی‌ـ‌قضائی جهانی در برابر این کفایت ایستادگی می‌کند.

بنی موریس، تاریخنگار اسرائیلی، با پژوهش در آرشیوها از دهه‌ی ۱۹۸۰ به این سو، ۲۴ قتل‌عام را در جنگ ۱۹۴۸ مستند کرده است. آمار واقعی بیش از این است و به چند ده مورد می‌رسد. آرشیوها برای زدودن خاطره‌ی این قتل‌عام‌های پاکسازی شده‌اند.

به جز مستندات قتل‌عام در دیر یاسین در آوریل ۱۹۴۸ که سال‌ها بر همگان آشکار بود، دیگر قتل‌عام‌ها از حافظه‌ی جمعی اسرائیل زدوده شده‌اند.

در ابتدای شکل‌گیری دولت اسرائیل هم جریان‌ها و حزب‌هایی بودند که به دنبال توقف کشتار، تغییر سیاست دولت اسرائیل و محترم‌شمردن حق فلسطینی‌ها بودند: ماپام، حزب چپ‌گرای اسرائیل که در دولت بود، و مقام‌هایش تلاش‌هایی کردند اما در نهایت با استراتژی سکوت دولت بن‌‌گوریون همراه شدند؛ چپ‌گرایان دیگر و بخشی از سندیکالیست‌های هستدروت که آنها هم مخالف بودند اما در نهایت به جایی نرسیدند و تلاش مهمی نکردند.

آنچه در ادامه می‌آید، بخش‌هایی از آرشیوهای مربوط به نکبه است که حکومت اسرائیل سعی در پنهان کردن‌شان داشته است. این قطعه‌های آرشیوی که به لطف انستیتو عکیفوت (Akevot institute)، گزارش‌های تحقیقی هاآرتص و پیگیری‌های بخش‌هایی از جامعه‌ی مدنی اسرائیل منتشر شده‌اند، در چهار بخش مرتب شده‌اند.

گرانیگاه اصلی در بررسی سندها دو عملیات بزرگ اسرائیل در اکتبر ۱۹۴۸ (حیرام و یوآف) است. بسیاری از موارد پاک‌شده در آرشیوها که هاآرتص به آنها می‌پردازد، به این دو عملیات و بحث‌های مابعد آن مرتبط بوده‌اند. در بخش اول، به موارد رخ‌داده پیش از این دو عملیات می‌پردازیم که ارتش اسرائیل به دنبال حذف آنها از آرشیوها بوده است. در بخش دوم، به آرشیو مربوط به خود این دو عملیات نگاهی می‌اندازیم. بخش سوم، مذاکرات کابینه‌ی اسرائیل بلافاصله پس از اکتبر ۱۹۴۸ است که نشان می‌دهد بر خلاف ادعاهای رسمی، کابینه دولت بن‌‌گوریون در لحظه از جنایت‌ها و قتل‌عام‌های رخ‌داده مطلع بوده است. بخش چهارم به برخی دیگر از شهادت‌ها و گزارش‌های حذف‌شده خواهیم پرداخت که به طور کلی درباره‌ی سیاست‌ بیرون راندن فلسطینی‌ها از سرزمین‌شان در ۱۹۴۸ به هر وسیله‌ای، روشنگری می‌کنند.

Ad placeholder

یک. پیش از اکتبر ۱۹۴۸

عملیات دانی بین ۹ تا ۱۹ ژوئیه ۱۹۴۸ اجرا شد. نیروهای اسرائیل می‌خواستند شرق تل آویو را اشغال کردند. آنها موفق شدند اللد و الرمله و روستاهای اطرافشان را اشغال کنند.

کشتار روستای البرج (که اکنون مودیعین بر ویرانه‌هایش ساخته شده) در ژوئیه‌ی ۱۹۴۸ در جریان همان عملیات رخ داد. بر اساس اسناد آرشیوی، تنها چهار مرد و زن سالخورده در روستا باقی مانده بودند. «حاج ابراهیم، کسی که در آشپرخانه‌ی ارتش کمک‌دست بود، یک زن سالخورده‌ی بیمار، یک پیرمرد و یک پیرزن دیگر.» هشت روز پس از اشغال روستا، سربازها ابراهیم را برای چیدن سبزی می‌فرستند تا او را از محل حادثه‌ای که قرار بود اتفاق بیفتد، دور کنند. سند چنین ادامه می‌دهد:

