جودی شیکاگوِ هنرمند، نویسنده، فمینیست، معلم و روشنفکر با نام شناسنامه‌ای جودی کوهن در سال ۱۹۳۹ در شیکاگو در ایالت ایلینویز به دنیا آمد و در مؤسسۀ هنر شیکاگو و دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس تحصیل کرد. اولین کارهای او مینیمالیستی بود و تازه در اواخر سال‌های دهۀ ۱۹۶۰ بود که به محتوای فمینستی روی آورد. در مصاحبه‌ای گفته است:

سعی می‌کردم کارم را در صحنۀ هنر لس‌آنجلس جدی بگیرند اما جنسیتم از نگاه مردها مانع عمده‌ای بود. می‌گفتند نمی‌توانم همزمان زن باشم و هنرمند. ۶۰ ساعت کار در هفته هم فرصتی نمی‌گذاشت به سیاست بپردازم. بعلاوه، تا اواخر دهۀ ۱۹۶۰ که جنبش زنان شروع شد، من علاقه‌ای به سیاست نداشتم. تا آن موقع به عنوان زن موانع بی‌شماری را تجربه کرده بودم و ادبیات فمینیستی را با ولع نومیدانه‌ای می‌خواندم و برای اولین بار مهر تأئیدی بر استیصال خودم می‌یافتم. آن وقت بود که تصمیم گرفتم سمت‌وسوی هنری خودم را عوض کنم. تا آن زمان، در تلاش برای اینکه پذیرفته شوم، سعی کرده بودم ردپای جنسیتم را از کارم پاک کنم و از تصویرپردازی در کارهای اولم مانند کاپوت‌های اتومبیل به سمت فرم‌های خنثی‌تر حرکت کنم. در سال‌های دهۀ ۱۹۷۰ بود که تصمیم گرفتم تلاش کنم و سردربیاورم که چگونه این زبان هنری را که در دهۀ اول کار حرفه‌ای‌ام پرورده بودم با موضوع زنانگی تلفیق کنم تا هنری زن‌محور یا فمینیستی خلق کنم. گمانم هنرم زمانی سیاسی شد که تصمیم گرفتم هنری تولید کنم که گفتمان مردسالارانۀ غالب را آشکارا به چالش می‌کشید.

شیکاگو با این باور که هنرآموزان زن نیاز به آموزشی فمینیستی دارند، اولین برنامۀ هنر فمینیستی را در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا با عنوان فرنسو (Frenso) در سال ۱۹۷۰ آغاز کرد. سال بعد، با همکاری میریام شاپیرو برنامۀ هنر فمینیستی را در مؤسسۀ هنرهای کالیفرنیا، والنسیا به نام وومن‌هاوس تأسیس کرد. این دو هنرمند با کمک هنرآموزان خود ساختمانی متروکه را به خانه‌ای مبدل کردند که نمایشگر تجربه‌های زنان بود.

Ad placeholder

هنرمند-صافکار یا جرقه‌های سایبرفمینیسم

جودی شیکاگو بعد از فارغ‌التحصیلی در رشتۀ هنرهای زیبای دانشگاه کالیفرنیا (لس‌آنجلس)، شیکاگو در آموزشگاه صافکاری اتومبیل ثبت‌نام کرد. او تنها زن در کلاس ۲۵۰ نفری این آموزشگاه بود. برای او که در آن زمان ۲۹ سال داشت، فقط حرّافی دربارۀ مردسالاری کافی نبود، او می‌خواست به قلمروهایی نفوذ کند که مردانه تلقی می‌شدند. در آن زمان، صنعت مکانیک خودرو این قلمروی مردانه بود.

