کتاب «زندگی تو و چند داستان دیگر» شامل ترجمه تعدادی از قصههای «تد چیانگ» نویسنده چینیتبار متولد آمریکاست. تد چیانگ درسال ۱۹۶۷ به دنیا آمده. پدر و مادرش هر دو تحصیلکرده و شاغل بودند. او در رشته «علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی» تحصیل کرده و سال گذشته روزنامه «نیویرکتایمز» او را در لیست صد انسان تاثیرگذار در هوش مصنوعی قرارداده بود. اولین داستان تد چیانگ (برج بابل) در سال ۱۹۸۹ و هنگامی که فقط ۲۲ سال داشت منتشر شد و برای همین داستان برنده «جایزه نبولا» شد. او سه بار دیگر نیز جایزه نبولا را دریافتکرد. تقریبا تمام داستانهای او برنده یک و گاهی چند جایزه شدهاند. بهغیراز جوایز نبولا او برنده چهار «جایزه هیلگو»، شش «جایزه لوکاس» و یک «جایزه کمبل» نیز شده است. همچنین درسال ۲۰۱۶ فیلمARRIVAL بر اساس داستان «داستان زندگی تو» ساخته شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. «داستان زندگی تو» نیز یکی از داستانهای همین مجموعه است. تد چیانگ هماکنون با مجله «نیویورکر» و البته در حوزه غیرداستانی همکاری دارد. کتاب «داستان زندگی تو و چند داستان دیگر» شامل هشت داستان است که هرکدام موضوع و مضمونی متفاوت دارند. داستانهای این مجموعه را میتوان در ژانر «ادبیات علمی-تخیلی» دستهبندی کرد.
تاریخچه داستانهای علمی-تخیلی
ادبیات علمی- تخیلی تعریف مشخصی ندارد و گستره وسیعی از ادبیات داستانی را شامل میشود. گروهی تاریخ پیدایش این ژانر را تا داستان «گیلگمش» که اولین داستان مکتوب کشف شده در تاریخ بشر است بهعقب میبرند. بخشهایی از داستان زیبای گیلگمش تجسم تخیلات آدمی درباره منشاء آفرینش جهان و بهعبارتی تاریخ آغاز «خودآگاهی» اوست و بخشی دیگر نیز روایت کوششهای آدمی برای یافتن راز جاودانگی است که آرزوی ازلی-ابدی نوع بشر بوده و هست. همچنین برخی از داستانهای اساطیری را که در آن تصویری عینی از جهان بازنموده شده، میتوان از اولین آثار ادبیات علمی-تخیلی دانست.
اما گروهی دیگر که واژه علم را به معنای جدید وپسامدرنی آن دریافت میکنند، تاریخ پیدایش ژانر ادبیات علمی-تخیلی را اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم میدانند. زمانیکه صورتبندی «فرانسیس بیکن»، فیلسوف تجربهگرای انگلیسی و یکی از بانیان انقلاب علمی، از علم و اصل علمی، و از مشاهده و آزمایش تا فرضیه، بر جهان علوم تجربی سیطره پیدا کرد و بهیک روش پذیرفتهشده در پژوهشهای علمی تبدیل شد. کشفیات نوابغی مثل «کپلر»، «پاسکال»، «گالیله»، «نیوتن» و… بر این روشمندی استوار بود و در نهایت باعث پیشرفت بشر در علوم تجربی شده بود و هر روز خبر کشفی تازه، یا اختراع و ابداع ابزاری جدید چون بشارتِ یافتنِ دروازه بهشت و گشودن معمای هستی دهان به دهان میگشت. بسیاری از ایدهها در خیال مردم و حتی پژوهندگان، رنگ تحقق میگرفت و همین امر بازار اوهام و شایعات را نیز داغ میکرد. پیش از آن نیز آغاز سفرهای پرخطر دریایی به قصد کشف جهان و کسب ثروت و اخبار و روایتهای حیرتآور ناخداها و ملوانانی که به شرق و غرب عالم سفر کرده و از عجایب و غرائب جهان حکایتها میگفتند، همه اینها کنجکاوی مردم را تحریک میکرد و بر رونق افسانهپردازی و خیالبافی میافزود. دلیل عمده شیوع آن اخبار و حکایتها و کشفیاتِ ساخته تخیل بیمرز آدمی، نیاز او به راززدایی از جهان هستی بود. بسیاری از پدیدهها که در واقع از افسانهها و داستانهای اساطیری بیرون آمده بودند در تصورات برخی تبدیل به امری محقق شده میشدند. همین دستاوردهای علوم تجربی و توسعه آنها در خیال برخی افراد و برساختن و نقل حکایات عجیب و غریب، اولین نمودهای داستانهای علمی-تخیلی بود. (رمان جذاب «درد نهفته» اثر «اندرو میلر» نویسنده انگلیسی تصویر روشنی از فضای اجتماعی قرن هفدهم و شوق و شعف عموم مردم برای دریافت اطلاعات علمی و شبهعلمی و شایعات پرمشتری بهدست میدهد). اولین کتابهای ادبیات علمی-تخیلی که در سطحی وسیع منتشر و با اقبال مواجهشده و بهزبانهای مختلف ترجمه و تا دورافتادهترین نقاط دنیا رفتند، کتابهای «سفرهای گالیور» و «جزیره رابینسون کروزوئه» بود که هر دو دراوایل قرن هیجدهم منتشر شدند. آنها گرچه قالب سفرنامه داشتند اما نویسندگانشان دستاوردهای جدید علمی را پایه تخیلات خود قراردادند. این کتابها هم سرگرمکننده بودند و هم نکاتی آموختنی داشتند.
از اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم کم کم کشفیات و دستاوردهای علمی از محدوده آزمایشگاهها بیرون آمده و در زندگی واقعی امکان بروزیافته و منشاء تحولات مهمی در سبک زندگی انسانها شدند. بخصوص اختراع «ماشین بخار» شکل زندگی را عوض کرد. احداث کارخانهها و تولید صنعتی، احداث راهآهن، تغییرات عمیق در کشتیرانی و حمل و نقل از نتایج مستقیم این تحولات بود که در نهایت در نیمه اول قرن نوزدهم به بروز انقلاب صنعتی منجر شد. سرعت تغییرات شگفتآور بود و بر تغییر مناسبات اجتماعی تأثیر گذاشت. بدیهی بود که برخی از متفکران و نویسندگان و فیلسوفان این تغییرات را در چشماندازی بزرگتر و از فاصله بیشتری بنگرند. آیا دستاوردهای علمی یکسره خیر و نعمت هستند یا ممکن است تبدیل به شر شوند؟ خیالپردازی درباره توسعه و قدرت علم موجب پیدایی آثار دیگری از ادبیات علمی تخیلی شد. مهمترین اثر در این زمینه کتاب تاملبرانگیز «فرانکشتاین» اثر «مری شلی» بود که در ذیل ژانر ادبیات علمی تخیلی جا میگیرد. در نیمه قرن نوزدهم با توسعه راهآهن و کشتیرانی و سفر با بالن، و تسهیل ارتباطات و سرعت سفر در زمین و و بالاخره کشف و انتشار دستاوردهای جدید علمی، «ژول ورن» نویسنده فرانسوی مجموعهای از سفرنامههای شگفتانگیزی را منتشر کرد که همه آنها حاصل دانش و تخیلات او بودند. این سفرنامهها فقط به سفر بهجزایر ناشناخته محدود نماند. بلکه شامل سفرنامههای عجیب او به مرکز زمین، در زیر دریا و سفر به کره ماه هم شد. او با آن تخیل سرشار و دانش عمیق و با انتشار بیش از ۵۰ کتاب در طول عمر نویسندگیاش در واقع به ادبیات علمی-تخیلی بهعنوان یک گونه ادبیات داستانی هویت بخشید و خوانندگان خود را پیدا کرد. از این رو به او لقب پدر ادبیات علمی-تخیلی نیز دادهاند. آثار ژول ورن از نگاهی دیگر تحقق آرزوهای دست نیافتنی بشر است. گرچه این آرزوها در کمتر از پنجاه سال بعد بهتدریج به واقعیت تبدیل شده و اتفاق افتادند.
