بامداد چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت، أنور خضری، زندانی عقیدتی کرد اهل مهاباد پس از نزدیک به ۱۵ سال حبس در زندان قزلحصار کرج اعدام شد. آژانس خبری کُردپا به نقل از یک منبع مطلع نوشته که نهادهای مربوط به خانواده‌ی این زندانی عقیدتی کُرد، بسیار دیر جهت ملاقات با فرزندشان اطلاع داده بودند و با وجود اینکه خانواده از مهاباد به کرج رفته بودند، اما موفق به آخرین دیدار با فرزندشان نشدند.

پیشتر نیز حکم اعدام چهار هم‌پرونده‌‌ای این زندانی عقیدتی، با نام‌های قاسم آبسته، ایوب کریمی، داوود عبداللهی و فرهاد سلیمی پس از ۱۴ سال حبس به ترتیب در ۱۴ آبان، ۸ آذر، ١٢ دی و ٣ بهمن ۱۴۰۲ در زندان قزلحصار کرج به اجرا درآمده بود.

دیوان عالی کشور در بهمن ۱۳۹۸ احکام اعدام أنور خضری، کامران شیخه، فرهاد سلیمی، قاسم آبسته، خسرو بشارت، ایوب کریمی و داوود عبداللهی را تایید کرده بود. این شهروندان در آن زمان در زندان رجایی‌شهر کرج بودند.

تصویری از دعوت به مراسم سوگواری أنور خضری

به گزارش شبکه‌ی حقوق بشر کردستان، چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت و ساعاتی پس از اعدام انور خضری، مقام‌های زندان دیگر هم‌پرونده‌ای او، خسرو بشارت را برای اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل کردند.

سازمان حقوق‌بشری عفو بین‌الملل در اسفند ۱۴۰۰ گفت محاکمه این زندانیان در دادگاه اولیه «به‌شدت ناعادلانه» و مدت آن تنها «پنج دقیقه» بوده است. این زندانیان نزدیک به یک دهه برای رسیدن به این جلسه دادگاه در انتظار باقی مانده بودند. عفو‌ بین‌الملل در آن زمان گفت:

بر اساس قوانین و استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر، تمامی دادرسی‌ها در پرونده‌های مرگ باید با دقت معیارهای دادرسی عادلانه را رعایت کنند، به‌ویژه آن‌که مجازات اعدام برگشت‌ناپذیر است. همه افرادی که در معرض مجازات اعدام هستند باید در هر مرحله از دادرسی از خدمات وکیل مدافع صالح بهره‌مند شوند. آن‌ها باید تا زمانی که گناه‌شان بر اساس شواهد روشن و قانع‌کننده ثابت نشده باشد، بی‌گناه فرض شوند.

تصویر شبکه حقوق بشر کردستان از زندانیان عقیدتی کرد

از پرونده آنها و نقض حقوق بشر در بررسی پرونده‌های آنان توسط قوه‌قضاییه و سازمان‌های امنیتی جمهوری اسلامی چه می‌دانیم؟

پرونده «زندانیان عقیدتی کرد» به اتهام «عضویت در یک گروه سلفی»

ماموستا عبدالرحیم تینا، امام جماعت مسجد خلفای راشدین شهرستان مهاباد ۷ مهر ۱۳۸۷ توسط افراد ناشناسی کشته شد. هفت زندانی یاد شده به اتهام آنچه مشارکت در این قتل عنوان شده در فاصله زمانی اواسط آذر تا اوایل بهمن ۱۳۸۸ در شهرهای سقز و مهاباد از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند. آنها از آن زمان تا کنون در زندان به سر می بردند.

اواخر اسفند ۱۳۹۴، شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمد مقیسه هر هفت متهم را به اتهام «محاربه از طریق وابستگی به جریان‌های سلفی» به اعدام محکوم کرد اما دیوان عالی کشور حکم صادره را در اواخر ۱۳۹۵ نقض و برای رسیدگی مجدد به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارجاع داد.

