پاملا فاتسیمو سانستروم در سال ۱۹۸۰ در موچودی بوتساوانا به دنیا آمد و اکنون ساکن لاهۀ هلند است. خانوادهاش در کودکی پیوسته در حال جابجایی بود، از بوتسوانا به کانادا، سودان، سریلانکا، مالاوی و پاناما. این جابجاییها شالودۀ جستوجوهای هنری او شدند. او خود گفته است:
من در حال نقلمکان بزرگ شدم. همیشه خودم را در وضعیتهای سیاسی و فرهنگی متعددی میدیدم. این وضعیتها مثل پردۀ پشت صحنۀ تئاتر بودند و من سعی میکردم خودم را درک کنم. این شیوۀ زندگی آدمها را در موضع مشاهدهگر قرار میدهد.
هویت زن سیاه
پاملا در سال ۲۰۰۷، از مدرسۀ هنرهای چندرشتهای مانترویال در کالج هنر مریلند فارغالتحصیل شد. کارهای سانستروم بازتاب تجربۀ زیستی او در قسمتهای مختلف آفریقا، آسیای جنوبشرقی و آمریکای شمالی، و همینطور پژوهش پیوستۀ او در زمینۀ قومشناسی و بومشناسی است. در وبسایتش مینویسد:
هویت زن سیاه در گفتمان پسااستعماری و نئواستعماری در مرکز کار من قرار دارد. در کارم روی چهرههای تاریخی نادیده گرفته شده تأکید میکنم. فیگورهای کارهایم در چشماندازی نامعین جای گرفتهاند.
برای احضار این چهرههای تاریخی روی بومهایش، او نام «آزمِی» را که نام یک محصول لوازم بهداشتی است برای فیگورهای کارهایش برگزید. آزمِی چهرۀ خود هنرمند را دارد، اما خود هنرمند نیست. او محمل خودبیانگری هنرمند است بدون اینکه او را به نخوت بیندازد، ترسیم بدنهای سیاه است بدون اینکه دوباره این بدنها را ابزاری کند.
پاملا میگوید وقتی اولین بار به سراغ هنر رفت، کارش را با نوشتن شروع کرد:
چند دقیقهای به خودم مهلت میدهم تا ایدههایم را بنویسم. با این کار قلم را روی کاغذ میگذارم و اجازه میدهم ایدههایم جاری شوند. نوشتن ابزار من است برای غلبه بر ترس ورود به استودیوی طراحی و نقاشی.
او در کنار طراحی روزانه به توصیۀ یکی از مربیانش به نوشتن و خواندن هم ادامه داد:
من هنوز هم خیلی مینویسم و میخوانم و فکر میکنم این همه ارجاع به اسطوره و علم از همین جا نشأت میگیرد. اما طراحی روزانه در قلب شیوۀ کاری من قرار دارد. هرچند کارم شکلهای دیگری مثل انیمیشن، چیدمان و کار روی تخته هم گرفته است، هنوز هم فکر میکنم همۀ این کارها در ادامۀ زبان طراحی من است. وقتی فکر میکنم چطور طراحی از دل مطالعه و نوشتن بیرون آمد، متوجه میشوم که همیشه عاشق داستان بودهام. داستانهای مورد علاقۀ من افسانههای عامیانه است. به نظر میرسد ما همگی در هر زمان و مکانی به قهرمانان زن و مرد و سفرهای پرماجرای این شخصیتها علاقه داشتهایم. میتوانیم خودمان را هم قهرمان و تجربههای خودمان را مملو از معنا خیال کنیم. من هم اجازه دادم کارم جایی برای رشد این داستانها باشد.
پاملا فاتسیمو سانستروم از رسانههای متنوع مداد، رنگروغن، آبرنگ، گواش و آکریلیک استفاده میکند. کارهای او به رؤیاها، اسطورهها، نقاشیهای تاریخی و خاطرات شخصی ارجاع میدهند و لایههایی از تصاویر را با هم ادغام میکنند. این کارها به ادبیات، فیلم، تئاتر و دیگر شکلهای داستانگویی ارجاع میدهند تا روایتی بیانتها بسازند. داستانهای او پیوسته در زمینههایی شاخوبرگ میگیرند که همزمان آیندهنگرانه و باستانیاند: چهلتکهای از چشماندازهای به یادماندۀ هنرمند در جاهایی مانند بوتسوانا، کانادا، سودان، سریلانکا، مالاوی، پاناما و دیگر جاها. شخصیتهای کار پاملا جمعیاند: سایهای محو از بدنهای در حال تغییر مداوم در میان مفاهیم نابسندۀ فردیت و تعلق.
