در ۱۷ آوریل ۲۰۲۴، موجی از اعترضات به جنگ اسرائیل علیه غره از طرف گروه‌های طرفدار فلسطین در ایالات متحده آغاز شد. این اعتراضات در ۲۲ آوریل گسترش یافت، زمانی که دانشجویان چندین دانشگاه در ساحل شرقی امریکا – از جمله دانشگاه نیویورک، دانشگاه ییل، کالج امرسون، موسسه فناوری ماساچوست (MIT)، و دانشگاه تافتس – شروع به تجمع در دانشگاه‌ها کردند و همچنین با دستگیری‌های دسته‌جمعی در نیویورک و ییل مواحه شدند. اعتراضات در سراسر ایالات متحده در روزهای بعد شروع شد و اردوگاه‌های اعتراضی در بیش از ۴۰ دانشگاه ایجاد شد. در ۲۵ آوریل دستگیری‌های دسته‌جمعی دیگری در کالج امرسون، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و دانشگاه تگزاس رخ داد، و همزمان اعتراضات به اروپا، استرالیا و کانادا گسترش یافت. بیش از ۷۰۰ معترض دستگیر شده‌اند.
از زمان شروع درگیری اسرائیل و حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اعتراضات، از جمله تجمع‌ها، تظاهرات و کمپین‌های مربوط به جنگ اسرائیل با غزه در سراسر ایالات متحده و در سایر نقاط جهان رخ داده است. معترضان طرفدار فلسطین از حمایت نظامی و دیپلماتیک آمریکا از تهاجم اسرائیل و اسرائیل به نوار غزه و جرائم جنگی آن که برخی آن را نسل کشی نامیدند، انتقاد می‌کنند.
برخی از اعتراضات توسط گروه هایی مانند «صدای یهودیان برای صلح» که در سال ۱۹۹۶ به عنوان یک سازمان مترقی یهودی ضد صهیونیستی تأسیس شد، گروه IfNotNow که در طول جنگ غزه در سال ۲۰۱۴ تأسیس شد، و «دانشجویان برای عدالت در فلسطین»، که بیش از ۲۰۰ شعبه در سراسر آمریکای شمالی دارد، سازماندهی می‌شوند.
محدودیت آزادی آکادمیک و چه بسا محدودیت آزادی بیان یکی از پیامدهای جنگ اسرائیل علیه غزه است. باید توجه داشت که آزادی بیان تاکنون نه تنها به درگیری‌های خشونت‌آمیز دامن نزده، بلکه این درگیری‌ها را محدود کرده است. با وجود محدودیت آزادی تجمع برای طرفداران فلسطین در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه، احساسات ضد اسرائیلی در این کشورها به میزان ۳۰۰ درصد افزایش یافته و در همان حال راست‌های افراطی نیز قدرت گرفته‌اند. آزادی بیان می‌تواند این روند را متوقف کند یا کاهش دهد. با فاطمه شمس، استاد دانشگاه پنسیلوانیا، نویسنده و پژوهشگر گفت‌وگو کرده‌ایم.

مصداق‌های محدودیت در آزادی مطبوعات در آمریکا بعد از حمله اسرائیل به غزه چه بود و شما این محدودیت‌ها را چگونه تفسیر می کنید؟

آنچه در غزه در حال اتفاق افتادن است بر اساس تعریف کنوانسیون حقوق بشر مصداق بارز «نسل‌کشی» است. حداقل سه مورد از موارد پنج‌گانه‌ی نسل‌کشی مندرج در این کنوانسیون در غزه تحقق یافته است. این سه مورد را رز سیگال، استاد اسرائیلی مطالعات هولوکاست و نسل‌کشی در مقاله‌ای که در همین مورد منتشر کرد برشمرده است: ۱) کشتار اعضای یک گروه، ۲) اعمال آسیب‌های جدی جسمی و روانی به اعضای یک گروه، ۳) تحمیل عامدانه‌ و حساب‌شده‌ی شرایط تحمل‌ناپذیر زندگی بر یک گروه به طوری که منجر به نابودی فیزیکی گروه شود.

