در هفتههای اخیر، سه حکم اعدام در ایران صادر شد که هر سه، مرتبط به آزار جنسی کودکان مذکر است: نخست، مربی ۴۰ ساله فوتبال در تهران در ۹ دی ماه امسال برای آزارجنسی هشت کودک به اعدام محکوم شد. خبری که سروصدایش در رسانهها موج گرفت. یک حکم دیگر، چندان دیده نشد: در ۱۸ دی ماه، دو جوان برای آزار یک دانشآموز به اعدام محکوم شدند.
سه حکم اعدام فقط در یک ماه، در ایران که آمار کودکآزاری در آن سالهاست رسما اعلام نمیشود.
هرچند اگر آزار جنسی کودکان را در جستوجو کنید، در وبسایتهای نزدیک به جمهوری اسلامی، گسترهای از خبرها در موضوع اوجگیری آزار جنسی کودکان در کشورهای غربی پیدا خواهید کرد اما در مورد ایران، تنها آمار موجود شماره تماس اضطراری ۱۳۲ بهزیستی است. آن را هم تازه نمیگویند از مجموع چه تعداد تماس، اما گفته میشود اخیرا تماسهای مرتبط به آزار جنسی کودکان ۵ درصد کاهش یافته است.
آزار جنسی و سلاح شدن خشونتهای بنتی بر جنسیت در سرکوب حکومتی پس از اعتراضات ژینا خودش را نشان داد. عفو بینالملل در گزارشی تجاوز و آزار جنسی در نقش شکنجه در زندانهای رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی را مستندسازی کرد. این هم البته تازه نیست.
در ۷ مرداد ۱۳۸۸، مهدی کروبی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی از هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس خبرگان خواست تا در موضوع تجاوز به بازداشتیهای اعتراضات جنبش سبز در بازداشتگاهها تحقیق کند. در آن زمان، کروبی در بخشی از نامهاش نوشت:
عدهای از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نمودهاند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کردهاند به طوریکه برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیدهاند و در کنج خانههای خود خزیدهاند.
مجلس شورای اسلامی زیرنظر کروبی در دی ۱۳۸۱ «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان» را تصویب کرد. قانونی که ۱۸ سال تمام – برابر کنوانسیون جهانی حقوق کودک – را سن پایان کودکی لحاظ کرد و برای مجموعهای از کودکآزاریها هم جرم مشخص کرد.
سالها بعد، همچنان سکوت در آموزش جنسی
در آن زمان، انتظار این میرفت که مجموعهای از آموزشها و گفتوگوهای در موضوع سلامت جنسی کودکان، بهخصوص رودرروی انواع آسیبها و آزارهای جنسی، در جامعه شکل بگیرد. با شیوه مدیریت جمهوری اسلامی که تلاشی برای انجام کارهای جدی انجام نمیدهد مگر اینکه منفعتی برایش وجود داشته باشد، این اتفاق نیافتاد.
نزدیک به یک دهه بعد از نامه کروبی در مورد آزار جنسی به زندانیان بازداشتی جنبش سبز، در گزارش «ادعاهای کروبی در خصوص تجاوز و شکنجه در زندانها» خبرگزاری فارس که نزدیک به حکومت است سعی کرد موضوع آزارهای جنسی در زندانها را کتمان کند. گزارشی که تمام تلاشش این است که بگوید کروبی دروغ گفت.
این گزارش فارس ادعاهای زندانیان مبنی بر آزار جنسی را هم به سخره گرفت و از جمله نوشت: « نمونه دیگر یک خانم رزمیکار بود که میگفت به من تعرض شده است و بعد گفت منظور من این است که دست من را گرفتهاند و من را به درون ماشین بردهاند».
پاییز ۱۳۸۸، یک کتاب الکترونیکی کوچک در وبلاگ آن زمانم منتشر کردم، ترجمهای از یک جزوه که در فضای مجازی یافته بودم با نام «همه چیزی که باید بدانید وقتی یک مذکر نجات یافته از تجاوز یا سوء استفادهی جنسی هستید» که الان در وبسایت همجنسگرا همچنان در دسترس است.
سالها بعد از انتشار این کتاب و همزمان با احکام اعدامهای اخیر، در جامعه ایران، چه کار میتوان برای آزارهای جنسی، چه در جامعه، چه توسط حکومت و چه توسط اعضای خانواده، فامیل و آشنا، انجام داد؟ یا سوال به زبان ساده، نظام اسلامی به کنار، چرا شرم را کنار نمیگذارید تا در موضوع سلامت جنسی کودکان صحبت کنید؟
شیوه آزار مربی فوتبال چه به ما میگوید
مربی فوتبالی که اخیرا در تهران برای آزار جنسی کودکان به اعدام محکوم شد، هشت شاکی دارد. مربی به بهانه آموزش فوتبال، کودکان را به خانهاش برده، آزار داده و به گفته خبرگزاری رکنا، «بعضی از قربانیها را مجبور به برقراری رابطه سیاه با یکدیگر کرده و از آنها فیلم گرفته تا شکایت نکنند».