برخی از پروژههای کاری پاملا عبارتند از عمارت (۲۰۲۳)، دوسالانۀ لیورپول، بلومبرگ (۲۰۲۳)، پانزدهمین دوسالانۀ هنر شارجه (۲۰۲۳)، نانوشتههایم به نوشتههایم میچربد، گالری لیلانگ نیویورک (۲۰۲۲)، زادۀ شعلهها: آیندههای فمینیست، موزۀ هنرهای برونکس در نیویورکسیتی (۲۰۲۱)، چشماندازهای آفریقایی از مجموعۀ خورخه پِرِز، موزۀ ال اسپاسیو ۲۳، میامی فلوریدا (۲۰۲۱).
آفروفوتوریسم
مارک دِری در مقالۀ «سیاه برای آینده» (۱۹۹۳) اصطلاح آفروفوتوریسم را دایر کرد. دِری مقصود خود را چنین شرح داد:
آفروفوتوریسم داستانی است فرضی که به مضامین و موضوعات آفریقایی آمریکایی در زمینۀ تکنوفرهنگ قرن بیستم میپردازد.
البته با اینکه دِری روی کاری نام گذاشت که نویسندگان و هنرمندان با این ژانر انجام میدادند، اما دامنۀ آفروفوتوریسم به اینجا ختم نمیشود. آفروفوتوریسم در حال حاضر طرز نگاهی است به آینده و واقعیات بدیل از چشمانداز فرهنگی سیاه. آفروفوتوریسم گونهای از زیباییشناسی هنری است با نقاط همگرای تخیل، فنآوری، فرهنگ سیاه، رهایی و حتی رازورزی. این زیباییشناسی، همچنان که در مجموعۀ کارهای پاملا میبینیم، بین ادبیات، موسیقی، هنرهای بصری، فیلم و رقص پل میزند. تخیل خویش در آینده موجد عاملیت صاحبان فرهنگ سرکوب شدۀ سیاهپوست است.
مبهوت، ۲۰۱۵
https://www.instagram.com/p/BVwoZQmAO_9/
در این کار پاملا، فیگور زنانهای چمباتمه زده است. بدنهای دیگر محاطِ فضای این بدن هستند: ردپاهایی از حضورهایی با تعیّن کمتر. حرکت فوتوریستی به این صورت القا میشود که دو دست راست به سمت پایین دراز میشوند. انگشتی در حال اشاره است. نوک دو انگشت اشاره و شست شکلی دایرهوار ساختهاند. این فیگور ساکن فضایی خالی بیهیچ مشخصۀ خاص است. او روی چیزی تمرکز کرده. محمل توجه او برای بیننده مشخص نیست و بعد فضایی- زمانی دیگری به ذهن تماشاگر میرسد. ابهام حاضر در رابطۀ فیگور با حرکت، فضا و زمان با رنگ هم دامنۀ بیشتری میگیرد. او به رنگ آبی است و نوارهایی افقی بدنش را هاشور زدهاند.
باشکوه، ۲۰۱۵
https://www.instagram.com/p/C5kGnghCavy/
فیگور آبی دیگری در حال تکیه به یک دست روی یک زانو خم شده است. بازوی دیگرش به پشت خم شده: دستی که کَفّش رو به بالاست آن پشت مانده. این فیگورهای تبعید شده از هر حس مکانی و زمانی خاص کیستند که دست به این حرکتها و اشارات تنانۀ کنجکاویبرانگیز میزنند؟ حرکاتی که دربارۀ اهمیتشان فقط میتوان تخیل کرد. در کار مبهوت (۲۰۱۵) فیگور چیزی در آغوش دارد (تودهای متشکل از شکلهای زاویهدار ناهموار که صراحتاً در کارهای دیگر سانستروم و بهخصوص در علاقۀ او به شکلهای هندسی قابل ردیابی است. در پایه ۴ (۲۰۱۶)، فیگور زنانۀ موآبی از شکلی کوهمانند پدیدار میشود که خود متشکل از شکلهایی تراشخورده است. زمینۀ آسمان پرستاره، عظمت فیگور را القا میکند.
