دنبالکردن (stalking) چیست؟
استاکینگ به موقعیتی گفته میشود که در آن یک فرد بهطور مداوم و وسواسگونه توسط شخصی دیگر، آشنا یا غریبه تعقیب میشود؛ به گونهای که او در محل زندگی یا کار بهطور پیاپی با فردی که عمل آزارگرانه تعقیبکردن را انجام میدهد و استاکر (stalker) خوانده میشود، برخورد کند یا پیغام دریافت نماید، از او مزاحمتهای تلفنی مکرر داشته باشد، پیامهای مکتوب یا اینترنتی تهدیدآمیز و «افشاگرانه» و یا هدایای ناخواسته دریافت کند. این وضعیت میتواند به صدمات مالی یا جانی به فردی که به اجبار در چنین موقعیتی قرار گرفته و به اصطلاح استاک (stalk) میشود منجر یا حتی گاهی به مرگ او ختم شود.
در جهان امروز که بسیاری از ارتباطات در فضاهای مجازی ساخته میشود، استاکینگ آنلاین نیز یکی از شایعترین خشونتهاییست که عمدتاً به شکلی وسواسگونه در تعقیب فرد، برای ضربه زدن، اعمال قدرت و فشار روانی از سمت استاکر انجام میشود.
ماهیت استاکینگ، در وقوع مکرر آن است. استاکر ممکن است زن یا مرد [یا جنسیتهای دیگر] باشد. با اینحال طبق آمارهای منتشرشده در کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، در پروندههای قضایی ۷۵ تا ۸۰ درصد از استاکرها مرد هستند. این امر تا حدود زیادی استاکینگ را بهعنوان خشونتی مبتنی بر جنسیت مشخص میکند و نشانگر رابطه اعمال قدرت، اراده و ابراز احساس مالکیت مردانگی مسموم (toxic masculinity) با پدیده دنبالکردن است. به بیان دیگر، این عمل بهشکل یک پدیده جنسیتمحور، نمادی از نابرابری جنسیتی و اعمال ناعادلانه قدرت در برابر زنان و جامعه کوییر است که میتواند باعث محدودیت در حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این گروههای اجتماعی گردد.
دنبالشدن وسواسگونه از سوی یک فرد، میتواند زنان و افراد کوییر را از حضور در فضای عمومی و شرکت در فعالیتهای حرفهای باز دارد. این امر باعث ناکامی زنان در حیطههای مختلف و کاهش بخت آنها در دستیابی به فرصتهای برابر میشود. استاکرها بر روی طرد و ایزولهکردن دنبالشوندههای خود از سمت جامعه و برساخت فرهنگ مردسالاری، حساب میکنند و سعی میکنند با در دسترس قرار دادن اطلاعات شخصی این افراد و یا جعل و پروندهسازی فشار هرچه بیشتر را بر روی قربانیان خود قرار دهند. گاهی با این امید که قربانی مطرود به سمت آنها برگردد و آنها قهرمان ناجیای باشند که قربانی گناهکار را میبخشند.
در سالهای اخیر استاکینگ، به یکی از ترسناکترین جرائم در مورد زنان و افراد کوییر تبدیل شده است. مطابق یک پژوهش موردی روی ۲۰۰۰ نفر، از هر ۱۲ زن، یک نفر در طول زندگیاش حداقل یک بار مورد استاک قرار گرفته است. بسیاری از این زنان، دنبالکنندگان خود را میشناسند و در نتیجه در تشخیص اینکه موقعیت برایشان خطرناک باشد یا نه مردد میمانند.
این امر و امکان سوءاستفاده (manipulation) در پدیده استاکینگ که معمولاً از سمت مردان آشنا بر روی زنان اتفاق میافتد باعث میشود اثبات این جرائم نیز بسیار پیچیده و دشوار شود.
گاهی زمان زیادی طول میکشد که زنی که مورد استاک است حتی به پلیس مراجعه کند، چرا که منطق عمومی قربانینکوه و کلیشههای رایج مردسالاری مانند «آبروداری» که در نهایت به سرزنش و نکوهش آسیبدیدگان استاکینگ میانجامد مانع از اقدام حقوقی و پیگیری قضایی از سمت آنان میشود.
