حتی اگر آمار حکومتی را اساس تحلیل قرار دهیم، نتایج «انتخابات» ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ درسهای بسیاری دارد. این رأیگیری به نوبهی خود تصویری از جناحبندی در داخل اصولگرایان در شرایط حاکمیت یکدست و فقدان رقیب به دست میدهد.
آیا تحلیل این اختلافات میتواند فایدهای برای گذار به دموکراسی داشته باشد؟ و آیا گروههای مخالف رژیم (“اپوزیسیون”)، بجای کلیبافیهای همیشگی، برنامهای برای استفاده از این تفرقه در جهت گذار به دموکراسی دارد؟
نمیتوان با شعار کلی دادن که همه اصلاحطلب و اصولگرا و جناحهای گوناگون داخل اصولگرایی یکی هستند (چنانکه در میان «ترامپیستهای ایرانی» نیز به شدت رایج است) از ارائه تحلیل دقیق و باریکبینانه طفره رفت. به قول آن مثل انگلیسی «شیطان در جزئیات است» (the devil is in the detail). این مقاله با این نگاه نگاشته شده است و مشخصا نظری میاندازد به نتایج انتخابات در تهران.
شکست بزرگ «شانا» (موسوم به لیست اصلی جبههی انقلاب) با مدیریت ریشسفیدانی چون حدادعادل و قالیباف
حوزهی انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس ۳۰ سهم در مجلس شورای اسلامی دارد. ۱۱ اسفند و در شرایط حذف پیشاپیش رقبا با قدرت شورای نگهبان، ۱۴ نفر از اصولگرایان توانستند بنابر آمار رسمی ۲۰ درصد از آرای غیرباطلهی تهرانیها را به دست بیاورند و مستقیم به مجلس راه یابند. ۱۶ نفر در دوردوم گزیده خواهند شد که چنانکه توضیح خواهیم داد بسیاری شان به احتمال زیاد از جناح تندرو باشند.
بنا بر آمار رسمی (که البته بسیاری مخالفان در دقیق بودن آن هم تردید دارند) در کل کشور تنها ۴۱ درصد از کل واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند، یعنی ۱۱ اسفند کمرونقترین انتخابات مجلس در ایام بعد از انقلاب ۱۳۵۷برگزار شد. بنا بر آمار رسمی، میزان مشارکت در دور قبلی انتخابات مجلس ۴۲,۵ درصد بود. احمد وحیدی، وزیر کشور دولت ابراهیم رئیسی اعلام کرده از ۴۱ درصد اخیر هم حدود ۸ درصد آرا باطله/مخدوش (اعم از سفید و نوشتن اسامی بیربط و…) است. کسانی که در مجلس دوازدهم حضور دارند، در بهترین حالت تنها ۳۳ درصد از واجدین شرایط کل ایران را نمایندگی میکنند.
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، که در دورههای نهم و دهم مجلس شورای اسلامی از رشت نماینده بوده و جانباز جنگ ایران و عراق هم هست، در گفتوگو با خبرآنلاین با اشاره به اینکه ۳۶ میلیون نفر از میان ۶۱ میلیون نفر واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکردند، گفته است:
چه برنامهای برای این ۳۶ میلیون نفر دارند؟ در تهران پایتخت سیاسی کشور ۱۸ درصد در انتخابات شرکت کردند که اگر بخواهیم از این تعداد آراء باطله را خارج کنیم این مشارکت کمتر از ۱۰ الی ۱۲ میشود.» در کلانشهرهای ایران هم در بهترین حالت ۲۲ تا ۲۴ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. در برخی شهرستانها حتی، چند کاندیدا «با میزان آرای ۵ تا ۸ هزار رای» وارد مجلس شدهاند.
جعفرزاده ایمنآبادی همچنین میگوید:
فاجعه است…اصلاً و ابداً شرایط خوبی نداریم. صدای خاموش [مردم] باید شنیده شود.
