زندان وکیلآباد مشهد در سالهای اخیر به خاطر وضعیت نامناسب و زندانیان سرشناساش بیشتر به صدر خبرها آمده است.
وضعیت نگهداری از زندانیان در این زندان بنا به روایتهای منتشرشده بسیار نامناسب است. حتی در ویکیپدیای فارسی زندان هم تنها توصیفی که وجود دارد، به وضع نامناسب غذا و بهداشت و … زندان وکیلآباد باز میگردد. وزارت خارجهی ایالات متحده آمریکا ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۰ با اعلام شماری تحریمهای جدید، زندان وکیلآباد مشهد را نیز به خاطر نقض فاحش حقوق بشر تحریم کرد.
آنچه در ادامه میآید، گزارشی از بند زنان زندان وکیلآباد مشهد است که منبعی آگاه بر اساس تجربهها و مشاهدههایش نگاشته. بند زنان (یا «اندرزگاه نسوان») زندان وکیلآباد مشهد دارای شش بند، قرنطینه و بند عمومی است و گزارش پیش رو به شرایط هر یک از این بندها و شرایط زندان خواهد پرداخت.
قسمت اول این گزارش به قرنطینه زندان و لحظه ورود زندانی به زندان زنان وکیلآباد مشهد پرداخت.
قسمت دوم به وضعیت بند یک و دو زندان پرداخت.
قسمت سوم در زیر به بند عموم، بند تنبیهی زندان و نیز بند سه، بند مخصوص بازداشتگاه کودکان دحتر (کانون اصلاح و تربیت) میپردازد.
بند عموم
این بند را به تازگی بازسازی کردهاند. بند عموم، بند تنبیهی است. قبلاً فضای این بند تاریک و نمور بود؛ بندی با اتاقهای انفرادی که فرش یا موکت نشده بودند و داخل آنها فقط دو پتو قرار دادهبودند. گاه به این اتاقهای انفرادی در زندان میگفتند «سوئیت». هر زندانی را که از دید زندانبان نابههنجاری میکرد، برای تنبیه به آن بند میفرستادند و از حق دسترسی به هر چیزی که برای زندانی وجود دارد، محروم میشد. تنها ارتباط زندانی در «سوئیت» با زندانبانی بود که برای او دو وعده غذایی در روز میآورد. هوای این اتاقهای انفرادی باعث ایجاد بیماری آسم در زندانی میشد. اتاقها همچنین موش و حشراتی چون سوسک و ساس داشتند.
این بند برای مدتی بسته بود تا بازسازی شد و اکنون این بند مخصوص تنبیه زندانیان، مجدداً راهاندازی شده است. افرادی که در این بند محبوساند، ممنوع التماس و ممنوع الملاقات هستند و حق دسترسی به باشگاه، فروشگاه، آشپزخانه، کتابخانه و سایر فضاهای عمومی را ندارند. زندانبانها این زندانیها را به تخت فیکس میکنند و با خوراندن قرص آنها را تحت کنترل در میآورند.
این کار بر خلاف مقررات است. بر اساس آییننامهی زندانها، زندانیانی که اقدام به اخلال نظم در زندان میکنند باید به صورت روزانه امکان ملاقات با پزشک یا مسئول بهداری را داشته باشند و رئیس زندان به هیچ وجه حق ندارد آنها را از امکانات رفاهی، حمام، کتابخوانی، مشاوره و روانشناسی و سایر موارد محروم کند.
بند سه، کانون اصلاح و تربیت کودکان
کانون اصلاح و تربیت کودکان دختر در مشهد در بند ۳ اندرزگاه نسوان زندان وکیل آباد مشهد است. بهعبارت دیگر، کودکان وارد همان زندان بزرگسالان میشوند و شرایط زندانی بودن بزرگسالان را از سر میگذرانند.
هیچ یک از موارد مربوط به آییننامهی سازمان کانون اصلاح و تربیت در خصوص این کودکان رعایت نمیشود.