فردی که توسط یک استاکر تعقیب میشود همیشه در یک موقعیت جنگ و گریز زندگی میکند. با فکر تهدید مدام و این تصویر همیشگی که یک نفر مدام او را میپاید و هر آن ممکن است به او یا خانوادهاش آسیب بزند.
«من یک استاکر هستم»
تلویزیون اینترنتی نتفلیکس در سال ۲۰۲۲ مستندی با نام «من یک استاکر هستم» تهیه و پخش کرد. این مستند بر اساس پروندههای واقعی پلیس و در مصاحبه با اشخاص حقیقی ساخته شده است.
تقریباً میتوان گفت در بیش از ۹۰ درصد این پروندهها استاکر مرد است و فردی بسیار نزدیک به قربانی.
از نکات مهم و مشترک این پروندهها این است که هیچ کدام از افراد استاکر حتی زمانی که برای مجازات در زندان بهسر میبرند مسئولیت آزارگری و خشونتی که انجام دادهاند را نمیپذیرند. تقریباً همه آنها در حالیکه به لنز دوربینی که همچون چشم بازماندگان استاکینگ است خیره شدهاند، میگویند:
«وقتی به عقب نگاه میکنم و خودم رو میبینم، میگم اون نمیتونه من باشه. اون کسی که اون کارا رو کرده من نیستم!»
آنها بهدنبال راهی برای بیرون آمدن از زندان به فرافکنیهای دیگری هم دست میزنند؛ تقریباً همه آنها در تعریف روایتشان پازل را اینطور میچینند که کودکیای بسیار بد داشتهاند و همین امر آنها را به چیزی که هستند تبدیل کرده است. مدام بر روی محیط و بیماریهای روحی دست میگذارند اما هرگز مسئولیت خشونتی را که مرتکب شدهاند نمیپذیرند. باید در نظر داشت که پذیرش این اظهارات، استیگماتیزه کردن (stigmatization) یا انگزدن به اختلالات روانی را در پی دارد. بههیچ عنوان کسی که با اختلال روحی زندگی میکند لزوماً استاکر نیست. اما یک استاکر قطعاً خشونتگر است.
خانواده هستهای به عنوان اولین نهاد شکلگیری الگوها و توأمان سرکوب، نقش مهمی در زندگی همه انسانها و پدید آمدن اختلالات روانی و بیماریهای روحی دارد و ضروریست با نگاه بررسی روانشناختانه و اصلاحی به آن پرداخت. اما نابهسامانیهای الگوهای رفتاری در خانواده نباید دستاویز و توجیهی برای عدم کنترل خشونت با فرض نبودن امکان «انتخاب» و «اختیار اراده» باشد.
یکی از افراد استاکر حاضر در مستند «من یک استاکر هستم» در جایی از مصاحبهاش میگويد: «میپرسید بالای روزی ۱۵۰ بار تماس میگرفتم؟ بله میگرفتم. به همه جاهایی که بود، محل کار، دم خونهش میرفتم؟ بله میرفتم. من آزار رسوندم؟ باشه رسوندم. ولی قرار دادن در خطر و تهدید؟ نه. چه خطری؟!!»
و این در حالیست که ما تمام مدت از شخصی که در سوی مقابل تعقیب و پاییدهشده میشنویم که در چه لحظات پر از ترس و اضطراب مداومی زندگی میکرده. آنها میگویند: «با خودم فکر میکردم ممکنه روزی برسه که تموم بشه؟ منو ول کنه؟»
در بسیاری از نمونههای این مستند در نهایت فرد استاکر مرتکب خشونت فیزیکی و جنسی نیز شده و در تعدادی از آنها به وضوح و با مدارک و شواهد، نقشه قتل قربانی و یا اطرافیانش را کشیده و در مواردی این نقشه را اجرا هم کرده است.