سه سالخورده‌ی دیگر را به خانه‌ای جداافتاده بردند. بعد گلوله‌ی ضدتانک شلیک کردند. وقتی گلوله به هدف نخورد، شش نارنجک دستی به داخل خانه پرتاب کردند. یک پیرزن و یک پیرمرد را کشتند و پیرزن باقی‌مانده را با گلوله کشتند. وقتی حاج ابراهیم با نگهبانش بازگشت، به او گفتند که سه نفر دیگر را به بیمارستانی در رام‌الله فرستادند. ظاهراً او داستان را باور نمی‌کند و چند ساعت بعد با چهار گلوله او را هم می‌کشند.

در مورد اشغال اللد و الرمله و به طور کلی قتل‌عام‌ها و پاکسازی اتنیکی در یکی از نشست‌های کمیته‌ی سیاسی حزب ماپام در ۱۹۴۸ بحث شد. در آنجا گزارش دادند:

اللد و الرمله، بئر السبع، یک مغازه‌ی عربی هم نمانده که بهش حمله نشده باشد. تیپ نهم می‌گوید کار تیپ هفتم است، تیپ هفتم می‌گوید هشتم.

سربازان اسرائیلی پیش از عملیات حیرام در الجلیل هم روستاها و منطقه‌هایی در الجلیل را تصرف کردند.

روستای رینه در نزدیکی ناصره در الجلیل ژوئیه‌ی ۱۹۴۸ اشغال شد. چند ماه بعد، یکی از مقام‌های هستدروت از نمایندگان ماپام ــ حزبی که در دولت حضور داشت ــ پرسید:

چرا ۱۴ عرب در روستای رینه ــ که یک زن بدوی و یک عضو اتحادیه‌ی کارگران سرزمین اسرائیل یوسف الترکی در میان شان بودند ــ در ابتدای سپتامبر به قتل رسیدند؟ آنها را در نزدیکی روستا گرفتند، به قاچاق متهم کردند، به روستا بردند و به قتل رساندند.

روستای میرون در شمال الجلیل هم یکی دیگر از آنها بود. بر اساس یک سند دیگر، شموئل میکونیس، عضو شورای موقت دولت (مجلسی که پیش از کنست وجود داشت) از حزب کمونیست، از بن‌‌گوریون درباره‌ی کشتار در میرون توضیح خواست که شبه‌نظامیان مخفی ایرگون (سازمان نظامی ملی در سرزمین اسرائیل) انجام دادند:

آ. آنها با مسلسل ۳۵ عرب را نابود کردند که با پرچم سفید در دستانشان تسلیم شده بودند.
ب. آنها ساکنان صلح‌آمیز را دستگیر کردند که در میان‌شان زنان و کودکان بودند، به آنها دستور دادند چاله‌ای بکنند، آنها را با سرنیزه‌های بلند به داخل چاله هل دادند و به این بدبخت‌ها شلیک کردند تا همگی کشته شدند. حتی یک زن با نوزادی در آغوشش در میان آنها بود.
پ. کودکان عرب ۱۳-۱۴ ساله را که داشتند با نارنجک بازی می‌کردند، همگی را با شلیک گلوله کشتند.
د. مردان واحد آلتالنا [از ایرگون] به دختری ۱۹-۲۰ ساله تجاوز کردند و سپس با سرنیزه و تکه‌چوبی سرتیز او را کشتند.

تظاهرات در دمشق در ۱۵ مه ۱۹۶۰ برای یادآوری نکبه ــ عکس: AFP

دو. اکتبر ۱۹۴۸

در اکتبر ۱۹۴۸، نیروهای نظامی اسرائیل دو عملیات بزرگ را آغاز کردند: در جنوب، عملیات یوآف که مسیری به سمت نگب (نقب) گشود و عملیات حیرام در شمال برای تصرف شمال الجلیل.

نیروهای ارتش اسرائیل در انتهای اکتبر ۱۹۴۸ عملیات حیرام را در منطقه‌ی شمال الجلیل اجرا کردند. عرب‌های فلسطینی از این منطقه که بر اساس طرح سازمان ملل قرار بود بخشی از دولت عربی فلسطین باشد، رانده شدند. پاکسازی اتنیکی آنها به الحاق این منطقه به دولت تازه‌تأسیس اسرائیل انجامید.

