فیلم «چهارراه حوادث» را آغازگر ژانر جنایی پلیسی در سینمای ایران در دهه ۴۰ می‌دانند و هژیر داریوش از آن به عنوان جهش امیدبخش در تاریخ سینمای ایران نام می‌برد. ژانری که توسط ساموئل خاچیکیان در ایران پایه‌ریزی و تثبیت می‌شود و لقب هیچکاک ایران و استاد دلهره و وحشت را برای او به دنبال دارد. فیلم‌های خاچیکیان در دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی در صدر پرفروش‌ترین‌ها هستند و شش فیلم جنایی پرفروش او در طول ۱۱ سال تأثیر مهمی بر سینمای ایران می‌گذارد.

مسعود محرابی در کتاب «تاریخ سینمای ایران: از آغاز تا ۵۷» می‌گوید که بخشی از فیلم‌های ساخته شده در سال ۱۳۴۱ تحت‌تأثیر آثار جنایی و دلهره‌آور خاچیکیان بودند. خاچیکیان در توضیح دلیل علاقه‌اش به ژانر جنایی می‌گوید: «ماجرای قتل‌عام ارامنه تأثیر زیادی روی من گذاشته است. پدرم هر وقت آن ماجرا را تعریف می‌کرد، من صدای فریاد آدم‌ها را می‌شنیدم، صدای گردن‌بریدن‌ها، سوزاندن‌ها، ضجه بچه‌ها و مادرها و جان‌دادن آدم‌ها و جاری‌شدن خون…این‌ها مرا شارژ می‌کرد که فیلم‌هایی با حال و هوای جنایی بسازم.» 

ساموئل خاچیکیان از خانواده‌ای ارامنه در تبریز است که فعالیت هنری‌اش را از سال ۱۳۲۲ با نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی در تئاتر آغاز می‌کند. تا این‌که ساناسار خاچاطوریان، صاحب استودیوی «ویانافیلم» یکی از آثار نمایشی او را می‌بیند و از آن خوشش می‌آید و او را برای ساختن فیلمی به تهیه‌کنندگی خودش دعوت می‌کند. خاچیکیان با ساخت فیلم «بازگشت» در سال ۱۳۲۲ وارد دنیای سینما می‌شود اما با فیلم «چهارراه حوادث» در سال ۱۳۳۳ شهرت می‌یابد و نامش بر سر زبان‌ها می‌افتد و جایزه بهترین کارگردانی را از نخستین دوره فستیوال فیلم‌های ایرانی دریافت می‌کند. فیلم‌های خاچیکیان تحت‌تأثیر سینمای جنایی و نوآر (Noir) دهه ۴۰ و ۵۰ آمریکاست. هرچند او بارها مجبور می‌شود برای گریز از سانسور تن به تغییراتی در فیلم‌هایش بدهد که مورد رضایتش نیست. ساخت فیلم «چهارراه حوادث» همزمان با اکران فیلم «گرفتار»، ساخته ماکس افولس در تهران است و خاچیکیان مجبور می‌شود از شباهت‌هایش به فیلم افولس و صحنه‌های خشن بکاهد تا فیلم امکان نمایش پیدا کند. 

او به خاطر توجه به فرم و تکنیک سینمایی تأثیر بنیادینی بر جریان سینمای ایران می‌گذارد و در دهه ۳۰ که پروسه فیلمسازی به شکل غیرحرفه‌ای رواج داشت، اولین فیلمسازی است که برای فلیمنامه‌هایش دکوپاژ می‌نویسد، صحنه‌های فیلم‌هایش را نورپردازی می‌کند، از صدا و موسیقی بهره دراماتیک می‌برد و اهمیت تدوین در ریتم‌بخشی و ایجاد تعلیق داستانی را به نمایش می‌گذارد. او همچنین اولین آنونس تبلیغاتی فیلم در سینمای ایران را برای فیلم «دختری از شیراز» می‌سازد که بعدها مورد تقلید فیلمسازان دیگر قرار می‌گیرد. در واقع اهمیت خاچیکیان این است که او اولین فیلمسازی به حساب می‌آید که باعث می‌شود مخاطبان متوجه حضور و نقش کارگردان در جریان تولید فیلم شوند و به خاطر تماشای فیلمی از ساموئل خاچیکیان به سینما بروند. 

