به دلیل حضور پرشمار مردم در کافهها، رستورانها، قهوهخانهها، تالارها، خیابانها و پارکها، این مکانها تبدیل شدهاند به محلی برای هنرنمایی بسیاری از خوانندهها و نوازندههای نوجوان، جوان و میانسال. در گزارشهای پیش رو، به سراغِ آنها خواهیم رفت تا تصویری از حضور این هنرمندان گمنام در تهران و سایر شهرهای ایران به دست دهیم. در بخش اول این گزارشها، با شروین که از اقلیتهای مذهبی است و در کافههای رشت و کرج پیانو مینوازد، گفتوگو کردهایم.
شروین نام هنری یکی از نوازندههایی است که پنج شش سال است به عنوان نوازنده پیانو و کیبورد در گروههای موسیقی مختلف در رشت و کرج در کافهها، موسیقی زنده اجرا میکند. با او در یکی از کافههای کرج پس از اجرا به همراه همکارانش در گروه، به گفتوگو نشستیم. شروین متولد سالهای دهه ۱۳۶۰ در رشت و از اقلیت دینی بهاییست. او دیپلم ریاضی دارد، و از همان دوران کودکی وارد دنیای موسیقی شده است. میگوید:
هفت هشت سالم بود که سعی کردم موسیقی یاد بگیرم. من و برادر و پسرخالهام میرفتیم پیش یک مدرس موسیقی که ارگ و ویولن و تنبک درس میداد. من ارگ یا همان کیبورد را انتخاب کردم و هنوز هم دارم ادامهاش میدهم.
شروین تا پیش از ورود به دنیای موسیقی و پذیرفتن آن به عنوان شغل اولش، در حوزه تجهیزات پزشکی در رشت کار میکرد. اما با شیوع همهگیری کرونا، کار او نیز مثل بسیاری دیگر دچار رکود شد و او با کمبود بودجه و سرمایه مواجه شد و نتوانست آن را ادامه بدهد. این توفیقِ اجباری موجب شد تا او به همان علاقه و استعداد دوران کودکیاش یعنی موسیقی برگردد. میگوید:
تا پیش از کرونا، موسیقی را به عنوان شغل انتخاب نکرده بودم و بیشتر برای دل خودم مینواختم و گاهی با دوستانم در جاهای مختلف در رشت، به صورت خصوصی یا عمومی، اجرا میکردیم. زمانی که کرونا آمد نتوانستم شغل تجهیزات پزشکی را ادامه بدهم. با معرفی یک از دوستانم به آموزشگاهی در رشت، وارد دنیای موسیقی به عنوان یک مدرس ساز شدم و از اینجا به بعد شغل اولم شد موسیقی. از تدریس در آموزشگاه شروع کردم و چون در دوران کرونا، فضایی برای فعالیتهای اقتصادی وجود نداشت که بتوان در حوزه اجرا، کاری انجام داد، بنابراین به تدریس اکتفا کردم. تا پیش از کرونا، فضای بسیار خوبی در رشت بود.
او در ادامه درباره شکوفایی فرهنگی در رشت و علاقه مردمان آن خطه به موسیقی میگوید:
رشت از آن شهرهایی است که به نظرم موسیقی در کوچه پسکوچهها و خیابانها و کافهها و رستورانها و پارکهایش جریان دارد. به ویژه در کافهها که نسلهای جدید حضور دارند، موسیقی زنده جزوِ جداییناپذیر آن شده است. همین یکی دو ماه یپش بود که ماجرای صادق بوقی اتفاق افتاد و موجی از واکنشها را به همراه داشت، و این نشان میدهد که چه فضای موسیقایی در آن شهر زیبا و زنده وجود دارد.
