هشتمین دور انتخابات ریاست جمهوری در روسیه در روزهای ۲۵ اسفند / ۱۵ مارس تا ۲۷ اسفند / ۱۷ مارس برگزار شد.

ولادیمیر پوتینِ ۷۲ ساله که در ۲۳ سال گذشته رهبری روسیه را بر عهده داشته است در این انتخابات، همچون دوره‌های قبل، از سوی «روسیه متحد»، حزب حاکم بر این کشور، کاندیدا شده بود. این حزب در حال حاضر ۵۱ درصد از ۴۵۰ کرسی دوما را در اختیار دارد. کاندیدای دوم، نیکولای خریتونوفِ[1] ۷۶ ساله از نمایندگان حزب کمونیست روسیه بود که با حدود ۱۹ درصد آرا در دوما اصلی‌ترین رقیب «روسیه متحد» محسوب می‌شود. کاندیدای سوم، لئانید سلوتسکیِ[2] ۵۶ ساله از نمایندگان حزب لیبرال دموکرات روسیه در دومای روسیه است که از زمان مرگ ولادیمیر ژرینوفسکی[3] در ۲۰۲۲ رهبری این حزب را هم بر عهده دارد، حزبی که ۷,۶ درصد صندلی‌های دوما را اشغال کرده است و نفر چهارم، ولادیسلاو داونکوفِ[4]  ۴۰ ساله، از نمایندگان «اتحادیه نیروهای سیاسی مترقی» در دوما است که از دو حزب «مردم جدید» و «حزب رشد» تشکیل شده و در حال حاضر شش درصد صندلی‌های دوما را در اختیار دارد.

طبق آمار رسمی، از ۱۱۲ میلیون نفر واجد شرایط شرکت در این دوره از انتخابات، ۸۷ میلیون در انتخابات شرکت کرده و ۷۶ میلیون نفر به پوتین رأی دادند. منتقدان رژیم حاکم بر روسیه دلایل متعددی مبنی بر غیرقانونی بودن این انتخابات ارائه می‌دهند. به عنوان مثال اِعمال ۵۲ تغییر در قانون اساسی در ظرف شش سال گذشته، از جمله حذف قانون نظارت مرسسات ناظر غیر وابسته به کاندیداها بر انتخابات و نیز حذف قانون منع کاندیداتوری رئیس جمهوری بعد از خاتمه‌ی دو دوره‌ی ریاست جمهوری. از دیگر موارد مورد انتقاد می‌توان به تعداد آراء اعلام شده از مناطق الحاقی در شرق اوکراین به روسیه از زمان شروع «عملیات ویژه‌ی نظامی» در فوریه ۲۰۲۲ اشاره کرد. روسیه به طور کامل بر این مناطق تسلط نداشته، هیچ لیستی از تعداد واجدین شرایط در این مناطق ارائه نکرده و هیچ نظارت مستقلی بر رأی‌گیری در این مناطق وجود نداشته اما تعداد آراء این مناطق حدود چهار میلیون اعلام شده است. منتقدان این انتخابات همچنین به سکوت مقامات روسیه در رابطه با گزارش‌های مستند متعدد از شهرهای مختلف روسیه اشاره می‌کنند که نتایج واقعی شمارش آراء را کاملاً مغایر با ارقام اعلام شده نشان می‌دهند.

الکسی ونیدیکتوف[5] مورخ و ژورنالیست روس در زمینه این انتخابات می‌گوید:

از نظر من ۱۰ میلیون از آراء پوتین قابل توجیه نیست؛ از جمله آراء مناطق الحاقی و نیز آراء مناطقی که اصطلاحاً «سلطان نشین» نامیده می‌شوند، به عنوان مثال جمهوری‌های چچن و داغستان میزان رأی به پوتین را حدود ۹۸ تا ۹۹ درصد اعلام کرده‌اند. علاوه بر آن، نتایج این دوره از انتخابات مسکو را نیز به یک «سلطان نشین» تبدیل کرده است؛ میزان رأی مسکویی‌ها به پوتین در سال ۲۰۱۲، ۴۶ درصد و در سال ۲۰۱۸، ۵۲ درصد بوده است. امسال ۹۹ درصد اعلام شده است! چنین چیزی محال است.