بر أساس آییننامه:
کودکان بر اساس نوع بزه باید تفکیک شوند؛ در مادهی ۷ آییننامه سازمان آمده که «برنامه آموزش حرفهای به نحوی باید اجرا شود که حتیالامکان خللی به تحصیلات عادی اطفال وارد نیاید»؛ ماده ۱۰ نیز میگوید که « اطفالی که به کانون اصلاح و تربیت اعزام میشوند موظف هستند که طبق برنامه کانون در هفته ۳۶ ساعت در کلاسهای درسی یا در کارگاههای فنی و حرفهای به تحصیل یا کارآموزی اشتغال داشته باشند و روزی یک ساعت ورزش نمایند»؛ و در ماده ۱۱ آمده: «کانون … تعداد کافی پزشک، روانپزشک، روانشناس متخصص، مددکار اجتماعی، مربی، آموزگار و آموزگار تعلیمات حرفهای، کارمند دفتری، پزشکیار و مراقب تربیتی و انتظامی در اختیار خواهد داشت.»
اما کودکان در بند نسوان وکیلآباد مشهد با همان وضعیت اسفبار زندانیان بزرگسال مواجه میشوند. محیط این بند به گونهای است که با روحیهی یک کودک ابداً سازگار نیست و حتی کودک را سرخورده و افسرده میکند.
میزان محدودیت و محرومیت برای این کودکان چنان است که حتی مداد رنگی برای نقاشی ندارند. بارها زندانیان بندهای پنج و شش که زندانیان سیاسی عقیدتی هستند، تلاش کردند امکاناتی را برای این کودکان تهیه کنند و وسایلی چون دفتر نقاشی، مداد رنگی و یا داستانهای کودکانه به دست آنها برسانند. اما زندانبانها بلافاصله هم کودکان زندانی و زندانیان بندهای پنج و شش را تحت فشار قرار میدهند و وسایل را هم از کودکان میگیرند و توقیف میکنند.
بند سه البته کتابخانهای برای کودکان دارد. اما بیشتر جنبهای تزیینی دارد و برای بازدیدکنندگان است. در واقع، کودکان حتی اجازه استفاده و حق ورود به آن را ندارند و در آن همیشه بسته است.
فضای بند بهشدت کنترلگرانه و قیممآبانه است. عاملیت کودک را از او در انتخاب تفریحاتش هم میگیرد. کودکان محبوس حتی حق کنترل تلویزیون را ندارند و رئیس زندان است که تصمیم میگیرد کودکان در چه ساعتی، چه برنامهای را تماشا کنند. رئیس زندان تصمیم میگیرد کدام آهنگ ــ از بین آهنگهای مُجاز و مجوزدار که دیگر زندانیان میتوانند از واحد فرهنگی زندان بخرند ــ باید برای کودکان پخش شود و در چه زمانی.
رئیس زندان نسبت به برنامههای آموزشی، تربیتی، تغذیه و بهداشت کودکان باید مسئولیت و نظارت داشته باشد اما اهمیتی برای آن قائل نیست.
کارشناسان تغذیه میگویند که کودکان به دلیل قرار داشتن در سن رشد، باید پنج وعدهی غذایی در روز داشته باشند: سه وعده غذایی اصلی و دو بار میانوعده. کانونهای اصلاح و تربیت قرار است این اصل را رعایت کنند اما در وکیلآباد مشهد این اصل مهم رعایت نمیشود و حجم همان سه وعده غذایی اصلی هم به اندازه نیاز بدنی کودکان نیست. به علاوه، هیچ برنامه آموزشی، علمی یا سرگرمکننده برای کودکان تدارک دیده نمیشود و طرحی برای استعدادیابی و خودشناسی آنها در نظر کرفته نمیشود.
