جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه گذشته برای تحکیم پایههای قدرت به روشهای مختلف از جمله ایجاد وحشت عمومی، سرکوب و خشونت متوسل شد؛ اما حالا با این واقعیت تلخ روبهرو است که دستاویزهای چهار دهه پیشین نهتنها دیگر کارساز نیستند بلکه در نتیجه ایستادگی و همبستگی ایرانیان معترض به وسیلهای برای متزلزل کردن حاکمیت تمامیتخواه تبدیل شدهاند.
اگر در سالهای ابتدای وقوع انقلاب اسلامی، زندانی کردن معترضان و صدور احکام سنگین برای آنان تا حدودی جامعه را به خاموشی وادار میکرد، حالا همان زندانیان احکام سنگین و غیرانسانی مانند مجازات اعدام را به اهرم فشاری علیه حکومت تبدیل کردهاند و صدایشان را از پستوهای زندانهای مخوف به گوش جهانیان میرسانند. برای حکومتی تمامیتخواه، زنستیز و قلدرمآب، چه چیزی سهمگینتر از اینکه مبارزانی که روبهرویش صفآرایی کردهاند، زنان زندانیاند ــ همانها که در ۴۵ سال گذشته تلاش کرده بود در خانهها مستورشان کنند؟
زنان محبوس در زندانهای جمهوری اسلامی در طول سالهای گذشته بارها در رویدادهای اجتماعی و اعتراضات مردمی نقش تعیینکننده ایفا کردند و در برابر ظلم و بیعدالتیهای جمهوری اسلامی ایستادند. پس از کشته شدن ژینا (مهسا) امینی، در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی تهران و شکلگیری جنبش «زن، زندگی، آزادی» برگ دیگری از مبارزات زنان زندانی ایران آغاز شد. آنها علاوه بر حمایت از اعتراضات مردمی، بارها نسبت به صدور و اجرای احکام غیر انسانی اعدام اعتراض کردند و برای پاسخگو نگه داشتن جمهوری اسلامی در برابر جامعه جهانی کوشیدند.
اعتصاب همه زنان زندانی اوین در اعتراض به اعدام وفا آذربار، محمد فرامرزی، پژمان فاتحی و محسن مظلوم، چهار زندانی سیاسی کرد که در کمتر از یک روز به پویشی فرامرزی تبدیل شد، یکی از مهمترین و تازهترین نقشآفرینیهای زنان زندانی با هدف متوقف کردن احکام اعدام در ایران بود.
گزارشهای نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، نشان میدهد که دستکم ۶۱ زن در زندان اوین با اتهامهای سیاسی زندانیاند. همه این زنان پس از اینکه متوجه شدند زندانیان زندان قزلحضار قصد دارند در اعتراض به احکام اعدام در روز سهشنبه دهم بهمن اعتصاب غذا کنند، اعلام کردند که آنها نیز به اعتصاب زندانیان قزلحصار میپیوندند و در این روز اعتصاب غذا میکنند. این دومین اعتصاب غذای عمومی زنان زندانی اوین در کمتر از یک هفته بود. آنها روز پنجشنبه پنجم بهمن نیز در اعتراض به اجرای احکام اعدام محمد قبادلو و فرهاد سلیمی اعتصاب غذا کرده بودند.
پیشتر نرگس محمدی، با انتشار پستی در حساب کاربریاش در اینستاگرام به حکومت هشدار داده بود که اگر «کارکرد اعدام در دهه ۶۰ ایجاد رعب، وحشت و سرکوب جریانات و گرایشات مختلف بود که به منظور تثبیت حکومت استبدادی اتجام میشد، اعدامهای اخیر ضد این کارکرد را خواهند داشت».
برنده جایزه صلح نوبل همچنین تاکید کرده بود که حکومت ایران «با اعدام و کشتن مردم بهطرز وحشیانهای انتقام جنبش انقلابی را میگیرد». او در ادامه افزود:
اعدامها در شرایطی که مردم بهپاخاستهاند و ارادهشان برای پایان بخشیدن به حکومت استبدادی قطعی است، نهتنها به خفقان و سرکوب نمیانجامد بلکه چرخه اعتراضات عمومی را شدت میبخشد و تصمیم راهبردی رادیکال جنبش انقلابی یعنی پایان بخشیدن به جمهوری اسلامی را به قدرت و مطالبه عمومی مردمی تبدیل میکند.