بنا به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان، «شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی در خرداد ۱۳۹۷ انور خضری و ۶ هم‌پرونده‌ای دیگرش را به اتهام افساد فی‌الارض مجددا به اعدام محکوم کرد. این حکم با فشار اداره اطلاعات ارومیه این بار از سوی شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور تایید شد و در تاریخ ۱۴ بهمن‌ ۱۳۹۸ صدور این حکم به وکیل مدافع آنها، محمود علی‌زاده طباطبایی، ابلاغ شد».

قاضی محمد مقیسه

اطلس زندان‌های ایران وابسته به سازمان اتحاد برای ایران در پروفایل محمد مقیسه، او را این‌چنین معرفی کرده است:

محمد مقیسه‌ در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ با نام مستعار «ناصریان» خود را معرفی می‌کرد. او روحانی است اما عموما با لباس غیرروحانی در دادگاه حاضر می‌شود. قاضی مقیسه مسئولیت محاکمه بسیاری از زندانیان سیاسی را برعهده داشته و احکام اعدام بسیار زیادی صادر کرده است. گفته می‌شود او در دهه ۶۰ از مسئولین زندان گوهردشت بوده است. محمد مقیسه (محمد مقیسه‌ای) تا آبان ۱۳۹۹، ریاست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران را برعهده داشت و پس از آن به عنوان قاضی دیوان عالی کشور منصوب شد.

این اطلس که پرونده زندانیان سیاسی و قضات جمهوری اسلامی که متهم به نقض حقوق بشر هستند دنبال می‌کند، در معرفی زندانیان عقیدتی کرد نوشته است:

به گزارش اطلس انور خضری، داوود عبداللهی، کامران شیخه، فرهاد سلیمی، خسرو بشارت، قاسم آبسته و ایوب کریمی که در این تاریخ بازداشت شدند، عمده دوران ابتدایی بازداشت خود را در انفرادی‌های بازداشتگاه اطلاعات ارومیه محبوس بودند. آن‌ها به وکیل دسترسی نداشتند، تحت شکنجه‌های شدید قرار گرفتند و ارتباط ایشان با خانواده‌هایشان نیز قطع شده بود. اغلب دستگیرشدگان این پرونده ساکنین شهرهای آذربایجان غربی هستند. بر مبنای یک نامه که از طرف بازداشت‌شدگان منتشر شده، نکته قابل توجه در این پرونده این است که انور خضری، کامران شیخه، قاسم آبسته و خسرو بشارت پس از احضار خود را به دادستانی معرفی کرده‌اند.

این زندانیان عقیدتی کرد، اتهام‌های خود را رد کرده‌اند و بارها گفته‌اند که بی‌گناه هستند.

Ad placeholder

خسرو بشارت که گفت «یک ماه در انفرادی شکنجه شدم»

کانون حقوق بشر ایران، در پروفایل خسرو بشارت که در زمان بازداشت حدودا ۲۵ ساله بود، اتهام‌های او را «همکاری در کشتن مامور امنیتی، تبلیغ علیه نظام، عضویت در گروه سلفی، افساد فی‌الأرض و محاربه» عنوان کرده است. به گفته این کانون، بشارت در زندان‌های اوین، زندان مرکزی ارومیه، زندان رجایی‌شهر کرج و زندان قزلحصار از بهمن ۱۳۸۸ در حبس بوده است و در هفته‌های نخست بازداشت، «به‌مدت یک ماه در سلول انفرادی تحت شکنجه قرار داشت»:

به گفته خودش وی از ۱۲ شب تا صبح با صدای ناله و فریاد زندانیان شکنجه شده در اطاق‌های دیگر تحت شکنجه روحی قرار می‌گرفته است. خود وی نیز تحت شکنجه‌های فیزیکی قرار داشته و برای گرفتن اعترافات اجباری، از سقف آویزان و با کابل از ناحیه کف پا شکنجه شده است.

