میثاء حمدان، هنرمند مفهومی خودآموختۀ بینارشته‌ای است که در سال ۱۹۹۷ در امارات متولد شد و بالید. او رسانه‌های مختلفی نظیر ویدئو، پرفرمنس و چیدمان را به کار می‌گیرد. میثاء دریافته است که پارچه و منسوجات راوی داستان فشارهای اجتماعی و مذهبی پیش روی زنان است. او فیلم هم می‌سازد و به زبان عربی می‌نویسد. حمدان در سال ۲۰۱۹، در برنامۀ بورسیۀ هنرمندان نوظهور بنیاد شیخ سلامه بنت حمدان شرکت داشت و در سال ۲۰۲۱ رزیدنسی بنیاد فرهنگی هنر را دریافت کرد. او در حال حاضر عضو برنامۀ تمرین انتقادی تشکیل در دبی است. میثاء درباره مفهوم هنر می‌گوید:

هنر سفری است برای زدودن آموخته‌ها. زدودن مراسم مذهبی از ذهن. سفر درک زندگی، عشق، تاریخ و مذهب و اجرای آن از طریق هنر، فیلم و پرفرمنس. سفر استفاده از خاک و هر آنچه باقی مانده برای ساختن و بیان هنر، افکار و فهم خودم.

https://www.instagram.com/p/CU-bOK3Pr0G/?img_index=1

میثاء تلاش می‌کند ایده‌ها، مضامین و هنر را با رنگ‌هایی بازگو کند که نمایانگر خود او هستند و در همان حال معنای اندیشیده‌ای دارند. او در شهر عجمان بزرگ شده که به نظر خودش «شهری محافظه‌کار» است. پارچه عنصر اصلی کارهای او را تشکیل می‌دهد. می‌گوید:

فهمیدم در هر کدام از کارهایم با پارچه سروکار دارم. پارچه‌ای به تن دارم و ایده‌هایم را با آن بیان می‌کنم، یا روی پارچه نقاشی می‌کنم یا حتی با استفاده از پارچه عکاسی می‌کنم. به همین خاطر به فکر افتادم معنا و تاریخ پارچه، به‌خصوص منسوجاتی را که در امارات داریم جست‌وجو کنم.

او بین سال‌های ۲۰۱۷-۲۰۱۳ کسب‌وکاری در زمینۀ مد راه انداخت که به نظر خودش با هر پروژه داستانی، موقعیتی را بازگو می‌کرد، به مردمانی در تاریخ ادای احترام می‌کرد و پیام‌آور توانمندی زنان بود. اما به نظرش این کار به تجارت بیشتر نزدیک بود و «مردم کارها را هنری تلقی نمی‌کردند.» با شرکت در نمایشگاه هنر سکّه در اوایل سال ۲۰۱۸ و با استفاده از منسوجات بود که وارد دنیای هنر شد. او می‌گوید با ورود به برنامۀ بورسیۀ هنرمندان نوظهور سلامه بنت حمدان، کارش عمق یافت، سؤالات بیشتری پرسید و پرفرمنس‌هایی اجرا کرد که پیامش را با قدرت بیشتری می‌رسانند. به نظر خود او، مخاطبانش با پرفرمنس‌ها بیشتر از کارهای هنری یا منسوجات ارتباط برقرار می‌کنند.

https://www.instagram.com/p/CMXHoPKDiGd/

میثاء در پاسخ به این سؤال که در پرفرمنس‌ها و مضامین کارهایش از چه چیزهایی الهام می‌گیرد، می‌گوید:

برای من همه جا پای زن در میان است. همیشه دیدگاه زن، محدودیت‌ها و مرزهای اجتماعی و نحوۀ تربیت‌مان را، به‌خصوص از دیدگاه مذهبی، بیان می‌کنم. همیشه حس کرده‌ام ما تربیت جامعی نداریم و همین مرا بیشتر به سمت تفکر نقادانه می‌کشاند. ما زنان زیادی نداریم که سؤالات انتقادی بپرسند، به‌خصوص وقتی پای محدودیت‌های مذهبی یا اجتماعی به میان می‌آید. همه جا این اتفاق می‌افتد، اما در منطقۀ ما شدیدتر است. به همین دلیل، از این محدودیت‌ها الهام می‌گیرم و از چیزهایی که نداریم، نمی‌توانیم داشته باشیم. بعد از خودم می‌پرسم چرا این چیزها را نداریم.