ادبیات علمی – تخیلی در قرن بیستم
در قرن بیستم ما با دوگونه جدیدتر از ادبیات علمی تخیلی مواجه هستیم. ظهور تفکرات سیاسی مبتنی بر کلانروایتها از یکطرف و وحشت از قدرت گرفتن علم و افتادن آن بهدست حکومتهای توتالیتر از طرف دیگر، باعث شد که برخی از نویسندگان درباره این تهدیدات بیندیشند و آثاری خلق کنند که آینده جهان و بشریت را زیر سایه سیطره توتالیتاریسم و پیشرفتهای علمی به طور توأمان به تصویر بکشد. اولین و شاید مهمترین نمونه اینگونه رمانهای علمی-تخیلی رمان «ما» اثر «یوگنی زامیاتگین» است. از دیگر آثار علمی-تخیلی که بازتاب دهنده نگرانی نویسندگانش از سیطره علم بر جهان و محدود ساختن آزادی و حق انتخاب بشر، یا گذر کردن تحولات و پیشرفتهای علمی از مرزهای اخلاقی بودند میتوان از چند اثر «اچ جی ولز» نویسنده نامدار انگلیسی، مثل «جزیره دکتر مورو» یا «ماشین زمان» نام برد. هراس از آینده و نگاه بدبینانه به آن در آثار مشهور دیگری در طول قرن بیستم نیز دیده میشود. رمان «دنیای قشنگ نو» اثر «آلدوس هاکسلی» و رمان «میرا» اثر «کریستوفر فرانک» با همین نگره خلق شدهاند. درسالهای اخیر نیز این نگاه هراسافکن اما بیبنیاد، موج عظیمی از آثار علمی-تخیلی را در تمام دنیا به وجود آورده که اغلب آنها درحد پاورقیهای روزنامهها و نشریات زرد هستند و نه تنها فاقد ارزشهای هنری-ادبی هستند بلکه پایه علمی هم ندارند. اما در کنار این آثار عامیانه، باید از دو اثر عمیق و خواندنی که مبتنی بر پرسشی اخلاقی درباره آینده علم اشاره کرد. اول رمان «هرگز رهایم مکن» و بعد رمان «کلارا و خورشید»، هر دو اثر «کازئو ایشی گورو» نویسنده انگلیسی ژاپنیالاصل که به ترتیب در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۸ منتشر شدند.
در مقابل آن آیندهنگری بدبینانه و هولانگیز نگرش دیگری به وجود آمد که وحشت از سیطره علم را داستانسرایی و تبلیغات منفی ناشی از جهل میداند. «استفان هاوکینگ» در کتاب پاسخ به ده پرسش اساسی درباره هستی و آینده بشر، نه تنها این وحشت از کنترل توسط ماشینها یا همان سیطره علم برزندگی بشر را بیمورد میداند، بلکه آنرا ضروری و گریزناپذیر اعلام میکند. او استدلال میکند که زندگی انسان در دنیای آینده به مراتب پیچیدهتر و پرمعضلتر از جهان امروز خواهد بود، و انسانی با هوش متوسط موفق به اداره امور زندگی خودش در آینده نخواهد شد. ضریب هوشی انسان عادی حداکثر ۱۲۰ است و او باور دارد که آدمی برای مدیریت زندگی و مراقبت از خودش در آینده نیاز به ضریب هوشی ۲۰۰ دارد. بههمین دلیل ناچار است کنترل بخشهایی از امورات خود را به ماشینها واگذار کند چون احتمال خطای آنها بسیار کمتر است. در واقع آنچه برخی از نویسندگان داستانهای علمی-تخیلی از آن هراس دارند، هاوکینگ آن را ضروری و غیرقابل اجتناب اعلام کرده است.
خوشبینی و استقبال از دستآوردهای شگفت علم، موجد آفرینش آثار متنوع دیگری نیز در ژانر علمی-تخیلی شدند که نهتنها آن بدبینی و نگرانیهای مورد اشاره در آنها دیده نمیشود بلکه بهعکس این نگره را بازتاب میدهند که دستآوردهای علم در آینده امکانات بهتری به زندگی انسان پیشکش میکند. و متعاقب آن آزادی، رفاه و حتی عدالت بیشتری برای بشریت به ارمغان خواهد آورد. از مهمترین آثار خلقشده مبتنی بر این پیشفرض میتوان بهآثار «آرتورسی کلارک»، «ایزاک آسیموف» و «رابرت هاینلاین» اشاره کرد.
❗️ ادامه این مطلب میتواند داستانهای کتاب را فاش کند.
تد چیانگ و داستان زندگی تو
داستانهای تد چیانگ را علیرغم مضامین متنوع میتوان ذیل ژانر اخیر دستهبندی کرد. همچنانکه خودش نیزاشاره کرده، آثار ایزاک آسیموف و آرتورسی کلارک را بیشتر میپسندد. دنیای آینده از نگاه تد چیانگ سرشار از شگفتی خواهد بود و به همین دلیل هم ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند. بخصوص او سعی میکند تعارضهای احتمالی یا هراس از آینده را در نزد برخی از افراد و نهادها بازتاب دهد اما او نسبت به آینده بدبین نیست. حتی هنگامی که داستان حزنآوری را برای ما تعریف میکند.
