ابی نوازنده است. او حالا دیگر ده سالی هست که در خیابان‌ها و کافه‌های تهران گیتار می‌زند. ابی متولد ۱۳۶۸ است و لیسانس مهندسی تکنولوژی جوشکاری دارد. او اواخر سال‌های دهه ۱۳۸۰، دنیای صنعت را رها کرد و با آموختن گیتار در سبک جیپسی و فلامنکو به موسیقی روی آورد. به تعبیر خودش، به صورت تمام‌وقت از سال ۱۳۹۶ وارد دنیای موسیقی خیابانی شده است. با او در یکی از خیابان‌های تهران، در عصر یکی از روزهای نوروزی، در فاصله بین اجراها به گفت‌وگو نشستیم و او هم ما را با آغوش باز پذیرا شد. ابی قبل از هر چیز از علاقه‌اش به موسیقی می‌گوید:

از نوجوانی به شکل عجیبی به موسیقی علاقه داشتم و هنوز هم همینطور است. خیلی برایم مهم نبود که آیا بتوان به عنوان شغل به آن نگاه کرد و از آن درآمد داشت یا نه. آهسته‌ اما پیوسته پیش رفتم و کم‌کم و خودبه‌خود، با اجراهای کنسرتی و کافه‌ای درآمد هم آمد. می‌توانم بگویم از سال ۹۶ وارد دنیای موسیقی خیابانی شدم؛ دنیایی بدون مرز و وسیع و آزاد، و تا امروز هم همین مسیر را افتان و خیزان ادامه‌ داده‌ام.

مسیری که ابی در ۱۰ سال گذشته طی کرده، با افت‌وخیزهای بسیاری همراه بوده است. حضور او به عنوان یک نوازنده خیابانی از روزهای جنبش سبز آغاز شد و سپس در سال‌های دهه ۱۳۹۰ که به صورت حرفه‌ای وارد دنیای موسیقی خیابانی و بعدتر نوازندگی در کافه‌ها شد و آن را به‌عنوان یک شغل پذیرفت. در فاصله بین دی ۹۶ و سپس آبان ۹۸ و بعد در ماجرای انهدام هواپیمای اوکراینی با موشک‌های سپاه و در نهایت اعتراضات زن، زندگی، آزادی در سال ۱۴۰۱ جامعه ملتهب بود و کار هم برای نوازنده‌های خیابانی از جمله او سخت‌تر شد. به همه اینها، باید تورم افسارگسخته و تحریم‌ها را هم افزود. او می‌گوید:

با توجه به گرانی‌ها و تورم افسارگسیخه‌ای که در این سال‌ها با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنیم و هر سال هم بدتر می‌شود، کارکردن برای ما سخت شده است، ولی خب، شخصاً من همچنان از این طریق کار و زندگی می‌کنم. از همان ابتدا خیلی برایم مهم نبوده و نیست، چون خودم را با هر شرایطی وفق می‌دهم؛ چراکه کارم را دوست دارم. موسیقی تمام زندگی من شده است.

ابی در ادامه می‌گوید در این مدت او را کم کم شناخته‌اند:

وقتی شما در این مسیر، به سطح و جایگاهی در نوازندگی برسید که برای شنوندگان و مخاطبان قابل توجه باشد، کم‌کم شناخته می شوید. چه در کافه‌ها، چه در تالارها، چه کنسرت‌ها و چه مجالس خصوصی به ویژه در برخی مراسم و عیدها و جشن و نواختن برای کودکان. در صفحات مجازی هم عده‌ای شما را می‌بینند و شما را می‌شناسند، و با توجه به آن، برای اجرا به شما درخواست می‌دهند. موسیقی خیابانی هم دست خودتان هست. هرکجا و هرجایی و در هر لحظه‌ای که بخواهید می‌توانید اجرا کنید. از سال ۹۶ به واسطه همین اجراها و دیده‌شدن‌ها، پیشنهادهایی برای اجرا در جاهای مختلف داشتم. و همچنان هم دارم. هرچند از پسِ این تورم‌ برآمدن، کار بسیار سختی است، اما لذتی در موسیقی است که این سختی را به جان می‌خری.

