دانا جعفری

 
دانا جعفری (متولد ۱۳۷۲، تهران)، هنرمند چندرسانه‌ای، دانش‌آموخته‌ی کارشناسی مجسمه‌سازی در دانشگاه هنر تهران است. «جلوی دیوارِ پشتی» دومین نمایشگاه انفرادی این هنرمند بود که در اسفند گذشته، به‌عنوان آخرین نمایش سال ۱۴۰۲، در گالری زیرزمین دستان برگزار شد.
 مجموعه‌ی «جلوی دیوار پشتی» در ادامه‌ی مجموعه‌های پیشین هنرمند -«درون دیوار» و «دیوارِ کبودِ درّه»- شکل گرفته است. تقابل میان جلو و پشت در عنوان نمایشگاه، حجمی را در ذهن ترسیم می‌کند که جمله‌ی خطی را به چالش می‌کشد. این تنش میان دوبعدی و سه‌بعدی به درون نمایشگاه نیز سرایت پیدا کرده است. آثار نمایشگاه متشکل از دو رسانه‌ی نقاشی و مجسمه هستند؛ نقاشی‌های دانا جعفری تلاش می‌کنند وضعیت سه‌بعدی را بازنمایی کنند و مجسمه‌های متشکل از عنصر خط، به‌گونه‌ای ابهام‌آمیز فضا را درگیر می‌کنند. در ادامه مروی خواهیم داشت بر این نمایشگاه.

نوای آکاردئون‌ها

دیوارها حائل‌اند، فضا می‌سازند؛ یا بهتر است بگوییم فضاها را از هم تفکیک می‌کنند. اما دیوارهایی که دانا ترسیم می‌کند سطوحی متشکل از تاخوردگی‌های مکرر هستند؛ نیرویی درون این فرم‌های آکاردئونی‌شکل جمع شده است که کاربری خنثی و فرمان‌بر آنها را به‌پرسش می‌کشد. فضاها به چه هدفی از هم تفکیک می‌شوند؟ پیرو کدام اراده؟ چه کسانی از این مرزکشی‌ها بیشتر منتفع می‌شوند؟ بیان طعنه‌آمیز هنرمند صراحت و سرسختی مرزها را به‌سخره می‌گیرد. او با به‌کارگیری طراحی و سطوح رنگیِ کمینه‌گو توجه مخاطب را بیشتر به این تاخوردگی‌ها و نیروی جمع‌شده درون آن‌ها جلب می‌کند. اما تخطی هنرمند از چارچوب بازنمایی در نقاشی فراتر می‌رود؛ او با به حرکت درآوردن نقاشی‌ها -نشاندن یکی کنار یا روی دیگری- کلاژ درست می‌کند. به این ترتیب، حرکت آکاردئون‌ها نوای قدرتمندی را بر پا می‌کند که قاب چوبی هر اثر را به پیروی و اطاعت وا‌می‌دارد؛ دیوارها دیگر ساکن و فرمان‌بر نیستند، بلکه تجمع نیروی آنها خاصیت فرمان‌دهی پیدا کرده و نظم کلاسیک قاب‌های چوبین را در هم شکسته است. به‌جای قاب‌های چهارگوش متین و استوار متداول، دانا جعفری چندضلعی‌های غیرمنتظمی را ارائه کرده است که هر کدام جهت متفاوتی دارند. موتور اراده‌ی هنرمند این دیوارها را به‌ جنبش و جابه‌جایی واداشته و به این ترتیب، نمای کلی تابلوها در کنار یکدیگر بر دیوار گالری، نمایی پویا و پرجنب‌جوش شده است.

پل‌ها

بر دیوار دیگر گالری، می‌بینیم که هر سطح آکاردئونی‌شکل، با چرخش حول یک محور فرضی فضایی بسته را ساخته است. هر اثر متشکل است از دوتاییِ سلول‌های خاکستری‌رنگ (هر یک بر سطحی جداگانه) در میان زمینه‌ی مشکی. اینجا هم قاب‌های چوبین دوباره تحت تأثیر حرکت متضاد دو سطح (به پایین و بالا) قرار گرفته و اضلاع مستطیل فرضی شکسته شده‌اند. هنرمند با ترسیم این احجام از زاویه‌دید از بالا، توجه مخاطب را به خطوط ظریفی معطوف می‌کند که همچون پلی میان این دو حجم منفک ظاهر شده و آنها را از بام به هم متصل کرده‌ است.