معلمانی به کودکان آموزش میدهند که از زندانیان بندهای یک و دو هستند و تخصص و مهارت لازم جهت ارتباط با این کودکان را ندارند و در نتیجه کودکان هم علاقهای به شرکت در برنامههای آموزشی آنها را ندارند. هیچ متخصصی در حوزهی کودکان از محیط خارج زندان وارد این فضا نمیشود تا کودکان را آموزش دهد و حمایتشان کند.
یکی از تنبیههای رئیس زندان، حذف ساعت ورزش کودکان و منع آنها از دسترسی به باشگاه منع است. اگر کودکی ناسازگاری کند، به دستور رئیس زندان او را در بهداری فیکس میکنند. کودکان را با قرصهای اعصاب و روان کنترل میکنند و آنها را حتی به خوردن این قرصها، تشویق و ترغیب میکنند. مصرف این قرصها تأثیر آسیبزایی بر روح و روان کودکان میگذارد.
محیط بند به طور کلی برای کودکان آسیبزا است. حتی کودکانی که شاد و پرانگیزه هستند، بعد از گذشت مدت زمانی دچار افسردگی میشوند و نسبت به خود رفتارهای آسیبزننده نشان میدهند. در این بین کودکانی هستند که سابقه خودزنی ندارند اما فشارهای وارده در زندان موجب میشود آنها نیز اقدام به خودزنی کنند.
در همه نقاط زندان دوربین نصب شده است و تصویر این دوربینها به صورت دقیق مورد بررسی قرار میگیرند. همه چیز دائم زیر ذرهبین زندانبانها قرار دارد. اما داخل بند ۳ بستههای قرص و جعبههای سیگار کم نیست، با اینکه بهداری زندان، برای جلوگیری از فروش قرص توسط زندانیان، قرصها را میکوبد و بهشکل کوباندهشده به زندانیان میدهد.
در چنین شرایطی و با حضور دوربینها، مادر بند ۳ که خود یکی از زندانیان مالیست، میتواند کودکان را با شرط و قول قرص، به هر اقدامی که میخواهد وادارد. این قرصها از کجا و چگونه به دست او میرسد؟ چطور است که حتی زندانیان به این موضوع آگاه هستند و بارها برای حفظ سلامت کودکان به این موضوع اعتراض کردهاند اما رئیس زندان توجهی به آن ندارد؟
مادر بند، شخصیست که به امور زندانیان آن بند میپردازد اما در واقع بیشتر در راستای اعمال و نفوذ بیشتر رئیس زندان بر زندانیان خدمت میکند. مادر بند که خود از بین زندانیان انتخاب میشود، امین رئیس زندان است و از طرف رئیس زندان اجازه اعمال قدرت دارد؛ آن هم تا حدی که به زبان زور رئیس زندان بدل میشود و به جای پیگیری نیازها و درخواستهای زندانیان، به آنها توهین میکند و حقوقشان را زیر پا میگذارد.
مادر بند ۳ نه تخصصی در زمینه کودکان دارد و نه آینده کودکان برایش اهمیت دارد، و نه تنها تلاشی برای تعلیم و تربیت کودکان انجام نمیدهد، بلکه هر روز بیش از پیش موجب آسیب به آنها میشود. مادر بند برای کنترل کودکان آنان را به خبرچینی علیه یکدیگر تحریک میکند و تاثیرات منفی بسیاری روی شخصیت کودکان میگذارد.
آزار جنسی و خودزنی
متاسفانه کودکان در زندان مشهد مورد سو استفادههای جنسی نیز قرار میگیرند. برای نمونه، یک روز هنگام بازرسی یکی از سلولهای بند ۲، سه کودک از تختهای طبقه سوم آن سلول خارج شدند. کودکانی که خانواده و نزدیکانشان برای آنها پول واریز نمیگیرند، عموماً از طرف زندانیان دیگر در ازای خرید خوراکی، لباس و چیزهای دیگر هدف سوءاستفاده قرار میگیرند. مقامهای زندان برای این موضوع کار نمیکنند. این سوء استفادهها و آزارها علنی است، به گونهای که فرد بزرگسال سوء استفادهگر کودک را در حال راه رفتن در فضای زندان به راحتی در آغوش میگیرد و میبوسد و تذکری هم از طرف زندانبانها نمیگیرد. زندانیان به این کار میگویند «دوستبازی».