به گفته‌ی او «حداقل ۱۵ درصد از واجدان شرایط شرکت در انتخابات (حدود ۱۷ میلیون نفر) که ضدجنگ در اوکراین بودند در این انتخابات از داشتن کاندیدا محروم شدند.» حتی از کاندیداتوری چهره‌ای کاملاً گمنام همچون باریس نادیژدین[6] جلوگیری شد، چرا که به دلیل مخالفت‌های آشکار با این جنگ کمپینش برای جمع‌آوری امضا جهت اعلام کاندیداتوری در این دوره از انتخابات با استقبال فراوانی روبه‌رو شده بود. ولادیمیر سالاویوف[7]، از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های طرفدار رژیم حاکم بر روسیه، در تهدید کسانی که در صف‌های طولانی ایستاده تا از کاندیداتوری نادیژدین حمایت کنند گفت: «عجب احمق‌هایی هستین! خب، ما حالا شما رو تک تک به اسم و مشخصات می‌شناسیم».

با این حال یک هفته قبل از شروع انتخابات دمیتری پِسکوف[8]، مشاور مطبوعاتی ولادیمیر پوتین، اعلام کرد: «روسیه از بهترین مدل دموکراسی برخوردار است». پرسش مهم این است که چرا رژیم روسیه بر دموکرات خواندن خود این چنین اصرار دارد؟

یکاترینا شولمن[9] پژوهشگر امور سیاسی معتقد است «سیستم‌های خودکامه به دو دلیل اصلی به انتخابات و برگزاری به موقع و دقیق آن نیاز دارند. یک: تأکید بر کارآمدی و قابل اعتماد بودن سیستم بوروکراسی خود. دو: حفظ و تقویت ارتباط با شهروندان حامی نظام. به این معنی که آنان باید به پای صندوق‌ها بیایند، انتخابِ درست را انجام بدهند و از نتایج انتخابات رضایت کسب کنند تا به‌ این‌ ترتیب چرخه‌ی اعتماد بین حاکمیت-ملت بازتولید شود. برعکس، مخالفان حاکمیت نباید در انتخابات شرکت کنند، به نتیجه‌ی نامطلوب باید تن دهند و عدم رضایت در آنان مرتب بازتولید شود. بنابراین اگر حکومتِ خودکامه نتیجه‌ی انتخابات را از قبل در جیب دارد باید طوری سیاست‌گذاری کند که این نتیجه از طرف طرفدارانش پذیرفته شود حالا اگر نه با رضایت کامل لااقل به طور نسبی. بنابراین چندین هفته قبل و بعد از انتخابات جامعه باید در آرامش باشد و علاوه بر آن، با خبرهای خوب شارژ شود.»

شولمن ادعا می‌کند که به همین دلیل مرگ الکسی ناوالنی[10] دقیقاً چهار هفته قبل از این انتخابات اتفاق می‌افتد، «چرا که تفکر استالین بر حاکمیت روسیه مسلط است که معتقد بود “با از بین بردن فرد مشکل از بین می‌رود”. بنابر این از نگاه استالینی، مرگِ دشمنِ شماره‌ی یک پوتین باید به برانگیختن شور انتخاباتی در جامعه منجر می‌شد».

گزارش ایوان شوکشین[11]، پژوهشگر شناخته‌شده روس در زمینه‌ی نظارت بر انتخابات، نقطه نظرات شولمن را تأیید می کند. شوکشین با استفاده از روش شپیلکین[12] به بررسی تعداد آراء دستی در این انتخابات پرداخته و ادعا می‌کند نتایج اعلام شده حدود ۲۲ میلیون رأی از واقعیت فاصله دارد. البته در این تحقیق چهار میلیون رأی اعلام‌شده مربوط به مناطق الحاقی به روسیه لحاظ نشده است. به عبارتی، براساس تحقیق شوکشین، تعداد شرکت‌کنندگان در این دوره از انتخابات حدود ۶۵ میلیون، یعنی ۶۰ درصد کل واجدان شرایط بوده است.

دیمیتری اُرِشکین[13]، پپژوهشگر مسائل سیاسی، معتقد است: «شرکت ۵۸ تا ۶۰ درصدی در این انتخابات به واقعیت جامعه روسیه نزدیک است.» طبق گزارش شوکشین از آن‌جایی که این ۲۲ میلیون رأی مورد اختلاف به آراء پوتین اضافه شده است بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که تعداد آراء واقعی او حدود ۵۴ میلیون بوده است. به عبارتی، بیش از ۸۰ درصد شرکت‌کنندگان در این انتخابات به پوتین رأی داده‌اند. نتیجه‌ی این گزارش با داده‌های مراکز نظرسنجی افکار عمومی در داخل روسیه از جمله لِوادا سِنتِر [14]مطابقت دارد که میزان حمایت عمومی از عملکرد ولادیمیر پوتین را در ماه فوریه سال جاری حدود ۸۶ درصد اعلام کرد.