بیان انتزاع‌گرایانه‌ی دانا جعفری، در وهله‌ی نخست نشانگر درگیری او با عناصر هنرهای تجسمی است؛ او با ساده کردن فرم‌ها و محدود کردن تنوع رنگی روی بازی میان این عناصر (خط، سطح، حجم و … ) تآکید می‌کند.

بازی اتصال دو سطح به یکدیگر، با چیدمان ردیف رقصانی از بوم‌های نقاشی‌شده، دو دیوار مجاورِ هم در مکعب گالری را نیز درگیر کرده است. مربع‌های منقش به سطح آکاردئونی، پل پیچ‌وتاب‌خورده‌ای از هارمونی رنگی خاکستری‌های متنوع میان دو دیوار گالری ساخته‌اند. به این ترتیب، بار دیگر ماهیت دیوار به‌عنوان حائل زیر سؤال می‌رود و اتفاقاً نقشی در تقابل مستقیم با کاربری معمولش پیدا می‌کند؛ ردیف دیوارهای تاخورده نه تفکیک، بلکه اتصال ایجاد می‌کنند.

Ad placeholder

اسکلت‌ها

در حجم‌ها، تنش میان برون و درون (پشت و جلوی حائل‌ها) به آتش‌بس ختم شده است. طراحی‌های سه‌بعدی فلزی در واقع، شاکله‌ی دیوارهایی فرضی را مشخص کرده‌اند که یا هنوز ساخته نشده‌، و یا از میان رفته‌اند و تنها اسکلتی از آن‌ها بر جا مانده؛ خطوط دوبعدی با ساختن حجم‌های سه‌بعدی، تنها ردی از حائل‌ها را مرئی کرده‌اند؛ دید مخاطب از هیچ طرف مسدود نشده و معنای پشت و جلو از اساس رنگ باخته است؛ فضای گالری همچنان یک کلیت واحد باقی مانده، بی آنکه تحت تأثیر مداخله‌ی نیرویی از بیرون قرار گرفته باشد.

هنرمند بر طاقچه‌ای که بر یکی از دیوارها زیر ردیف تابلوها قرار گرفته اتودهایی از فرآیند شکل‌گیری آثار نهایی را نیز قرار داده‌ است: دیوارهای شکننده‌ای از جنس کاغذ پوستی، حجم‌های کوچکی متشکل از میله‌های ظریف چوبین، و مربع‌های پارچه‌ای بالشتی‌شکلِ پرشده از الیاف که حرکت نخ و سوزن بر آن‌ها، خطوط درهم و نامنظمی را رسم کرده است؛ به‌گونه‌ای که گویی تجمع خطوط متقاطع بر سطح شیء، قاطعیت مربع را ابطال می‌سازد. به این ترتیب، هنرمند بر فرآیند و طول مدت شکل‌گیری دیوارهای معنازدایی‌شده تأکید می‌کند.

بیان انتزاع‌گرایانه‌ی دانا جعفری، در وهله‌ی نخست نشانگر درگیری او با عناصر هنرهای تجسمی است؛ او با ساده کردن فرم‌ها و محدود کردن تنوع رنگی روی بازی میان این عناصر (خط، سطح، حجم و … ) تآکید می‌کند. با توجه به تخت بودن اغلب سطوح رنگی، نرمی فرم‌ها (خصوصا فرمهای طاقی شکل)، مجاورت و تودرتویی قاب‌ها و برخی از هارمونی‌های رنگی، به‌نظر می‌رسد که او در این مسیر از هنر نگارگری ایرانی نیز تأثیر پذیرفته باشد. در وهله‌ی دوم، تأکید هنرمند بر واژه‌‌ی دیوار و استمرار او بر به‌کارگیری آن در مجموعه‌های متوالی، خوانش سیاسی و اجتماعی از آثار او را هرچه بیشتر واجد معنا می‌سازد. دانا به کمک انتزاع نقاشانه‌/ مجسمه‌سازانه‌ی خویش مقوله‌ی مرزکشی را مورد انتقاد قرار می‌دهد، مقوله‌‌‌ی مسئله‌سازی که امروزه همزمان در بافتار جفرافیای سیاسی، مباحث جنسیتی، نژادی و … موضوعیت دارد.

Ad placeholder