کاپوت دوهمسری، ۱۹۶۵، جودی شیکاگو، لاک‌الکل روی کاپوت اتومبیل

https://www.instagram.com/p/C5VK1uCtF6W/

تولد زمین، ۱۹۸۳، اسپری ورستاتکس و ابریشم روی پارچه

https://www.instagram.com/p/C5VK4t_t0L7/

قبل از کسب شهرتِ پیشگام‌ترین هنرمند فمینیست، هنر جودی شیکاگو انتزاعی بود با طرح‌های هندسی و ته‌رنگ‌های گچی. اما همان‌طور که در این دو نمونه کار (کاپوت دوهمسری و تولد زمین) می‌بینیم، وقتی پای مصالح به میان می‌آید، هنرمندی است که حد و مرز نمی‌شناسد. در طول شش دهه کار هنری، او را با هر چه بشناسند، با یک تکنیک یا رسانۀ هنری نمی‌شناسند. او مهارت کار با سرامیک، فلز، شیشه، پارچه، پلاستیک، کاغذ، رنگ و حتی دود را دارد. کارهای شیکاگو با دود، به نام اتمسفرها، با محوریت هنر زنانه اواخر سال‌های دهۀ ۱۹۶۰ آغاز شد. او با نظری به خود-قربانی‌سازی راهب‌ها در اعتراض به جنگ ویتنام و خودسوزی اجباری زنان هندی، قربانی شدن هنر زنان و تاریخ زنان را با کارهای مجموعۀ اتمسفرها به تصویر کشید.

قربانی ۴

https://www.instagram.com/p/C5VLWoeNvqJ/

شیکاگو این عکس را قربانی ۴ نامید. سوژۀ عکس سایبرآرتیستی به نام فِیث وایلدینگ است. جودی می‌گوید:

قبل از کار با دود، نقاشی‌ها و مجسمه‌هایی برای انتقال احساس از طریق رنگ ساخته بودم. اما در مجموعۀ اتمسفرها، با دود از ساختار رسمی آزاد شدم؛ رنگ محیط را زنانه و نرم می‌کرد.

شیکاگو، یکی از متنفذترین هنرمندان امروز، در اواخر سال‌های دهۀ ۱۹۶۰ برجسته شد. او چشم‌انداز تحت سلطۀ مردانۀ دنیای هنر را با کارهایی به چالش کشید که جسورانه از دیدگاهی زنانه بودند. کارهای شیکاگو در دهه‌های بعد، با پروژۀ تولد (۱۹۸۵-۱۹۸۰) و پروژۀ هولوکاست (۱۹۹۳-۱۹۸۵) به طرح مضامینی از زندگی زنان ادامه داده است. او سخنران و نویسندۀ پرکاری است و در دانشگاه‌های دوک و ایندیانا و دانشگاه نورث کارولینا تدریس کرده است. جوایز متعدد او عبارت‌اند از کمک‌هزینه‌های تحصیلی از سوی موقوفات ملی برای هنر و بنیاد گتی و چهار دکترای افتخاری. او در حال حاضر با همسرش، دونالد وودمن عکاس، زندگی می‌کند و همکاری هنر و آموزشی اوست.

مهمانی شام

مهمانی شام، تمثال هنر فمینیستی سال‌های دهۀ ۱۹۷۰ و نقطه عطفی در هنر این قرن، ضیافت یادبودی عظیمی است که دور میزی مثلثی با ۳۹ جایگاه شکل گرفته و هر جایگاه در بزرگداشت زن تاریخی مهمی است. روی میز ساقه‌های گیاهان رونده، جام و ظروف طلایی و بشقاب‌های چینی چیده شده و وسط بشقاب‌ها بن‌مایه (موتیف) مرکزی ورآمده که مبتنی بر شکل‌های مادگی، یعنی بخش بیرونی آلت تناسلی زن است و به سبکی متناسب با هر زن برجسته کار شده است. می‌توانید در اینجا بن‌مایۀ هر زن، از ویرجینیا وولف و آرتمیزیا جنتیلسکی گرفته تا زنان جنگجوی آمازونی را ببینید و با کلیک روی هر اسم زندگینامه و اهمیت آن زن را مطالعه کنید. اسامی ۹۹۹ زن دیگر بر کف سفید کاشیکاری پای میزها آب‌طلاکاری شده است. البته این چیدمان به میز ضیافت محدود نمی‌شود. علاوه بر میز و کف کاشیکاری، دارای بنرهای ورودی، تابلوهای معرفی اسامی زنان و تابلوهای سپاسگزاری دارد. بازدیدکننده با بنرهای ورودی وارد فضای فمینیستی چیدمان می‌شود که بدیلی بر فضای خلقت در کتاب‌های مقدس پیش می‌نهد، تابلوها زنان را معرفی می‌کنند و تابلوهای سپاسگزاری از صدها مشارکت‌کنندۀ ساخت این چیدمان عظیم تشکر می‌کنند. این چیدمان به مدت ۲۰ سال از ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۲ در انبار نگهداری می‌شد تا اینکه به صورت دائمی در موزۀ بروکلین نصب شد.