در فیلم «چهارراه حوادث» برای اولین بار می‌توان شکل‌گیری نشانه‌ها و مؤلفه‌های سبْکی سینمای ساموئل خاچیکیان را دید که در آثار بعدی‌اش تکامل و تداوم می‌یابد؛ مثل داستان جنایی و دلهره‌آور، ریتم تند، دوربین پرتحرک، تدوین پویا و نورپردازی کم‌کنتراست. اما فیلم به خاطر تابوشکنی‌اش در نمایش اولین بوسه میان زن و مرد نیز جایگاه تاریخی ویژه‌ای دارد. البته پیش‌تر در فیلم «گل‌نسا»، ساخته سرژ آزاریان در سال ۱۳۲۲ شاهد بوسه میان معصومه خاکیار و هوشنگ سارنگ هستیم اما بوسه میان ویدا قهرمانی و ناصر ملک‌مطیعی در فیلم «چهار راه حوادث» در میان مردم شهرت می‌یابد و در یادها باقی می‌ماند و به‌عنوان نخستین بوسه در سینمای ایران شناخته می‌شود.

ویدا قهرمانی به عنوان اولین زنی که در تاریخ سینمای ایران توسط مردی بوسیده شده شناخته می‌شود. او در خاطراتش پیرامون این صحنه فیلم تعریف می‌کند که «ما در صحنه پایانی به سمت هم دویدیم و ناصر مرا بغل کرد و لبش را روی لب من گذاشت. من فکر کردم اگر مقاومت کنم، فیلم خراب می‌شود. در نتیجه هیچ کاری نکردم تا ساموئل کات داد و بعد شروع کردم به گریه کردن.» ویدا قهرمانی در آن لحظه خبر نداشته است که قرار است بوسیده شود و در موقعیت ناخواسته‌ای قرار می‌گیرد که انتظارش را ندارد. به نظر می‌رسد ساموئل خاچیکیان و ناصر ملک‌مطیعی گمان می‌کردند که اگر موضوع را با ویدا قهرمانی در میان بگذارند، شاید او نپذیرد. 

بنابراین هرچند فیلم گام بزرگی در راستای ممنوعیت از نمایش بوسه در سینما برمی‌دارد اما هنوز درک و آگاهی کافی نسبت به حق انتخاب زن بازیگر وجود ندارد و کسی از ویدا قهرمانی نمی‌پرسد که آیا می‌خواهد مخاطرات و تبعات این تابوشکنی را بپذیرد یا نه. مخصوصاً که در آن زمان ویدا قهرمانی هنوز یک دختر دانش‌آموز دبیرستانی به حساب می‌آید. هرچند ویدا قهرمانی پس از گذر سال‌ها می‌گوید که پشیمان نیست اما با مروری بر سرگذشت او می‌بینیم که مردان تصمیم می‌گیرند اما زن به‌تنهایی تاوانش را پس می‌دهد.

ویدا قهرمانی تعریف می‌کند در تمام طول اکران فیلم در مراسم افتتاحیه قلبش به شدت تند می‌زده و نگران بوده که پدرش صحنه بوسه در فیلم را ببیند. در انتهای فیلم که تصویر روی بوسیدن شخصیت‌ها ثابت می‌شود و بعد کلمه پایان می‌آید، پدرش به ویدا نگاه می‌کند و به او می‌گوید «سد را شکستی». ویدا قهرمانی می‌گوید «در آن زمان فکر می‌کردم همه مثل پدرم روشنفکر و فهمیده هستند اما بعد که مجبور شدم به خیابان نروم و در خانه حبس شوم، تازه فهمیدم پدرم چه فرد پیشرویی بوده است». آن اتفاق زندگی ویدا قهرمانی را تغییر می‌دهد و باعث اخراج او از دبیرستان می‌شود. مادر او که دبیر دبیرستان بوده، نزد وزیر فرهنگ و آموزش می‌رود اما تلاش‌هایش فایده‌ای ندارد و مدرسه به خاطر اعتراض والدین اجازه ادامه تحصیل به ویدا را نمی‌دهد. ویدا قهرمانی می‌گوید «مثل اینکه من بزهکار بودم». فامیل او را طرد می‌کند و اجازه معاشرت با دخترهای هم‌سن و سال را به او نمی‌دهد تا مبادا تحت تأثیر ویدا به فساد کشیده شوند. 