حداکثر ۲۰ درصد روس‌ها مخالف «عملیات ویژه‌ی نظامی» در اوکراین هستند و حداقل ۲۰ درصد جمعیت روسیه از جنگ در اوکراین حمایت کرده آن را نه حمله بلکه دفاع از وطن در برابر تهدید غرب و ناتو تلقی می‌کند. چنین نگاهی حاصل احیاء ایدئولوژی «ایده روسی» در ۲۰ سال گذشته است که از ارتدوکس روسی الهام می‌گیرد. روس‌های ارتودکس از زمان سقوط امپراتوری روم شرقی (بیزانس) در قرن پانزدهم همواره خود را وارثان حقیقی عیسی مسیح و برتر از پیروان دیگر فرقه‌های مسیحیت در غرب دانسته و روسیه و پایتختش را مقدس می‌پنداشتند.[15] این اندیشه نه تنها در میان کلیسا و عوام بلکه در بین متفکران روسیه هم طرفداران فراوانی داشته است. به عنوان مثال داستایوفسکی معتقد بود نجات دنیا فقط به دست روس‌ها ممکن است چرا که این خواست الهی است که وظیفه‌ی متحد کردن تمامی ملل جهان و هدایت آنان به سوی هدف نهایی برعهده‌ی روس‌ها باشد.[16]

عموم روس‌ها عمیقاً معتقدند که شکست آلمانِ فاشیستی در جنگ جهانی دوم به دست آنها انجام شده است. آنها این پیروزی را مرحله‌ای دیگر از تحقق رسالت تاریخی خود و در ادامه‌ی مقاومت‌شان در برابر مغول‌ها و جلوگیری از بسط نفوذ آنها به غرب و نیز شکست دادن ناپلئون در اوایل قرن نوزدهم تلقی می‌کنند. به همین دلیل، جامعه روسیه، علی‌رغم گذشت هشت دهه، هنوز آماده‌ی نقد جنگ جهانی دوم و نقد عملکرد استالین در آن جنگ نیست و از طرفی شعله‌ی نفرت و خشم عمومی از میخاییل گورباچوف[17]به عنوان مقصر اصلی فروپاشی قدرت بی‌بدیل روس‌ها در دوران شوروی همچنان شعله‌ور است. به عبارتی، پوتین که بعد از استالین در حال تجربه‌ی طولانی‌ترین دوران رهبری در روسیه معاصر است همان مدل حاکم بر افکار عمومی در دوران شوروی را بر روسیه احیاء کرده و همانند او از حمایت اکثر روس‌ها برخوردار است.

حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر پوتین سه‌چهارم آراء را داشته است چه نیازی به رأی‌سازی به شکلی بی‌سابقه بوده است؟ از نظر اُرِشکین سیستم حاکم بر روسیه برخلاف ادعایش کار‌آمد نیست به این معنی که کرملین میزان آراء درخواستی از مناطق را احتمالاً حدود ۸۰ درصد اعلام کرده است و ابتکار عمل در دست فرمانداران و مسئولان محلی بوده که به دلیل رقابت در نشان دادن میزان وفاداری به مرکز و اثبات کارایی خود نتایج آراء را طوری ساخته‌اند که در مناطقی همچون چچن رأی پوتین ۹۹ درصد اعلام شده است. بنابراین در این سیستم ناکارآمد آمار و اطلاعات غیرواقعی به مرکز داده می‌شود و مرکز خوب می‌داند آنچه دریافت کرده ساختگی‌ست از این رو احتمالاً حتی کرملین انتظار ۸۷ درصد رأی به پوتین را نداشته است.