میثاء می‌گوید تاریخ هم الهام‌بخش اوست. به خصوص آگاهی از تاریخ زنان. به نظرش تاریخ از دیدگاهی مردانه نوشته شده و نمی‌توان زنان زیادی یافت که تاریخ را نوشته و مستند کرده باشند. به همین خاطر، چرا خودش این کار را نکند؟ کارش را هم با بازنمایی و مستندسازی اتفاقاتی شروع می‌کند که الان در حال وقوع‌اند.

Ad placeholder

تا به بهشت برگردیم

منسوجات برای میثاء حمدان حامل معنا، آئین و خاطره‌اند. در کار مینیمالیستی حتی نعود الجنه، میثاء این جمله را به روش گرافیتی‌های اعترافی روی در سرویس‌‌های بهداشتی ثبت کرده است. طیفی از لباس‌های سفید تا لباس‌های رنگی طرحدار روی بند رخت آویزان‌اند. زمینۀ این کار سفیدگری پارچه قبل از رنگرزی به منظور تعیین کیفیت پارچه است. ایدۀ بازگشت به جنت زمانی به فکر میثاء رسید که دربارۀ طرح‌ها و نقش‌های غیربومی لباس‌های سنتی امارات تحقیق می‌کرد. معلوم شد منشأ این نقش‌ها نه محیط بومی بلکه کشورهای جنوبی و آسیای جنوب شرقی است که تجارت منسوجات به امارات آورده است.

اگر زمینۀ سفیدگری پارچه را در نظر بگیریم، جنت و بازگشت به آن در سمت لباس‌های رنگی قرار می‌گیرد. ایده‌ای در تناقض آشکار با صراط مستقیم (مورد اشاره در قرآن)، پاکیزگی محض رنگ سفید و سمبل‌های نیکوکاری. میثاء در این کار توانایی خود را بیان و تردید در آموخته‌های مذهبی و به قول خودش «زدودن آموخته‌ها» به رخ می‌کشد.

تا به بهشت برگردیم

https://www.instagram.com/p/C6JL7g_IPqF/

خوصه بوصه یالنبوصه

بازی کودکانۀ اماراتی خوصه بوصه شباهت بسیاری به لی‌لی، لی‌لی حوضک در فرهنگ فارسی دارد. در این بازی، چهار پنج دختر دایره‌وار می‌نشینند و آواز خوصه بوصه یا النبوصه را می‌خوانند و همزمان با خواندن آواز به انگشتان‌شان اشاره می‌کنند تا انگشت‌ها یکی‌یکی بسته شوند.

در ویدئوی کوتاه خوصه بوصه ساخت میثاء صدای زنانی را می‌شنویم که این آواز کودکانه را می‌خوانند. میثاء این ویدئو را پرفرمنسی بازیگوشانه می‌داند که با تصاویری انتزاعی از آواز و بازی کودکی ساخته است:

به نظرم جالب است که با وجود فرهنگی مشترک در امارات، این آواز را در هر شهر به طرز متفاوتی می‌خوانند. مثلاً خوصه بوصه در دبی با همین آواز در فجیره فرق می‌کند. در عجمان هم همین‌طور و در ابوظبی.

این ویدئو نشان می‌دهد هر فرد تجربه و تفسیر متفاوتی از میراثی مشترک دارد تا جایی که تاریخچه و متن و کلمات آواز را تغییر می‌دهد. تصاویری که میثاء انتزاعی توصیف می‌کند، شباهت بسیاری به انگشتان لاکی زنانه دارد. دست‌ها و انگشتان که پیوسته از گروهی جدا می‌شود و به گروهی دیگر می‌پیوندد. صدای زنان هم بیش از آواز به وردخوانی پهلو می‌زند. جدایی و پیوند پیوستۀ دست‌های زنانه با آوازهایی که هر کدام ساز خود را کوک می‌کنند، بازنمایی امکان‌پذیری خواهرانگی در فرهنگ فمینیستی در عین حفظ تفاوت‌هاست.

نمایی از ویدئوی کوتاه خوصه بوصه

https://www.instagram.com/p/Cs8bLKOoy5L/?img_index=1

اقدامات احتیاطی

میثاء حمدان در ویدئو پرفرمنس تک‌نفرۀ اقدامات احتیاطی (precautions) با برقع توری صورتی که بر سر انداخته، سعی دارد بستنی قیفی بخورد! زمینۀ تصویر که موسیقی‌ای آن را همراهی می‌کند نیز صورتی است. موسیقی همراه با تلاش مداوم هنرمند آهنگی هجوآمیز می‌گیرد. میثاء می‌گوید این پرفرمنس زمینه‌ای شخصی دارد:

