رمان «کوکورو» پرفروشترین رمان تاریخ ژاپن است. در طی ۱۰۸ سالی که از انتشار این رمان گذشته بیش از ۷۰ میلیون نسخه از این کتاب در ژاپن چاپ و منتشر شده است. بدیهی است اگر تیراژ انتشار این کتاب به زبانهای دیگر را در نظر بگیریم، شمارگان آن از ۱۰۰ میلیون نسخه هم فراترخواهد رفت. چنین اقبالی از یک کتاب واقعاً کمنظیر است.
ترجمه تازهای از رمان کوکورو اثر «ناتسومه سوسهکی» به تازگی توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است. این پنجمین ترجمه از این رمان کمنظیر ادبیات ژاپن به فارسی است که مثل چهار ترجمه قبلی در واقع از روی نسخه انگلیسی رمان، ترجمه و انتشار یافته است. با این تفاوت که ماخذ چهار ترجمه قبلی همه از ترجمه انگلیسی «ادوین مک کللان» بوده که در سال ۱۹۵۷ منتشر شده است. اما ترجمه سمیه دل زندهروی از برگردان انگلیسی «مریدیث مک کنی» است که در سال ۲۰۱۰ انتشار یافته و بدیهی است که با ترجمههای قبلی تفاوتهای جزیی داشته باشد.
برای واژه «کوکورو» معادلی در فارسی وجود ندارد. مترجم انگلیسی کتاب عبارت «قلب متفکر و پراحساس» را نزدیکترین معادل میداند. درواقع او سعی کرده مفهوم آن را به ما انتقال دهد. اما چنین مفهومی حداقل در کانتکس «فلسفه اروپایی» مفهومی متناقض به نظر میآید. چون عقل و حس معنا و منشاء کاملاً متفاوتی دارند و گاهی برخلاف هم حرکت میکنند اما چنین مفهومی واقعاً در نگره ژاپنی و «فلسفه کنفوسیوسی» وجود دارد. شاید با توجه به برخی قرابتهای نگره عرفان شرقی و تفکر کنفوسیوسی، کوکورو به معنای تفکر یا شناخت شهودی، که شناختی کاملا حسی است و از نظر منطقی چندان قابل توضیح نیست نزدیکتر باشد. به هر حال بر مبنای آنچه از متن رمان استنباط میشود کوکورو به دریافتهای حسی یا شهودی، یاِ آنچه به اصطلاح با قلب خود آن را درک میکنیم اشاره دارد. صرفنظر از واکاوی معنای واژه کوکورو و پندارهای عرفانی و شهودی، کوکورو از مهمترین رمانهای ژاپن مدرن به حساب میآید. به عبارت بهتر این رمان نقطه پایانی است بر مقاومتهای فرهنگ سنتی ژاپن در مقابل امواج مدرنیته و به عبارتی اعلام مقهور شدن فرهنگ و تفکر کنفسیوسی در برابر عقلگرایی مدرن.
تقابل سنت و مدرنیته در ژاپن
فرهنگ و سنتهای دیرپای ژاپنی که براساس تعالیم اخلاقی بودایی – کنفسیوسی پایهگذاری شده بود بیش از دو هزار سال از هجوم و تاخت و تاز فرهنگهای دیگر مصون مانده و ریشهای ستبر در نگاه و نگره مردم آن سرزمین داشت. اما از نیمه دوم قرن نوزدهم با محاصره نیروی دریایی آمریکا و فشار کشورهای غربی، که خواهان گسترش تجارت با ژاپن بودند، آشوبی در این سرزمین اتفاق افتاد که منجر به سقوط حکومت سابق و روی کار آمدن دولت جدیدی شد.
امپراطور «میجی» که از سال ۱۸۶۸ به امپراطوری رسید طلایهدار شروع دوره جدیدی در ژاپن شد که به «دوران میجی» معروف شد. دوران میجی در تاریخ ژاپن به معنای آغاز تحولاتی بنیادین بود که نتیجه آن ژاپن امروز است. در دوران میجی درهای ژاپن برروی فرهنگ اروپایی و به طور کلی مدرنیته گشوده شد. گروه زیادی از دانشجویان و استادان برای آشنایی با فلسفه و فرهنگ اروپایی به اروپا اعزام شدند و دستاوردهای جدیدی را در زمینه علم و فنآوری و بخصوص عقلانیت غربی، با خود به ژاپن بردند.