اُرِشکین معتقد است «هم کرملین و هم فرمانداران مناطق مختلف روسیه به‌خوبی می‌دانند انتخابات واقعی نیست بلکه در واقع ابزاری‌ست برای به‌نمایش گذاشتن میزان کاریزمای رهبر. به ذهن فرمانداران و مسئولان محلی حتی خطور نکرده که کسی می‌تواند با پوتین وارد رقابت شود و احتمالاً او را شکست بدهد. پس علت اصلی این ارقام فقط نشان دادن تصویری بزرگتر از یک رهبر محبوب است. تصویر هر ملتی از رهبر ایده‌آل متفاوت است. برای روس‌ها بسیار مهم است رهبر خود را قهرمانی شکست‌ناپذیر تصور کنند از جنس فولاد. آنها پوتین را با رأی قاطع ۸۷ درصد پیروز این انتخابات می‌بینند. برای این اکثریت حتی کوچکترین اهمیتی ندارد که ممکن است تقلبی صورت گرفته باشد. در نگاه آنان حتی اگر تقلب صورت گرفته ولی مقاومتی انجام شده پس واقعاً پوتین شکست‌ناپذیر است. باید به‌طور واقعی به جامعه‌ی روسیه نگاه کرد. بی‌تردید تفکر قرون وسطایی بر جامعه روسیه حاکم است تفکری که در اروپا قابل درک نیست. نوع اعلام نتایج این انتخابات یک چرخش بزرگ به طرف شرق بود و فاصله گرفتن از غرب و هیچ تضمینی نیست که این مدل تداوم پیدا نکند چنانکه مدل کره‌ی شمالی و یا ترکمنستان دارد کار می‌کند. از نظر عموم مردم پوتین توانسته است مشکلات اقتصادی را کنترل کند، صدای آن اقلیت سه‌ ـ چهار درصدی را خفه کند، خوشبختانه شانس آورده و مزاحمی همچون ناوالنی به مرگ طبیعی از سر راهش کنار رفته، گفته بود ۸۰ میلیون رأی دارد، معلوم می‌شود حتی شکسته نفسی می‌کرده و طرفداران بیشتری دارد، این پیروزی باعث تحکیم بیشتر وحدت ملی شده، پس همیشه حق با پوتین است، پس او رهبری قدرتمند و قابل اعتماد است. به عبارتی، از نظر اکثریت روس‌ها اهمیت ندارد آیا این قدرت از طریق اعمال زور به دست آمده یا واقعی است. به هیچ‌وجه اهمیت ندارد. مهم آن است که پوتین قهرمانی شکست‌ناپذیر است».

اُرشکین تأکید می‌کند: «درک واقعیت روسیه مهم است و هر تفسیری که اکثریت روس‌ها را ضدپوتین و آماده برای شورش علیه حاکمیت و استقبال از نیروهای آلترناتیو معرفی کند قطعاً تفسیری اشتباه از این جامعه ارائه می‌دهد. حتی شخصیت‌ها و احزاب سیاسی آماده‌ی دفاع از آراء خود نیستند‌؛ دوانکوف در این انتخابات حدود ۱۲-۱۰ درصد رأی واقعی داشت. در حالی که حدود سه‌چهارم آراءاش را دزدیده‌اند او راضی و لبخندزنان در مهمانی شام پوتین شرکت می‌کند! پس همین یک نمونه تأییدی است بر تصور عامه از پوتین به‌عنوان رهبری شکست‌ناپذیر. هر چقدر جامعه‌ای ابتدایی‌تر، چنین نمادهایی قوی‌تر. بنابراین این ذهنیت و تصور از پوتین در بین روس‌ها به حل مشکلات و بقای حکومت او به‌شدت کمک می‌کند، اگر چه به بهای بازگرداندن روسیه به ۱۰۰-۱۵۰ سال پیش و حتی عقب‌تر».

ناظران چهار سناریوی اصلی برای روسیه‌ی پس از این انتخابات پیش‌بینی می‌کنند: حکومت طولانی مدت پوتینی، تشدید موج دموکراسی‌خواهی در شهرهای بزرگ، گسترش جنبش ناسیونالیستی در مناطق دورافتاده‌تر، و تجدید تمایلات جدایی‌طلبی در جمهوری‌های مختلف روسیه.