ایدۀ این کار را از پروژه‌ای گرفتم که باید مطالبی دربارۀ مکان‌های کودکی‌ام می‌نوشتم. به بستنی‌فروشی‌ای رفتم که وقتی کم‌سن‌وسال بودم با مادر و خانواده‌ام می‌رفتیم. دربارۀ هر چیزی که به یادم آمد کلی یادداشت برداشتم؛ مثل طعم مورد علاقه‌ام. یادم آمدم مادرم می‌گفت: بستنی قیفی نخور، لیوانی بخور. عیب است. یعنی شرم‌آور است و از نظر فرهنگی غیرقابل‌قبول. هشت سال داشتم. در آن سن نپرسیدم چه عیبی دارد. به ما یاد می‌دادند فقط گوش کنیم و نه نیاوریم. اما برایم جالب بود که این موضوع طی بیست سال هنوز از یادم نرفته. چرا؟ چرا عیب است؟ ما زن‌ها این طوری تربیت می‌شویم، وقتی بچه هستیم در گوش‌مان می‌خوانند که این محدودیت‌های اجتماعی برای حفاظت از خود ماست. باید طوری رفتار کنیم که جنس دیگر را برانگیخته نکنیم، یا خداوند حرام کرده که ما شهوتی را بجنبانیم. تقصیر را به گردن ما می‌اندازند، اما خوب که فکرش را می‌کنی، بستنی خوردن کار ساده‌ای است! بستنی یا موز یا آب‌نبات چوبی یا هر چیزی؛ خوردن این‌ها را برای زن جنسی کرده‌اند.

نمایی از ویدئو پرفرمنس اقدامات احتیاطی، ۲۰۲۲

https://www.instagram.com/p/CWc3lZAvw5E/?img_index=1

میثاء با جست‌وجوی بیشتر متوجه می‌شود در سال‌های دهه‌ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ حتی مقالاتی نوشته‌اند تا به زنان آموزش بدهند چطور با متانت بستنی و موز بخورند! او می‌پرسد:

مردها چی؟ چرا بستنی خوردن مردها جنسی نیست؟ در این پرفرمنس که سعی دارم کاری انقلابی بکنم و در عین حال گوش به محدودیت‌های اجتماعی دارم، نشان می‌دهم وقتی همزمان «دختر خوب» و «دختر بد» هستی چه وضعی پیش می‌آید. وقتی سعی کنی از پشت حجاب کاری به این سادگی را بکنی و از بستنی‌ات لذت ببری.

او دربارۀ سمبلیسم حجاب و رنگ آن در این پرفرمنس از علاقه‌اش به رنگ‌های زنده و محدودیت‌های اجتماعی می‌گوید:

از پشت حجاب نمی‌شود چیزی خورد و اگر هم بشود کار دشواری است.

Ad placeholder

مخاطبان اماراتی و غربی واکنش متفاوتی به کارهای او داشته‌اند. به نظر میثاء کارهای هنری زنان منطقه می‌تواند واقعیت فعالیت‌های زنان این گوشه از دنیا را به مخاطبان غربی نشان دهد؛ مخاطبانی که تصور می‌کنند زن عرب خاورمیانه‌ای سرکوب شده و توان صحبت ندارد. با وجود این، بازخوردهایی که دریافت کرده حاکی از آن است که در دنیای غرب مردم کمتر نظرات خود را سانسور می‌کنند و در بیان نظرات‌شان صریح‌تر هستند.

این پرفرمنس تداعی‌های جنسی روشنی دارد: پردۀ بکارت- قضیب. لباس سفید در زیر غل‌وزنجیر تور صورتی این تداعی را تقویت می‌کند. به نظر خود هنرمند، نمایش این کار در اکناف جهان کلیشه‌هایی را که برای زنان مقرر شده در هم می‌شکند. کلیشه‌ها و حدومرزهایی که زنان ملزم‌اند در محدودۀ آنها رفتار کنند؛ در غیر این صورت طرد می‌شوند. به عبارتی، میثاء حمدان این تداعی‌های جنسی را نه انکار بلکه بازنمایی می‌کند.

آنچه در این ویدئو برای مخاطب خاورمیانه‌ای و در زمینۀ جنبش‌های آزادیخواه زنان جالب توجه است: هرچند هنرمند دست از تلاش برای خوردن بستنی برنمی‌دارد، اما دست به ابتکاری هم نمی‌زند تا این حجاب توری صورتی را کنار بزند! او در دنیایی صورتی گرفتار است! گرفتاری‌ای که بعید نیست بازتاب مشی شخصی هنرمند باشد. درست است که نهایت عاملیت زن در این پرفرمنس این است که از لذت نمی‌گذرد و اگر شده از پشت تور، آن را می‌چشد، اما غل‌وزنجیری که پشتش گرفتار شده به اوهنی تور است.

منابع:

یک، دو، سه