داستان «برج بابل»
کتاب داستان زندگی تو و قصههای دیگر، شامل هشت داستان است که البته داستان اول یعنی «برج بابل» کمی با بقیه تفاوت دارد. داستان برج بابل در واقع بر مبنای یکی از داستانهای «تورات» یا «عهد عتیق» نوشته شده است. برجی که فرمان ساختش توسط «نمرود» پادشاه بابل صادر شده بود، تا هم نماد قدرت باشد و هم تحقق آرزوی انسان در فرارفتن از زمین و رسیدن به ستارگان یا به بهشت. گرچه این برج بر مبنای همان روایت توراتی بهاراده خداوند تخریب شد، اما همین افسانه قوه خلاقه هنرمندان را برانگیخت تا آن را به شکل تصورات و تخیلات خود از نو برپا کنند. بهعنوان مثال «بروگل» از آن تابلو معروفی ساخت. تد چیانگ نیز این برج را برمبنای تصورات خود از نو خلق کرده است. برج بابل در تخیل تد چیانگ، برجی است که به سقف آسمان رسیده و تقریباً کامل شده. معدنکارانی از «عیلام» و «مصر» فراخوانده شدهاند تا سقف آسمان را بگشایند. سقفی که تصور میکنند دیوار بهشت است. تلاش معدنکاران در شکافتن سقف و جلو رفتن باعث میشود پساز طی مسیری طولانی در تونلی تاریک عاقبت بهروی زمین برسند. گویی انتهای برج در قوسی طولانی بهزمین بازگشته است. آیا این بازنمایی به معنای منحنی بودن کل کائنات است؟ یا بیمعنایی ایده آغاز و انجام هستی است؟ شاید هم اینکه بهشت موعود در همین کره خاکی است نه در آسمانها؟ صرفنظر ازاینکه چه انگارهای مورد نظر نویسنده بوده، این قصه سرشار از شگفتیهای بدیع است. ادامه یافتن ساخت برج و نحوه صعود از آن و تماشای چند نسل آدمهایی که سالها دراین برج کارگر و در همان حال ساکن هستند و هرگز فرصت دیدن زمین را نداشتهاند بسیار خلاقانه است. شخصیتپردازیهای تد چیانگ، در جهان بودگی این شخصیتها و نوع نگاه آنان به جهان و به انگاره برج در عین غریب بودن، پذیرفتنی است. و این نشاندهنده ذوق سرشار، و غور و تعمق نویسنده در احوال مردم آن روزگار است، گرچه اسناد و مکتوبات اندکی وجود دارند که بازتابدهنده آن نگاه و آن شیوه «در جهان بودگی» باشد.
داستان «درک کن»
داستان «درک کن» براساس یک ایده علمی نوشته شده. دقیق شدن پزشکان و روانپزشکان در کارکرد مغز انسان و یافتن اندامها و سلولهای مرتبط با پروسه ثبت و درک دادهها و آنالیز آنها، یا شناسایی جایگاه مادی خاطره و عناصر دخیل در مکانیسم یادآوری، به چه نتایجی منجر خواهد شد؟ اگر مثلاً دارویی برای بازسازی بخشهای آسیب دیده مغز شخصی که مثلا تصادف کرده، ساخته شود، اثرات مصرف یا تزریق چنین دارویی چیست؟ در صورت تکرار مصرف چهعواقبی در انتظار فرد خواهد بود؟ طرح این پرسشها زمینه و پیرنگ این داستان است. بدیهی است اگر دارویی این بخشهای مغز را ترمیم کند نه تنها حافظه تقویت میشود بلکه سرعت انتقال یا آنچه به آن ضریب هوشی میگویند افزایش مییاید. وجود چند نفر با هوش و توان آنالیز فوقالعاده، هم میتواند مفید باشد و هم خطرناک. دولتها پیش از همه میخواهند این قدرت را در اختیار گرفته و کنترل کنند. کمااینکه همین امروز هم حکومتها برای شناسایی و بهخدمت گرفتن بچههای باهوشتر کلی هزینه میکنند. مدارس تیزهوشان میسازند یا هکرها را شناسایی و استخدام میکنند. بخشهایی از این داستان در این مورد است، گرچه در نهایت روند داستان بهسمت دیگری میرود.