Ad placeholder

به جست‌وجوی امنیت و آرامش

کار نوازندگان خیابانی از یک سمت نیازمند آرامش است و از سمت دیگر به امنیت هم نیاز دارد. در سال‌های گذشته اما نه جامعه آرام بوده است و نه شهروندان از امنیت برخوردار بوده‌اند. ابی می‌گوید:

 به‌ویژه این مشکلات بعد از قتل ژینا (مهسا) امینی بیشتر خود را نشان داد. چون دیگر نه خیابان‌ها امن بود و نه کافه‌ها. هم اینکه ذهنیت خوبی هم خودم نداشتم که کار کنم. از سوی دیگر، مردم هم ذهنیت خوبی نداشتند. در چنین شرایطی بود که هفت هشت ماه هیچ اجرایی نداشتم. روزها و ماه‌های بسیار سختی بود، از همه لحاظ، چه از نظر روحی چه به لحاظ مادی. اما فکر می‌کنم این وظیفه هنرمند است که در تغییر و تحولات سیاسی -‌اجتماعی، با مردم همراه شود.

یکی از اجراهای ابی در خیابان را بشنوید:

ابی می‌گوید به خاطر سلیقه و ذائقه هنری‌اش در این سال‌ها هرگز سعی نکرده با جریان اصلی در هنر موسیقی و با خواننده‌های شناخته شده همراه شود. گذشته از سبک و کیفیت موسیقی، اصولاً برگزاری کنسرت در فضاهای رسمی مانند برج میلاد عملاً برای بسیاری از هنرمندان موسیقی بسیار دور از دسترس است. موانع و دشواری‌های اخذ مجوز به کنار، هزینه اجاره سالن و نورپردازی و هزینه اماکن به حدی زیاد است که روی قیمت بلیط تأثیر می‌گذارد. ممکن است مخاطبان برای یک خواننده یا گروه معروف موسیقی هزینه گزاف را به عهده بگیرند، اما برای هنرمندان نه چندان شناخته‌شده کسی دست در جیب نمی‌کند. آن هم در این شرایط دشوار معیشتی. با اجاره‌خانه‌های هنگفت و قیمت روزافزون اقلام خوراکی. انتشار آلبوم هم از یک مسیر پرپیچ و خم عبور می‌کند. ابی می‌گوید:

 هر شغلی، در هر جای دنیا، با مشکلات مخصوص خودش مواجه است، اما در ایران محدودیت‌ها و مشکلات‌ بیشتر است، به ویژه در موسیقی. تنها با رانت و پارتی و… می‌توان جایگاهی در سطح اول موسیقی به دست آورد، از سوی دیگر، اگر عاشق کارتان باشید و با مهارت بالا آن کار را انجام بدهید، و توی یک مسیر مشخص‌شده باشید، شما هم قطعا به آن چیزهایی که می‌خواهید می‌رسید، زیاد لازم نیست به جاهای حکومتی چنگ‌اندازی کنید! با این‌حال، به واسطه چیزهای مختلف در ایران، خیلی نمی‌شود به آن جایگاه واقعی، در آن زمانِ مشخص‌شده رسید. این‌جا نیاز به زمان و پیشتکار و هزینه بسیار زیاد است. به قول معروف، پوست کلفت می‌خواهد.

