رقیه نجدی

رقیه نجدی (متولد تبریز، ۱۳۶۱)، نقاش ساکن تهران، تحصیل در رشته‌ی هنر را در زادگاهش تبریز آغاز کرد و در آنتورپ بلژیک ادامه داد. او تاکنون هشت نمایشگاه انفرادی (در تهران، آنتورپ و استانبول) برگزار کرده است؛ شرکت در ۱۲ نمایشگاه گروهی و ۹ آرت‌فر هنری نیز در کارنامه‌ی این هنرمند جای دارد. «عبور از سایه‌ها» هم‌اکنون در گالری باوان در حال نمایش است و تا ۲۳ بهمن‌ماه ادامه خواهد داشت.

در بستر زمان

بخش اول نمایشگاه «عبور از سایه‌ها»، در طبقه‌ی اول گالری، شامل نقاشی‌هایی مملو از طرح و رنگ در ابعاد بزرگ است؛  بخش دوم در طبقه‌ی دوم گالری به طراحی‌های بزرگ هنرمند بر بوم اختصاص داده شده که در تضاد با درخشش رنگارنگ آثار طبقه‌ی اول قرار می‌گیرد. ویدئوئی در میان طراحی‌ها بر دیوار گالری پروجکت شده و به‌علاوه، میزی، پوشیده از اشیاء کوچک و بزرگ، در میان دیوارهای گالری قرار گرفته است. با عبور از زرق‌وبرق طبقه‌ی اول، در طبقه‌ی دوم گویی به ذهنیت درحال شکل‌گیری هنرمند فلاش‌بک می‌زنیم. اگر در طبقه‌ی اول، هر تک اثر با همه‌ی جزئیاتش، و مستقل از باقی نقاشی‌ها، توجه را به خود معطوف می‌کند، در طبقه‌ی دوم، نگاه مخاطب بیشتر در مسیر شکل‌گیری ایده‌‌ها در سر هنرمند پرسه‌زنی می‌کند.

هنرمند با بهره‌ جستن از تمهیداتی نظیر اغراق (در رنگ و در اندازه) و ابهام پازل‌های عظیمی می‌آفریند که هرچند در نظر اول زیبا و خوش‌آب‌ورنگ به‌نظر می‌رسند، اما ابداً در سطح هنر دکوراتیو (تزئینی) باقی نمی‌مانند.

نگاتیو‌های عکس، گل‌های خشک‌شده، دفترچه‌های یادداشت، و سایر وسایل شخصی در کنار چند حجم ساخته‌ی هنرمند، سرتاسر میز را پوشانده‌اند و ویدئو نمایشی‌ست از تصاویر نگاتیو گوناگون: از لحظه‌های شخصی و خانوادگی گرفته تا صحنه‌‌های مبارزه یا زدوخورد در خیابان‌هایی که مشخص نیست دقیقاً به کجا تعلق دارند (خواهیم دید که این کیفیت نگاتیوی تشخیص هویت افراد در نقاشی‌های طبقه پایین را نیز دشوار ساخته‌اند.)

https://www.instagram.com/p/CNe7l7GFx_E/?hl=en

بزرگی ابعاد این طراحی‌های خطی گویا نشانگر اهمیت سیر شکل‌گیری ایده‌ها در نظر هنرمند است (چرا که طراحی‌های یادشده همچون اتودهای بزرگ‌شده‌ای برای نقاشی‌های طبقه اول به‌نظر می‌رسند) از طرف دیگر، فضاهای خالی وسیع در این اتودهای بزرگ‌اجراشده امکان پر شدن قاب به گونه‌ای دیگر (متفاوت با نقاشی‌های طبقه‌ی پایین) را مطرح می‌سازند. بنابراین، اینجا مسئله‌ی زمان نه‌تنها به‌خاطر سیر آن در گذشته، بلکه نیز از بابت آینده‌ی نامعلوم آن حائز اهمیت می‌شود. در واقع، در طبقه‌ی دوم گالری، زمان، از گذشته تا آینده، درجریان است.

https://www.instagram.com/p/C2R3nSjtPFs/?hl=en&img_index=2

در نقاشی‌ها، هنرمند تمهید چندلایگی را برای پرداختن به مسئله‌ی سیر زمان به‌کار می‌گیرد. گل‌ها، فیگوراهای نگاتیو‌شده و سایه‌ها در اغلب تصاویر، به‌ترتیب از پیش به پس، لایه‌لایه بر هم سوار شده‌اند. اما کدام سیر زمانی‌‌ را می‌توان منطبق بر لایه‌های مذکور دانست؟ مسیری از خاطره تا رؤیا، یا بر عکس؟ مسیری از گذشته تاریک تا آینده‌ی سرشار از امید؟ یا شاید گشت‌وگزاری پرسه‌وار در ترکیبی از رؤیا و واقعیت؟ هرچه که باشد، ما با گذر از میان لحظه‌ای به لحظه‌ای دیگر رویاروییم.