اوانس اوگانیانس در نقدی که پیرامون فیلم می‌نویسد، ویدا قهرمانی را سیمای جدید سینمای ایران می‌نامد و می‌گوید با اینکه برای اولین بار در فیلم ظاهر می‌شود اما نقش خود را تقریباً درک کرده است. ویدا قهرمانی در چند فیلم دیگر به کارگردانی ساموئل خاچیکیان بازی می‌کند اما در نهایت به خاطر مخالفت‌های شوهرش و فشارهای اجتماعی بر فرزندانش از بازیگری دست می‌کشد. او در چند فیلم با فردین همبازی بوده و فردین نقش شوهرش را ایفا کرده است. ویدا قهرمانی تعریف می‌کند که یک روز پسر کوچکش با ناراحتی از مدرسه بازمی‌گردد و می‌گوید بچه‌ها در مدرسه به من بگویند پدرت فردین است. ویدا قهرمانی برای اینکه تجربه تلخ طردشدگی‌اش برای بچه‌هایش تکرار نشود، سینما را کنار می‌گذارد. 

در سال‌های بعد تحصیل ناتمامش را تکمیل می‌کند و با همراهی همسرش تهیه‌کننده برنامه محبوب جاده شانس در نخستین ایستگاه تلویزیونی ایران را بر عهده می‌گیرد و کافه کوچینی را تأسیس می‌کند که به مکانی برای کشف و عرضه استعدادهای موسیقی بدل می‌شود و خوانندگانی همچون فرهاد و ابی در آن‌جا اولین ترانه‌هایشان را خواندند. او پس از مهاجرت به عضویت سندیکای هنرپیشگان آمریکا درمی‌آید و به عنوان مشاور هنری با مرکز غیرانتفاعی ریسمان طلایی با مدیریت دخترش که برای ترویج تئاتر در خاورمیانه است، همکاری می‌کند.

Ad placeholder

در چهارراه حوادث

فیلم «چهارراه حوادث» با افتتاح سینما رؤیال در ۲۹ اسفند ۱۳۳۳ اکران شد و همزمان سینماهای دیانا، ونوس، هما و مایاک نیز فیلم را نمایش دادند و فیلم بیش از ۶۰ روز بر پرده سینما ماند. فیلم درباره جوانی به نام فرید با بازی ناصر ملک‌مطیعی است که بعد از اینکه پدرش می‌میرد و زن محبوبش به نام ناهید و با بازی ویدا قهرمانی با مرد ثروتمندی ازدواج می‌کند، وارد دار و دسته خلافکاران می‌شود و به سرقت روی می‌آورد. تا اینکه در جریان یکی از دزدی‌هایش و فرار از دست پلیس با زن بیماری به نام هما روبه‌رو می‌شود. هما به او امید دوباره برای بازگشت به زندگی سالم را می‌بخشد و باعث تغییر فرید می‌شود. در انتها هما می‌میرد و ناهید که نتوانسته عشق فرید را فراموش کند، نزد او بازمی‌گردد.

داستان فیلم که بر اساس یکی از نمایشنامه‌های خاچیکیان نوشته شده، ملودرامی آشنا و تکراری پیرامون داستان مرد فقیری است که از سوی زن مورد علاقه‌اش بی‌وفایی می‌بیند و به راه کج کشیده می‌شود. در واقع ارزش فیلم در بن‌مایه‌های داستانی و مضمون آن نیست. بلکه در شیوه اجرای آن است که خاچیکیان به واسطه میزانسن و قاب‌بندی و نورپردازی و تدوین به ساختار بصری متفاوتی در دهه ۳۰ دست می‌یابد. فیلم هرچند موضوع اختلاف طبقاتی در جامعه را مطرح می‌کند اما به دنبال کنکاش و تحلیل آن نیست. بلکه تمرکز اصلی‌اش بر داستان جنایی است که این امکان را در اختیار خاچیکیان می‌گذارد تا بتواند فضای پر از دلهره و غافلگیری و ترس خلق کند، از صدا و موسیقی برای ایجاد تعلیق بهره ببرد، با نورها و سایه روشن‌ها بازی کند و با تدوینی خلاقانه به ضرباهنگی تند و پرکشش دست بیابد.