فاطمه شمس
فاطمه شمس

اما مطبوعات و رسانه‌های اصلی آمریکا تا این لحظه نه تنها از به رسمیت شناختن وقوع نسل‌کشی سر باز زده‌اند؛ بلکه به انکار، تقویت و تشدید آن هم کمک کرد‌ه‌اند. اولین قدم در توجیه و تقویت ارتکاب به نسل‌کشی با دروغ‌پردازی و تحریف وقایع هفت اکتبر شروع شد و رسانه‌های اسرائیلی و آمریکایی نقش کلیدی در این دروغ‌پردازی بازی کردند. در وحشیانه‌ بودن حمله‌ی حماس به اسرائیل کمتر کسی شبهه وارد می‌کند. آن‌ها مرتکب جنایت‌های فراموش‌ناشدنی و نابخشودنی شدند که شامل ارتکاب خشونت جنسی و تجاوز به زنان هم می‌شود. رسانه‌ها می‌توانستند بر همین موضوع تجاوز به زنان تمرکز کنند. مگر جنایت از این هولناک‌تر هم هست؟ اما دروغ‌ها و اغراق‌های رسانه‌ای درباره سر بریدن کودکان اسرائیلی سخن‌ گفتن درباره تجاوز به زنان را به حاشیه برد و هم زمینه را برای وقوع جنایت هولناکی که امروز در غزه شاهد آن هستیم فراهم کرد. رسانه‌های اصلی آمریکا از جمله سی‌.ان.‌ان. در این دروغ‌پردازی‌ها نقش کلیدی بازی کردند. گرچه در گزارش‌های بعدی بابت دروغ‌هایی که درباره‌ی سربریدن نوزادان گفته بودند «عذرخواهی» کردند، اما کمی برای معذرت خواستن دیر شده بود. تحریف اخبار زمینه را برای همراهی افکار عمومی در «حیوان» پنداشتن فلسطینیان توسط مقامات اسرائیلی فراهم کرد. آن‌ها تئوری جنگ با انسان‌-‌حیوان‌ها و جنگ «نور» با «تاریکی» را در اوج آن بلبشوی رسانه‌ای مطرح کردند. در همین فضای ملتهب رسانه‌‌ای بود که فضا به شدت رادیکالیزه شد و راه برای هرگونه تلاش در جهت کاهش سطح خشونت نظامی در غزه بسته شد.

از مغالطه‌های خطرناکی که رسانه‌های اصلی آمریکا نقش مهمی در القای آن به مخاطب ایفا کردند این بود که جنگ اسرائیل در غزه از هفتم اکتبر شروع شد. گویی تا ششم اکتبر وضعیت فلسطینیان کاملا عادی و انسانی بوده است! برای کسانی که تاریخ خاورمیانه و جنگ اعراب و اسرائیل را دقیق مطالعه کرده‌اند ماجرای نسل‌کشی فلسطینیان از هفتم اکتبر شروع نمی‌شود؛ بلکه تاریخی هفتاد و پنج‌ساله دارد که هر لحظه‌ی آن با نفی حقوق انسانی فلسطینیان، راندن آن‌ها از سرزمین و خانه‌های آباء و اجدادی‌شان و کشتار و سرکوب پیوسته و هدفمند برای نابودی کامل آن‌ها را شامل می‌شود. نادیده‌ گرفتن این تاریخ توسط رسانه‌های اصلی غرب و جلوه دادن جنگ فعلی اسرائیل در غزه به عنوان پیامد اصلی حمله‌ی هفتم اکتبر، امکان هرگونه بحث جدی و عمیق تاریخی برای درک مخاطب از یکی از پیچیده‌ترین مسائل حقوق بشر در خاورمیانه را از بین برده است.

مغالطه‌ی خطرناک دیگر که باز رسانه‌ها نقش مهمی در القای آن به افکار عمومی ایفا کردند خلط موضوع دفاع از حقوق شهروندی و انسانی فلسطینیان با دفاع از حماس و حزب‌الله بود. این همان تفکر دوگانه‌پنداری است که همه چیز را سیاه و سفید تلقی می‌کند. نمی‌شود شما هم ضد حماس باشید، هم ضد سیاست‌های غیرانسانی اسرائیل علیه فلسطینیان، هم ضد جنایت‌ها و دخالت‌های نظامی جمهوری اسلامی در منطقه. نمی‌شود هم حامی حقوق انسانی و شهروندی مردم فلسطین باشید، هم از حقوق انسانی یهودیان اسرائیلی دفاع کنید، و هم برای حقوق شهروندی مردم ایران منتقد جمهوری اسلامی بجنگید. نقد دو رژیم سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی مذهبی در ذهن بسیاری غیرقابل تصور است. ظلم، ظلم است. چه در ایران باشد، چه در فلسطین، چه در سودان، چه در چین و هند و هر جای دیگر. اما مطبوعات معمولا علاقه‌ای به طرح درهم‌پیچیدگی ظلم و عدالت ندارند. همه چیز تفکیک‌شده و جداگانه به تصویر کشیده می‌شود. طبق این منطق هیچ ارتباطی بین رنج مردم ایران و رنج مردم فلسطین وجود ندارد. نتیجه‌ی چنین جداانگاری رنج، محدودیت تفکر درباره مفاهیمی چون عدالت و آزادی به عنوان حقوق انسانی است.