پایه ۴، ۲۰۱۶، آبرنگ و گواش روی چوب
https://www.instagram.com/p/C5kGua8C9OB/
هنر سانستروم با روایتهای اسطورهای، ادبی، سینمایی، تاریخ هنر و علمی وارد گفتوگو میشود. رابطۀ بین بدن زنانه، دنیای طبیعی و ایدۀ چشمانداز در کار او بارز است. البته هر کسی کار پاملا را بر مبنای ارجاعات فرهنگی و اجتماعی خود تعبیر خواهد کرد. این ارجاعات میتواند نیمکرهها و مناطق زمانی را درنوردد. سانستروم دربارۀ رابطۀ بین فیگورهای انسانی و کوهها میگوید:
وقتی دربارۀ روند تماشای فیگورها و چشماندازها فکر میکنم، برایم مهم است که حاکی از معنا و موضوعیتی باشند، اما همزمان فضایی برای معنای جایگزین میگذارم. البته که ارجاعات زیادی در کارم هست. من به فیلسوفان قرن هجدهم علاقه دارم. در کوهستان و تجربۀ تنانۀ آن چیزی هست که ناچیزیات را به تو میفهماند. زیبایی این چشماندازهای حماسی یادآور وجود آسیبپذیر ماست.
سانستروم اینجا از آسیبپذیری و شکنندگی حرف میزند و با وجود این، در کارهایی مثل پایه ۴، فیگورهای زن اسطورهای را میبینیم که در سراسر تاریخ بشریت، همچون وجودهایی مطابق با مفاهیم باروری، تولد، و در معنای انتزاعیتر و فلسفیتر، آفرینش از خاک پدیدار میشوند.
پایه ۳، ۲۰۱۶، آبرنگ و گواش روی چوب
https://www.instagram.com/p/C5kG1CtiSFg/
پایه ۱، ۲۰۱۶، آبرنگ و گواش روی چوب
https://www.instagram.com/p/C5kG43lib-I/
پایه ۲، ۲۰۱۶، آبرنگ و گواش روی چوب
https://www.instagram.com/p/C5kG8pZCHmc/
پانتئون، ۲۰۱۶، آبرنگ و گواش روی چوب
https://www.instagram.com/p/C5kHBG0izd6
مادر، کوه، کودک، ۲۰۱۵، مواد ترکیبی روی کاغذ
https://www.instagram.com/p/C5kHGOQCSjU/
ویرجینیا وولف در کتاب تاریخساز اتاقی از آن خود خواهری خیالی برای شکسپیر تصویر میکند. خواهری نورچشم پدر که او را برای پسر تاجری نامزد کردهاند. خواهر شکسپیر که دستی در نویسندگی دارد، برای گریز از ازدواج تحمیلی از خانه میگریزد و مثل برادر راهی لندن میشود تا نوشتههایش را به صحنۀ نمایش ببرد. خواهر خیالی که تخیلی شگفتانگیز و ذوق تئاتری دارد، جلو در تماشاخانه میایستد و میگوید که میخواهد بازی کند. اتفاقاتی که به احتمال قوی بعد از این خطرکردنها و جسارتها بر سر خواهر شکسپیر میآید، از دست ردی که به کارش در تماشاخانه میخورد تا حاملگی و استیصال و خودکشی صرفاً ساخته و پرداختۀ تخیل وولف نیست. همانطور که وولف در این کتاب ترسیم میکند، داستانها، متنهای فلسفی، علمی، نمایشنامهها، نقاشیها، مجسمهها، زندگینامههایی که بر دست و قلم زنان جاری نشده، گواه عاقبت خواهر شکسپیر است. کارهای آفروفوتوریستی پاملا سانستروم از یک سو جملۀ معروف منتسب به میکلآنژ را در ساخت مجسمۀ داوود یادآوری میکند:
قبل از اینکه من کارم را شروع کنم، مجسمۀ کامل داوود در مرمر بود. مجسمه آنجا بود، من فقط باید اضافاتش را میتراشیدم.