در مورد سناریوی اول اُرشکین معتقد است «نتیجه این انتخابات چشمان همه را به روی واقعیت باز کرد؛ تلاش پوتین در ۲۳ سال گذشته سیستم حکومتی را در روسیه از بین برده در عوض حکومتی فردی از نوع قرون وسطایی احیاء کرده است. همه می‌دانند، و نخبگان سیاسی _اقتصادی روسیه بیشتر و بهتر از بقیه، که فاتحه‌ی انتخابات در روسیه خوانده شده و امکان تغییر رژیم از طریق صندوق‌های رأی دیگر نیست. تا پوتین هست این نوع حکومت خواهد بود و اگر او به هر دلیلی کنار برود کسی در رأس حکومت قرار می‌گیرد که نیروی بیشتری داشته باشد. یوگنی پریگوژن[18] در تابستان گذشته همین قصد را داشت که کشته شد. هیچ تضمینی نیست که پس از پوتین فرد بهتری جایگزین شود؛ می‌تواند شویگو[19] (وزیر دفاع روسیه) یا قدیروف[20] (رهبر جمهوری چچن) باشد.

بررسی سه سناریوی دیگر را به مقالات بعدی می‌سپاریم. اما به‌طور خلاصه می‌توان گفت که اقلیت ۲۰ میلیونی مخالف پوتین در ماه‌های اخیر حضور آشکارتری داشته است که در سه واقعه حمایت از کاندیداتوری باریس نادیژدین، به خاکسپاری الکسی ناوالنی، رهبر اپوزیسیون، و حمایت از فراخوان یولیا همسر ناوالنی برای تجمع در محل‌های رأی‌گیری در روز و ساعت خاصی به‌خوبی قابل مشاهده بود.

آنچه برای اپوزیسیون رژیم پوتین اهمیت داشت تعداد آراء به سه کاندیدای دیگر و آراء باطله بود با این امید که به رقمی بالاتر از انتخابات ریاست جمهوری قبلی (سال ۲۰۱۸) یعنی ۱۸ میلیون برسد. اگر چه تشکیل صف‌های طولانی در برابر سفارت‌خانه‌های روسیه در کشورهای مختلف دل مخالفان پوتین را گرم کرد، اما در عمل به هیچ نتیجه‌ای منجر نشد چرا که حدود ۴۰ درصد واجدان شرایط به پای صندوق‌های رأی نرفتند. شولمن می‌گوید:

این تاکتیکی است که در ۱۶ سال گذشته از طرف اپوزیسیون رژیم ایران دنبال شده است. هدف این تاکتیک زیر سوال بردن مشروعیت نظام، سوق دادن آن به طرف سرکوب به‌عنوان تنها ابزار حفظ قدرت، و در نتیجه بسیج خشم عمومی در برابر نظامی سرکوبگر است.»

شولمن معتقد است «اشکال این تاکتیک خالی کردن میدان برای نیروهای محافظه‌کارتر و رادیکال‌تر است در حالی که هنوز هیچ نشانه‌ی واقعی از احتمال سقوط رژیم ایران دیده نمی‌شود.» او اضافه می‌کند «البته ایران نسبت به روسیه از جمعیتی بسیار جوان و پرانرژی‌تر برخوردار است که سرکوب را برنمی‌تابد.»

باید این نکته‌ی مهم را هم به تحلیل شولمن اضافه کرد که جامعه‌ی روسیه وارث ارتدوکس روسی است که در دوران استالین احیاء شد. بنابراین مخالفان پوتین هنوز عمدتاً از میان روشنفکران و دموکراسی‌خواهان هستند. ولادیمیر پاستوخوف[۲۱]، پژوهشگر دانشگاه UCL لندن معتقد است سه واقعه‌ی یاد‌شده نشانه‌ی آغاز جنگ داخلی در روسیه است، جنگی هنوز سرد. به اعتقاد او گفتمان “وطن در خطر است” که در سال ۲۰۱۴ به الحاق شبه‌جزیره‌ی کریمه به روسیه منجر شد پوتینیسم را نجات داده و ملت را گرد رهبر جمع کرده است.

با این حال پوتین بی‌تردید متوجه است که هدفش برای تصرف اوکراین و الحاق آن به روسیه ناموفق بوده است، ناتو بیش از پیش در حال گسترش است، تحریم‌های اقتصادی روزبه‌روز افزایش می‌یابد و سطح درآمد دولت مرتباً کاهش. هزینه‌ی جنگ روزبه‌روز بیشتر شده و ارزش روبل افت می‌کند. بنابراین او برای حفظ نظام خود، سرپوش نهادن بر ناکامی‌هایش و سرکوب هر صدای مخالف، بر تصویر خود به‌عنوان قهرمانی همواره پیروز و شکست‌ناپذیر در میان عامه‌ی روس‌ها به‌شدت نیازمند است.

