یکی از اتفاق‌های مهم دهه‌ی ۳۰ که می‌توان از آن به عنوان نقطه‌عطفی در تاریخ سینمای ایران یاد کرد، ورود یک زن به عرصه‌ی فیلمسازی‌ست: شهلا ریاحی در دورانی که زنان برای تحصیل در مدرسه‌ی سینمایی و یا بازی در سینما با ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های بسیاری مواجه بودند فیلم «مرجان» را می‌سازد. ارزش و اهمیت فیلم مرجان فقط به خاطر این نیست که زنی قدم به دنیای فیلمسازی می‌گذارد که کاملا در انحصار مردان قرار دارد و مسیر را برای زنان پس از خود باز می کند، بلکه در میان انبوه فیلمفارسی‌هایی که زنان نقش‌های حاشیه‌ای دارند و زیر سایه قهرمانان مرد هستند، با جسارت نقش اصلی قصه را به یک زن می‌دهد و داستان را از زاویه‌دید او روایت می‌کند.

نام اصلی شهلا ریاحی، قدرت‌الزمان وفادوست است که پس از بازی در اولین تئاترش، عنوان هنری شهلا ریاحی از سوی همسرش به او داده می‌شود. شهلا ریاحی در ۱۴ سالگی با اسماعیل ریاحی ازدواج می‌کند که فارغ‌التحصیل رشته ادبیات فارسی، نویسنده مطبوعات و سردبیر مجله روشنفکر بود و به عنوان فیلمنامه‌نویس و کارگردان در سینما فعالیت داشت. شهلا ریاحی در ۱۷ سالگی به پیشنهاد و تشویق همسرش وارد دنیای تئاتر می‌شود. خانواده سنتی‌اش با ورود او به تئاتر مخالف بودند و او را تهدید می‌کنند یا باید تئاتر را کنار بگذارد یا طلاق بگیرد و یا او را می‌کشند. شهلا ریاحی تعریف می‌کند بعد از ورودش به سینما همه‌ی خانواده‌اش سیاه می‌پوشند و می‌گویند قدرت‌الزمان مرده است و دیگر برای ما وجود ندارد.

اما شهلا ریاحی با عصیان علیه رسوم و سنت‌هایی که زن را فقط در اندرونی خانه می‌پسندید، به کارش در تئاتر ادامه می‌دهد. اولین تئاترش با عنوان «سیاست‌های هارون‌الرشید» به کارگردانی معزالدیوان فکری است که در تئاتر تهران که زیر نظر محمد دهقان اداره می‌شد، به اجرا می‌رود. تئاتر بعدی‌اش «دختر ولگرد» بارها روی صحنه می‌رود و موجب محبوبیت او می‌شود. در سال ۱۳۳۰ با بازی در فیلم «خواب‌های طلایی» به کارگردانی معزالدیوان فکری وارد سینما می‌شود و بعد از آن در فیلم‌های مختلفی همچون «گدایان تهران»، «درشکه‌چی»، «جاده‌ی مرگ»، «چرخ و فلک» و «خانه خراب» بازی می‌کند.

نام شهلا ریاحی در سال ۱۳۳۵ به خاطر فیلم «مرجان» به عنوان کارگردان بر سر زبان‌ها می‌افتد. در تاریخ سینمای ایران از او به عنوان اولین فیلمساز زن یاد می‌کنند اما پژوهشگران سینمایی، فیلم را محصول کارگردانی جمعی می‌دانند و در تیتراژ فیلم‌ نیز نامی از کارگردان نوشته نشده است. شهلا ریاحی می‌گوید: «به احترام پیشکسوتی محمدعلی جعفری نامم را به عنوان کارگردان مطرح نکردم و فقط در تیتراژ نوشتم که تهیه‌کننده: شهلا.»

فیلمنامه را  دکتر منوچهر کی‌مرام بر اساس داستانی از محمد عاصمی می‌نویسد، شهلا ریاحی نقش اصلی زن را در کنار محمدعلی جعفری در فیلم بازی می‌کند، احمد شیرازی فیلمبرداری و دکوپاژ و تدوین کار را بر عهده می‌گیرد و شهلا ریاحی با پیدا کردن سرمایه‌گذار و پذیرفتن مسئولیت تهیه فیلم، امکان ساخت آن را فراهم می‌کند. شهلا ریاحی درباره تهیه فیلم می‌گوید:

آن زمان فیلم‌ها رفته بود روی بزن بزن و رقص و چیزهای دیگه. تهیه‌کننده‌ها زیر بار مسئولیت این فیلم نرفتند. من فیلمنامه را خوندم و خوشم آمد. با سرمایه‌گذاری کی از نزدیکانمان این فیلم را خودم قبول کردم و دست‌اندرکار شدم.