پیش از مراسم ۱۱ اسفند، غلامعلی حداد عادل، پدر همسر مجتبی خامنهای، در نشست خبری شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی (شانا)، ضمن تاکید دوباره بر ارائهی فهرست واحد در میان اصولگرایان، در پاسخ به سوالی درمورد اینکه «چرا برای انتخابات ۱۱ اسفند لیستهای خلقالساعه متعدد میان اصولگرایان منتشر شده است؟» گفت:
همیشه در کنار یک چنار بلند چند پاجوش متعدد نیز زده میشود.
این سخنان او البته با واکنش جناح تندروتر اصولگرا مواجه شد. ویدیوی چنار بلند و پاجوش حداد عادل که صدای نواصولگرایان را درآورده را اینجا ببینید.
شانا، جبههٔ ائتلافی اصولگرایان با مدیریت حدادعادل و قالیباف، در دو انتخابات اخیر مجلس فهرست انتخاباتی با عنوان «ایران سربلند» منتشر کرد که در هردو قالیباف سرلیست بوده است. در انتخابات یازدهم لیست شانا به سرلیستی محمدباقر قالیباف هر ۳۰ کرسی تهران را به خود اختصاص داد و سرداری که به مدیریت گازانبری خود علیه دانشجویان معترض در کوی دانشگاه بالیده است، در وضعیت حذف رقبا با نظارت استصوابی و تحریم انتخابات از سوی مخالفین، با بیش از یک میلیون و دویست و پنجاه هزار رای نفر اول تهران شد.
انتخابات مجلس یازدهم ۲ اسفند ۱۳۹۸ در فضای سرد آستانهی همهگیری کرونا، چهار ماه پس از وقایع خونین آبان ۹۸ و حدود یک و نیم ماه پس از سقوط هواپیمای ۷۵۲ اوکراینی با موشک سپاه پاسداران رخ داد. آنزمان، وضعیت برای اصولگرایان، بر خلاف اصلاحطلبان و اعتدالیون، پررونق و دلخواه بود و خبری از لیستشکنی و تفرقه در میان اصولگرایان که در گامهای اولیهی حاکم شدن مطلقه بر تمام ارگانهای حکومت بودند (وضعیتی که با به کرسی نشاندن رئیسی و حذف صددرصدی اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ تثبیت شد)، وجود نداشت.
حالا خبرگزاری حکومتی دانشجویان ایران (ایسنا) در مطلبی که به نظر به قلم یکی از منتقدین قالیباف و حدادعادل نوشته شده، با اشاره به نتایج ۱۱ اسفند گفته است:
پیشی گرفتن برخی اسامی در جذب آرای مردمی صندوقهای رای از چهرههایی که خود را چنار بلند جریانات سیاسی اصلی [اصولگرا] حساب میکنند، شاید زنگ خطری است که فرا رسیدن فصل خشکیدن چنارهایی را [در اصولگرایی] گوشزد میکند که ذاتا نسبت به خشکسالی مقاوماند.
پیش از ۱۱ اسفند اوضاع در میان اصولگرایان آنقدر گیجکننده بود که احمد زیدآبادی در مطلبی با عنوان «جن هم سر درنمی آورد» یک هفته مانده به انتخابات نوشت:
اصولگرایان به قدری «ائتلاف انتخاباتی» درست کردهاند که حتی افراد علاقمند به فهم وضعیت آنها، حوصلۀ پیگیری منازعات و اختلافات آنها را ندارند. ظاهراً بیشتر اختلافاتشان بر سر تصاحب پستهای اجرایی و تقنینی برای نزدیکان خودشان است وگرنه اختلاف گفتمانی واضحی در بین اغلب آنان دیده نمیشود.