بدیهی است فرهنگ سنتی ژاپن در برابر این نگرشها سختی و مقاومت از خود نشان میداد و سردمداران سنت و فرهنگ بودایی و اخلاقیات کنفسیوسی در مقابل اندیشهها و نگرشهای غربی ایستادگی میکردند. ما نمونههای این مقاومت سرسختانه را در گفتوگوهای نقل شده در رمان زیبای «ما گربه هستیم» اثر دیگر همین نویسنده، که اغلب در قالب طنز و شوخی روایت شده است میبینیم. در رمان کوکورو نیزعلیرغم فضای تراژیک آن میتوان نمونهای از این سرسختی را تجربه کرد. از قضا مقاومت در برابر فرهنگ و عقلانیت مدرن و تاکید بر استقرار ارزشهای پیشین خود مسبب این وضعیت تراژیک است.
به هر روی مرگ امپراطور میجی در سال ۱۹۱۲ و خودکشی آجودان او یعنی «ژنرال یوگی» برای همراهی امپراطور در سفر بهدنیای مردگان، که در این رمان به آن اشاره شده است، در واقع به نوعی پایان کشمکش سنت و مدرنیته و مغلوب شدن سنت در برابر فرهنگ مدرن است. بدین ترتیب دوران میجی نه فقط زمینهساز ورود فرهنگ و فلسفه مدرن و برقراری ارتباط و تعامل با باقی دنیاست بلکه پایان آن دوران نیز به منزله مقهور شدن و حتی مضمحل شدن سنتها و اخلاقیات کنفسیوسی در ژاپن است.
❗️ ادامه این مطلب میتواند داستان رمان را فاش کند.
شهادتنامه یک استاد و یک مثلث عشقی
داستان رمان کوکورو داستانی سهل و ممتنع است. دانشجویی کنجکاو میکوشد به فردی که او را استاد خطاب میکند نزدیک شود. مریدی در پی یافتن یا برساختن مراد خویش. گویی این تنها راه دریافت یا رسیدن به حقیقت است. رفتار و واکنشهای استاد و پاسخهای نیمهتمام او به دانشجو، مدام ایجاد تعلیق میکند. استاد از دادن پاسخهای صریح طفره میرود. او رازی دارد که از گفتن آن خودداری میکند. اما در نهایت آن را در قالب نامهای برای دانشجو آشکار میکند و قبل از رسیدن نامه به دست او، خودکشی میکند. رسیدن به حقیقت وجود مراد را بلاموضوع میکند. بهنظر میرسد هدف راوی (نویسنده) از پرداخت نیمه اول رمان مقدمه چینی برای واگویه آن راز است. رازی که استاد نمیخواهد قبل از مرگش برملا شود. و راوی آن را «شهادتنامه» نامیده است.
داستان کوکورو داستان یک ماجرای عاشقانه است. در واقع باید گفت یک مثلث عاشقانه. و رقابت دو مرد بر سر تصاحب دل دختری زیبا. عشقی که طبق معیارهای فرهنگ سنتی ژاپن و در ظاهر، خالی از تمنیات جنسی است. اما با اینوجود برای «کای» که با باورهای راهبان بودایی زندگی میکند و هدفش نیل به زندگی ریاضتکشانه است، این امرنشانه ضعف و سستی است. اما میل آدمی به زیبایی، به لذت و به وصال محبوب، قویتر از آن موانع تصنعی و ذهنی و انگارههای اخلاقی است.
بدیهی است که ماجرا به همینجا ختم نمیشود. آنکه فقیرتر و در عینحال معتقدتر به باورهای سنتی است نزد دوستش اعتراف میکند که عاشق است. این دوست (استاد) که خودش نیز دلی سودازده دارد بر او پیشی میگیرد و بازی را میبرد. برای نفر اول، که در واقع از هردو سو باخته، (هم ایمانش را ازدست داده و هم دختر را)، راهی بهجز مرگ باقی نمیماند. اما با مرگ و خودکشی او نوعی عذاب وجدان گریبان نفر دوم (استاد) را میگیرد. این عذاب و رنج مدام نیز چارهای جز مرگ ندارد.