در زمان حمله‌ی اسرائیل به الجلیل، ۱۲۰ هزار عرب در آن منطقه ساکن بودند. نوامبر ۱۹۴۷ که سازمان ملل طرح تقسیم فلسطین را اتخاذ کرد، جمعیت دو برابر بود. در پایان جنگ، تنها ۳۰ هزار عرب در منطقه ماندند.

قتل‌عام‌های بزرگی که در جریان دو عملیات حیرام و یوآف رخ دادند، در روستاهای صلحه و صفصاف و الدوایمه و حولا رخ دادند.

صلحه در شمال الجلیل در نزدیکی مرز لبنان بود که امروز کیبوتص [جامعه‌ی اشتراکی] یرئون بر آن بنا شده است. تیپ هفتم نیروهای اسرائیلی در این روستا در جریان حیرام بین ۶۰ تا ۸۰ سکنه را اعدام کردند. آنها ساکنان روستا را به داخل ساختمانی بردند و سپس ساختمان را با آدم‌های داخلش منفجر کردند.

بر محل قبلی روستای الدوایمه اکنون موشاو [مزرعه‌ی اشتراکی] آماتسیا قرار دارد. سربازان تیپ ۸ اسرائیل بیش از ۱۰۰ تن را در آنجا قتل عام کردند. یک افسر اطلاعاتی دو روز پس از کشتار به روستا رفت و شمار کشته‌ها را ۱۲۰ تن گزارش کرد. یک سرباز برای مقام‌های حزب چپ‌گرای ماپام که دیگر وجود ندارد، درباره‌ی وقایع آن روز چنین شهادت می‌دهد:

نه جنگی بود، نه مقاومتی. اولین گروه تسخیرکننده‌ی روستا بین ۸۰ تا ۱۰۰ مرد و زن و بچه‌ی عرب را کشتند. بچه‌ها را با خرد کردن جمجمه‌هایشان با چماق کشتند. خانه‌ای نبود که آدمی داخلش کشته نشده باشد.

صفصاف در شمال منطقه‌ی الجلیل قرار داشت. پس از قتل‌عام ساکنان عرب آن، «روستای اشتراکی صفصوفا» (موشاو صفصوفا) را روی خرابه‌های صفصاف ساختند.

دو سند از روایت نظامیان اسرائیلی با اختلافی اندک از این کشتار در آرشیوهاست که ارتش اسرائیل برای پاکسازی‌شان اقدام کرده بود. روایت اول:

صفصاف ــ ۵۲ مرد دستگیر شدند، به هم بستیم‌شان، گودالی کندیم، بهشان شلیک کردیم. ۱۰ نفر هنوز تکان می‌خوردند. زن‌ها آمدند، التماس کردند از جان‌شان بگذریم. جسد شش مرد سالخورده پیدا شد. ۶۱ جسد بود. ۳ مورد تجاوز، یکی‌شان دختری ۱۴ساله از شرق صفد. به چهار مرد شلیک کردیم و کشتیم‌شان. انگشت‌های یکی را به خاطر انگشترش با چاقو قطع کردند.

و روایت دوم:

۵۲ مرد صفصاف با طنابی بسته شدند. آنها را داخل چاله‌ای انداختند و بهشان شلیک کردند. ۱۰ تن کشته شدند [احتمالاً: در جا کشته نشدند]. زنان برای جانشان التماس می‌کردند. سه مورد تجاوز. دستگیر و آزاد شدند. به دختری ۱۴ ساله تجاوز کرده بودند. ۴ فرد دیگر کشته شدند. حلقه‌های چاقو.

کشتار حولا یکی از معدود کشتارهایی بود که عاملانش به محاکمه کشیده شدند، هرچند آنها هم در نهایت عفو شدند.

دسته‌ی ۲۲ تیپ کارملی ارتش اسرائیل به فرماندهی شموئل لاهیس روستای حولا را با حدود ۶۰ تا ۸۰ ساکن بازمانده در آن اشغال کرد. ۳۱ اکتبر و ۱ نوامبر دو کشتار در روستا رخ داد: در روز اول ۱۸ روستایی و در روز دوم ۱۵ تن دیگر را کشتند. لاهیس ابتدا به خاطر این کشتار به دادگاه فراخوانده شد، حکم زندان یک‌ساله گرفت و دست آخر هم از سوی رئیس جمهوری اسرائیل عفو شد. روایت زیر در شهادت‌های دادگاه استیناف او مطرح شد.