مسیری که شروین طی کرده است مسیری است که بسیاری از هنرمندان نه چندان شناخته شده طی میکنند. او میگوید:
ابتدا در سالنهای کوچک زیر صد نفر، و کافهها شروع کردم به نوازندگی. اولین اجراهایم مربوط میشود به رشت، سال ۱۳۹۷، که در جمعهای مختلف اجرا میکردیم. از همان آغاز به صورت بندهایی که هویت مستقل هم نداشتند، شروع میکردیم به ساززدن. با آمدن کرونا، هم این فضا را از دست دادم و هم شغلم را، و بعد از رشت به کرج مهاجرت کردیم. دوست داشتم همین فضای موسیقایی را در کرج هم تجربه کنم. چون بعد از کرونا شرایط اقتصادی برای من و خانوادهام به گونهای شده بود که عملا بدون سرمایه هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم. اما خوشبختانه ورود به دنیای موسیقی، موجب شد دوباره بتوانم سرپا بمانم و بتوانم برای مردم و نسل جوانتر موسیقی زنده اجرا کنم.
در جستوجوی «حال خوب»
شروین نوازندگی در ایران را جزو «کمدرآمدترین» شغلها به شمار میآورد که درآمد حاصل از آن «آبباریکهای» بیش نیست که به سختی کفاف یک زندگی معمولی را میدهد با این حال به گفته او لذتی در موسیقیست که فرد را وامیدارد در بدترین شرایط هم ادامه بدهد. از این زاویه است که او میگوید:
الان هر کجا میروید یک نوازنده یا خواننده را میبینید که با ساز یا میکرفونش در حال اجرا است. در پیادهروها، خیابانها، کافهها، رستورانها، قهوهخانهها، پارکها، و تالارها. بدون اینکه نیازی به مجوز داشته باشی، نیازی به اجازهگرفتن از کسی یا سازمانی، وقتی میبینی شغلی نیست، راهی برای ورود به دنیای حرفهای موسیقی نیست، پس تنها راهی که برایت میماند این است که ساز و میکرفونت را برداری و به قول معروف دل را به دریا بزنی و بروی کارت را بکنی. و چه چیز لذتبخشتر از شریککردن مردم در یک حال و هوای خوبِ یک موسیقی زنده؛ آن هم در این روزهای بسیار سخت برای مردم.
دشواریهای همکاری با نوازندگان زن
وضعیتی که شروین آن را به عنوان یک وضعیت سخت درک و تجربه کرده برای نوازندهها و خوانندههای زن به مراتب سختتر هم هست. به دلیل حضور زنان از اجراهای رسمی مختلفی طی این سالها در تهران و شهرستانها جلوگیری شد، کنسرت علیرضا قربانی، برادران پورناظری و بسیاری دیگر… در تهران هم برخی نوازندهها و خوانندههای زن تنها حق دارند برای زنان اجرا کند. در چنین شرایطی است که شروین تاکید میکند دوست دارد با زنان اجرا کند، اما شرایط به گونهای است که هیچ کاری در عرصه عمومی نمیتوان کرد. او میگوید:
با نوازندههای زن زیادی اجرا داشتم، اما همه به صورت زیرزمینی و اجراهای خصوصی بوده است. الان بسیاری از اجراهای موسیقی یا تئاتری که مجوز ندارند، در سالنهای خصوصی و به صورت زیرزمینی اجرا میشوند. شده بارها که به دلیل نوازنده یا خواننده زن، به ما گفتند نمیشود. خیلی راحت نمیگذارند. جلویت را میگیرند. بخواهی مقاومت کنی باید هزینه بدهی.