این رمان در واقع یک تراژدی است. ذات زندگی آدمی ملازم تحمل رنجی مداوم است. حس تعلیق میان دو نیستی است. مثل راهرفتن روی لبه تیغ. تمایل به هرطرف موجب سقوط و معادل مرگ و نیستی است. برای همین اغلب غیرقابل تحمل است. اگر خوشبختی تو با رنج یا مرگ دیگری حاصل شود چگونه میتوان از آن خرسند بود؟ در مقابل اگر خوشبختی دیگری مساوی تحمل یکعمر ناکامی باشد آیا میتوان به آن رضا داد؟
بهنظر میرسد این رمان علیرغم قصه زیبا اما تراژیک آن، بازنمایی وضعیتی است که ژاپن در دوران میجی تجربه میکند. باورهای سنتی در حال اضمحلال هستند. آموزههای کنفسیوسی (سنتها) در جامعهای که در حال گذار به جامعهای مدرن است اعتبارش را از دست داده است. مقاومت و پافشاری برآن راهی به سوی نیستی است. بخصوص که توانایی واگذاشتن زندگی و شتابیدن به سوی مرگ (هاراگیری) خود از نظر اخلاقی ارزشی والا محسوب میشود. آن دختر جوان و زیبا، و وصال او تجلی زندگی و آینده است. عشق نیز در جامعهای که از ارزشهای کهن عبورکرده به معنای خواست لذت است و میل به تنانگی. کای که میتوان او را پاسدار ارزشهای سنتی دانست، تاب تحمل این لغزش و بعدهم ناکامی را ندارد. استاد نیز علیرغم کامیابی و رسیدن به وصال دختر، هنوز سوگوار از دستدادن کای است. او نیز بهناچار برای گریختن ازاین دوگانگی مهلک، مرگ را انتخاب میکند.
در واقع دوران میجی گرچه آغاز باز شدن دروازههای ژاپن بر روی فرهنگ غرب و مدرنیته است، اما این بازگشایی بدون مخالفت و مقاومت سنتگرایان نیست. مخالفتی که به رویارویی علنی میانجامد و در نهایت عدهای قربانی این جدال میشوند. با مرگ امپراطور میجی این رویارویی و جدال، به نفع تسلط مدرنیته به پایان میرسد. دوران میجی هم آغاز و هم پایان دوران گذار است.
ناتسومه سوسهکی و آشنایی با غرب
یکیاز رسوم متداول در ژاپن آن دوران سپردن سرپرستی فرزندان باهوش به خانوادههای متمولتر بوده. کودکی که تحت سرپرستی خانواده دیگری قرار میگیرد با نام خانوادگی جدید به مدرسه و بهدانشگاه میرود. اما اگر این کودک یا جوان به هر دلیل متمرد باشد یا به خواستهای خانواده جدیدش در مورد شغل و رشته تحصیلی گردن نگذارد به خانواده خودش بازگردانده میشود. این اتفاقی است که برای کای میافتد و با توجه به ناتوانی خانواده خودش، از سوی آنان نیز رانده میشود. متاسفانه عین همین اتفاق برای خود نویسنده یعنی «ناتسومه سوسهکی» که نام واقعیاش «کینوسوکه ناتسومه» است میافتد. سوسهکی این تجربه تلخ را دراین رمان در شخصیت کای بازنمایی میکند. اما بر خلاف کای نمیگذارد تأثیرات عاطفی این اتفاق او را به سمت خودکشی براند. بلکه با کوشش بیشتر و با تمرکز بر «ادبیات چین و ژاپن» و سپس «ادبیات انگلیسی» از «دانشگاه سلطنتی توکیو» فارغ التحصیل شده و میتواند بااستفاده از یک بورس تحصیلی به مدت دو سال به انگلستان برود. اقامت و تحصیل در انگلستان علیرغم مشکلات و سختیهایش او را با دنیای مدرن و دستاوردهای مدرنیته آشنا میسازد. اما این آشنایی و درک و دریافت، بهمعنای قبول و پذیرفتن نیست. بلکه او سعی میکند نگاه انتقادی خودش را به فرهنگ مدرن غربی حفظ کند. امری که در نهایت او را در معرض فروپاشی عصبی قرار داد و در ۴۹ سالگی جان او را گرفت.