۱۵ عرب از خانه‌شان بیرون کشیده شده و به خانه‌ی متروکه‌ای برده شدند که از گورستان مسلمان‌های روستا اندکی فاصله داشت. وقتی به آنجا رسیدند، متهم [لاهیس] دستور داد که عرب‌ها را به یکی از اتاق‌ها ببرند و سپس به عرب‌ها فرمان داد رو به دیوار به خط شوند … متهم سپس به عرب‌ها با مسلسل استن در دستش شلیک کرد. دو خشاب روی آنها خالی کرد. وقتی آدم‌ها افتادند، متهم جسدها را بررسی کرد که ببیند آیا کسی زنده مانده یا نه. برخی هنوز نشانه‌های حیات داشتند و متهم گلوله‌های بیشتری به آنها شلیک کرد.

دفاع لاهیس این بود که فرمانده‌ی تیپ به او گفته «نیازی نیست کار خدمه‌ی اطلاعاتی را با اسیر گرفتن زیاد کنی.»

در بیانیه‌ی یکی از جلسه‌های کمیته‌ی سیاسی حزب ماپام، اعضا درباره‌ی کشتارها در الجلیل می‌نویسند:

اگر ضرورت نظامی برای بیرون‌راندن [فلسطینیان] وجود نداشته باشد، حزب ما هم مخالف این بیرون‌راندن‌ها است. رویکردهای مختلفی برای ارزیابی این «ضرورت» وجود دارد. و روشن‌سازی بیشتر بهتر است. آنچه در الجلیل رخ داد ــ آن اقدامات، اقداماتِ نازی‌هاست! تک‌تک اعضای ما باید آنچه را می‌دانند، گزارش دهند.

Ad placeholder

سه. بحث‌های کابینه‌ی اسرائیل؛ نوامبر ۱۹۴۸

دولت اسرائیل بر خلاف روایت رسمی از کشتارها و قتل‌عام‌ها و تخریب خانه‌ها و روستاهای فلسطینیان در جریان نکبه آگاه بود و این اتفاق‌ها در کابینه بحث می‌شد اما پیمان سکوت مقام‌های اسرائیلی، حتی وقتی همچون مقام‌های حزب ماپام ــ یک حزب در ائتلاف حاکم وقت ــ منتقد و مخالف بودند، نشکست.

بحث‌های کابینه‌ی اسرائیل از اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ منتشر شده بود اما تا ۲۰۲۰ بحث‌های آنها درباره‌ی دو عملیات حیرام و یوآف علنی نشده بود و هنوز هم اشاره‌های طرح‌شده در جلسه‌های کابینه به جنایت‌ها و نحوه‌ی ارتکاب آنها علنی نشده‌اند.

۷ نوامبر ۱۹۴۸، چند روز پس از پایان دو عملیات حیرام و یوآف، بحث بر سر کشتارها به‌ویژه در شمال الجلیل به کابینه کشانده می‌شود و وزیران، نخست‌وزیر بن‌‌گوریون را وادار می‌کنند که با تشکیل هیئتی سه‌نفره از وزیران منتقد و دادن اختیارات کافی به آنها برای به پرسش کشیدن هر مقام نظامی موافقت کند.

حاییم موشیه شپیرا، وزیر وقت مهاجرت و سلامت، در جلسه‌ی هفتم نوامبر با اشاره به کشتارها ضمن عملیات حیرام می‌گوید:

این قدر افراط حتی در زمان جنگ هم ممنوع است. این موضوعات چندین بار در جلسه‌های کابینه مطرح شده و وزیر دفاع بررسی کرده و دستورهای مقتضی هم داده شده است. اگر می‌خواهیم نشان بدهیم این موضوع را جدی می‌گیریم، باید کمیته‌ای از وزرا تشکیل دهیم که به این مناطق سفر کنند و به چشم خود ببینند چه رخ داده.