از سوی دیگر، پاملا و کارهای او در آغاز قرن، همان زن آفریقایی هنرمند است که صد سال پیش خیالی بیش نبود.
نمایی از انیمیشن تاریخچهای کوتاه: آزمِی در نقش خودش، ۲۰۰۷
https://www.instagram.com/p/C5kHdsei0Ev/
لولوی فرهنگ غرب آفریقا
انیمیشن رسانۀ دیگری است که بنا بر امکانات فنی، به وجه خیالی کارهای پاملا میدان میدهد. ویدئوی آزمِی (نام همزاد هنرمند) سه نسخه از بدن هنرمند را تصویر میکند که در چشمانداز چمنزار شادابی با هم تعامل میکنند. فیگورِ نیمهلخت ابرهایی کارتونی را از دهان خود خارج میکند که فیگورهای دیگر میگیرند و میبلعند. ساخت فیلم خامدستانه به نظر میرسد که نتیجۀ برش هر عکس با دست و جانبخشی (انیمیشنسازی) فریم به فریم است. هرچند او راه بهتری برای انجام این کار بلد نبود، اما اکنون هم که در فنآوریهای دیجیتال مهارت یافته است، همچنان روی کار دستی فریم به فریم اصرار دارد، چرا که به نظرش در نتیجۀ کار اثری از زمان، شاید با حرکات بریده بریده، باقی میماند.
طوفان، ۲۰۲۰، مداد، رنگ روغن و آکریلیک روی تخته
https://www.instagram.com/p/C5kHhuKCpZ2/
پاملا در نقاشی طوفان که از کارهای اخیر اوست، زوجی را به تصویر کشیده است که آشکارا آشفتهاند؛ زن با حالتی از اشتیاق شدید به سمت معشوق میل کرده، در حالی که معشوق سعی میکند زن را پس بزند. پشت آنها ابرهای طوفانی پیرامون سلسله جبالی میرقصند و موج خروشانی از سواران به سمت ما میتازند. نقاشی تأثیری مبهم و سینمایی به جا میگذارد، رنگهای ملایم این تصویر دراماتیک را با حسی از بیمهری و رابطۀ عاشقانه میآمیزند. پاملا میگوید:
وقتی طرحی میزنم احساس میکنم بین ذهنم، دستم، ابزارم، سطحی که روی آن کار میکنم، این لحظه، چشمهای شما، ذهن شما، دنیا و در نهایت کل کائنات پیمانی میبندم. به این ترتیب، این کار، نیت و سیاست بدنی که طرحی میکشد از خود طراحی ناگسستنی میشود.
اینستالیشن مامبوجامبو، ۲۰۲۲، چوب، فیلم و نقاشی
https://www.instagram.com/p/C5kHoOGicIC/
چیدمان مامبوجامبو یکی دیگر از کارهای چشمگیر پاملاست که به فرهنگ زنستیز ارجاع میدهد. دایرهالمعارف بریتانیکا مامبو جامبو را لولوی فرهنگ غرب آفریقا تعریف میکند که زنان را تحت انقیاد شوهران نگاه میداشت. هرگاه اختلافی بین زنان متعدد یک مرد پیش میآمد که حلوفصلش از عهدۀ خود مرد برنمیآمد، مامبو جامبو احضار میشد. این لولو در اصل خود مرد یا مرد دیگری بود که لباس مبدلی از پوست درختان میپوشید و ترکهای در دست داشت. با غروب آفتاب، جیغوفریادی از جنگل نزدیک شهر به گوش میرسید. هوا که تاریک میشد، مامبوجامبو وارد بازارچه میشد و مراسمی با رقص و آواز رقم میخورد. مامبوجامبو نیمهشب، به سراغ زن متخلف میرفت و او را در میان فریاد جمعیت به کتک میبست. جالب اینکه، صدای زنان در این آئین تنبیهی بلندتر هم به گوش میرسید.
