به زودی می‌شود دو سال که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران شکل گرفت. به زودی می‌شود دو سال که سنگر مبارزه زنان با حجاب اجباری از همیشه قدرتمندتر و گسترده‌تر شد و به زندگی روزمره زنان ایرانی نفوذ کرد؛ به صبح‌هایی که زنان بسیاری در آن بدون روسری و شال جلوی آینه می‌ایستند، از خانه بدون حجاب بیرون می‌روند، از سد خانواده و فروشنده و صاحب کافه و راننده اسنپ می‌گذرند، از واگن‌های وحشت گشت ارشاد عبور می‌کنند، خسته و زخم خورده دوباره به خانه برمی‌گردند اما همچنان تکرار می‌کنند که دیگر به عقب بازنمی‌گردند.

به‌زودی می‌شود دو سال که زنان ایرانی در مبارزه برای به دست آوردن کنترل بر بدنشان بسیار پیش رفته‌اند، آگاهی‌شان بر حقوقشان بیشتر شده، صدایشان را بلندتر از هر زمان دیگری به گوش حکومت رسانده‌اند و در مقاومتی آرام اما مستمر نشان داده‌اند که بیش از هر زمان از توانایی ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بزرگ برخوردارند. 

اگرچه در ابتدای جنبش «زن، زندگی، آزادی»، مردان نیز بخشی از بار مبارزه با حجاب اجباری را بر شانه گرفتند اما به مرور با فروکش کردن خیزش و کم شدن امکان ایجاد تغییرات سیاسی ساختاری، مسئولیت این مبارزه بار دیگر تنها بر شانه‌های زنان سنگینی کرد به گونه‌ای که امروز دوباره این زنان هستند که به خاطر مقاومت در برابر قوانین زن‌ستیزانه حکومت هزینه می‌پردازند. زنان هستند که در خیابان‌ها با خشونت شدید گشت ارشاد مواجه می‌شوند، زنان هستند که اگر حجاب نداشته باشند اجازه شرکت در کنگره‌های علمی از آنها گرفته می‌شود، زنان هستند که به خاطر بی‌حجابی در استفاده از تسهیلاتی مثل تاکسی اینترنتی دچار مشکل می‌شوند، زنان هستند که اگر روسری نداشته باشند رییس کافه یا رستوران به آنها تذکر می‌دهد و عذرشان را می‌خواهد، زنان هستند که سقف مطالباتشان بلندتر از همیشه و محدودیت‌ها و خشونت‌هایی که به آنها تحمیل شده شدیدتر از هر زمان است. 

وریا غفوری، فوتبالیست استقلالی در سال ۹۸ و در اولین بازی استقلال پس از خودسوزی سحر خدایاری در اعتراض به ممنوعیت ورود زنان به استادیوم فوتبال، پیراهنی سیاه پوشید که روی آن عبارت «دختر آبی» و قلبی به رنگ آبی حک شده بود. بقیه بازیکنان هم با همین لباس وارد زمین بازی شدند. غفوری پس از آن احضار و بازجویی شد و تحت فشار قرار گرفت اما به رسانه‌ها گفت «این کمترین کاری بود که ما به عنوان بازیکنان تیم محبوب خانم خدایاری می‌توانستیم انجام دهیم».

حق با وریا غفوری است؛ این کمترین کاری است که مردان در برابر سرکوب زنان جامعه می‌توانند انجام دهند. مردانی که اگرچه خود نیز مورد سرکوب اجتماعی و سیاسی هستند و با مشکلات متعدد اقتصادی و … دست و پنجه نرم می‌کنند اما در ساختار جنسیت، در موقعیت فرادست قرار گرفته‌اند و دارای امتیاز هستند. کمترین کاری که می‌توانند بکنند این است که نسبت به سرکوب زنان، بی‌تفاوت نباشند. اما مگر می‌شود از مردانی که حاضر نیستند از برخی امتیازات خود صرف‌نظر کنند و هنوز حق ارث برابر و طلاق و حضانت فرزند را به رسمیت نمی‌شناسند انتظار داشت در برابر چنین تبعیض جنسیتی شدیدی بی‌تفاوت نباشند؟ مگر می‌شود از کسی که به زنان می‌گوید «حجابت را رعایت کن تا مغازه من پلمپ نشود» انتظار داشت نسبت به رنج روزمره و شدیدی که زنان از تبعیض و خشونت جنسیتی می‌برند واکنش نشان دهد و به سرکوب زنان توسط گشت ارشاد اعتراض کند؟

Ad placeholder

حسن حسینی، دروازه‌بان استقلال به‌تازگی به خاطر در آغوش کشیدن یک دختر هوادار و نجات او از دست ماموران انتظامی ورزشگاه به جریمه سیصد میلیون تومانی محکوم شد. او در مصاحبه‌ای می‌گوید «من این سیصد میلیون را پرداخت می‌کنم و فدای سر اون هوادار خانوم».