مردخای بنتوف، وزیر کار از حزب ماپام هم با حمایت از او، نسبت به آینده هشدار می‌دهد:

کسانی که این کارها را انجام دادند، مدعی‌اند دستور انجام چنین کارهایی را گرفته‌اند. به نظرم می‌رسد در برابر هیچ موضوعی به اندازه‌ی این موضوع درمانده نبوده‌ایم. به باور من، این مسأله‌ی عرب نیست، مسأله‌ی یهود است. پرسش این است که کدام یهودی‌ها پس از جنگ در کشور می‌مانند. من چاره‌ای نمی‌بینم به جز ریشه‌کن کردن شر، با عزم قوی. چون این عزم قوی را در فرماندهی‌های ارتش یا در وزارت دفاع ندیده‌ایم، من از طرح اقای شپیرا برای انتخاب یک کمیته دفاع می‌کنم…

۱۰ روز بعد، در حالی‌که بن‌‌گوریون اقتدار لازم را برای استنطاق از مقامات رده‌بالای نظامی به کمیته‌ی سه‌نفره‌ی وزرا نداده و آنها نتوانسته‌اند در جریان پیگیری حقیقت موفق باشند، جلسه‌ی دیگری در کابینه تشکیل می‌شود.

بنتوف در این جلسه می‌گوید که «برایم مشخص است حلقه‌هایی در ارتش هستند که نمی‌خواهند زیر بار تصمیم‌های دولت بروند.»

شپیرا هم بار دیگر به عمق فاجعه اشاره می‌کند و از ضرورت «تغییر» برای حفظ «بنیان اخلاقی حکومت اسرائیل» می‌گوید:

باید بهترین راه برای توقف این بیماری مسری را پیدا کنیم. وضعیت در این مورد شبیه بیماری مسری است. امروز کمیته حرف‌های یک شاهد را شنید، و من از شرم و بی‌آبرویی صورتم را با دستانم پوشاندم. اگر وضعیت این است، دیگر نمی‌دانم کدام طرف خطر بزرگتری برای دولت هستند ــ طرف عرب‌ها یا طرف خودمان. به نظرم، تمام بنیان‌های اخلاقی‌مان از بین رفته و باید به دنبال راه‌هایی برای جلوگیری از بروز چنین غریزه‌هایی باشیم. ما به این وضعیت رسیده‌ایم چون از همان ابتدا نمی‌دانستیم چه‌طور اوضاع را کنترل کنیم. به نظرم، داریم در بهشت احمق‌ها زندگی می‌کنیم. اگر تغییری رخ ندهد، یعنی داریم بنیان اخلاقی حکومت را با دستان خودمان از بین می‌بریم.

وزیر دیگری از ماپام، آرون زیسلینگ، وزیر کشاورزی، فحوای کلام شپیرا را به روایت خودش تکرار می‌کند:

نامه‌ای از شخص خاصی درباره این موضوع گرفتم. باید بگویم که از وضعیت خبر داشتم و موضوع را بیش از یک بار در این جلسه‌ها مطرح کردم. بعد خواندن آن نامه، تمام شب خوابم نبرد. حس می‌کردم چیزی دارد اتفاق می‌افتد که روح‌ام، روح خانه‌ام و روح تمام ما در اینجا را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نمی‌توانستم تصور کنم از کجا آمده بودیم و به کجا داریم می‌رویم. می‌دانم که این مساله‌ای از جنس شانس نیست ولی چیزی است که استانداردهای زندگی ملت را تعیین خواهد مرد. می‌دانم که این می‌تواند در تمام ناحیه‌های زندگی ما پیامدهایی داشته باشد. یک تخطی به تخطی دیگری می‌انجامد و این موضوع به طبیعت ثانوی مردم بدل خواهد شد.

دیوید رمز، وزیر حمل و نقل، پا را فراتر از همه می‌گذارد و می‌گوید آنها پس از این جنایت‌ها نه دیگر یهودی‌اند و نه حتی انسان:

این رفتارها ما را از مقوله‌ی یهودیان و از مقوله‌ی نوع بشر به طور کلی بیرون می‌اندازد. ما تا امروز بر سر چنین موضوعات سنگینی سکوت کرده‌ایم. باید راهی برای متوقف‌کردن این رفتارها پیدا کنیم، اما نباید وجدان‌مان را با قراردادن کل بار تقصیر بر دوش پسرکانی راحت کنیم که در ادامه‌ی رفتارهایی که قبلا رخ داده‌اند، به این اقدامات کشیده شدند.

اما بن‌گوریون در پایان این جلسه گفت: «از آنجایی که کمیته نتوانسته وظیفه‌اش را انجام دهد، درنتیجه لغو می‌شود». وزیران منتقد به او گفتند که با این کار دارد مسأله را می‌پوشاند. با وجود این، مسأله پوشانده شد و در نهایت هم در فوریه‌ی ۱۹۴۹، یک عفو عمومی با عطف به ماسبق برای تمام جنایت‌هایی که در طول جنگ ۱۹۴۸ رخ داد، صادر شد.

