برای دهه‌ها، لیبی از نقشه سیاسی جهان محو شده و به کشوری منزوی تبدیل شده بود. به دنبال‌ آن، چیزی از فعالیت‌های فرهنگی لیبی به گوش نمی‌رسید. فقط گه‌گاهی دولت این کشور به صورت رسمی در اتفاقات فرهنگی و ادبی جهان مثل نمایشگاه کتاب فرانکفورت شرکت می‌کرد که آن هم میل و رغبت اهل فرهنگ و ادبیات را کمتر برمی‌انگیخت.

الکونی در آثارش مفهوم «وطن» و «زادگاه» را برمی‌رسد.
الکونی در آثارش مفهوم «وطن» و «زادگاه» را برمی‌رسد.

بنابراین ادبیات لیبی در دهه‌های اخیر، نمونه خوبی برای بررسی سرکوب فرهنگ در حکومت‌های‌ دیکتاتوری است؛ اینکه دیکتاتور چگونه به دیگران از جمله نویسندگان اجازه نمی‌دهد سر و گردنی بالا‌تر از او داشته باشند. با این حال در شرایط سخت لیبی، بودند نویسندگانی که چراغ ادبیات را در کشورشان زنده نگاه داشتند و صدای نسل خود را به گوش دنیا رساندند.

الکونی در آثارش مفهوم «وطن» و «زادگاه» را برمی‌رسد. او سنت‌های روایی در جهان عرب را در قالب رمان مدرن به‌کار می‌گیرد.

ابراهیم الکونی از معدود نویسندگان لیبی است که توانست در دوران معمر قذافی به نوشتن بپردازد و به یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان جهان عرب تبدیل شود. همچنین آثار این نویسنده که بسیار پرکار است و تاکنون ۷۵ عنوان کتاب نوشته، فرا‌تر از مرزهای کشورهای عربی رفته و به زبان‌های مختلف ترجمه شده. بیشتر این ترجمه‌ها البته به زبان آلمانی بوده و در زبان فارسی نیز کتاب‌هایی از وی منتشر شده است.

آن‌طور که در شماره بهار نشریه‌ «بانیپال» چاپ لندن که به داستان‌نویسی در لیبی اختصاص داشت آمده، مضمون اصلی آثار ابراهیم الکونی گذار به شهرنشینی در جامعه لیبی است. به همین دلیل، وی محتوای داستان لیبی را دگرگون کرده و آن را به دیگر نقاط جهان عرب پیوند داده، زیرا تا پیش از او، داستان‌نویسی در لیبی بیشتر از پیشینه‌ای قومی و محلی برخوردار بوده است.

 ابراهیم الکونی، نویسنده عرب
ابراهیم الکونی، نویسنده عرب

این نویسنده مهاجر عرب که فقط به زبان عربی می‌نویسد، سال ۱۹۴۸ در یکی از قبایل قوم طوارق در صحرای جنوب لیبی به دنیا آمد. او خواندن و نوشتن را نسبت به دیگران دیر شروع کرد و دوازده ساله بود که تازه عربی را آموخت. سال ۱۹۷۰ کشورش را به مقصد اتحاد جماهیر شوروی ترک کرد تا در مؤسسه گورکی مسکو به تحصیل ادبیات بپردازد. سپس به ورشو، پایتخت لهستان رفت تا روزنامه‌نگاری بخواند.

این نویسنده، اولین آثارش را که شامل دو مجموعه داستان بود، در سال‌های ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ منتشر کرد. اما در سال‌های دهه ۱۹۸۰ بود که به‌طور جدی وقت خود را وقف نویسندگی کرد و خود را به عنوان نویسنده به جهان شناساند. به عنوان نمونه، پس از ترجمه آثار الکونی به زبان فرانسه، هفته‌نامه نوول ابزرواتور در شماره‌ای نوشت که اکنون وقت شناخت یکی از نویسندگان بزرگ عرب است که سنت ادبی متفاوتی نسبت به دیگر نویسندگان همزبان خود دارد.

ابراهیم الکونی: «اساساً با آموزش است که می‌توان توسعه‌ای پایدار ایجاد کرد.»