مهمانی شام، ۱۹۷۹-۱۹۷۴

https://www.instagram.com/p/C5VNJKbtfyH/

نمایی از مهمانی شام

https://www.instagram.com/p/C5VNM5ht-zc/

بشقاب سوجرنو تروث

https://www.instagram.com/p/C5VNQzLNQhN/

بشقاب ویرجینیا وولف

https://www.instagram.com/p/C5VNXaTtIl1/

بشقاب مری ولستون کرافت

https://www.instagram.com/p/C5VNal4NsxI/

مهمانی شام با وجود برخورداری از محبوبیت، مانند اغلب کارهای شیکاگو، مورد انتقاد فراوانی هم بوده است. هم به خاطر اینکه از دیدگاه فمینیستی ترنس‌هراس، زنانگی را با مادگی برابر گرفته و هم به دلیل سفیدپوست‌محوری. در سال ۱۹۸۴، اسپیلرز منتقد خاطرنشان ساخت که شیکاگو فقط یک زن سیاهپوست، سوجرنر تروث، را سر مهمانی شامش دعوت کرده و برخلاف دیگر زنان، او را به جای مادگی با صورت بازنمایی کرده است. اسپیلرز نتیجۀ این کار را «اختگی نمادین» نامید. البته با وجود این کلیشه که زنان سیاه (و در اصل مردان سیاه) تهدیدی برای تمدن سفید هستند، تفاوت بارز این بشقاب با اکثر بشقاب‌های چیدمان با تمرکز روی دیگر قسمت‌های بدن (صورت) تروث یا زندگی‌اش نقد اسپیلرز را زیر سؤال می‌برد. حتی حالت گریان روی بشقاب از حس قدرت منکوب‌کنندۀ تصویر نمی‌کاهد. بشقابی که ویرجینیا وولف را بازنمایی می‌کند، نظر به نگرش وولف به سکسوالیته، هویت جنسی، روابط و نقش‌های جنسیتی مقرر برای زنان راه را برای تعبیر جنسی و نیز تعبیری از خلاقیت وولفی باز می‌کند.

Ad placeholder

قدرت‌نمایی

جودی شیکاگو بعد از تکمیل میهمانی شام(۸۹- ۱۹۷۴)، به مدت پنج سال از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۷ دست از مطالعۀ سوژگی زنانه کشید تا به جای آن روی دیگریِ سیاسیِ این سوژگی زنانه، یعنی نرینگی، تمرکز کند. نتیجۀ این پنج سال مجموعۀ نقاشی‌ها و مجسمه‌های برنزی با عنوان قدرت‌نمایی بود. برای مثال، نقاشی به ویرانی کشاندن دنیا (۱۹۸۵) بالاتنۀ مرد سفید، عضلانی و بی‌مو را نشان می‌دهد که سایه‌های تاریک عضلات ناهنجارش هستند. دست‌های بیش از اندازه بزرگش فرمان اتومبیلی را هدایت می‌کند که به سطح کرۀ زمین الصاق شده. سبز سیر رنگ‌های زمین در گردابی از شعله است. این تشبیه‌ها در انتقال خشونت مردانه چندان هم پیچیده نیستند. همین‌طور زبان سرراست نقاشی عاجز از فرط نیاز به کنترل شدن/ فردیت کور (۱۹۸۳). مردی را با لنگ‌های باز روی فیگور سر به پایین زنی می‌بینیم در حالی که مرد موهای زن را محکم از پشت گرفته است. در این موضع صراحتاً جنسی، نگاهی فمینیستی به تن/ تمام قلمروهای کنترل شدۀ زندگی زنان قابل مشاهده است. در شاشیدن روی طبیعت (۱۹۸۴)، پای راست مردی روی سلسله جبالی خم شده و پای چپش در استخری از رنگ آبی است. شاش مرد بر چشم‌انداز زرد می‌ریزد. می‌بینیم که آنچه شیکاگو به عنوان استعاره برای سرشت گروتسکِ قدرت به کار می‌گیرد، عملاً استعاره هم نیستند. نمادین نیستند؛ واقعیت محض هستند.