شروین در گروه پیانو مینوازد و در سبک فیوژن کار میکند. گروه آنها بدون خواننده است و آنها موسیقی بیکلام کار میکنند و بسیاری از قطعات هم ساخته خودشان است. او میگوید:
درست که ما به دلیل سبکمان کمتر از خواننده استفاده میکنیم، اما هستند بندهایی که خواننده دارند. متاسفانه یکسری کافهها نمیتوانند به خوانندههای زن اجازه اجرا بدهند، مگر اینکه اجرای زیرزمینی باشد. و این قضیه هم برمیگردد به حکومت و آن نگاه ایدئولوژیکش به موسیقی و کلا فرهنگ و دیگر حوزهها. خود من شخصا همیشه دوست داشتم و دارم با نوازندههای زن کار کنم، اما متأسفانه اجازه نمیدهند. الان بسیاری از زنها در فضای مجازی کارهایشان را میگذارند و از این طریق به کارشان ادامه میدهند یا برخی که ریسک میکنند و اجراهای خیابانی یا زیرزمینی را انجام میدهند. باید به این نکته هم اشاره کنم که، پیش از کشتهشدن ژینا(مهسا) امینی، ما هماهنگیهای لازم برای اجرای یک برنامه داشتیم، اما به محض اینکه ژینا کشته شد، آن را کنسل کردند. از آن پس دیگر، جوِ امنیتی مانع اجراها شد. البته فضای جامعه هم طوری نبود که بشود کاری کرد. هم از سمت خود هنرمندان، که نمیخواستند با حکومت همراهی کنند، هم اینکه نمیخواستند در کافهها که اجرای زنده نیازی به مجوز ندارد، اجازه اجرا بدهند؛ بنابراین باید به بهانه بیحجابی در کافههایی که اجرای زنده داشتند، وارد میشدند و آنجا را پلمپ میکردند- که این کار را هم میکردند.
محبوبیت در نزد مردم
شروین نوازندگی برای چندین خواننده حرفهای را هم در کارنامهاش دارد، از جمله پیانوی آهنگهای روزبه رخشا را نواخته است و پیانوی چند فیلم کوتاه. او مهمترین مسیر رسیدن به دنیای حرفهای موسیقی در ایران را «درآمدزایی» میداند و میگوید:
از سختیها و مشکلات مجوز و سانسور و بگیر و ببند که بگذریم، فکر میکنم بیشترین سختیِ کارِ نوازندگی در ایران، درآمدزایی است. چون نوازندگی درآمد چندانی ندارد، اگر مجرد باشی و خانهای داشته باشی، شاید کفاف زندگی مختصری را بدهد، اما وقتی میخواهی مستقل باشی و خانوده تشکیل بدهی، واقعا هیچی نیست. یعنی آبباریکه هم نیست. فقط تفریح است. باید در کنارش تدریس کنی، در کافهها و جاهای مختلف بنوازی و هرکاری که ممکن است برخلاف سلیقه هنریات هم باشد، اجرا کنی. حتی شاید هم مجبور شوی برای مناسبتهای حکومتی اجرا کنی.
تجربه پنجششساله نوازندگی در فضاهایی مثل کافهها برای شروین بسیار «خوشایند» بوده است. او علت این خوشایندی را در تغییرِ نگاهِ مردم به نوازندههای خیابانی و کافهها میداند تا جاییکه مردم در هر شرایطی با آنها همراهی میکنند، بهویژه وقتی که نیروهای حکومتی با آنها برخورد میکنند. همین وضعیت در خانواده هم برقرار است. شروین میگوید:
در چند سال اخیر، به شکل عجیبی این فرهنگ رشد کرده که قرار است برویم کافه و موسیقی زنده گوش بدهیم. این از سوی خانوادهها و دوستان نوازندهها و خوانندهها هم هست. مخصوصا وقتی که موزیک جدیتر با جنبههای هنری باشد برعکسِ موسیقی بازاری که به آن “خالتور” هم میگویند.
در نقطه مقابل نگاه مردم، نگاهِ ایدئولوژیک حاکمیت است. شروین میگوید:
شخصاً چون به کارهای بزرگ فکر نمیکنم، کمتر به مشکل برمیخورم. چرا؟ چون دوست ندارم بروم دنبال مجوز. چون با مجوزگرفتن از سازمانهای دولتی مخالفم. چون در شأنِ یک موزیسین نمیبینم که برای تایید یا عدم تایید، برای مجوز یا عدم مجوز، به ارشاد برود و از آنها اجازه بگیرد. من در تمام این سالها مستقل بودم و مستقل هم کار کردم و کار میکنم. نمیخواهم زیر پرچمِ هیچ ایدئولوژیای ساز بزنم.