قصهی پشت هشتگ «ما سلیطهایم» به داستان زن جوانی در درمانگاهی در قم برمیگردد که درحالیکه با روسریِ افتاده بر شانههایش روی زمین نشسته و نوزاد بیمارش را در بغل دارد متوجه عکسبرداری آخوندی از خود میشود. زن جوان به سوی آخوند میرود و به او میگوید که از من عکس گرفتهای باید گوشیات را به من بدهی. آخوند مقاومت میکند و زن جوان دوباره تکرار میکند که گوشیات را به من بده. هرچه آخوند بیشتر مقاومت میکند، زن جوان هم محکمتر روی خواستهاش میایستد. در رفتار آخوند ترس و تزلزل دیده میشود، زن اما مطمئن و بیباک است. کلام زن ملتمسانه نیست. او از آخوند خواهش نمیکند که عکساش را پاک کند، بلکه میگوید: «ببینم گوشیت رو (گوشیت رو بیار بالا)».
موج #ما_سلیطهایم
بعد از حمایت عمومی از این زن جوان، که با هشتگ «مادر قمی» خودش را نشان داد، طرفداران حکومت عنوان «سلیطه» را، که بهصورت تاریخی و دایرهالمعارفی یک فحش در مورد زنان است، در مورد این زن جوان به کار بردند. اینبار موج جدیدی با هشتگ «ما سلیطهایم» در فضای مجازی شکل گرفت که در آن زنان و بعضاً مردان در حمایت از مادر قمی خودشان را سلیطه خواندند. موج جدید «ما سلیطهایم» مخالفت عدهای را برانگیخت عموماً با این استدلال که واژهی سلیطه، بهعنوان یک فحش، برازندهی جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیست و پیوستن به این کارزار بازی در زمین حکومت است نه جنبش.
اما چرا این ادعا نادرست است؟ و چرا، کاملاً برعکس، کارزار «ما سلیطهایم» با شعار «زن، زندگی، آزادی» موافقت کامل دارد؟
نگاه کوتاهی به فرهنگهای لغت و ضربالمثلهای فارسی بهسرعت از فرهنگ مردسالار پشت این واژه پرده برمیدارد. در فرهنگ معین، فرهنگ آنندراج، و لغتنامهی دهخدا سلیطه به معنای زن زباندراز است و زنی که تسلط بر مرد را میجوید. درحالیکه، همین لغت بدون تای تأنیث به معنای مردی است که کلاماش فصاحت دارد. به قول ناظمالاطبا، مدح است برای مرد و ذم است برای زن. در ضربالمثلی فارسی، گفته میشود که سلیطه زن «بیقلاده» است.
سلیط و سلیطه
سلیطه یک دشنام است، اما در جامعهای که بنیان آن بر مردسالاری است و نه بر ارجگذاری بر زن و ارزشهای زنانه. یک جامعهی مردسالار است که سلطهی مرد را بر زن در گفتوگو و نزاع میپذیرد و مردی را که افسار گفتوگو و نزاع را در دست دارد مدح میکند و او را سلیط میخواند. در حالیکه، در موقعیت مشابه، زن بهخاطر اینکه کنترل گفتوگو و نزاع را در دست دارد سلیطه خوانده میشود یا آنطور که در مثل آمده چونان سگی بیقلاده.
اما اگر موقعیت را تغییر دهیم و جامعهای را فرض کنیم که نه بر برتری مرد که بر برابری جنسیتی بنا شده است، آنگاه برای چنین جامعهای بین سلیط و سلیطه تفاوتی نیست، چراکه هم مرد و هم زن، هر دو، به یکسان و بدون پیشداوری میتوانند هدایتگر بحث و نزاع باشند. برای جامعهای که مردسالار نباشد، سلیطه دیگر یک فحش نیست، چراکه زنِ سلیطه را در گفتوگو و نزاع در موقعیت برابر با مرد سلیط قرار میدهد. به همان اندازه که مردی میتواند کنترل گفتوگو و نزاع را در دست داشته باشد، زن هم میتواند. زن هم میتواند از خودش دفاع کند. درواقع، او در دفاع از خود مستقل عمل میکند و کسی بهجایش از او دفاع نمیکند.
کارزار «ما سلیطهایم» بهخاطر حمایتاش از استقلال و حق دفاع زن از خود و مخالفتاش با مردسالاری و تبعیض جنسیتی دقیقاً همسو با «زن، زندگی، آزادی» است. کسیکه خودش را مدافع «زن، زندگی، آزادی» میداند نمیتواند با کارزار «ما سلیطهایم» مخالف باشد، چراکه هم جنبش و هم کارزار بنیادهای جامعهی مردسالار و نابرابری جنسیتی را هدف قرار دادهاند. کارزار «ما سلیطهایم» به هیچ معنا بازیکردن در زمین حکومت نیست، که اتفاقاً با ایستادگیاش در برابر فرهنگ سلطه، که حکومت مبلغ آن است، زمین حکومت را لگدکوب میکند. هم «زن، زندگی، آزادی» و هم «ما سلیطهایم» بر رهایی از سلطه تأکید دارند و شکستن سلطه مقدمهی رسیدن به آزادی است، که یکی از سه حرف اصلی جنبش است. زن سلیطه زنی است که سلطهی مرد را بر خودش نمیپذیرد و این همان آزادگیای است که در روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» وجود دارد. روح ضد سلطهی این کارزار تناقض حرف کسانی را که معتقدند «ما سلیطهایم» با شعار «هیز تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم» مشکل دارد آشکار میکند، زیرا زن سلیطه به معنایی که روشن شد، یعنی زنی که در برابر سلطهی مردانه مقاومت میکند، همان زن آزاده است. سلیطه زنی است که میخواهد خودش را از سلطهی جامعهی مردسالار آزاد کند، مانند مادر قمی: یک زن آزاده.