چهار. نگاه به عقب ژنرال‌های اسرائیلی

بوآز لِو تُو، تاریخنگار اسرائیلی در ابتدای دهه‌ی ۲۰۰۰ میلادی با شماری از فرماندهان نظامی اسرائیل در جریان نکبه سخن گفت. بخش‌هایی از این گفت‌و‌گوها از آرشیوها به دست اطلاعات ارتش اسرائیل حذف شدند اما هاآرتص در جریان گزارش‌های تحقیقی‌اش، آنها را منتشر کرد.

در ادامه، بخش‌ حذف‌شده‌ی گفت‌و‌گوی لِو تُو با دو ژنرال اسرائیلی خواهد آمد.

گفت‌و‌گوی اول با ایلاد پِلِد، از فرماندهان تیپ یفتاح یا ییفتاخ، تیپی از نیروهای ویژه‌ی ارتش اسرائیل است. این تیپ در جریان جنگ ۴۸ دو دسته‌ از سربازان پالماخ را در خود جای داده بود. پالماخ ابتدا یکی از واحدهای نخبه‌ی ارتش زیرزمینی اسرائیل (هاگانا یا شبه‌نظامیان صهیونیست) پیش از اعلام استقلال بود و فرماندهان آن تا سال‌ها بعد پس از انحلال پالماخ، فرماندهان اصلی ارتش رسمی اسرائیل را شکل دادند.

بوآز لِو تُو: ما داریم درباره‌ی جمعیتی شامل زنان و کودکان حرف می‌زنیم؟

ایلاد پلد: همه، همه. بله.

ــ بین آنها تفاوتی قائل نیستید؟

ـ مسأله خیلی ساده است. جنگ بین دو جمعیت است. آنها از خانه‌هایشان بیرون می‌آیند.

ـ پس اگر خانه‌هایشان وجود داشته باشند، یعنی جایی برای بازگشت به آن دارند؟

ــ هنوز با ارتش‌ها طرف نیستیم. جنگ گروهک‌هاست. ما هم در واقع گروهک‌ایم. ما از خانه بیرون می‌آییم و برمی‌گردیم خانه. آنها از خانه بیرون می‌آیند و برمی‌گردند خانه. پس یا خانه‌ی آنها است یا خانه‌ی ما.

ــ پس تردیدها و شک‌ها به نسل‌های متأخرتر مربوط است؟

ــ بله، به امروز. وقتی اینجا روی مبل می‌نشینم و درباره‌ی آنچه اتفاق افتد فکر می‌کنم، همه‌جور فکری به ذهنم می‌رسد.

ــ آن موقع این طور نبود؟

ــ ببین! بگذار بهت چیزی خشن‌تر و زشت‌تر از این درباره‌ی حمله به روستای سعسع بگویم. هدف این بود که آنها را برانیم، بهشان بگوییم «دوستان عزیز، پالماخ به هر جایی بخواهد می‌رود، هیچ‌جا در امان نیستید». آنجا قلب سکونتگاه‌ عرب‌‌ها بود. اما چه کار کردیم؟ دسته‌ی تحت امر من ۲۰ خانه را با هر چه داخلش بود، ترکاند.

ــ وقتی آدم‌ها داخلشان خوابیده بودند؟

ــ فکر کنم! اینطوری اتفاق افتاد که ما آمدیم، داخل روستا شدیم، کنار هر خانه‌ای یک بمب کار گذاشتیم، و بعد حومش ترومپتی به صدا درآورد، چون رادیو نداشتیم و این سیگنال ما بود برای ترک کردن محل. ما شروع کردیم دویدن به سمت مخالف روستا. مهندس‌ها ماندند، همه‌چیز خیلی بدوی بود، فیوزها را روشن کردند یا چاشنی را فعال کردند و همه‌ی آن خانه‌ها از بین رفتند.

گفت‌و‌گوی دوم با آوراهام تمیر، افسر سابق ارتش بریتانیا و سپس ارتش اسرائیل و نیز مقام رده‌بالای امنیتی در دولت اسرائیل، است. تمیر پس از خدمت در ارتش بریتانیا، به یکی از فرماندهان هاگانا بدل شد و در جریان نکبه هم فعالیت می‌کرد.