اصولگرایان حداقل با سه لیست و با نامهایی چون «شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی» (شانا)، «ائتلاف مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» (امنا)، و «لیست شورای وحدت اصولگرایان» در انتخابات شرکت کردند که تنها خواندن عنوان آنها گیجکننده است، چه برسد به فهم محتوایشان. ابهام تا جایی پیش رفت که تنها یک روز مانده به انتخابات قالیباف با انتشار ویدیویی گفت:
بنده فقط در یک لیست حضور دارم و آن هم لیستِ قرمز رنگ یعنی لیست اصلی جبهۀ انقلاب است؛ این لیست را با لیستهای جعلی اشتباه نگیرید.
چنانکه اشاره شد حداد عادل نیز لیستهای دیگر را خلقالساعه و غیراصیل دانسته بود. همهی اینها البته با نتایج بدست آمده شکست خورد!
تحلیل جزئیتر ارقام
مقایسه نتایج دو انتخابات اخیر نشان میدهد، یک سوم افراد حاضر در مجلس یازدهم در مجلس دوازدهم حضور نخواهند داشت. به عنوان نمونه مصطفی میرسلیم، الیاس نادران و محسن دهنوی که در مجلس یازدهم جزو ده رای اول در منتخبان اصولگرای تهران بودند، به طور کلی از چرخه حضور در مجلس آینده حذف شدند. این یعنی در میان اصولگرایان افرادی رفتهاند و افراد دیگری جایشان را گرفتهاند.
با مقایسهی نتایج انتخابات یازدهم و دوازدهم معلوم میشود که در فقدان رقیب اصلاحطلب ویا برانداز، اتحاد اصولگرایان با محوریت کسانی چون حداد عادل و قالیباف و چهرههای قدیمیتر و ریشسفید نابود شده و جای خود را به اختلاف و جهبهبندیهای شدید در میان خود اصولگرایان داده است که در فقدان رقیبان بر سر استفاده از غنائم و بهرهجویی از ذخائر کشور با هم اختلاف نظر دارند.
در این میان تحلیل رای ۴ نفر اول تهران به صورت نمادین حایز اهمیت است. این چهار نفر عبارتاند از: سید محمود نبویان، امیرحسین ثابتی منفرد، حمید رسایی و محمدباقر قالیباف. مقایسه میان لیستهای اصولگرایان نشان میدهد ثابتی و رسایی که رای دوم و سوم تهران را آوردهاند در لیست شانا (لیست اصلی جبهه انقلاب به تعبیر قالیباف) نیستند. منوچهر متکی و کوچکزاده اصولگرا نیز که دور اول رای آورده و وارد مجلس شدند، در لیست شانا/ قالیباف و حداد عادل حضور ندارند!
در انتخابات مجلس یازدهم رای محمدباقر قالیباف، ۱۲۶۵۲۸۷ اعلام شد، که حدود ۳۷۰ هزار رای با رای نفر دوم تهران (میرسلیم با ۸۹۲ هزار رای) فاصله داشت. در انتخابات مجلس دوازدهم، در یک شکست بزرگ برای شانا، رای محمدباقر قالیباف به ۴۴۷۹۰۵ رأی کاهش پیدا کرده، یعنی بیش از ۸۰۰ هزار رای کمتر شده است! سیدمحمود نبویان، اصولگرای تندرو از جبهه پایداری، که بیشترین رای را در تهران دارد، با تنها ۵۹۷۷۷۰ رأی اول شده است، یعنی کمتر از نصف رای قالیباف در دور یازدهم در تهران.