به نظر ابی، نوازندگی خیابانی در ایران، مشکلات بیشتری دارد؛ چون کسی حامی نوازنده نیست. از سوی دیگر، اجرا در کافه‌ها و رستوران‌ها به دلیل طرف ‌بودن با یک شخص خاص، مشکلات کمتری دارد، با این‌حال ابی در طول این سال‌ها، در هر دو جا، کم‌وبیش به مشکلاتی برخورده است. او در این زمینه می‌گوید:

با اینکه در اجراهای تک‌نفره خیابانی به مشکلی برنخوردم در طول این سال‌ها، اما پنج‌شش سالی که با بندِ خودمان در خیابان‌های تهران ساز می‌زدیم، چندین‌بار لباس‌شخصی‌ها یا مامورانی از نهادهای حکومتی مانع اجرای ما شدند؛ تاجایی‌که یک بار برای ما پرونده درست کردند در خیابان وزرا؛ همان‌جایی که مهسا امینی کشته شد. جرم ما این بود که عده‌ای از مردم به دور ما جمع شده بودند تا از موسیقی لذت ببرند، جرم ما این بود که مردم را در یک لذت مشترک سهیم کرده بودیم و به آنها اندکی شادی هدیه داده بودیم. بابت این فعلِ به‌قولِ آن‌ها حرام، برای ما پرونده‌سازی کردند.

Ad placeholder

اقبال روزافزون مردم به موسیقی غیررسمی

صرف‌نظر از شرایط انقلابی در آن ایام، باید توجه داشت که اصولاً اگر مأموران انتظامی مبنا را بر ممنوعیت اجرای خیابانی بگذارند می‌توانند نوازنده را به ایجاد مزاحمت از طریق نوازندگی در خیابان، تکدی‌گری، مقاومت در برابر ماموران نیروی انتظامی و تظاهر به فعل حرام در انظار عمومی متهم کنند. اما در قانون مجازات اسلامی نوازندگی خیابانی به صراحت جرم‌انگاری نشده است. در این میان اما نظر مردم هم نسبت به نولزندگان خیابانی تغییر کرده است. ابی می‌گوید بسیارانی در وقت فراغت با هدف برخورداری از موسیقی غیررسمی، به کافه‌ها یا به خیابان‌ها می‌آیند. ابی می‌گوید:

 این تغییر نگاهِ مثبت، از خانواده‌های ما شروع شده و به دیگر جاهای جامعه هم کشیده شده است. می‌توانم به جرات بگویم، دیگر نوازنده کافه یا خیابان بودن، جا افتاده است، هرچند هنوز برای فرهنگ‌سازی بیشتر، جای کار دارد، از سوی دیگر، بیمه و مسائلی از این دست هم هست، که نیازمند همکاری نهادهای دولتی است.

در این میان، ابی با اشاره به جای خالی زنان در اجراهای خیابانی و کافه‌ای، امیدوار است شرایط برای حضور آنها مهیا شود؛ چراکه در دنیای مردانه موسیقی ایرانی، این حضور زنان است که می‌توند تغییرات چشمگیری ایجاد کند. او می‌گوید:

چندباری که با زنان اجرا داشتم، خیلی خوب بود. این احساس خوب نه‌تنها برای من بود، که برای شنوندگان و مخاطبان ما نیز وجود داشت. اما چیزی که پیدا است شما باید ریسک کنید، چراکه هر لحظه ممکن است با شما برخورد شود، به ویژه در اجراهای خیابانی وکافه‌ای، چون در این اجراها نیازی به مجوز نیست، بنابراین همیشه شما در معرض خطر هستید، وقتی که پای یک نوازنده یا خواننده زن در میان باشد. با همه این مشکلات و سختی‌ها و بگیروببندها، چیزی که به آن از پسِ ده سال تجربه و اجرا، باور دارم این است که یک هنرمند همواره باید کارش را ارائه بدهد- به هر شکلی، در هر رسانه‌ای، و در هر شرایطی، قطعا که فضای کنونیِ ایران سخت‌تر است، ولی نمی‌شود کار نکرد.

او یادآوری می‌کند که تداوم کار یک نوع مبارزه هم هست:

 کار ما نوعی مبارزه است؛ مبارزه برای به رسمیت‌‌شناختن خود و هنرتان در وهله اول و در وهله دوم، رسیدن به کرامت انسانی و یک زندگی معمولی، که حقِ اولیه هر شهروند است.