پوتین به پشتوانه‌ی رأی ۸۷ درصدی خود آن اقلیت چند درصدی را بیش از پیش خائن، دشمن مردم، و در خدمت غرب معرفی خواهد کرد. به‌زودی موج سرکوب تشدید خواهد شد و دسترسی به اطلاعات آزاد به‌شدت محدود.

پوتین در ماه‌های اخیر بر اهمیت جوان‌گرایی و استفاده‌ی بهینه از قهرمانان جنگ اوکراین بارها تأکید کرده است. بنابراین حذف نخبگان اقتصادی و سیاسیِ آگاه که با مشکلات متعدد این سیستم به‌خوبی آشنایی داشته و راه‌کارهای رهبر را مخالف منافع ملی کشور می‌یابند به‌زودی سرعت خواهد گرفت و به جای آنها از نیروهای جوان‌تر با سطح درک و آگاهی کمتر از مناطق دورافتاده ولی به مراتب متعهدتر استفاده خواهد شد.

اما از سوی دیگر عواقب جنگ با اوکراین از جمله بالا رفتن تعداد قربانیان، افزایش تحریم‌های غرب، افت بیشتر سطح زندگی مردم در مناطق محروم روسیه زمینه را برای نزدیکی جریان دموکراسی‌خواهی با ناسیونالیست‌های روس هموارتر خواهد کرد که نشانه‌هایی از آن در قضیه‌ی همدردی عمومی با خانواده‌ی ناوالنی به‌خوبی قابل مشاهده بود.

طبق داده‌های لِوادا سِنتِر، پاسخ مصاحبه‌شوندگان در مورد نوع واکنشی که آنها در رابطه با مرگ ناوالنی در اطرافیان خود مشاهده کرده‌اند عبارت است از: هفت درصد عصبانیت، شش درصد شوک، ۲۲ درصد همدردی و تأسف، پنج درصد سردرگمی، پنج درصد احساس رضایت و ۵۵ درصد اعلام کرده‌اند که هیچ‌گونه احساس (عکس‌العمل) خاصی مشاهده نکرده‌اند و یک درصد از مصاحبه‌شوندگان در پاسخ دادن مردد بوده‌اند. به عبارتی، ۴۰ درصد از مصاحبه‌شوندگان، علی‌رغم فضای امنیتی شدید حاکم بر جامعه‌ روسیه، آشکارا از مشاهداتی کاملاً همسو با احساسات طرفداران الکسی ناوالنی سخن گفته‌اند.

الکسی وندیکتوف معتقد است که «ولادیمیر پوتین به نتایج نظرسنجی‌های عمومی اهمیت فراوانی می‌دهد». بنابراین نزدیکی دموکراسی‌خواهان و ناسیونالیست‌های روس خطری بزرگ برای پوتین محسوب می‌شود، چراکه حمایت ناسیونالیست‌ها از پوتین تا زمانی ادامه دارد که او قهرمانی شکست‌ناپذیر جلوه کند. به‌عبارت بهتر، اولویت اول پوتین در دوره‌ی جدید ریاست جمهوری چیزی نخواهد بود الا پیروز بیرون آمدن از جنگ با اوکراین. 


مژگان صمدی پژوهشگر مسائل فرهنگی روسیه است.

پانویس‌ها:


[1] Nikolay Kharitonov

[2] Leonid Slutsky

[3] Vladimir Zhirinovsky

[4] Vladislav Davankov

[5] Alexei Venediktov

[6] Boris Nadezhdin

[7] Vladimir Solovyov

[8] Dmitry Peskov

[9] Ekaterina Schulmann

[10] Alexei Navalny

[11] Ivan Shukshin

[12] Shpilkin Method 

[13] Dmitry Oreshkin

[14] Levada Centre

[15] See Duncan Peter J.S. (2000). Russian Messianism: Third Rome, revolution, Communism and after, Routledge.

[16] See Gorskii, V. (1970). ‘Russkii messianizmn i novoe natsional’noe soznanie’, Vestnik R. Kh. D., no. 97. Available at: URL:file:///C:/Users/aryan/Downloads/1970%20%C2%B93%20(97).pdf

[17] Mikhail Gorbachev

[18] Yevgeny Prigozhin

[19] Sergei Shoigu

[20] Ramzan Kadyrov

[21] Vladimir Pastukhov