ناتسومه سوسهکی در سال ۱۹۰۳ به ژاپن بازگشت و ضمن تدریس و تحقیق در دانشگاه، همکاری با نشریات را آغاز کرد. او ابتدا رمان خواندنی «ما گربه هستیم» را بهصورت پاورقی در یکی از نشریات منتشر کرد. راوی این رمان طعنهآمیز و شیرین، یک گربه خانگی است. گربهای که ناظر خاموش بحثهای گروهی از روشنفکران است که در خانه یک معلم انگلیسی جمع میشوند. آنچه این گربه طناز روایت میکند بحثهایی است که واقعاً در جامعه آن روز ژاپن مطرح بوده. بحثهای سنتگرایان با طرفداران اندیشههای نو. سوسهکی بعد از رمان ما گربه هستیم رمان دیگری به نام «باچان» منتشر کرد که آن نیز ماجرای زندگی و تجربههای یک معلم اهل «توکیو» در یکی از شهرستانهای دور ژاپن است. روایتی تلخ و شیرین از دشمنیها و کارشکنیهای حقیرانه اهالی در برابر معلمی غیرخودی و پایتختنشین. آخرین اثر سوسهکی همین رمان کوکورو است. سوسهکی دو سال بعد از انتشار این رمان (در سال ۱۹۱۴) در اثر یک بیماری گوارشی که در واقع منشاء عصبی داشت از دنیا رفت.
ناتسومه سوسهکی خیلیدیر پا به دنیای نویسندگی گذاشت. همه آثارش نیز به نوعی ریشه در تجربههای زیسته خودش دارد. با این وجود آثار او آینهای تمامنماست از ژاپن در حال گذار از یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن. او استاد روایت است و هیچ چیز از نگاه تیزبین او پنهان نمیماند. رمانهای او در عین سادگی و صمیمیت بسیار عمیق و چند لایه است و ذهن خواننده را به چالش میکشد. همین ویژگیها نهتنها نام «ناتسومه سوسهکی» را در بالای فهرست مهمترین نویسندگان معاصر ژاپن تثبیت کرد بلکه موجب شد تصویر او برای مدت بیست سال بر روی اسکناس هزارینی چاپ شود.
از متن:«« این رمان در واقع یک تراژدی است. ذات زندگی آدمی ملازم تحمل رنجی مداوم است. حس تعلیق میان دو نیستی است. مثل راهرفتن روی لبه تیغ. تمایل به هرطرف موجب سقوط و معادل مرگ و نیستی است. برای همین اغلب غیرقابل تحمل است. اگر خوشبختی تو با رنج یا مرگ دیگری حاصل شود چگونه میتوان از آن خرسند بود؟ در مقابل اگر خوشبختی دیگری مساوی تحمل یکعمر ناکامی باشد آیا میتوان به آن رضا داد؟««
اینطور که از متن پیداست نویسنده مقاله خودش هم شدیداً کنفیسیوسی است و از عالم اندیشه غربی دل خوشی ندارد. اموری از قبیل رنج یا خوشبختی بستگی تام به فرد در یک وضعیت مشخص دارد به سخن دیگر امری نسبی است و از این رو زندگی نه تراژدی است و نه کمدی. هستی یا نیستی باز هم تفسیری از ذهن مفسر بشر است. ما برای خودمان از جهان معنا میسازیم این بدین مفهوم نیست که در خارج از ذهن ما اینگونه مفاهیم حاضر و زنده هستند(مفاهیم علوم تجربی مّد نظر من نیست). ترس ما از عدم باعث میشود که از درون ما پیامبر، عارف و فیلسوف بیرون بیاید و این بهترین روش تسلی در مقابل ترس ما از “نیستی” میباشد. سوال اینجاست : اگر ذات زندگی آدمی ملازم تحمل رنجی مداوم است. پس نیستی میبایستی لزوماً بهتر از هستی باشد.
بردیا / 31 March 2024