مسیر ترسناک استاکینگ؛ گویی در یک هولوکاستر وحشت سواری و هرگز نمیدانی آیا این نیروی گریز، روزی میایستد؟
در این مستند با چندین محقق جرائم جنسی و استاکینگ نیز که هریک مسئول بررسی یکی از این پروندهها هستند مصاحبهای انجام میشود. همه آنها بر سر دشواری و پیچیدگی اثبات این جرایم متفقالقولاند و مجازات چند سال زندان را برای این مجرمان کافی نمیدانند. آنها میگویند در حالیکه در برخی از ایالتهای آمریکا برای مجازات انواعی از دزدی تا ۹۹ سال حکم حبس وجود دارد، برای استاکینگ که بازماندگان آن همواره در موقعیت جنگ و گریز بهسر میبرند و تا پایان عمر با ترومای وحشت و اضطراب و ناامنی زندگی میکنند مجازاتهای زندان کوتاه مدت صادر میشود. به گفته قربانیان آنها همه آن زمان را هم با اضطراب آزادی آزارگرشان و بازگشت او بهسر میبرند.
یکی از محققان مرکز پلیس درباره سختی احراز این جرائم از سمت دادگاه میگوید:
مدارک فیزیکی، مصداق آسیب و میزان خطر و جهنمی که قربانیان در آن زندگی میکنند برای پلیس و دادگاهها وضوح پیدا نمیکند، به همین دلیل استاکری جرم پیشپا افتادهای برای قانون محسوب میشود. خیلی از مواقع استاکر حتی با تغییر مکان زندگی و شهر قربانی باز هم به سراغ او میرود. بسیاری از اوقات این دنبالکردن تا سالها ادامه پیدا میکند. پلیس هیچ محافظتی از قربانی نمیکند و خود قربانیست که باید سازوکاری بچیند که از خودش محافظت کند. به عنوان قربانی، آنها فقط میخواهند همه چیز تمام شود، متوقف شود، و در این راه بسیار تنها هستند.
در پایان این مستند با تحلیل آنچه که از استاکرها ترسیم شد به وضوح میتوان گفت که اگر آنها حاضر شدهاند جلوی دوربین بنشینند به این دلیل نیست که پشیمانند و یا قصد جبران یا مسئولیتپذیری دارند، بلکه آمدهاند تا مانیفست «من بیگناهم» و «من کاری نکردم» بدهند.
نکته بسیار جالب دیگر این است که در این میان تنها استاکری که بهگونهای دیگر عمل میکند یک زن است. او تنها فرد استاکریست که میگوید: «من میدونم چیکار کردم و باید تا آخر عمرم با این زندگی کنم و اون هم باید با نتیجه کار من و تاثیراتش تا آخر عمرش زندگی کنه. من واقعاً بهش آسیب زدم و از این بابت خیلی متأسفم.»
تأثیرات آسیبهای روانی ناشی از ترومای تعقیبشدن میتواند موجب عمیقتر شدن نابرابری، اضطراب و افسردگیهای طولانی، احساس ناامنی دائمی و دوری اجتماعی زنان و جامعه کوییر گردد.
استاکینگ بر روی آسیبپذیری زنان که ناشی از فرهنگ مردسالاریست سوار است
شقایق نوروزی فمینیست و مدیر صفحه میتو فارسی، با تأکید بر ارتباط پدیده استاکینگ و خشونت مبتنی بر جنسیت، میگوید:
این پدیده بیشترین قربانیانش را از میان زنان و جامعه کوییر میگیرد، چون ابزاری که از آن استفاده میکند دسترسی به فضاهای عمومیست و براساس پیشفرض فرهنگ مردسالاری اساساً قرار نبوده است که این گروههای اجتماعی، به این فضاها دسترسی داشته باشند و یا از آن بهره ببرند. عمومی کردن اطلاعات شخصی قربانیان هم در راستای همین عدم داشتن محافظت اجتماعی و همدستی با فرهنگ مردسالاریست.
او میافزاید:
این خشونت جزو خشونتهای پنهان است و سیستم قضایی مردسالار تا قبل از آسیبهای شدید جسمی و یا حتی مرگ افرادی که تحت پاییدن و تعقیب قرار گرفتهاند اقدامی در این مورد نمیکند. این در حالیست که حتی در کشورهایی که دستگاه قضایی مدرن و کارآمدی هم دارند همچنان قوانینی برای بازدارندگی جرم استاکینگ وجود ندارد و از سمت قانون و پلیس جدی گرفته نمیشود.