مهدی یراحی، سال پیش ترانه اعتراضی جدیدش را به نام «روسری‌تو» منتشر کرد در حمایت از زنان معترض به حجاب اجباری. او بازداشت شد و در حال حاضر به یک سال مراقبت‌های الکترونیکی محکوم شده؛ یعنی تا یک سال باید با پابند با شعاع حرکتی هزار متر زندگی کند. اما مگر همه‌ی مردان در ایران حاضر به پرداخت چنین هزینه‌هایی برای پیشبرد مطالبات زنان هستند؟

امین، بیست و هشت ساله که ساکن یکی از شهرهای مذهبی ایران است می‌گوید:

من حقیقتا نمی‌دانم به‌عنوان یک مرد درباره مبارزه با حجاب اجباری چه کار باید بکنم. آن اوایل که زن‌ها شروع کرده بودند به برداشتن حجاب، البته در شهر ما کمتر می‌شد زنی را بدون حجاب دید اما هربار زنی را می‌دیدم که حجاب ندارد به او لبخند می‌زدم، آنها هم لبخند می‌زدند. بعد که با دوستانم صحبت کردم به این نتیجه رسیدیم که اصلا نباید هیچ واکنشی نشان بدهیم چون وقتی لبخند می‌زنیم یعنی بدون حجاب بودن زنان هنوز برای ما غیرعادی است. باید به شخصی که حجاب روی سرش نیست نشان بدهیم که او هم مثل بقیه است، همانطور که من به بقیه آدم‌هایی که در کنار من راه می‌روند واکنشی نشان نمی‌دهم. هرچند وقتی می‌بینم زنی حجاب ندارد خیلی خوشحال می‌شوم از اینکه مبارزه او را می‌بینم اما دیگر واکنش برجسته‌ای نشان نمی‌دهم. اصلا شهر باید همینطور باشد، هرکسی آن پوششی را که دوست دارد داشته باشد.

تبعیض و خشونت سیستماتیک علیه زنان هنوز به مساله همه‌ی جامعه ایران تبدیل نشده، مردان به آن بی‌اعتنا هستند و آن را فقط مساله زنان می‌دانند، همه مسئولیت مبارزه با خشونت علیه زنان برعهده زنان گذاشته شده، و سکوت و انفعال مردان به شدت یافتن مردسالاری و زن‌ستیزی سیستماتیک در ایران دامن زده است. به گفته امین، پیش از جنبش «زن، زندگی، آزادی» مردم نسبت به بازداشت زنانی که حجاب نداشتند منفعل بودند اما در دوران اعتراضات، مردم اجازه نمی‌دادند دستگیری اتفاق بیفتد و دراینباره واکنش نشان می‌دادند. او می‌گوید:

الان دوباره شرایط به انفعال سابق برگشته، یعنی این برداشت من است. برای من اینطور بوده که اگر چند نفر باشیم و در برابر بازداشت زنان توسط گشت ارشاد واکنش نشان بدهیم بالاخره ممکن است ممانعت بشود هرچند متاسفانه یکبار تلاش ما بی‌فایده بود و زن بدون حجاب را بازداشت کردند اما مهم این است که ما این واکنش را داشته باشیم و برای گشت ارشاد هزینه ایجاد کنیم تا حکومت بداند که دستگیر کردن زنان بدون حجاب راحت نیست و برایش هزینه دارد. این هزینه را ما باید با مشارکتمان در حمایت از زنان ایجاد کنیم. البته من نمی‌دانم چطور می‌شود مردم را دراین‌باره آگاه کرد و چه استراتژی‌هایی را باید برای این کار در نظر گرفت اما هر کاری که برای گشت ارشاد هزینه ایجاد کند مفید خواهد بود.