داستان زندگی تو
داستان زندگی تو مشهورترین قصه این مجموعه است. اشاره کردم که درسال ۲۰۱۶ فیلمی از این قصه ساخته شده که البته کمی ساختارش متفاوت است. در این داستان در واقع دو داستان بهطور موازی روایت میشود. اولی داستان زندگی فرزند دختر شخصیت اصلی داستان است از لحظه تولد تا مرگ او در ۲۵ سالگی. داستان دوم ماجرای ارتباط گرفتن با موجوداتی فضایی است به شکل استوانههایی با هفت پا. ورود آنها به کره زمین در ۱۲ نقطه مختلف آشوبی بهوجود میآورد. اما این داستان با داستانهای مشابه، مثلا داستان فیلمهای «ای تی» یا «برخورد نزدیک از نوع سوم» بهکلی متفاوت است. زن یا مادر آندختر جوان، زبانشناسی باهوش است. او و یک فیزیکدان برای شاسایی این موجودات و ارتباط با آنها توسط ارتش آمریکا استخدام شده و به نقطهای که سفینه فرود آمده فرستاده میشوند. آنها نباید اطلاعاتی از زمینیها بدهند. در این داستان تدچیانگ با تمرکز بر ساختار زبانهای مختلف سعی دارد به اولین و پایهایترین مفاهیم در باره اختراع زبان برسد. آیا پایه زبان اصوات است؟ در این صورت اشکال و بهاصطلاح حروف چگونه پدید آمدهاند؟ آیا زبان همچون دانشی بیرونی کسب میشود یا بخشی ازآن در ذهن بشر وجود دارد؟ بههرحال میهمانان ناخوانده اصواتی تولید میکنند که قابل تفکیک نیستند. مثل صدایی که در لولهای بلند بپیچد و اصل و پژواک آن قابل شناسایی نباشد. آنها بر ترسیم اشکال تمرکز میکنند که نه واحدهای کوچکتری مثل حرف یا کلمه بلکه ظاهراً جملات کامل هستند. توسعه این ماجرا و کشفیات گامبهگام زبانشناس و البته روایت همزمان زندگی دختری که در همان ماجرا نطفهاش بستهشده و بهدنیا آمده بسیار خواندنی و تعمق برانگیز است.
داستان «تکامل علم انسانی»
داستان بسیار کوتاه «تکامل علم انسانی» درباره یک معضل بشر درآینده است. زمانیکه انسان موفق به ساختن موجودی فراانسانی شده و این موجودات شخصیتهای واقعی پیدا کرده و در کنار آدمی زندگی میکنند. و همانند بشر دست بهپژوهشهای علمی میزنند. البته با دستآوردهایی بسیار مهمتر که گاهی برای انسان قابل درک نیست.
پرسش این است که آیا همزیستی انسان و فراانسان ممکن است؟ این همان پاسخی است که استیون هاوکینگ داده است. نباید از پیشرفت هوش مصنوعی و سپردن برخی کارها به او واهمه داشت. داستان «تکامل علم انسانی» در واقع داستان نیست. شخصیت و گرهگاه و زمان و مکان ندارد. بیشتر شبیه مقاله است. اما کوشش کرده در همین چند صفحه هراس آدمی از آینده هوش مصنوعی یا فراانسان را واکاوی کند. در مجموع همچنان که اشارهکردم تد چیانگ در مورد هوش مصنوعی و نقش آن در زندگی آینده انسان خوشبین است. او باور دارد در هوش مصنوعی آن نهاد شری که «داستایفسکی» از آن میترسید وجود ندارد.
سایر داستانهای این مجموعه نیز هر کدام برمبنای یک انگاره علمی و بهتبع آن یک یا چند پرسش فلسفی نوشته شدهاند و جالب است که آنچه نویسنده بهعنوان دادههای علمی مورد استناد قرارداده یا مسیری که برای آینده حدس میزند همه بر مبنای آخرین دستآوردهای دنیای علم پرداختهشده. شاید ژول ورن هنگام تصور پرتاب کپسولی بزرگ از دهانه یک توپخانه عظیم بهسوی کره ماه هیچ ایدهای از ساخت موشک نداشت. اما در کمتر از ۶۰ سال آن ایده محقق شد.
امروز هم میتوان دید که آنچه تد چیانگ درباره هوش مصنوعی گفته است چندان دور از دسترس نیست. «داستان زندگی تو و چند داستان دیگر» کتابی خواندنی و زیباست.