خاچیکیان در گفت‌وگو با عباس بهارلو، پژوهشگر تاریخ سینمای ایران می‌گوید «فیلم‌هایی که من ساختم، از لحاظ تکنیک، نورپردازی، تحرک و روال داستان خدمتی به سینمای ایران بوده است اما از نظر محتوی نکات مطرح‌کردنی کم دارند. اگر مردم فهمیده باشند کارگردانی یعنی چه، با اسم من دریافته‌اند و این، خدمت من به سینمای ایران است اما وقتی خودم را مثلاً با مهرجویی مقایسه می‌کنم که اولین فیلمش «الماس ۳۳» است، کیمیایی، هریتاش، ناصر تقوایی که واقعاً او را یک قدرت در سینمای ایران می‌دانم، نادری، این‌ها حق دارند که مدعی شوند حرفی برای گفتن داشته‌اند و زده‌اند ولی در فیلم‌های من چنین چیزی نبوده است.» 

ازاین رو زنان در سینمای مردانه و جنایی و پلیسی خاچیکیان در حاشیه هستند و همان نقش‌های کلیشه‌ای را دارند و در قالب همان دوگانه زن خوب و زن بد می‌گنجند: زنی که زندگی‌ات را نابود می‌کند و زنی که زندگی‌ات را نجات می‌دهد اما نحوه نمایش آن‌ها شکل متفاوتی دارد. در صحنه دیدار ناهید و فرید از نظر دراماتیک اتفاق ویژه‌ای نمی‌افتد و شاهد همان رابطه عاشقانه زن و مرد هستیم اما شیوه فیلمبرداری و نورپردازی خاچیکیان، آن صحنه را از حال و هوای حاکم بر فیلم‌فارسی دور می‌کند. زن و مرد به صورت ضدنور در پس‌زمینه‌ای از آسمان بی‌انتهای آبی و کوه‌های عظیم و ستبر دیده می‌شود که از لحاظ ترکیب‌بندی و نورپردازی، آن‌ها را بازیچه‌هایی در دست تقدیر نشان می‌دهد. یا در صحنه ملاقات هما و فرید با زن «نجیب» و پاک و ساده‌ای روبه‌رو هستیم که مرد داستان را متحول می‌کند و به راه راست در زندگی برمی‌گرداند اما نوع میزانسن و قاب‌بندی خاچیکیان حس و حال متفاوتی را ایجاد می‌کند. مرد با ابهت و بدن ورزیده ایستاده و زن با ناتوانی و بیماری نشسته است و سایه مرد بر زن سنگینی می‌کند اما بعد از اینکه هما، فرید را به دست برداشتن از خلاف تشویق می‌کند، مرد در کنار زن زانو می‌زند که نشان از تسلیم او در برابر حرف‌های درست هماست.

بنابراین فیلم «چهارراه حوادث» تأثیر مهمی در سیر تغییر و تحول بازنمایی زنان در تاریخ سینمای ایران ندارد و اهمیت آن در معرفی ویدا قهرمانی و تابوشکنی‌اش در ثبت اولین بوسه میان زن و مرد است. هرچند این رخداد در همان رویکرد مردسالار اتفاق می‌افتد و مرد در دنیای فیلم، زن از دست رفته را بازمی‌یابد و او را می‌بوسد. کاراکتر زن هیچ عاملیت و اراده و انتخابی ندارد و در این بوسه مشارکتی نمی‌کند. بلکه خود را در اختیار مرد می‌گذارد و مرد با این بوسه، او را به تملک و تصاحب خود درمی‌آورد. همان طور که در پشت صحنه فیلم نیز خواست و تصمیم و نظر زن بازیگر نادیده گرفته می‌شود و در راستای جذابیت فیلم مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد.

منابع:

  • عباس بهارلو، پرونده یک جنایی ساز، ساموئل خاچیکیان، 
  • هژیر داریوش، مجله امید ایران، شماره ۴۲، سال ۱۳۳۴
  • مراسم بزرگداشت ویدا قهرمانی، کانون سخن، لس آنجلس، ۲۴ اوریل ۲۰۱۶

عنوان این مقاله با توجه به اطلاعات موجود در متن تغییر کرد.

Ad placeholder