وقتی سال ۱۹۶۹ سرهنگ قذافی به قدرت رسید، ابراهیم الکونی مثل بسیاری دیگر به حرف‌های او امید بست، اما دیری نپایید که به توخالی بودن حرف‌های قذافی پی برد: «خیلی زود از انقلابی که قذافی از آن سخن می‌گفت ناامید شدیم. هر چه بیشتر با رژیم مشکل پیدا می‌کردیم، بیشتر تهدید می‌شدیم.»

در کل، الکونی رابطه خوبی با حکومت نداشت ولی تلاش می‌کرد حکومت مشکل حادی برای وی به وجود نیاورد. با این حال، به گفته خودش در سفر‌هایش به لیبی شدیداً از سوی نیروهای امنیتی تحت نظر قرار می‌گرفت.

او مدتی در سفارت لیبی در مسکو مشغول به‌ کار شد و در ‌‌نهایت در سال ۱۹۹۳ در سوئیس اقامت گزید و اکنون نیز در دامنه‌های رشته کوه آلپ زندگی می‌کند.

«کویر من» رمان، ابراهیم الکونی
«کویر من» رمان، ابراهیم الکونی

الکونی تاکنون جوایز معتبری را از آن خود کرده که از جمله می‌توان به جایزه ویژه دولت سوئیس به خاطر تمامی آثارش، جایزه رمان صحرا، جایزه ادبی شیخ زاید در امارات متحده عربی، جایزه رمان عرب در قاهره و جایزه دوستی فرانسه و اعراب اشاره کرد. او عواید حاصل از جوایزش را صرف امور خیریه از جمله آموزش کودکان در نقاط دورافتاده صحرای آفریقا می‌کند: «ما علیه جهالت و بی‌سوادی قیام می‌کنیم، اساساً با آموزش است که می‌توان توسعه‌ای پایدار ایجاد کرد.»

این نویسنده همچنین یکی از بانیان جایزه ادبی کشورش در دهه ۷۰ میلادی نیز بوده، اما پس از آنکه اعضای کمیته داوری این جایزه خواستند نام معمر قذافی را بر جایزه بگذارند وی به این اقدام اعتراض کرد و هدف اتهامات بسیاری از سوی دولت و نویسندگان دولتی قرار گرفت. با این حال الکونی می‌گوید شهرت و اعتبار جهانی‌اش رژیم قذافی را مجبور کرده بود که به او احترام بگذارد. «شهرتم از من محافظت می‌کرد.»

اشاره این نویسنده به فشارهای بین‌المللی است که از سوی غرب به لیبی در زمینه آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی و همچنین حقوق بشر وارد می‌شد و به دنبال این فشار‌ها، قذافی در سال‌های آخر عمرش تا حدودی فضای فرهنگی لیبی را باز کرده بود. همچنین سیف‌السلام، قدرت‌مند‌ترین پسر قذافی که از او به عنوان جانشین پدر نام برده می‌شد، سعی داشت از خود چهره‌ای مدرن‌تر و لیبرال‌تر بسازد.

ابراهیم الکونی و بهار عربی

یکی از مضامین موجود در آثار ابراهیم الکونی «زندگی در حکومت استبدادی» است. او این مضمون را اغلب به صورت استعاری در آثار خود جاری کرده است. او در یکی از تازه‌ترین داستان‌هایش، قدرت را به سرطانی کشنده تشبیه کرده که آهسته آهسته جسم و جان انسان را از بین می‌برد.

او کمتر گفت‌وگو می‌کند و بیشتر می‌نویسد و می‌گوید که نه سیاستمدار است و نه فعال سیاسی، بلکه یک نویسنده است و هر چه حرف دارد در نوشته‌هایش گفته یا می‌گوید.

ابراهیم الکونی می‌گوید انقلاب لیبی به ملی‌گرایی عربی به سبک جمال عبدالناصر و همچنین حزب بعث، به طور کامل پایان داد. همزمان این انقلاب و انقلاب در دو کشور تونس و مصر، زمینه را برای به قدرت رسیدن اسلام سیاسی فراهم کرد. یعنی پس از ملی‌گرایی عربی، نوبت به اسلام سیاسی رسید و تازه پس از سقوط اسلام سیاسی است که نوبت به دموکراسی می‌رسد.