مرتضی آقاطهرانی، دیگر چهره جبههی تندروی پایداری که در انتخابات یازدهم با نزدیک ۸۷۰ هزار رای نفر سوم شده بود، الان با ۴۰۵۷۰۷ رأی نفر هفتم شده، و با اینحال به رغم اینکه بیش از ۴۰۰ هزار کمتر از دور قبل رای بدست آورده، توانست مستقیم نماینده تهران شود. در چنین شرایطی است که احمد زیدآبادی نوشت:
فهرستی که در تهران به عنوان راهیافتگان به مجلس اعلام میشود از حیثِ فکری، اعتقادی و سبک زندگی واقعاً چه نسبتی با جمعیت چند میلیونی پایتخت دارد؟ کاسب محل میگوید؛ نسبتِ کلیشان بیشباهت به نسبت جن و بسمالله نیست! به او میگویم؛ هنوز از راه نرسیده ممکن است ازت شکایت کنند! با گردن افراخته پاسخ میدهد؛ خدا از زبانت بشنوه! چون در آن صورت، من برای اثبات حرفم بخصوص از اون نفرات اول خواهم خواست که به اتفاق هم به یکی از مراکز خرید یا تفریحی پایتخت برویم و عکسالعمل مردم را در برابر آنها به آزمون بگذاریم!
اینجا به نظر کاسب محل در واقع خود زیدآبادی است و او از زبان او نظرات خودش را بیان میکند.
در سوی دیگر، علی جعفری، از جوانان اصولگرای نزدیک به پایداری و سه نفر اول در رای تهران چون رسایی، در توییتی که بازتاب داشته، با حالتی عصبانی خطاب به جناح قالیباف و حداد عادل نوشته است:
انگار شما دیواری کوتاهتر از دیوار ما پیدا نکردهاید! ما آبرو بردیم، یا الیاس و اسحاق؟ ثابتی آبرو برد یا احدیان؟ رائفی و رسایی آبرو بردند یا عالیجنابان حداد و قالیباف؟ که به جای رعایت عدالت میان جریانهای انقلابی، فقط کیفکشها و منشیها و همشهریان و اقوام را بالا کشیدند؟ به جای پرداختن به علت اصلی موضوع، معلولها را بررسی کردن یا ناشی از عرض ورزی است یا ناآگاهی سیاسی. برادر من این خانه از پای بست ویران است، جناب خواجه در بند نقش ایوان است؟ اصلا چرا شما لوله تفنگتان را از گردن ما برنمیدارید، اما یک سوال ساده از عالیجنابان حداد و قالیباف نمیپرسید که چرا به جای امانتداری و نگاه یکسان به تمامی سلایق و جریانهای انقلاب، با سر هم کردن یک لیست فامیلی و دورهمی چنین جبهه انقلاب را پاره پاره کردند؟ به جای اینکه به چنار بگویید پایین بیا به پاجوشها میگویی چرا قد کشیدی؟ رائفی پور و رسایی وحدت شکن هستند، زاکانی و پیرهادی و توانگر چرا لیست جدا دادند؟ نمیفهمید یا قصد ندارید بفهمید که تکبر و خودبرتر بینی و دو دهه تحقیر و تحمیق حزب اللهیها کار را به اینجا کشانده؟ چرا نمیگویید این ساختار پدرخوانده سالاری بیش از این نمیتوانست جریانهای انقلاب را دور هم جمع کند؟ بله اگر به هشدار و هشدارکشی است، ما هم سال ۹۸ هشدار دادیم که جریان انقلاب دیگر فریب لولوسازی را نمیخورد و استیلای پدرخواندهها را نمیپذیرد. بسم الله چرا گوش ندادند؟ چرا همیشه ما مرغ عزا و عروسی اصولگرایان باشیم؟ حالا که اینجوری شد و قرار است ما چوب دو سر فلان باشیم، عیبی ندارد مرگ یکبار، شیون هم یکبار. ما هم دیگر قصد نداریم پاسوز باشیم. چهار دهه چنارها بزرگی کردند، چهارسال هم به پاجوشها فرصت بدهید. والسلام
عبدالرضا داوری، چهرهی جنجالی اصولگرا نیز با اشاره به ضعیف شدن قالیباف در مجلس بعدی نوشته است:
از ۳۲ نفری که به دور دوم انتخابات تهران راه یافته اند، سهم حامیان محمدباقر قالیباف، ۶ نفر بوده و ۲۶ نفر بعدی، حتی اگر اسمشان هم در لیست شانا قرار دارد، عضو جبهه پایداری، امنا و مصاف [؟! ] هستند.