در نمونهای دیگر، دو زندانی از بندهای یک و دو بر سر یک کودک دعوا کردند و دعوایشان حتی به داخل بند سه نیز کشیده شد. یکی از آن دو زندانی برای اذیت کردن زندانی دیگر به داخل بند ۳ رفت و آن کودک را به طرز وحشیانهای کتک زد. محبوسان این بند که همه کودک هستند، از این اتفاق فاجعهبار آسیب دیدند اما رئیس زندان و بخش حفاظت فیزیکی زندان بر آن چشم پوشیدند.
مورد فاجعهبار دیگر این است که روابط سوء استفاده و آزار جنسی به داخل بند ۳، یعنی بین خود کودکان محبوس هم کشیده شده و کودکان در فضای زندان، بدن یکدیگر را لمس میکنند.
در میانهی این تجاوزها و آزارهای جنسی و جسمی علیه کودکان، خودزنی به عنوان عارضه رواج یافته است. کودکان زیادی در ناحیهی دست و حتی صورت اقدام به خودزنی کردهاند. گاه فشارهای روحی و روانی شرایط را چنان بر کودکان سخت و طاقت فرسا میکند که بارها کودکان به صورت دستهجمعی اقدام به خودزنی کردهاند.
هیچ مراقبتی از این کودکان صورت نمیگیرد. سیاست رفتاری مقامهای زندان در برابر تمام خودزنیها، چه کودکان و چه بزرگسالان، بیتوجهی است. حتی بهداری برای رسیدگی به این خودزنیها اقدامی نمیکند چون بر این باورند که زندانی عمداً دست به خودزنی کرده و بنابراین نباید به او خدمات درمانی داد.
توهین و تحقیر و تخریب کودکان از سوی خود مسئولان و شماری از زندانبانها امری عادی است و بر خلاف اعتراضهای بسیار زندانیان علیه این رویه، باز تغییری رخ نداده است.
فضای کانون به حدی آسیبزا است که یکی از زندانیان میگفت از ۱۱ سالگی در زندان بوده و هر بار که آزاد شده، دوباره به زندان بازگشته است. او بیش از ۱۳ سال از عمرش را در زندان گذرانده است و میگوید هرگز حمایتی از او نشده است.
اقدام به خودکشی
در بند سه بارها اقدام به خودکشی روی داده است. برای نمونه، یک بار کودکی با ملحفه خود را از پشت تخت حلقآویز کرد و سایر کودکان جان او را نجات دادند. این کودک را بهخاطر یک دعوای کودکانه خیابانی راهی زندان کرده بودند. او سرشار از طراوت و زندگی بود اما به مرور زندان او را تبدیل به کودکی افسرده کرد، تا جایی که کارش به خودزنیهای پیدرپی و در نهایت اقدام به خودکشی رسید.
برای او پرونده روانی تشکیل دادند و او را به بیمارستان اعصاب و روان حجازی منتقل کردند. طبق اظهارات زندانیان و کودکان دیگری که برای درمان به این بیمارستان انتقال داده شدهاند، در طول مدت بستری نه تنها هیچ اقدام مراقبتی در خصوص درمان آنها صورت نمیگیرد که کرامت انسانیشان زیر سوال میرود، تمام مدت به تخت فیکس میشوند و داروها و قرصهای مختلف به آنها میخورانند و تزریق میکنند.
زندانیانی که از این بیمارستان برمیگردند، اغلب دچار بیماری و شرایط نگرانکنندهای میشوند.
زمانه مستقلاً قادر به راستیآزمایی این اتفاقها نیست.
این گزارش ادامه دارد