خسرو بشارت، زندانی سنی مذهب محبوس در زندان رجایی شهر کرج

بخشی از نامه بشارت که در بهمن ۱۳۹۸ منتشر شد می‌گوید:

یک ماه کامل در سلول انفرادی انواع شکنجه‌های مختلف را روی من پیاده کردند. بارها من را ساعت‌ها با دست‌بند به سقف آویزان می‌کردند و بارها من را به تختی بسته و با کابل‌های برق فشار قوی دو رشته و سه رشته محکم به کف پاهایم ضربه می‌زدند طوری که نزدیک بود مغزم از دهانم بیرون بیاید و چشم‌هایم از حدقه جدا شود و قلبم داشت می‌ترکید. این شکنجه‌ها سه هفته ادامه داشت و بعد از آن من را به دستگیری اعضای خانواده‌ام تهدید می‌کردند و در آن هنگام زیر این شکنجه‌ها و تهدیدات، بازجوی پرونده اتهامات دیکته شده به من را خودش می‌نوشت و از من به زور پای همان برگه امضا و اثر انگشت می‌گرفت؛ در حالی که در آن حال اصلا انگار در دنیا نبودم و نمی‌دانستم چه چیز را دارم امضا می‌کنم. در هنگام بازجویی‌ها به من دیکته می‌کردند که عضویت در القاعده و مشارکت در قتل یک سرباز که نگهبان یک بانک بوده و با ماشین به قتل رسیده را بر عهده بگیرم.

اطلس زندان‌های ایران در پروفایل خسرو بشارت می‌گوید در ۱۳۸۹، او به زندان اوین منتقل و «بیش از پنج ماه در سلول‌های انفرادی بندهای ۲۴۰ و ۲۰۹ اوین محبوس بود». این اطلس همچنین نوشت در مهر ۱۳۹۶ زمانی که این زندانیان به زندان مرکزی ارومیه منتقل شده بودند، توسط دیگر زندانیان کتک خوردند:

کامران شیخه، خسرو بشارت، أنور خضری، رامین روزبان و سیامک اشرفی در بند ۱ روان‌درمانی زندان ارومیه به دست حدود ۴۰ زندانی متهم به ارتکاب جرائم خطرناک به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان پس از این حمله، هر پنج نفر با دستبند و پابند به سلول‌های انفرادی منتقل شدند. بر پایه این گزارش پس از این آقای علی‌رضا صفری رئیس وقت زندان با پوشاندن صورت خود و همراهی گارد با استفاده از باتوم آن‌ها را مجددا مورد ضرب و شتم قرار داده است. شبکه حقوق بشر کردستان به نقل از یک منبع مطلع نوشته که گروه حمله‌کننده تحت نظر زندانی رشید زلف‌علی‌زاده و مسئول بند روان‌درمانی حسین قره‌باغی است که پیش از این زندانی سیاسی حسن رستگاری‌مجد را مضروب کرده بودند.

اطلس زندان‌های ایران می‌گوید در بهمن ۱۳۹۸، مادر بشارت به جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر در سازمان ملل، نامه‌ای نوشته و خواستار اقدام فوری برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام فرزند خود شد. او در این نامه تاکید دارد که «فرزند او قربانی توطئه اطلاعات آذربایجان غربی شده است.» حکم اعدام وی یک مرتبه توسط دیوان عالی نقض و همان شعبه مجددا این حکم را تایید کرده است. خدیجه آذرپویا مادر این زندانی سیاسی معتقد است «این امر با نفوذ وزارت اطلاعات رخ‌داده است».