داوری او با پیشبینی نتایج دور دوم اضافه کرده بنابراین «مخالفان تندروی قالیباف» حداقل ۱۰ کرسی دیگر را هم در تهران به دست میگیرند.
پایگاه اجتماعی حدود ۱۵درصدی اصولگرایان در میان رأیدهندگان ایران
نکته دیگری که نتایج کلی انتخابات ۱۱ اسفند به ما نشان میدهد، پایگاه اجتماعی اصولگرایی در تهران به عنوان نمونهای از کل کشور است.
به یاد آوریم طبق آمارهای رسمی، مشارکت در تهران حدود ۲۴ درصد واجدین شرایط در این بزرگترین حوزه انتخابیهی ایران بوده است. به بیان دیگر، تعداد واجدان شرایط رأی دادن در حوزهی تهران حدود ۱۰ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر بوده، حال آنکه رای نفر اول گزیدهی تهران یعنی محمود نبویان از جبههی پایداری فقط حدود ۶۰۰ هزار رأی است.
اگر رای نبویان را بر تعداد کل واجدین شرایط تهران تقسیم کنیم، او در بهترین حالت گزیدهی ۶ درصد تهرانیها است. با در نظر گرفتن پراکندگی آرا اصولگرایان و با قیاس با انتخابات یازدهم، احتمالا بشود حدس زد پایگاه رای اصولگرایان در تهران بیش از دوبرابر این رقم، یعنی مثلا ۱۲ درصد، نباشد. اگر بخواهیم این رقمها را به کل کشور تعمیم دهیم، چه بسا بتوان گفت پایگاه اصولگرایان در کل ایران نهایتا حدود ۱۵ درصد واجدین شرایط ایرانی است.
یعنی اصولگرایان با حمایت تمامقد سیدعلی خامنهای، شورای نگهبان، سپاه پاسداران و نیروهای قضایی-امنیتی، بواسطهی ابزارهایی چون قانون انتخابات، بر اکثریت ۸۵ درصدی مردم ایران، آنهم برغم رضایتشان، حکومت میکنند.
اتفاقی که در تاریخ جمهوری اسلامی از ۹۸ به این سو رخ داده است آن است که در نظر اکثریت مردم ایران رأی دادن بیتاثیر و بیخاصیت شده است. مردم به این نتیجه رسیدهاند مجلس جایگاه واقعی خود را از دست داده و بنابراین کسانی که تا دیروز به اصلاح طلبان رای میدادند، دیگر رای نمیدهند. این یعنی اوج بحران مشروعیت جمهوری اسلامی در ایام پس از انقلاب ۱۳۵۷.
میشود نتیجه گرفت با سه انتخابات اخیر در ایران (۱۴۰۰، گماردن رییسی) و ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ و ۲ اسفند ۱۳۹۸ (مجالس)، رسما از فاز جمهوری اسلامی گذر کردهایم و چیزی جز حکومت انتصابی اسلامی مبتنی بر ولایت مطلقهی فقیه باقی نمانده است. یعنی نظامی که در ایران بعد انقلاب برسر کار آمد، حتی بر ضد تاریخ خود تا پیش از ۱۳۹۸ عمل کرده است. جمهوری اسلامی در معنای دقیق کلمه دیگر سوپاپ اطمینانی ندارد. ایران، بواسطهی عناد علی خامنهای و سپاه پاسداران با اکثریت مردم، از نظر روانی آماده یک انقلاب یا جنگ داخلی است، چه اصولگرایان حاکم خوششان بیاید، چه نه!
پرسش آن است که آیا حکومت قادر است بعد از مرگ خامنهای نیز با زور شمشیر و حذف حداکثری نامعتقدان به ولایت فقیه دوام بیاورد؟