این فعال حوزه برابری جنسیتی، از ادامهدار بودن خشونتهای پنهان که استاکینگ هم در دسته همین خشونتهاست میگوید و اینکه گسترش آن بر تمام جوانب زندگی فرد دنبالشونده، احساس عدم امنیت در محیطهای کاری و شخصی او را در بر دارد و به خشونتهای مرگآور مبدل میشود.
مسئله دیگر مورد اشاره او نیروی کارِ ارزان بودنِ زنان است. در نتیجه، کنار گذاشتن آنها در اثر تهدید مدیریت محل کارشان، که میتواند یکی از اهداف استاکر باشد، بسیار راحتتر صورت میگیرد چرا که از قبل همدستی جامعه مردسالار هم به این امر کمک کردهاست. او میگوید:
در یک جملهی خلاصه استاکینگ بر روی آسیبپذیری زنان سوار است و به همین دلیل بسیار راحت میتواند در گرفتن آنچه که زنان و جامعه کوییر با جنگ به دست میآورند موفق شود، چیزهایی مانند حضانت فرزندانشان، فراهم کردن یک شرایط اقتصادی حداقلی، فراهم کردن حداقلی فضاهای آموزشی، تفریحی و سیاسی. استاکینگ میتواند همه اینها را تحت فشار از آنها بگیرد و باعث حذف اجباریشان از همه این فضاها شود که طبیعتاً تبعات آسیبهای روانی آن عمیق و ماندگار خواهد بود.
شقایق نوروزی در ادامه از تجربه خودش از پاییده و تعقیبشدن میگوید:
بعد از اختلاف کاری و سیاسی من با یک دوست و همکار و جدا شدن من از این حلقه کاری و دوستی، پارتنر او شروع به استاک کردن من در تمام فضاهای زندگیام کرد. این استاکینگ حدود شش ماه طول کشید یعنی تا زمانی که من دست به اقدام قانونی زدم.
استاک کردن این فرد از فضاهای بسیار خصوصی زندگی من شروع شد و با رفتن سراغ افراد نزدیک من و دادن پیامهای مکرر به آنها ادامه پیدا کرد، او به طور مداوم اطلاعات غلط از من به آنها و از آنها به یکدیگر میداد و فضایی بسیار ناامن در حلقه اولیه روابط من به وجود آورد. این رفتار تا رفتن به محل کار من، ایمیل زدن به رؤسا و همکاران من گسترش پیدا کرد. همزمان او به شکل وسواسگونهای من را در تمام فضاهای زندگیام دنبال میکرد، اگر برای سمیناری یا ورکشاپی میرفتم حتماً برگزارکنندگان را پیدا می کرد و برای آنها علیه من پیامهایی مینوشت.
شقایق نوروزی در پایان بهعنوان یک فعال مدنی به آسیبهایی که بر اثر این آزارها تجربه کرده اشاره میکند: «زندگی و روابط کاری و عاطفی من تحت تأثیر این استاک قرار گرفت. هر چند که من خوششانس بودم و به وکیل دسترسی داشتم و توانستم پیگیری کنم و اجازه ندهم بر روی موقعیت شغلیام تأثیر مستقیم بگذارد، اما این اتفاق باعث به جا ماندن اثرات روحی عمیقی در من شد.»
اکثر بازماندگان خشونت ناشی از استاکینگ هرگز از ترومای این اتفاق رهایی کامل نمییابند و زندگیشان به قبل از تأثیرات این اتفاق برنمیگردد. وجود خلاءهای جدی قانونی برای پیشگیری و پیگیری این جرائم و عدم ثبت دقیق آنها به بیشتر شدن آن دامن میزند و جهانی ترسناک و در اضطرابی همیشگی برای این افراد میسازد.
هولوکاستر وحشتی که متوقف کردن آن نیازمند یک سازماندهی جمعی با مجهز شدن دستگاه قضایی به قوانین دقیق مبتنی بر شناخت ظرایف خشونتهای مبتنی بر جنسیت و سازوکارهای حمایتگرانه فمینیستیست.