خدیجه آذرپویا در بخش‌هایی از این نامه گفت:

فرزند من… بهترین دوران جوانی خود را در بازداشتگاه و زندان سپری نموده بدون آنکه جرم و گناهی مرتکب شده باشد. کاملا شکسته و پیر و فرتوت شده‌ام و واژه خنده و شادی و سرور دیگر برایم معنایی ندارد… داغ سنگین‌تر و بزرگتر از همه آنست که بعد از گذشت نزدیک به بیش از ده سال از کشیدن انتظار تبرئه پسرم و‌ آزادی وی که تنها علت نگه داشتن پسرم به مدت ده سال بلاتکلیفی، نبود هیچ دلیل و مدرکی برای اثبات جرم علیه پسرم می‌باشد… پسر من قربانی توطئه و پرونده‌سازی اداره اطلاعات مهاباد و ارومیه شده و می‌خواهند هر طوری که شده سر بی‌گناه فرزندم را بالای دار ببرند.

در مهر ۱۳۹۹، فرهاد سلیمی و خسرو بشارت از جمله زندانیانی بودند که در زندان رجایی‌شهر کرج به ویروس کووید۱۹ مبتلا شدند و دوره سختی تا بهبودی طی کردند. اطلس زندان‌های ایران نوشت «زندانیان از رسیدگی پزشکی و دریافت دارو محروم هستند و تاکنون تنها یک نفر از آنان برای درمان به بیمارستان خارج از زندان منتقل شده است».

از ۱۳ دی ۱۴۰۲، فرهاد سلیمی، أنور خضری، خسرو بشارت و کامران شیخه، در اعتراض به اجرای حکم اعدام داوود عبداللهی و خطر اجرای احکام خود دست به اعتصاب غذا زدند. در آن زمان یک منبع آگاه به زمانه گفت که «مسئولان زندان این زندانیان را در شرایط انزوا قرار داده و خانواده آنها نیز از سوی نهادهای امنیتی در خصوص اطلاع رسانی از وضعیت آنها تحت فشار و تهدید قرار دارند».

Ad placeholder

پرونده‌ای که وکیل‌ها هرگز آن را ندیدند

پیش از اعدام أنور خضری در ۱۲ اردیبهشت امسال، احکام مرگ فرهاد سلیمی (۳ بهمن ۱۴۰۲)، داوود عبداللی (۱۴ آبان ۱۴۰۲)، قاسم آبسته (۸ آذر ۱۴۰۲) و ایوب کریمی (۱۲ دی ۱۴۰۲) در زندان قزلحصار کرج اجرا شده بود.

آژانس خبری کردپا در گزارش «انور خضری، زندانی عقیدتی کُرد بدون آخرین ملاقات با خانواده در زندان قزلحصار کرج اعدام شد» نوشت:

پرونده این زندانیان بسیار مبهم و پر از نقایص حقوقی و روند دادرسی ناعادلانه است. تاکنون هیچ وکیلی پرونده آنها را ندیده و خود زندانیان بارها تأکید کرده‌اند  احکام آنها در نتیجه اعترافات اجباری زیر شکنجه و ماه‌ها بازداشت و بازجویی در سلول انفرادی بوده است.

سمت راست انور خضری در تی‌شرت راه‌راه مشکی و یشمی، با صورت تراشیده و یک گربه بغلش. سمت چپ: انور خضری با پیرهن سفید یقه‌باز، ریش پروفسوری و پس‌زمینه چفیه کردی
مقام‌های قضائی جمهوری اسلامی أنور خضری را چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ اعدام کردند. عکس: ایران‌وایر

سازمان حقوق‌بشری هه‌نگاو در خبر «حکم اعدام أنور خضری زندانی مذهبی کُرد در سکوت خبری اجرا شد» نوشت:

حکم اعدام أنور خضری، زندانی مذهبی کُرد و اهل شهر مهاباد، در حالی که پانزدهمین سال از دوران محکومیت بدون حق مرخصی خود را در زندان قزلحصار کرج اجرا می‌کرد، در سکوت کامل خبری اجرا شد. به گفته منابع هه‌نگاو، أنور خضری روز گذشته جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل و خانواده وی برای آخرین ملاقات از مهاباد به کرج رفته بودند اما موفق به آخرین ملاقات نشدند.

