زمانه: دستگاه قضایی جمهوری اسلامی سحرگاه سوم بهمن جان دو زندانی دیگر را گرفت: محمد قبادلو، معترض بازداشتی و فرهاد سلیمی، زندانی سیاسی کُرد. اعدام زندانیان سیاسی در این شرایط در جمهوری اسلامی و در منطقه خاورمیانه را چگونه تفسیر میکنید؟
فریدا آفاری: جمهوری اسلامی از یک سو مقاصد امپریالیسیتی خود را در منطقه خاورمیانه پیش برده و جنگافروزی میکند. از سویی دیگر نیازمند سرکوب هرگونه مبارزه آزادیخواهانه در ایران است. جنبش زن زندگی آزادی نمایانگر یک تغییر اساسی در ذهنیت بخش عظیمی از جامعه در ایران بود که پیشازاین از زنان انسانزدایی کرده بودند. این جنبش با طرح خواستههایی مربوط بهحقوق زنان و تفکر انتقادی و همچنین ریشه داشتن در مبارزات اقلیتهای ملی ستم دیده، خصوصا زنان کرد و بلوچ، نمایانگر تحولی بنیادی بود و با نقش پیشاهنگ زنان، خواستههایی ایجابی و خصوصا مخالفت با مجازات اعدام، حمایت بسیاری از جهانیان را نیز از آن خود کرد.
جمهوری اسلامی همانطور که در منطقه از ویرانگری پرهیز نمیکند، داخل ایران نیز سعی دارد با اعدام و قانون عفاف و حجاب و سرکوب دانشآموزان و دانشجویان و کارگران و بازنشستگان به هر قیمتی که شده مانع از ادامه ایدههای آزادیخواهانه جنبش زن زندگی آزادی و مبارزات حق طلبانهی اقلیتهای ملی و مبارزات کارگری شود.
گزارش عفو بینالملل نشان میدهد که میزان اعدام مخفیانه در میان کردها و عربها در ایران بیشتر از دیگران است. در مورد بلوچها هم آمار اعدام وحشتناک است. چرا؟ این فکت را از منظری اینترسکشنال [بینابخشی] چه طور باید بفهمیم؟
جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام سرمایهداری دولتی اقتدارگرا و مبتنی بر ناسیونالیسم فارس و ناسیونالیسم شیعی، نیازمند انسانزدایی از اقلیتهای ملی است که با این هویت تناقض دارند. بنابراین میبینیم که جوانان بلوچ و عرب و کرد را با اتهاماتی ازجمله قاچاق مواد مخدر و اقدام علیه امنیت ملی محکوم به مرگ میکند.
در جنبش زن زندگی آزادی دیدیم که زنان بلوچ نهفقط علیه ستم قومی که به آنها روا میشود بلکه علیه زنستیزی، تجاوز، مردسالاری و محرومیت از تحصیل سخن گفتند. آنها نهفقط ستم و استثمار از سوی حاکمیت مرکزی بلکه تبعیض و ستم و استثمار از سوی رهبرشان مولوی عبدالحمید را به چالش کشیدند. و این خود نمایانگر تفکر مبتنی بر اندیشهی در هم تنیدگی ستم است که همواره به تضادهای درون هر جنبش و حتی گروههای ستم دیده میپردازد و ستم درونی را به چالش میکشد.
چندروز پیش صدها فمینیست در بیانیه ضداعدامشان خواهان لغو مجازات اعدام به طور سرتاسری ــ فارغ از اینکه زندانی محکوم به اعدام “زندانی سیاسی” است یا متهم به جرایم دیگر ــ شدند. کارکرد مجازات اعدام به طور کلی در ایران را چه طور میبینید؟
به نظرم بیانیهای که بیش از ٣٠٠ فعال فمینیست عمدتا داخل ایران در مخالفت با اعدام منتشر کردهاند، از چند جهت استثنائی است. نخست این که ابعاد ستم طبقاتی، ستم به اقلیتهای ملی، مهاجران و کودک همسران را مطرح کرده است. دوم این که میگویند «تفاوتی بین زندانیان “جرایم عمومی” و “زندانیان سیاسی” قائل نیستیم و یک صدا میگوییم اعدام هرگز و برای هیچکس. » سوم این که میگویند خواست لغو اعدام یک خواست فمینیستی است چون «خواست ما به زندگی و ارزش دهی به آن است.» درواقع در همین بیانیهی دوبندی، کار کرد مجازات اعدام را بهطورکلی در ایران مطرح و محکوم کردهاند.