با این حال، تحولات اساسی کشورش و همچنین جنایت‌هایی که قذافی هنگام سقوطش در سال ۲۰۱۱ انجام داد، موجب شد که او لب به سخن بگشاید: «لیبی برای انقلاب آماده شده بود.»

او وقتی که هنوز بهار عربی آغاز نشده بود برای دیدن برادر بیمارش به وطن رفته بود. دو هفته پس از ورودش به لیبی، محمد بوعزیزی، جوان دستفروش تونسی خود را آتش زد و انقلاب در کشور همسایه لیبی رقم خورد: «بوعزیزی انگار مسیح زمانه بود. او باید خود را می‌کشت تا اعراب دوباره به دنیا بیایند.»

بنابراین او با علاقه بسیار تحولات تونس را دنبال می‌کرد و یقین داشت که نوبت لیبی هم فرامی‌رسد. این نویسنده ۱۵ فوریه ۲۰۱۱ لیبی را ترک کرد و فردای آن روز، مردم کشورش علیه قذافی قیام کردند.
ابراهیم الکونی می‌گوید شجاعت هم‌وطنانش او را شگفت‌زده نکرد. زیرا به عقیده وی، درست است که مردم لیبی صلح‌طلب، اهل مدارا و صبورند، اما پس از ۴۲ سال ظلم و دیکتاتوری قذافی، فشار بر روی آنان بسیار زیاد شده بود: «وقتی مردان و زنان لیبی، دیدند که مردمان دو کشور همسایه‌شان یعنی تونس و مصر چگونه دیکتاتور‌هایشان را سرنگون کردند، متوجه شدند که دیگر قذافی تزلزل‌ناپذیر نیست.»

با این حال، جنگ مردم لیبی با دیکتاتورشان احساس دوگانه‌ای را در این نویسنده ایجاد کرده بود، از سویی او از اینکه مردم به طور مصمم با قذافی می‌جنگند خوشحال بود و از سوی دیگر، خشونت این جنگ او را آزار می‌داد. «مردم لیبی در حال پرداخت هزینه سنگینی برای آزادی خود بودند.»

اما ابراهیم الکونی پس از سقوط قذافی، در حالی که برادرش، موسی، یکی از اعضای شورای ملی انتقالی لیبی بود، در گفت‌وگویی اظهار داشت که تنها راه نجات این کشور از ناتوانی و فساد یک حکومت مرکزی، ایجاد کشوری فدرال است.‌‌ همان چیزی که پس از استقلال لیبی در سال ۱۹۵۱ به وجود آمد و تا زمان به قدرت رسیدن قذافی وجود داشت.

این نویسنده معتقد است که سیستم حکومت مرکزی برای کشوری که از قبایل مختلف تشکیل شده، راهگشا نیست. اما مخالفان این نظر نیز معتقدند که فدرالی شدن لیبی در ‌‌نهایت منجر به تجزیه این کشور خواهد شد، نظیر آنچه اکنون در مورد کردستان عراق قوت گرفته است.

علی‌رغم این اختلاف نظر، ابراهیم الکونی می‌گوید که انقلاب در لیبی، و دیگر کشورهای عربی تغییرات بنیادین در جهان عرب و حتی جهان اسلام ایجاد کرده و آنچه در گذشته بوده کاملاً از بین رفته است.
او می‌گوید انقلاب لیبی به ملی‌گرایی عربی به سبک جمال عبدالناصر و همچنین حزب بعث، به طور کامل پایان داد. همزمان این انقلاب و انقلاب در دو کشور تونس و مصر، زمینه را برای به قدرت رسیدن اسلام سیاسی فراهم کرد. یعنی پس از ملی‌گرایی عربی، نوبت به اسلام سیاسی رسید و تازه پس از سقوط اسلام سیاسی است که نوبت به دموکراسی می‌رسد.

و در ‌‌نهایت اینکه تحولات اخیر کشورهای عربی، ابراهیم الکونی را تشویق کرده تا خاطرات خود را بنویسد: «من می‌خواهم این انقلاب‌ها را روایت کنم، انقلاب‌هایی که انسان را در جهان عرب متحول کرد و من نمونه‌ای از آن هستم.»