Ad placeholder

قضاوت‌های مردسالارانه درباره حجاب زنان

پژمان، سی و سه ساله و ساکن تهران است. او که به گفته خودش در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»فعال بوده است بر ضرورت حمایت از زنان در مسیر مبارزه با حجاب اجباری با رهبری و عاملیت خود زنان تاکید دارد و بر این باور است که برخی واکنش‌های مردان درباره مساله حجاب اجباری و مبارزه زنان، هنوز رویکردی مردسالارانه دارد. پژمان می‌گوید:

مساله مبارزه با حجاب اجباری یک امر مهم است و من به‌عنوان مرد اگر با زنان در این مسیر همراه می‌شوم به این معنا نیست که به خودم اجازه بدهم برای زنان حد و حدود تعریف کنم یا حتی به قضاوت درباره پوشش زنان دست بزنم. در اعتراضات ۱۴۰۱ وقتی عکس‌هایی منتشر شد از برخی زنان که با حجاب بودند اما در اعتراضات شرکت کرده بودند بعضی افراد از جمله افرادی از اپوزیسیون سلطنت‌طلب خارج از ایران در توییتر درباره این زنان اظهار نظر کردند و حتی آنها را نفوذی دانستند و شروع کردند به نصیحت زنان که «ساده نباشید، اینها شما را لو می‌دهند و …». همین افراد وقتی می‌خواستند از فاطمه سپهری تعریف کنند چون برایشان جایگاه ویژه‌ای داشت می‌گفتند «درسته که حجاب داره ولی زن بزرگیه». خب این یعنی برخی هنوز درک نکردند که نباید درباره پوشش افراد اظهار نظر کنند. من یکبار به یکی از این افراد گفتم که موضوع این است که نباید هیچ قانونی درباره پوشش زنان وجود داشته باشد چه قانونی برای برداشتن این پوشش و چه برای تحمیل آن. چنین قوانینی جنسیت‌زده هستند و هیچ توجیهی ندارند.

پژمان تاکید می‌کند که برخی واکنش‌های مردان به شدت گرفتن خشونت گشت ارشاد در ماه‌های اخیر را نیز نمی‌پسندند. او می‌گوید:

واقعیت این است که زنان دارند برای مبارزه با حجاب اجباری هزینه می‌دهند ولی برخی مردان دراین‌باره فقط در فضای مجازی رجزخوانی می‌کنند و این رجزخوانی‌ها گاه به جایی می‌‌رسد که به خودشان اجازه بدهند زن‌هایی را که به مبارزه با حجاب اجباری نپیوسته‌اند نقد کنند و به آنها احساس شرم بدهند که «چرا هنوز حجاب دارید». ببینید زن‌ها دارند مبارزه می‌کنند و دمشان گرم! من این زن‌ها را می‌پرستم اما به خودم حق نمی‌دهم این مبارزه را به اسم خودم بزنم و بگویم «ما داریم برای آزادی می‌جنگیم». نه، واقعا ما نیستیم که می‌جنگیم، زنان هستند که این مبارزه را شروع کرده‌اند و من حق ندارم به‌عنوان یک مرد به برخی زن‌ها بگویم که چرا هنوز حجاب داری و با بقیه همراهی نمی‌کنی. وقتی چنین قضاوت‌هایی را از مردان می‌شنوم عصبانی می‌شوم که حتی از شکل این مبارزه خبر ندارند و نمی‌دانند زنان با چه هزینه‌ای دارند برای تحقق خواسته‌ی برحقشان تلاش می‌کنند، آن وقت برخی از مردان هنوز درباره زن‌های که حجاب و حتی حجاب نصفه و نیمه دارند قضاوت می‌کنند. 

امین هم این گفته پژمان را تایید می‌کند ضمن اینکه بر این باور است که حمایت مردان از زنان در مسیر مبارزه با حجاب اجباری باید از همبستگی و همدلی برخیزد و نه از نگاه ناشی از «غیرتمندی». او می‌گوید:

من نباید به‌عنوان یک مرد این تصور را داشته باشم که در برابر گشت ارشاد و خشونت‌های حکومت از زنان هموطنم حمایت می‌کنم چون آدم غیرتمندی هستم! این همان نگاه مبتنی بر مالکیت است و اساسا در تضاد با مطالبه زنان. غیرت دقیقا همان چیزی است که حکومت می‌خواهد گسترش دهد، اما من به‌عنوان یک شهروند باید با شهروندان دیگری که برای مطالباتشان مبارزه می‌کنند همبستگی و همراهی داشته باشم و حق زندگی آزاد را برای آنها قائل باشم نه اینکه با این نگاه پیش بروم که «گشت ارشاد دارد به ناموس من دست‌درازی می‌کند و من باید با غیرتمندی او را از دست گشت ارشاد نجات بدهم». در واقع این موقعیت از ضعف زنان ناشی نمی‌شود و آنها به کمک ما نیاز ندارند چون بسیار پیشروتر از جامعه هستند. بلکه ما اگر به جامعه‌ای آزاد باور داشته باشیم باید با این جنبش و مبارزه زنان همراه شویم.