Ad placeholder

 فعالیتهای خبرنگاری آیا تهدیدی بر دموکراسی و امنیت ملی کشورهاست؟ چرا از مفاهیمی مثل امنیت ملی و مبارزه با تروریسم در این موارد سوءاستفاده میشود؟

به نظرم نمی‌شود از «مطبوعات» و «خبرنگاران» به عنوان پدیده‌ای یکدست و هماهنگ سخن گفت. در شش ماه گذشته رسانه‌ها و مطبوعات راست آمریکا تلاش زیادی در وارونه جلوه دادن واقعیت جنگ اسرائیل در غزه و در ترور شخصیت فعالان و روشنفکران ضد جنگ کردند. تلاشی که هنوز هم ادامه دارد. این فعالیت‌ها در درجه‌ی اول به نفی دموکراسی و حق آزادی بیان می‌انجامد. یکی از سرگرمی‌های اصلی رسانه‌های راست محافظه‌کار قرقره‌کردن مفاهیمی چون «امنیت ملی»‌ و «جنگ با تروریسم» است. در نظر آن‌ها آزادی بیان محدود به تکرار مفاهیم به شکلی است که با سیاست خارجی آمریکا هم‌خوانی داشته باشد. آن‌جا که منتقدان ضد جنگ بخواهند تعریف دیگری از این مفاهیم بدهند – مثلا کشتار گسترده‌ی غیرنظامیان (که هفتاد و پنج درصدشان زنان و کودکان بوده‌اند) توسط ارتش اسرائیل را به عنوان یکی از اشکال «تروریسم» نقد کنند و یا حمایت مالی دولت آمریکا از دولت نتانیاهو در این نسل‌کشی را خلاف منافع ملی مردم آمریکا بدانند – سریع درگیر تیغ سانسور می‌شوند.

اما به نظر این بار وضع فرق می‌کند؛ چرا که به مدد رسانه‌های اجتماعی مردم غزه در حال پخش زنده نسل‌کشی‌ تمام‌عیار خودشان هستند. نشر لحظه‌به‌لحظه‌ی فجایع جنگ توسط شهروند-خبرنگاران غزه در به دست دادن تصویری متفاوت از آنچه در حال وقوع است بسیار مؤثر بوده است. رسانه‌ها دیگر به راحتی قادر به تحریف و وارونه جلوه دادن وقایع نیستند. این قدرت و تأثیر این شهروند-خبرنگاران را نباید دست‌کم گرفت. ما در ایران هم شاهد پدیده‌ای مشابه بوده‌ایم. فیلم گرفتن مردم از صحنه‌های درگیری گشت‌ارشاد با زنان و پخش آن‌ها در رسانه‌های اجتماعی تصویر خشونت پنهان روزمره حکومت علیه زنان را در جهان عیان کرده است. اگر دقت‌ کنید رسانه‌های اصلی فارسی‌زبان تا حد زیادی صرفا به بازنشر آنچه شهروند-خبرنگاران منتشر می‌کنند مشغولند. مستند کردن جنایت توسط مردم عادی وجه مشترک اتفاقی است که در ایران و غزه در حال وقوع است. ما شاهد یک انقلاب رسانه‌ای هستیم که حاملان اصلی آن‌ مردم عادی ایران و فلسطین هستند. من به این مشارکت جمعی در بازتاب واقعیت خوش‌بینم و گمان می‌کنم به واسطه‌ی همین مشارکت جمعی است که مفاهیمی چون «امنیت ملی» و «جنگ با تروریسم» تا حد زیادی به چالش کشیده شده‌اند و از معنا خالی شده‌اند. در چنین فضایی نیاز به حضور خرده‌رسانه‌های مستقل که به اصول تفکر انتقادی پایبندند به شدت احساس می‌شود. خوشبختانه تعداد این خرده‌رسانه‌های مستقل در آمریکا رو به افزایش است. 

Ad placeholder