Ad placeholder

اولین تجربه فیلمسازی شهلا ریاحی به آخرین تجربه او بدل می‌شود

فیلم در هجدهم شهریور ۱۳۳۵ در سینماهای پارک، خورشید و دیانا اکران می‌شود و هرچند مورد توجه منتقدان قرار می‌گیرد اما در گیشه شکست می‌خورد. در همان دوران منتقد مجله «ستاره سینما» بر این موضوع که فیلم به سنت فیلمفارسی تعلق ندارد و تجاری به حساب نمی‌آید، تأکید می‌کند و می‌نویسد «دو هنرمند محبوب شهلا ریاحی و منوچهر کی‌مرام دور از جریان تجاری و خرده فرمایشات صاحب‌کار و تضییقات و تحمیلاتی که در استودیوهای ما رواج دارد، دست به دست یکدیگر دادند و فیلمی را آغاز نموده‌اند.» اما همین پرهیز از کلیشه‌های رایج و تمرکز بر زاویه‌دید زنانه در فیلم باعث عدم موفقیت آن می‌شود. هرچند دلیل دیگری نیز برای ناکامی فیلم در گیشه مطرح شده است. این‌که در همان نخستین روزهای اکران فیلم، عده‌ای از نویسندگان مطبوعات که به خاطر گرایش سیاسی محمدعلی جعفری با او مشکل داشتند، نقدهای تندی علیه او و شهلا ریاحی می‌نویسند و به فیلم حمله می‌کنند. هرچند شهلا ریاحی و محمدعلی جعفری جواب مخالفان و منتقدان را می‌دهند اما درنهایت شهلا ریاحی فیلمسازی را کنار می‌گذارد و مرجان تنها فیلم او باقی می‌ماند و او ترجیح می‌دهد که به عنوان بازیگر به فعالیتش در سینما ادامه دهد. شهلا ریاحی می‌گوید:

سینماداران بعد از ساخت مرجان مرا مجبور کردند که حتما یک پرده موسیقی و رقص و آواز به آن اضافه کنم تا فروش فیلم تضمین شود. همین موضوع باعث شد سرخورده شوم و دیگر کارگرانی را ادامه ندهم.

متاسفانه از فیلم مرجان نسخه کاملی در دسترس نیست اما آنچه درباره فیلم می‌دانیم، این است که داستان پیرامون سرگذشت دختر جوانی در یک روستا شکل می‌گیرد. پدر مرجان که دست به دزدی زده است، توسط معلم مدرسه روستا زندانی می‌شود و وقتی مرجان برای ملاقات پدرش می‌رود، با معلم آشنا می‌شود و به هم دل می‌بندند. معلم، پدر مرجان را آزاد می‌کند و شروع به یاد دادن خواندن و نوشتن به مرجان می‌کند اما کدخدای روستا که قصد تصاحب مرجان را دارد، پدر مرجان را نسبت به رابطه او و معلم بدگمان می‌کند و با ارسال گزارش‌های دروغ به مقام‌ها، باعث انتقال معلم به جایی دیگر می‌شود. معلم از مرجان می‌خواهد که با او به شهر برود اما مرجان به اجبار پدرش مجبور به کوچ می‌شود. مدتی بعد او از طایفه‌شان فرار می‌کند و برای یافتن معلم به شهر می‌رود اما او را نمی‌یابد. پس از مدتی آوارگی و سرگشتگی شروع به کار در یک بیمارستان می‌کند و یک روز به طور اتفاقی معلم را در بیمارستان می‌بیند که همسرش را برای زایمان به آنجا آورده است. مرجان قصد دارد تا همسر معلم را بکشد و انتقام بگیرد اما بعد پشیمان می‌شود و نوزاد را به دنیا می‌آورد و به زندگی خودش پایان می‌دهد. 

فیلم بر مبنای تقابل روستا و شهر به عنوان یکی از بن‎مایه‌های رایج در آن دوران شکل می‌گیرد و هرچند مرجان با ترک روستا و طایفه و رفتن به شهر، عاقبت خوشی نمی‌یابد و درگیر عشقی ناکام و فرجامی تراژیک می‌شود اما فیلم تصویری از زن را نشان می‌دهد که با وجود سادگی و خامی‌اش می‌کوشد سواد بیاموزد و از محیط کوچک و بسته اطرافش فراتر برود و تن به ازدواج اجباری ندهد و برای خودش و سرنوشتش تصمیم بگیرد. ویژگی مهم فیلم این است که زن در مرکز داستان قرار دارد و ماجراها از زاویه دید او روایت می‌شود و مخاطب برای اولین بار از نگاه یک زن به او و سرگذشتش می‌نگرد و در احساسات و افکار و رویاهای او شریک می‌شود. 

شهلا ریاحی در همان سال ۱۳۳۵ با سریال «تلخ و شیرین» وارد تلویزیون ملی می‌شود و سال بعد با سریال «ایتالیا ایتالیا» از شهرت بیشتری برخوردار می‌شود. اما انقلاب از راه می‌رسد و شهلا ریاحی نیز همچون زنان بازیگر دیگر به ناچار از تئاتر و سینما و تلویزیون دور می‌ماند. تا اینکه پس از ۸ سال با بازی در سریال «در خانه»، به کارگردانی بیژن بیرنگ و مسعود رسام به تلویزیون بازمی‌گردد و در سال ۶۶ با بازی در فیلم «گل مریم» فعالیتش در سینما را دوباره از سر می‌گیرد تا انتهای عمرش بیش از ۷۰ فیلم و سریال تلویزیونی بازی می‌کند. با مرگ همسرش و از دست دادن شریک عاطفی و هنری‌اش دلشکسته می‌شود و سال‌های انتهای عمرش را با آلزایمر در مرکز سالمندان می‌گذراند و درنهایت در دهم دی ماه ۱۳۹۸ از دنیا می‌رود.