به نظرم پیام نرگس محمدی، برندهی جایزهی صلح نوبل، از درون زندان برای محکوم کردن حمله ٧ اکتبر حماس به اسرائیل و حمله اسرائیل به غزه نیز بسیار گویاست و نمایانگر تلاش برای ایجاد همبستگی منطقهای. او «حمله به مردم بیپناه، کشتار کودکان، زنان و غیرنظامیان، گروگانگیری آنان، بمباران بیمارستانها و مدارس و موشکباران مناطق مسکونی را محکوم کرده» و نهفقط خواهان آتشبس فوری و پایان دادن به جنگ و «کوتاه کردن دست جنگافروزان از سر مردم بیگناه» بلکه «احترام بهحقوق انسانها و ایجاد امکان زندگی مسالمتآمیز مردم در کنار یکدیگر » شده است.
در این بیانیه بعد ایجابی و مدافع ارزشدهی به زندگی در جنبش زن زندگی آزادی را میبینیم که در برابر شقاوت و آدم کشی رژیمهای حاکم در منطقه ایستاده است.
شما با کارزارهای الغای زندان و الغای مجازات اعدام در ایالات متحده هم آشنا هستید. کمی درباره ایده در پس این کارزارها به ما بگویید.
از اوائل سالهای ١٩٨٠، شاهد افزایش عظیم جمعیت زندانهای دراز مدت و کوتاهمدت و بازداشتگاههای ایالات متحده بودهایم. این جمعیت اکنون به ۲,۳ میلیون رسیده است. ۲,۳ میلیون زندانی بیشترین آمار زندانیان جهان در یک کشور است.
آنجلا دیویس (١٩٩٨) و روت ویلسون گیلمور (٢٠٠٧) دو اندیشمند فمینیست آمریکاییاند که از الغای نظام زندان طرفداری میکنند. این دو دربارهی رابطه بین بحرانهای سرمایهداری، جهانیسازی، نژادپرستی و “مجتمع زندان-صنعت” بهعنوان نظامی مبتنی بر کنترل اجتماعی نظریهپردازی کردهاند. نظرات این دو اندیشمند در فصل سوم کتابم، «رویکردی نوین به فمینیسم سوسیالیستی» بررسی شده است.
از منظر آنان، این نظام همچنین بعضاً مربوط به استخراج سود از کار زندانیان است و بعضا مبنایی برای ایجاد شغل برای زندانبانان و شهرهایی که زندانها در آن ساخته شده. میشل آلکساندر (٢٠٢٠) وکیل حقوق مدنی و حقوقدان در کتاب «تفکیک نژادی جدید: نظام زندان گسترده در عصر کورنژادی»، استدلال میکند که عدم تناسب بین نرخ حبس آمریکاییهای آفریقاییتبار و میزان جمعیتشان در آمریکا ناشی از یک نظام تفکیک نژادی جدید و محرومیت از حق رای و حقوق بدیهی است.
اهمیت قائل بودن برای زنان و مخالفت با خشونت علیه زنان و ستم جنسیتی در آثار کلیه کنشگران/اندیشمندان فمینیست سیاه و مدافع الغای نظام زندان ریشه دوانده است. بت ا. ریچی (٢٠١٢) در کتاب «عدالت ساقطشده: زنان سیاهپوست، خشونت و آمریکای زندانواره» نشان میدهد که برای فمینیستهای سیاه مخالفت با خشونت میانفردی از مخالفت با خشونت دولتی و نظام زندان جداییناپذیر بوده است.