شبکه حقوق بشر کردستان در ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ در مطلب «رنج‌نامه أنور خضری: از خودکشی با لامپ در سلول اطلاعات تا صدور حکم اعدام در یک دادگاه پنج دقیقه‌ای» به‌نقل از او نوشت:

در طول بازداشت شدیدترین شکنجه‌های جسمی و روحی را متحمل شدم بطوری که بعد از گذشت بیش از ۹ سال نه تنها سلامت خود را بدست نیاورده‌ام، بلکه دچار مشکلات عدیده جسمی و روحی نیز شده‌ام. از آسیب‌های وارده بر من می‌توان به آسیب به سر و مخچه، قفسه سینه، زانوها، کف پاها، مچ دست چپ، شکستگی مکرر بینی، کشیدگی عضلات رگ‌ها و تاندون‌های شانه و غیره اشاره کرد.

او در این نامه سرگشاده نوشت در زندان دست به خودکشی زده و وقتی بیدار شده، انگشتش را جوهری دیده است و نمی‌داند چه نوشته‌ای را با اثر انگشت او جعل کرده‌اند:

من در پنجاه و ششمین روز بازداشت و پس از تحمل شکنجه‌های زیاد اقدام به خودکشی کرده و با لامپی که در سقف تعبیه شده بود شاهرگ دست چپ خود را زدم… وقتی در بیمارستان پس از تزریق سه کیسه و نیم خون به هوش آمدم، انگشت سبابه خود را آغشته به جوهر دیده و بعد از جویا شدن علت، مامورین اجازه اتاق عمل را بهانه قرار دادند.

خضری در مورد اعتراف اجباری خود در این نامه نوشت:

در پنجاه و هفتمین روز بازداشت در بیمارستان توسط دکتر طلوعی عمل شدم و بعد از به هوش آمدن بدون اجازه پزشک، من را به شکنجه‌گاه انتقال داده و با توسل مجدد به شکنجه، تهدید، سوء استفاده از ضعف جسمی و تاثیرات داروهای بی‌هوشی و بحران روحی روانی بعد از عمل جراحی که قربانی را از حالت طبیعی خارج می‌کنند و نیز تهدید والدینم به کشتن با تصادف ساختگی، من را وادار به انگشت زدن به کاغذهایی کردند که حتی نمی‌دانستم چه چیزی در آنها نوشته شده بود. سپس من را جلوی دوربین استتار شده برده و در سناریویی کثیف و از قبل طراحی شده فیلمی سراسر دروغ به طوری که هر آدم عاقلی با یک بار مشاهده متوجه دروغ و ساختگی بودن آن می‌شود را کارگردانی کرده و از طریق شبکه جنایتکار و دروغ‌پرداز پرس تی‌وی که عامل وزارت اطلاعات و سیاست‌های کثیف این نهاد بدنام در بیرون از مرزها می‌باشد، قبل از هر گونه دادگاهی و یا بازپرسی منتشر کردند. در این فیلم سراسر دروغ و سناریوی کثیف ادعا می‌شود که علت خودکشی اینجانب عذاب وجدان بوده است!

Ad placeholder

«اولا کُرد هستید این یک اعدام!»

در ۱۲ آبان ‍۱۴۰۲، تریبون زمانه در مطلب «قاسم آبسته با روشی ضدانسانی به اعدام محکوم شده است»، نامه سرگشاده احمدرضا حائری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار (در زمان نوشتن نامه) را منتشر کرد. در بخشی از این نامه آمده است:

قاسم توضیح داد که دوستانش محفلی مذهبی داشته‌اند که‌ پس از بروز یک اتفاق‌ تروریستی در شهر آنها دوستانش را بازداشت می‌کنند، اتفاقی ‌که هیچ ربطی‌ به آنها نداشته، قاسم که تنها چند هفته‌ای به محفل مذهبی رفقایش رفت و آمد داشته، پس از بازداشت دوستانش، با این ذهنیت که ‌کل ماجرا یک سوتفاهم است، به صورت‌ “خودمعرف” شخصا خود را به مقامات قضایی معرفی می‌کند، اما متاسفانه با فشارهای غیرانسانی، شکنجه انفرادی و… و با پرونده‌سازی اداره اطلاعات ارومیه برای ایشان و دوستانش، در نهایت با اتهام محاربه و حکم اعدام مواجه می‌شود.