آوراهام تمیر: دست برقضا من مسئول خدمه و عملیات در دو تحولی بودم که از دل سیاست نخست‌وزیر بن‌‌گوریون بیرون آمد. یک تحول این بود که وقتی گزارش‌ها درباره‌ی راهپیمایی‌های پناهندگان از اردن به سمت روستاهای متروک در اسرائیل منتشر شد. و آنوقت بن‌‌گوریون سیاستی را طرح می‌کند که ما باید روستاها را تخریب کنیم تا آواره‌ها جایی برای بازگشت به آن نداشته باشند. یعنی، همه‌ی روستاهای عرب که اغلب‌شان در منطقه‌ی تحت کنترل فرماندهی مرکزی هستند….

بوآز لِو تُو: روستاهایی که هنوز باقی مانده‌اند؟

ــ روستاهایی که هنوز اسرائیلی‌ها در آنها ساکن نشده بودند. جاهایی بود که پیشاپیش اسرائیلی‌ها را در آنها سکنی داده بودیم. مثل زکریا یا بقیه. اما اغلب آنها هنوز روستاهای متروکه‌شده بودند….

ــ … که هنوز باقی مانده بودند و تخریب نشده بودند؟

ــ که هنوز باقی مانده بودند. ضرورت داشت که جایی برای بازگشت فلسطینیها به آنجا باقی نماند. به همین خاطر همه‌ی تیپ‌های مهندسی فرماندهی مرکزی را بسیج کردند و ظرف ۴۸ ساعت همه‌ی ان روستاها را با خاک یکسان کردم. نقطه تمام! جایی نیست به آن بازگردید!

ــ تصور می‌کنم تردیدی هم به خود راه ندادید.

ــ بله، بی‌هیچ تردیدی، این سیاست مقررشده بود. من نیروها را بسیج کردم و اجرایش کردم و انجامش دادم.

Ad placeholder

وضعیت فعلی

پس از نکبه، فلسطینی‌ها بارها نکبه‌های دیگر را تجربه کردند: ۱۹۶۷ و آنچه خود «نکسه» می‌خوانند؛ و جنگ‌های بی‌پایان در غزه در قرن بیست‌و‌یکم. آنها حالا در این باریکه‌ی تحت محاصره‌ هدف نسل‌کشی‌‌اند.

پس از حمله‌ی غافلگیرانه‌ی حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر گذشته که ۱۱۳۹ کشته نظامی و غیرنظامی برجای گذاشت، اسرائیل حمله‌ی گسترده‌ای علیه باریکه‌ی تحت محاصره‌ی غزه آغاز کرد. تا کنون بیش از ۳۴ هزار و ۸۰۰ فلسطینی کشته و دست‌کم ۷۸ هزار و ۴۰۰ تن زخمی شده‌اند.

حمله‌ی اسرائیل به غزه را گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل به عنوان «نسل‌کشی» مستند کرده و دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه، هلند، احتمال وقوع نسل‌کشی را رد نکرده است.

در این مورد آخری، دیوان بین‌المللی دادگستری دستوری به اسرائیل داد که با توجه به رفتار تاریخی دولت آپارتاید با آرشیوهای نکبه که در این مقاله دیدیم، دستور بسیار مهمی است:

دولت اسرائیل باید تمهیدات موثری برای جلوگیری از تخریب شواهد مربوط به اقدامات احتمالی مربوط به … نسل‌کشی و نیز برای تضمین حفظ این شواهد اتخاذ کند.

منابع

هاآرتص: یک؛ دو؛ سه؛ چهار.

برای اطلاع بیشتر از تأثیر کارزار جنگ اسرائیل علیه غیرنظامیان فلسطین در جریان نکبه، به گزارش یک افسر اسرائیلی درباره «مهاجرت عربهای ارض اسرائیل» در ۳۰ ژوئن ۱۹۴۸، چندین ماه پیش از دو عملیات حیرام و یوآف نگاه کنید. او با آمار و جزئیات شرح می‌دهد که چگونه ۷۰ درصد جمعیت عرب از خانه هایشان رانده شدند یا به گفته او، در نتیجه‌ی مستقیم کارزار نظامی اسرائیل «مهاجرت» کردند. این یکی دیگر از سندهایی است که موسسه عکیفوت و روزنامه‌ی هاآرتص برملا کردند.