به ویرانی کشاندن دنیا، ۱۹۸۵

https://www.instagram.com/p/C5VOLGWtN_u/

شاشیدن روی طبیعت، ۱۹۸۴

https://www.instagram.com/p/C5VOO6HN06X/

عاجز از فرط نیاز به کنترل شدن/ فردیت کور، ۱۹۸۳

https://www.instagram.com/p/C5VOYtSN9qs/

پروژۀ تولد

این مجموعۀ چاپ سیلک، خیاطی و نساجی متعلق به اواسط سال‌های دهۀ ۱۹۸۰، با همکاری ۱۵۰ خیاط تولید شد. شیکاگو نگاهی انتقادی به مقولۀ زایمان دارد که در هنر کلاسیک تصویری از آن ارائه شده بود که گویی کمال مطلوب زنانه است. پروژۀ تولد توجه ما را به کمبود تصویرپردازی از تولد در هنر غربی جلب می‌کند. تصاویر پروژۀ تولد بینشی به دست می‌دهند که در فرهنگ غربی کمتر دیده شده است. زنان در هنر غربی، خود خلقت تصور شده‌اند و همچنین بازنمودهای فراوان آفرینش فردی. شیکاگو در عین اشاره به جنبۀ معنوی و نمادین تولد، واقعیت و جسمانیت تجربۀ تولد را هم نشان می‌دهد. از نظر تاریخی، می‌شود گفت تمام تصاویر غربی از مادر و کودک تصاویر ایده‌آل یا احساساتی شده‌اند. از سویی، در این پروژه نیز مسأله‌ای که هنرمند مطرح می‌کند هنوز به زنان، حق بر بدن و بدن کالایی شدۀ زن دخل و ربط معاصری دارد. رسانۀ نساجی، سوزن‌دوزی و دوخت‌دوز که هنرهای دستی را تداعی می‌کند در دست شیکاگو جایگاه رسانۀ هنری را به این تکنیک‌های زنانه بازپس می‌دهد. در این منشور معانی، دوخت و دوز ارجاعی جسمانی به رگ‌وپی بدنی دارد که با حاملگی و زایمان از هم می‌شکافد.

تولد، ۱۹۸۴،قلاب‌بافی

https://www.instagram.com/p/C5VO-BkNjDj/

خلقت جهان: گلدوزی، ۱۹۸۱، گلدوزی روی پارچه

https://www.instagram.com/p/C5VPCl1N8XZ/

قدرت تولد، ۱۹۸۴، گلدوزی روی طراحی بر ابریشم

https://www.instagram.com/p/C5VPGoVNsG9/

فیگور زیرپیراهن‌پوش، ۱۹۸۴، نساجی و گلدوزی روی طراحی بر پارچه

https://www.instagram.com/p/C5VPLhRN7aD/

پروژۀ هولوکاست: از تاریکی به روشنایی

اول بار در سال ۱۹۸۴ بود که شیکاگو به پروژۀ هولوکاست علاقمند شد. شاید این علاقه به تحقیقات او دربارۀ عواقب قدرت مردانه گره می‌خورد؛ علاقۀ دیرپای او به مسائل قدرت و بی‌قدرتی، همراه با توجه فزاینده به یهودیتی که زندگی او را شکل داده بود، شیکاگو را به سمت این سوژۀ تاریک کشاند.