احمدرضا حائری ـ عکس از آرشیو

حائری همچنین نوشت:

یکی از هم‌پرونده‌ای‌های قاسم دادگاه اولشان با قاضی مقیسه را چنین روایت کرد: کل دادگاه دو دقیقه طول نکشید، مقیسه گفت: «اولا کُرد هستید این یک اعدام! ثانیا اهل سنت هستید این دو اعدام و ثالثا تفکر سلفی دارید این سه اعدام… والسلام!»

«از ترس تعرض به ناموس هرچه بازجوها خواستند پذیرفتم»

در ۶ دی ۱۴۰۲، فرزاد صیفی‌کاران نامه ایوب کریمی را پس از اعدام او در بی‌بی‌سی فارسی در مطلب «اعدام ایوب کریمی؛ گواهی بر اعتراف ساختگی زیر شکنجه و محرومیت از آخرین ملاقات» منتشر کرد. صیفی‌کاران نوشت این نامه، به‌همراه تعدادی مدرک و چند عکس پرسنلی «که او را با چهره‌ای غمگین و موهای سفید نشان می‌دهد» در وسایل او در زندان پیدا شده و سپس به دست این رسانه رسیده است.

کریمی در این اسناد می‌گوید از او خواسته‌اند «برای پاسخ به دو الی سه سوال و درگیری فردی که آن زمان مستاجر مغازه کوچک خانواده‌شان بوده، با آنها برود». ماموران اطلاعاتی «به قدری از او شناخت نداشتند که هنگام مراجعه به منزل او برای بازداشت، از خود کریمی سراغش را گرفته‌اند». در بخشی از این نامه آمده است:

با زور شکنجه و آزار و اذیت جسمی و روحی و تهدیداتی در مورد خانواده‌ام مرا وادار به قبول اتهام عضویت و قتل و هرچه خواستند کردند و از سادگی و بی‌خبری من نسبت به وضعیت قضایی کشور سو استفاده کردند.

تصویری که بی‌بی‌سی فارسی از نامه ایوب کریمی منتشر کرد

کریمی می‌گوید «با گروه‌های تکفیری (اسلام‌گرای) تندرو «مشکل اعتقادی» داشته است و «در زندان هم این افراد او را تفکیر می‌کردند و آزار می‌دادند».

در نامه دیگری به تاریخ ۷ مهر ۱۳۹۵ که بر روی برگه «فرم ویژه مکاتبات مددجوان قوه‌قضاییه» نوشته شده و «از طریق لقمان کریمی به دست بی‌بی‌سی رسیده است»:

ایوب کریمی ضمن اشاره به همین موارد، می‌گوید طی ۱۲ روزی که در بازداشتگاه اطلاعات مهاباد به سر برده، نیروهای امنیتی ابتدا به اتهام «عضویت در گروه غیرقانونی القاعده» از او بازجویی می‌کردند، اما گاهی نیز درباره قتل عبدالرحیم تینا که به گفته بازجوها قاتل او احتمالا فردی به نام «عبدالخالق بنایی» است از او سوالاتی هم پرسیده می‌شد… او در این نامه نیز اشاره می‌کند که بعد از یک ماه و نیم لحن بازجوها تغییر کرد و با «آزار و اذیت جسمی و روحی» و همچنین «تهدید ناموسی» و تهدید به «مفقود کردن»، اتهام‌های مطرح شده علیه خودش را پذیرفته است.

ایوب کریمی در این اسناد می‌گوید «در شب به قتل رساندن عبدالرحیم تینا به دلیل عمل جراحی همسرش و وضع حمل خواهرش تا صبح در بیمارستان امام خمینی مهاباد به سر برده بود و مدارک بیمارستان تاییدکننده حرف‌های او است».

Ad placeholder