فیگور مکرر زن در اصل تصویر خود هنرمند است که لباسهای مختلفی به تن دارد و ژستهای گوناگونی به خود گرفته است. در چیدمان دوسالانۀ لیورپول (۲۰۲۳)، از بازدیدکنندگان دعوت شد تا روی نیمکتهای چوبی رو به این تصویر بنشینند. زن اسرارآمیزی هم در تصویر دیده میشود که کلاه هویتش را میپوشاند. آنچه در آئین کهن مامبوجامبو بیش از همه چیز به چشم میآید، همدستی و داد و فریاد بلندتر زنان است. اما این فیگورهای صامت و ساکت، تحت عنوان مامبوجامبو، هم آن آئین سبعانه را یادآوری میکنند، و هم حضور کاملاً زنانه، روی عنصر خشونت زنانۀ آن آئین انگشت میگذارد. در عین حال، همین فیگورها میتوانند قربانیان آئین باشند. فیگورهایی که یک فیگور بیشتر نیستند.
هفت تن و جنگاور
دستۀ دیگری از کارهای پاملا که ردپای روشنتری از توجه او به مقولۀ استعمار دارند، در سال ۲۰۲۰ گالری گودمن لندن به نمایش درآمدند. نقاشی «هفتتن» یادآور اولین عکسهای مردمشناسانه است که بیشتر دلمشغول ثبت دانشی نو بودند. لذا اولین سوژههای این عکسها، از نگاه استعمارگر سفرای «نوع» خود به شمار میرفتند. داگلاس هارپر در تاریخ عکاسی مردمشناسانه مینویسد:
عکاسی مردمشناسانه در اولین مرحلۀ خود ابزاری علمی بود که برای گردآوری دادههای عینی استفاده میشد، نه سفرنامهنویسی یا خاطرهنویسی. همچنان که در عکاسی استعماری چنین بود. طرفه اینکه در تصاویر دقیق و «عینی» بدن و شکلهای این عکسها مؤید نظریههای مطابق با ایدئولوژی استعماری، مانند داروینیسم اجتماعی، بودند.
هفت، ۲۰۲۰، مداد و رنگروغن روی چوب
https://www.instagram.com/p/C5kHwVoij4d/
در نقاشی «هفتتن» قیافه، ژست، حالات بدن و چهرۀ سوژههای پاملا سرکش، دانا و بیآلایش هستند. او به سوژههایش اجازه میدهد به این روند ثبت مشکوک باشند و از این طریق، «خلوت» به چپاول رفتۀ سیاه را به او بازمیگرداند.
جنگاور، ۲۰۲۰، مداد و رنگروغن روی چوب
https://www.instagram.com/p/C5kID2Divpc/
در «جنگاور»، زنی را میبینیم با دامنهای متعدد (شاید سمبلی از اینکه زن جانشین زنان متعدد است). روی این تابلو «به سمت ستارهها» با حروف بزرگی نوشته شده است که شاید یادآور جملۀ بسی هد، نویسندۀ سیاهپوست باشد. هِد دربارۀ دلیل نوشتنش گفته بود: «مینویسم تا پلکانی به سوی ستارهها بسازم.» انگیزۀ رفتن «به سوی ستارهها» در تقابل با عنوان جنگاور و چشمانداز زمینی این تابلوست. در پسزمینۀ هر دو کار، آتشفشانها به نشانۀ تنشهایی فوران کردهاند که به نقطۀ انفجار رسیدهاند.
در سپتامبر ۲۰۲۴، پاملا فاتسیمو سانستروم مجموعۀ کار جدیدی در گالری کرو (Curve) به نمایش خواهد گذاشت که شامل طراحی، نقاشی، اینستالیشن و انیمیشن خواهد بود.
منابع:
واقعا عالی بود، هم هنرمند و این انواع و اقسام رسانه هایی که تولید می کند، و هم معرفی محبرانه ی شما. اشارت به ویرجینیا ولف، عاقبت خلاقیت زنانه در پدرسالاری، بسیار بجا بود.
چند تا از این نقاشی ها، یادآور فیلم بود. باید سر فرصت تک تک کارها را روی صحنه بزرگ دید، نه گوشی. سپاس.
Hamid / 13 April 2024
Being John Malkovich
R 1999 ‧ Comedy/Fantasy
Hamid / 13 April 2024