نرگس محمدی، همزمان با اعلام اعتصاب عمومی زنان زندانی اوین نیز ضمن ابراز همدردی با مادرانی که فرزندانشان اعدام شدهاند، از مردم خواست که آنان را تنها نگذارند و در مقابل احکام اعدام سکوت نکنند. او در این پیام نوشت: «در حیات زندان ایستادهام فریاد زنان، اعدام نکنید، خون نریزید، به دار نیاویزید».
فریاد اعتراض نرگس محمدی و دیگر زنان زندانی اوین، در کمتر از چند ساعت از حصارهای زندان بیرون آمد، مرزهای جغرافیایی را طی کرد و از ایران تا آنسوی دنیا گسترده شد. وقتی سپیده قلیان، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، با انتشار یادداشتی، حال و احوال زنان همبندیاش را در اوین توصیف کرد، افراد بیشتری به دایره همبسته زنان زندانی اوین پیوستند و اعلام کردند که همزمان و همراه با زندانیان قزلحصار و زنان زندان اوین اعتصاب میکنند.
سپیده قلیان در یادداشتش نوشته بود:
شب تا صبح نمیتوانیم بخوابیم از کابوس اعدام. گلرخ با چشمهای مضطرب به صفحه تلویزیون نگاه میکند، زیرنویس شبکه خبر امروز خبر قتل چه کسی را منتشر میکند، نرگس و دستهای مضطرب همبندیهایم، مهوش و چشمهای اشکآلود خواهرانم، محبوبه با گریه و بعد بانگ مرگ بر خامنهای از هواخوری زندان سکوت مرگبار این دهشت بیکران را میشکند.
جمهوری اسلامی محمد قبادلو، فرهاد سلیمی و چهار زندانی سیاسی کرد را اعدام کرد، همانطور که پیشتر محسن شکاری، محمدمهدی کرمی، محمد حسینی، مجیدرضا رهنورد، متهمان پرونده خانه اصفهان، نوید افکاری و دهها معترض دیگر را اعدام کرده بود، اما حالا این احکام همانطور که نرگس محمدی نیز تاکید کرد، برای حکومت دیگر بدون هزینه و تاوان نیست؛ زیرا در سایه همبستگی معترضان که گروه زیادی از آنان را زنان تشکیل میدهند، ماهیت جمهوری اسلامی برای جهانیان روزبهروز آشکارتر میشود.
پس از اینکه زنان زندانی اوین در همبستگی با زندانیان قزلحصار اعتصاب کردند، در مدت کوتاهی صدها نفر از داخل و خارج ایران به این اعتصاب غذا پیوستند و با آنان ابراز همبستگی کردند. در یکی از مهمترین واکنشها ۳۷ زندانی سیاسی سابق بند زنان زندان اوین اعلام کردند که از «زنان شجاع» محبوس در زندان حمایت و به «قساوت و بیرحمی قوانین ناقض حقوق بشر حاکم بر ایران» اعتراض میکنند. امضاکنندگان این بیانیه خطاب به زنان محبوس در زندان اوین نوشتند:
ما در کنار شما ایستادهایم و میدانیم اعلام همبستگی زندانیان نیازمند پشتیبانی ما مردم است. ما انعکاس صدای شما میشویم تا پیام دادخواهی، حقطلبی و مخالفت با اعدام در سراسر جهان شنیده شود.
آتنا دائمی، نازنین زاغری، منیره عربشاهی، ارس امیری، یاسمن آریانی، هستی امیری، عالیه مطلبزاده و پوران ناظمی از کسانی بودند که این بیانیه را امضا کردند.
اعتصاب زنان زندانی اوین با همراهی و همبستگی افراد و گروههای دیگری نیز همراه شد. کارزار جهانی نه به اعدام در ایران، احزاب کردستان، مادران دادخواه، خانوادههای خاوران، زندانیان سابق، تشکل دانشجویان پیشرو و تشکلهای زنان از اعتصاب زنان زندانی اوین حمایت کردند.
علی یونسی و امیرحسین مرادی، اکرم نقابی، مادر دادخواه سعید زینالی، محمد کریمبیگی، پدر دادخواه مصطفی کریم بیگی و منظر ضرابی، از مادران دادخواه جانباختگان هواپیمای اوکراینی نیز از کسانی بودند که به این اعتصاب پیوستند.
همبستگی زنان زندانی در اوین و بازخوردهای وسیعی که در سراسر جهان داشت، حکومتیها را خشمگین کرد و از آنجا که ذات جمهوری اسلامی با کینهتوزی و انتقامجویی پیوند خورده است، فشارها بر زنان زندانی اوین افزون شد.