آنچه ریچی (٢٠١٢) «بستر خشونت» مینامد شامل خشونت فیزیکی، جنسی و عاطفی و همچنین جامعه، بستر ملی و بینالمللی نیز میشود (ص ١٣١-١٣٤). پروژهی «عدالت تحولمحور» مریم کابا به این امر واقف است که «ما همه چنان این منطقهای ستم را درونی کردهایم که اگر فردا به ستم پایان داده شود، ما احتمالا ساختارهای پیشین را بازتولید خواهیم کرد». لذا کابا (٢٠٢٠) استدلال میکند که «اگر خواستار کاهش یا پایان دادن به خشونت جنسی و جنسیتی باشیم، به زندان افکندن چند فرد که مرتکب خشونت شدهاند تاثیر ناچیزی در بازدارندگی مرتکبان دیگر خواهد داشت». او بهعنوان گرداننده پروژهی نیا که به جوانان زندانی و در معرض خطر زندانیشدن یاری میدهد، خواسته خود را چنین مطرح میکند:
تغییر آن نوع فرهنگی که امکان چنین آسیبی را فراهم میکند؛ پاسخگو دانستن هر فرد مرتکب جرم؛ حمایت از آنها در جهت تغییرو تحول؛ و برآورده کردن نیازهای بازماندگان.
آیا به نظر شما اپوزیسیون جمهوری اسلامی ضرورت کارزارهای الغای اعدام و الغای زندان را فهمیده است؟
در حال حاضر پدیدهی زندان گسترده یک پدیدهی جهانی است. غزه بزرگترین زندان روباز جهان است. در چین بیش از ٢ میلیون نفر زندانی یا در بازداشتاند. بیش از یک میلیون از آنها اقلیت قومی اویغوراند که در “اردوگاههای بازپروری” در استان شین جیانگ به سر میبرند. در روسیه ٨٧۵٠٠٠ نفر زندانی اند و در خاورمیانه، ایران یکی از کشورهایی است که جمعیت زندانی آن پرشمار و به گفتهی خود حکومت معادل ١٨٩٠٠٠ است. در ترکیه بیش از ٢٠٠٠٠٠. در زندانهای رژیم اسد در سوریه دست کم ١٢٨٠٠٠ و در مصر ١٢٠٠٠٠ (World Prison Brief، ٢٠٢١).
پس از چین، ایران، مصر، عراق و عربستان سعودی به ترتیب در رتبههای دوم تا پنجم از لحاظ میزان اعدام زندانیان قرار دارند. بنابراین اپوزیسیون دموکراسیخواه جمهوری اسلامی ناگزیر است به این موضوع بپردازد و آن را بهعنوان بخشی از ویژگیهای اقتدارگرایی در قرن بیست و یکم تحلیل کند.
جنبش زن زندگی آزادی با طرح مخالفتش با مجازات اعدام و نظام زندان و تاکیدش بر مفهوم زندگی بر اساس تفکر انتقادی، حق خودمختاری و حق اختیار بر بدن، در جهتی قدم برداشته که آن را از هر جنبش دیگری در خاورمیانه پیشرفتهتر کرده است. این وظیفهی اپوزیسیون انسانباور و دموکراسیخواه است که این موضوعات را پرورش دهند و بین مبارزان طرفدار الغای اعدام و نظام زندان در ایران و دیگر کشورها ارتباط ایجاد کنند.
منابع مورد اشاره در مصاحبه:
آفاری، فریدا. رویکردی نوین به فمینیسم سوسیالیستی. انتشارات پلوتو ، ۲۰۲۲.
بیانیه فعالان فمینیست: «اعدام هرگز و برای هیچ کس.» زمانه ۱ بهمن ۱۴۰۲
محمدی ، نرگس. «خواهان آتشبس فوری در جنگ غزه هستم.» آفتاب. ۱۱ آبان ۱۴۰۲
Alexander, Michelle. (2020) The New Jim Crow: Mass Incarceration in the Age of Colorblindness. New York: New Press.
Davis, Angela (1998) “Masked Racism: Reflections on the Prison Industrial Complex.” Journal of ColorLines. (Online). September 10. www.colorlines.com/articles/masked-racism-reflections-prison-industrial-complex
Gilmore, Ruth Wilson. (2007) Golden Gulag: Prisons, Surplus, Crisis, and Opposition in Globalizing California. Berkeley, CA: University of California Press.
Kaba, Mariame. (2020) “So You’re Thinking about Becoming an Abolitionist.” Level Medium. (Online). October 30. https://level.medium.com/so-youre-thinking-about-becoming-an-abolitionist-a436f8e31894
Richie, Beth E. (2012) Arrested Justice: Black Women, Violence, and America’s Prison Nation. New York: New York University Press.
World Prison Brief. https://www.prisonstudies.org/World Prison Brief