https://www.instagram.com/p/C2R3nSjtPFs/?hl=en

عموماٌ غلبه‌ی رنگ‌های سرد و تیره در یک یا دو لایه‌ی زیرین در تضاد با گرمای رنگ‌های متنوع و درخشان گل‌ها در آخرین لایه‌ قرار می‌گیرد. گل‌های اشباع‌شده از لکه‌های غلیظ رنگارنگ پوشاننده‌ی بخش‌هایی از تصاویر روایتگر، محو و کم‌رمقی هستند که گاه ارجاع سیاسی و اجتماعی مسقیم دارند و گاه بریده‌هایی از آلبوم عکس‌های شخصی به‌نظر می‌رسند: حضور سربازان در ناکجایی شبیه به میدان جنگ، زنی در حال پاراگلایدرسواری و … .

https://www.instagram.com/p/CMHkEWmldX1/?hl=en

هرچند گل‌ها حضوری تازه و باطراوت را بر سطح غبارگرفته‌ی نگاتیوها (نگاتیوهایی شاید از گذشته) رقم می‌زنند، اما طول عمر کوتاه گل به‌شکلی آیرونیک این درخشش را اندوهناک می‌سازد. بنابراین، طراحی‌های عریان طبقه‌ی بالا را آیا می‌بایست پیش‌طرح‌های اجراشده درمقیاس بزرگ دانست؟ یا می‌توان آنها را ادامه‌ی تصاویر پایین، و در واقع، جهانی پس از مرگ گل و رنگ قلمداد کرد؟

Ad placeholder

آخرالزمان و قهرمان‌ها

چرخش دراماتیک گل‌ها در پیش‌زمینه، نور تندی که بر آن‌ها تابانده شده، اشباع‌شدگی رنگ‌هاشان و کنتراستی که با تیرگی پس‌زمینه‌ می‌سازند، ویژگی‌هایی تداعی‌کننده‌ی هنر باروک هستند؛ از طرف دیگر، کیفیت زینت‌بخشی در گل‌وپروانه‌هایی که هنرمند ترسیم کرده از تاریخ و سنت‌های ایرانی نیز ریشه می‌گیرد: نگارگری؛ هنر دست سنتی زنان ایرانی، یعنی فرش؛ و هنر دست بسیاری از زنان خانه‌دار گذشته، یعنی کوبلن‌بافی. اما علی‌رغم این ارجاعات یافت‌شده به گذشته در آخرین لایه‌ از نقاشی‌های رقیه نجدی، در لایه‌های زیرین غرابت رنگ در پیکرها، ناشناخته بودن موقعیت مکانی و برخی عناصر تصویری، گاه فضایی آخرالزمانی را رقم زده است.

اشاره به لحظات شخصی، تاریخ سیاسی اجتماعی ایران، و جنسیت زنانه در آثار این هنرمند قابل‌ردیابی‌ است. با وجود این، او در آثار خویش هرگز  بیانیه صادر نمی‌کند، بلکه با بهره جستن از رسانه‌های هنری متعدد در کنار یکدیگر، تلاش می‌کند تا زبان ویژه‌ی خود را ابداع کند، زبانی برای بیان پرسه‌زنی‌ها، زبانی که فعل گذشته و حال و آینده را در هم می‌آمیزد تا یک رؤیا بیافریند.

چهره‌‌ها و بدن‌های  بی‌روح، رنگارنگ و صیقلی  را می‌توان یادآور سایبورگ‌های سینمای سایفای (علمی‌تخیلی) نیز یافت: انسان‌‌/ماشین‌هایی از آینده. هنرمند با بهره‌ جستن از تمهیداتی نظیر اغراق (در رنگ و در اندازه) و ابهام پازل‌های عظیمی می‌آفریند که هرچند در نظر اول زیبا و خوش‌آب‌ورنگ به‌نظر می‌رسند، اما ابداً در سطح هنر دکوراتیو (تزئینی) باقی نمی‌مانند. زن‌ها در این قاب‌ها اغلب حضور شاخص و فکورانه‌ای دارند. آنها معمولاٌ به‌شکل منفرد در قاب حاضر می‌شوند و نگاه مصمم خویش را به نقطه‌ای در بیرون نقاشی می‌دوزند، در هیئتی آرام، درست برعکس مردانی که اغلب در گروه‌های چندنفره درحال حرکت به‌سویی یا انجام کاری هستند. اما سکون زنان و نگاه خیره‌شان به بیرون از قاب، سازنده‌ی لحظه‌ی تعلیق است. از این حیث، شاخص‌ترین اثر این نمایشگاه همان نقاشی روی پوستر است، یعنی تصویر زنی احتمالاٌ درآستانه‌ی پرش، با بال‌های مکانیکی: قهرمانی از آینده.

https://www.instagram.com/p/Cgt4s_zNxsE/?hl=en

رقیه نجدی با هوشمندی و درایت هزارتویی می‌سازد که یافتن مسیر برنده در آن تقریبا غیرممکن است. در عوض، خوانش‌های متعدد با هم تلاقی می‌کنند و از یک مسیر می‌توان به دیگری راه یافت. اشاره به لحظات شخصی، تاریخ سیاسی اجتماعی ایران، و جنسیت زنانه در آثار این هنرمند قابل‌ردیابی‌ است. با وجود این، او در آثار خویش هرگز  بیانیه صادر نمی‌کند، بلکه با بهره جستن از رسانه‌های هنری متعدد در کنار یکدیگر، تلاش می‌کند تا زبان ویژه‌ی خود را ابداع کند، زبانی برای بیان پرسه‌زنی‌ها، زبانی که فعل گذشته و حال و آینده را در هم می‌آمیزد تا یک رؤیا بیافریند.

Ad placeholder