او و همسرش، دونالد وودمن، متوجه بی‌اعتنایی کامل خودشان به میراث یهودی شدند و سوژۀ هولوکاست آنها را به هشت سال تلاش پیوسته برای درک شرّ و قساوتی سوق داد که آن همه به تمدن نزدیک بود: در گذشته، همچنان که در حال. در فلسطین، همچنان که در اردوگاه‌های کار اجباری نازی. شیکاگو می‌نویسد:

پروژۀ هولوکاست … سفری بود به اعماق تاریکی هولوکاست و به نور امید. مبنایش این باور بود که رویارویی با هولوکاست و تلاش برای درک آن، هرچقدر هم که دردناک باشد، می‌تواند به درک گسترده‌تری از دنیایی منجر شود که در آن زندگی می‌کنیم.

ترلینکا/ نسل‌کشی، ۱۹۸۸، آکریلیک اسپری شده، رنگ‌روغن، عکاسی روی فوتولینن

https://www.instagram.com/p/C5VPmBnNYDQ/

استخوان‌های تربلینکا، ۱۹۸۸، آکریلیک اسپری شده، رنگ‌روغن و عکاسی روی فوتولینن، چاپ سیلک و پارچه روی فوتولینن

https://www.instagram.com/p/C5VPsWDtc5Q/

دیوار بی‌تفاوتی، ۱۹۸۹، آکریلیک اسپری شده، رنگ‌روغن و عکاسی روی فوتولینن

https://www.instagram.com/p/C5VP_wwNJrA/

ابتذال شر/، ۱۹۸۹، آکریلیک اسپری شده، رنگ روغن و عکاسی روی فوتولینن، چاپ سیلک و پارچه روی فوتولینن

https://www.instagram.com/p/C5VQDRUNdYQ/

مری ولستون‌کرافت، نویسندۀ احقاق حقوق انسان (در پاسخ به کتاب ضدانقلابی ادموند برک با عنوان «تأملاتی بر انقلاب فرانسه») و احقاق حقوق زنان بعد از دومین زایمان در بستر مرگ (که بازنمایی آن را در قسمت بالای این نما می‌بینیم) قبول نکرد دستکش زنانه تا آرنج بپوشد که در قرن هجدهم نشانۀ ظرافت زنانه بود.مری گفت: «من دستکش‌های بلند را دور انداخته‌ام. وقتش رسیده کرامت از دست رفتۀ زنان را باز پس‌شان دهیم و آنان را پاره‌ای از نژاد انسانی سازیم.» شیکاگو کلاه ولستون‌کرافتی و دستکش آستین‌دار، این دو تمثال کار و زندگی مری را روی حرف M گلدوزی کرده است. جودی هم به تأسی از مری دستکش نقش‌های معین جنسیتی را دور انداخت و از هر دو دیدگاه مصالح و محتوا پیشگام جنبش فمینیستی بود. در سن هشتاد سالگی در مصاحبه با گاردین متذکر شده است که «پیری و فقر» هنرمند را به تجدیدنظر در رویکرد فروش آثارش وامی‌دارد. از این حرف چنین برمی‌آید که هنوز هم ارزش کار هنری جنسیت‌محور است و هنرمندی با شهرت جهانی در هشتاد سالگی دل‌نگرانی‌های مالی دارد.

نمایی از بشقاب ولستون‌کرافت در مهمانی شام جودی شیکاگو

https://www.instagram.com/p/C5VQHOtNHAy/

تابستان ۲۰۲۴ از ۲۲ مه- یکم سپتامبر، نمایشگاه انفرادی جودی شیکاگو با عنوان مکاشفات (Revelations) در گالری سرپنتاین نورث برگزار خواهد شد.

Ad placeholder

منابع:

یک، دو، سه