پیشتر نرگس محمدی در گزارشی وضعیت زنان زندانی اوین را تشریح کرده بود؛ بر اساس این گزارش، دستکم ۵۷ نفر از زنان محبوس در اوین تجربه حبس در سلولهای انفرادی امنیتی را داشتهاند و مجموع مدت زمان حبس آنان در سلولهای انفرادی به هشت هزار و ۳۵۰ روز میرسد.
به گفته برنده جایزه صلح نوبل برخی از این زنان به بیماریهای جدی و خطرناکی مبتلا هستند و به همین دلیل تحمل حبس برایشان دشوار است. شماری از آنان از حق تماس تلفنی محروماند، برخی بلاتکلیفاند و برخی به پزشک معالج دسترسی ندارند. از میان این ۶۱ زن نیز دستکم چهار نفر آنان بالای ۷۰ سال دارند. ضمن اینکه سن ۱۰ نفر آنان نیز از ۶۰ سال عبور کرده است.
توجه به گزارش نرگس محمدی از وضعیت زنان زندانی در اوین از این جهت اهمیت فزاینده دارد که آشکار میکند زندانیان بند زنان اوین بهرغم بیماری، کهولت سن، بلاتکلیفی، محرومیت از تماس و امکانات بهداشتی و در وخیمترین شرایطی که جمهوری اسلامی در زندان برایشان ایجاد کرده است، بنایی برای سکوت و سازگاری ندارند و نهتنها در برابر بیعدالتیها ایستادهاند که مشعل مبارزات مدنی را هم در دست گرفتهاند و جلودار این راه شدهاند.
زندانیان سیاسی بند زنان اوین، اردیبهشت امسال نیز پس از اعدام متهمان پرونده موسوم به «خانه اصفهان» و اعدام دو جوان با اتهامهای عقیدتی در بیانیهای به حکومت هشدار دادند که به «سرنگونی از رگ گردن نزدیکتر» است. آنها روز ۳۱ اردیبهشت در حیات زندان دور هم جمع شدند و نرگس محمدی، گلرخ ایرایی، فائزه هاشمی، شکیلا منفرد و بهاره هدایت برای حاضران صحبت کردند.
پیش از آن نیز در آذرماه ۱۴۰۱ زنان زندانی اوین با تحصن در دفتر افسرنگهبان بند زنان در همراهی با معترضان به صدور و اجرای احکام اعدام اعتراض کردند. این تحصن پس از اعدام محسن شکاری، از اعدامشدگان خیزش انقلابی برپا شد.
زنان زندانی اوین در همان زمان با صدور بیانیهای از مردم خواستند که آنها نیز با اقدامهای مشابه مانع از اجرای احکام اعدام برای سایر بازداشتشدگان اعتراضات و سرکوب بیشتر معترضان شوند. زندانیان بند زنان اوین در بیانیه خود نوشته بودند:
برای پاره کردن ریسمان دور گلوی جوانانمان و برای درهم شکستن چوبههای برافراشته مرگ به پاخیزیم. راه دیگری وجود ندارد.
اکنون حاکمان ایران که مستاصلتر از همیشه به خشونت و سرکوب بیشتر متوسل شدهاند، میدانند که در نتیجه همبستگی و اتحاد معترضان ایرانی در داخل و خارج کشور خود را بیاعتبارتر از همیشه در جامعه جهانی میبینند و شگفتا که بخش عظیمی از این بیاعتباری مرهون زنانی است که در بیش از چهار دهه گذشته به رغم خفقان موجود در جمهوری اسلامی رشد کردند، برخاستند، برای آرمانهای خود هزینه دادند و اینک دست در دست هم ایستادهاند.
بگذار زنده گی کند
آن دم که دستانت طناب دار را بر گردنش می اندازند،
چشمان کودکت را به یادآر
و فکر کن که چشمان منتظر کودک اوست.
آن دم که دستانت طناب دار را به گردنش می اندازند،
به صدای کودک خودت گوش کن: “بابا“،
و فکرکن که صدای کودک اوست.
آن دم که دستانت طناب دار را به گردنش می اندازند،
چشمان منتظر مادرت را به یادآر،
و به مادر او فکرکن.
آه، پیش از ضربه زدن به چهارپایه،
برادرانت را به یادآر،
و فکرکن که او هم میتواند برادر تو باشد،
بگذار زنده گی کند. .
فروزنده / 13 February 2024