ماجرا وقتی عیان میشود که والدین یکی از کودکان، با او وارد گفتوگو میشوند که «که چرا رفتارش تغییر کرده» و بعد از چندین گفتوگو، کودک آزاردیده واقعیت را باز میگوید. فیلمهای آزارهای جنسی، مدرک اصلی پروندهاند.
این خلاصه آزارهای جنسی این مربی فوتبال است و همزمان، میتواند به ما بگوید کودکان این پرونده در فضای جامعه، مدرسه یا خانه، راهی از پیش معرفی شده برای بیان مشکلاتشان ندارند. همچنین اینکه آنها در رودررویی با آزارهای جنسی، آموزش ندیدهاند و نداشتن آگاهی لازم، به آنها اجازه نمیدهد تا به یک بزرگسال اعتماد کنند و بگویند بر آنها رفته یا در فضای این آزارها چه میگذرد.
این کودکان احتمالاً با هماهنگی خانواده به خانه یک مرد میانسال رفتهاند. رفتوآمدی که مکرر شده اما سؤالبرانگیز نشده است. فرض بر این است که در نبود زیرساختهای آموزشی و برنامههایی در مورد نشانههای آزار جنسی، والدین این کودکان هم آموزش ندیدهاند و نمیدانند به چه نشانههایی باید حساسیت نشان دهند.
تمامی اینها بر روی هم یعنی نظام اسلامی حاکم در ایران، در نقش خود برای مدیریت جامعه در موضوع آزار جنسی، بهخصوص آزار جنسی کودکان، شکست خورده است. البته این حدس را میتوان زد که این نظام علاقهای نداشته باشد تا بر آزارهای جنسی مدیریت کند، چون ازدواج کودکان در این سرزمین همچنان با استفاده از ابهامات قانونی، یا با اجازه قاضی، مکرر اتفاق میافتد. نظامی که یک پایهاش بر آزار جنسی نظاممند استوار است، دلیلی نمیبیند بخواهد کاری در این مورد بکند.
ما ولی میتوانیم مراقب خودمان باشیم. فقط به زبان ساده، نظام اسلامی به کنار، شرم را کنار میگذاریم تا در موضوع سلامت جنسی کودکان صحبت کنیم.
جمهوری اسلامی از آزار جنسی کودکان هم سود میبرد
گول نظام اسلامی را نخورید. جمهوری اسلامی از آزار جنسی کودکان هم سود میبرد، چون همزمان، به نفرتپراکنی علیه افرادی مانند من کوئیر مشغولمان میکند.
بهعنوان مثال، بهجای استفاده از بندهای قانون «حمایت از اطفال و نوجوانان» که به برای انواع جرایم کودکآزاری، درجه مجازات را نوشته است، نظام ولایت فقیه از قانونی برای صدور حکم اعدام استفاده میکند که در چشم جامعه، معنای دیگری دارد: بندهای قانون مجازات اسلامی جمهوری اسلامی ایران که مشخصا، رابطه با همجنس را بهخصوص برای مردان همجنسگرا مجازات میکند.
چون مدیران این نظام میخواهند شما فکر کنید که رابطه با همجنس با آزار جنسی کودکان گره خورده است. که اگر با یک همجنسگرا مانند من روبرو شوید، احساس خطر کنید. آنچه ولی باید نسبت به آن احساس خطر کنید، در این مدیریت قانونی، شیوه نفرتپراکنی، و دولتمداری غایب است: حساسیت به بسترهای آزارهای جنسی از جمله در روابط شاگرد معلمی.
استفاده از مادههای قانونی که نتیجه اعدام را محتمل میسازد هم به ناکارآمدی قوانین در رسیدگی به خشونتهای مبتنی بر جنسیت به ویژه آزار جنسی و تجاوز را هم نشان میدهد، چون در چارچوب یک خانواده، موضوع پیگیری قانونی را عملا سخت میکند.
اعدام یعنی اگر پدربزرگی به کودکی تجاوز کرد، نمیشود از او شکایت کرد چون خانواده با این واقعیت مواجه میشود که پدربزرگ در خطر حکم مرگ قرار میگیرد.
نمیگویم در جامعه الجیبیتی پلاس امکان وجود یک فرد پدوفیل وجود ندارد. میگویم رابطه با همجنس ارتباطی به آزار جنسی کودکان ندارد. میگویم گول جمهوری اسلامی را نخورید و بهجای فریب آنان، خامنهای درونمان را سرنگون کنیم. البته میتوانیم همزمان نظام اسلامی را همراه شرم کنار بگذاریم تا بعد در موضوع سلامت جنسی کودکان با همدیگر صحبت کنیم و تا بتوانیم گامهای کوچک را به سمت جامعهای بهتر برداریم.