دیدگاه

طی دو روز گذشته، جمهوری اسلامی دوبار با نقض قوانین مرزی و تجاوز به خاک پاکستان به خانه‌ی برخی اعضای گروه جهادی جیش‌العدل موشک شلیک کرده است؛ در پاسخ ‌پاکستان نیز با مقابله به مثل با هواپیمای جنگی به خانه‌ی برخی خانواده‌های بلوچ در خاک ایران حمله کرده که مدعی است از اعضای دو سازمان مسلح بلوچ پاکستان بوده‌اند. در هر دو حمله کودکان کشته شده‌اند. نقض حریم هوایی از جانب دو دولت، ظاهری جنگی دارد. اما دو دولت ایران و پاکستان در چه سطحی از نزاع به سر می‌برند و آیا تقابلی را پیش می‌برند؟ این سوال وقتی از تئوری توطئه فاصله می‌گیرد و در زمین عینی مراوادت نیروها معنای دقیق می‌یابد که به شرایط سیاست داخلی هر دو دولت به‌ویژه در ارتباط با بلوچ‌ها نگاهی داشته باشیم.

جنبش اعتراضی و مدنی بلوچ در ایران که از مهر ۱۴۰۱ بیشتر از یک سال دوام آورد به چند دلیل از جانب حکومت ایران روندهای پیچیده‌ای را برای سرکوب طی کرد؛ اول آن‌که سرکوب خونین و کشتار وسیع بلوچ‌ها از جانب حکومت در روز هشتم مهر ۱۴۰۱ آن هم در شرایطی که قیام در سایر نقاط کشور هر آینه اوج می‌گرفت در نبود وساطت مجموعه‌ی مسجد مکی احتمالش داشت به قیام توده‌ای مسلحانه از جانب بلوچ‌ها منجر شود. وقتی عبدالحمید اسماعیل‌زهی از همان لحظه‌ی حملات مرگبار به نمازگزاران مکی، مداوم درخواست آرامش می‌کرد طبق نقش از پیش جاافتاده‌ی وساطت‌گری بین حکومت و بلوچ‌ها عمل می‌نمود و هم او و هم حکومت به‌خوبی می‌دانستند در صورتی که عبدالحمید نقش ترمز، بازدارنده و واسطه‌گر برای حفظ آرامش را ایفا نکند سطح برخوردها تا کجا می‌تواند شدید شود؛ این همان چیزی بود که طی ماه‌های بعد هرگاه عبدالحمید از جانب رسانه‌ها و مسئولان حکومتی مورد حمله قرار گرفت با ذکر آن منت بر حکومت می‌گذاشت. کسی نمی‌داند که در صورت بالارفتن سطح برخورد و قیام توده‌ای مسلحانه چه بر سر بلوچستان می‌آمد و از آن سو جمهوری اسلامی در میانه‌ی قیامی فراگیر چقدر توان کنترل شرایط را داشت؛ به هر صورت چنین نشد و اعتراضات بلوچستان با مرکزیت مسجد مکی به سمت اعتراضاتی خشونت‌پرهیز و مدنی کانالیزه شد. اما دوام طولانی‌مدت جنبش اعتراضی بلوچ با شعارهایی که فضای گفتمانی خلق می‌کرد خود حاوی مازاد سیاسی در سطح رادیکالی بود؛ به‌ویژه که طی ماه‌ها عبدالحمید اسماعیل‌زهی هر روز بیشتر به‌لحاظ گفتمانی از دلخواه حکومت فاصله گرفته بود و در قامت یک چهره‌ی مهم مخالف ظاهر شده بود.

جمهوری اسلامی سرکوبی تدریجی اما مداوم و لاینقطع را علیه معترضان بلوچ به کار گرفت و از سویی با بازداشت گسترده و اجرای وسیع احکام اعدام از معترضان بلوچ انتقام گرفت و از سویی دیگر به مجموعه‌ی مکی حملاتی رسانه‌ای-امنیتی را آغاز کرد که موجب کاهش توان و گستره‌ی عمل این مجموعه در پیشروی اعتراضات بلوچ‌ها شد.

با افول اعتراضات مسالمت‌آمیز درنتیجه‌ی سرکوب و ناامیدی معترضان از به‌نتیجه رسیدن این اعتراضات، عملیات‌های مسلحانه‌ی گروه‌های جهادی بلوچ در بلوچستان ایران وسعت گرفت. حملات متعدد به پایگاه‌های نظامی و هدف قرار دادن مسئولان سپاه از جانب گروه‌های جهادی به‌ویژه جیش‌العدل از تابستان سال جاری وسعتی قابل ملاحظه یافت. این وضعیت، مانند شمشیری دولبه برای جمهوری اسلامی عمل می‌کرد؛ از سویی درگیری با گروه جهادی-نظامی دارای قدرت عمل محدود به جمهوری اسلامی امکان گسترش سرکوب و امنیتی‌سازی بیش از پیش بلوچستان را می‌دهد و از سوی دیگر به دلیل بحران‌های وسیعی که رژیم حتی در سطح امنیتی-نظامی با آن دست به گریبان است موجب ضربه‌خوردن از همین گروه‌های جهادی، حداقل در بلوچستان می‌شود. فاجعه‌ای که در کرمان در مراسم سالگرد مهم‌ترین چهره‌ی نظامی رژیم یعنی قاسم سلیمانی رخ داد موجب تحقیر بیش از پیش سیستم امنیتی جمهوری اسلامی شد.

Ad placeholder

به این شرایط بحران‌های حاصل از جنگ غزه را برای جمهوری اسلامی باید افزود؛ به‌ویژه آن‌چه در حملات حوثی‌ها و مقابله‌به‌مثل کشورهای امریکایی و اروپایی در پاسخ به آن‌ها در این مدت رخ داده است.

در سوی دیگر مرز، یعنی پاکستان، شرایط برای دولت در نسبت با بلوچ‌ها بهتر نیست.

کاروان اعتراضی وسیعی که با راهپیمایی از تربت به اسلام‌آباد آمده و در اعتراض به نسل‌کشی بلوچ‌های پاکستان و ناپدیدسازی قهری آنان توانسته بخشی از جامعه‌ی غیربلوچ پاکستان را نیز متاثر کند و همچنان تحصن اعتراضی آنان ادامه دارد، شرایط را برای دولت پاکستان در آستانه‌ی انتخابات پیش روی این دولت دشوار کرده است.

رابطه‌ی دو دولت پاکستان و ایران به‌ویژه از زمان تاسیس جمهوری اسلامی فراز و نشیب‌های بسیاری داشته است و دو دولت بارها یکدیگر را متهم کرده‌اند که در راستای رقابت منطقه‌ای (به‌ویژه ایدئولوژیک) از گروه‌های مسلح مخالف بلوچ هر کشور به‌صورت نیابتی حمایت کرده‌اند؛ البته در بزنگاه‌های مشخص توافقات دو دولت منجر به همکاری امنیتی برای قربانی کردن همان گروه‌های مسلحی شده است که متهم به استفاده‌ی نیابتی از آن‌ها بوده‌اند. جندالله و سپس جیش‌العدل در پاکستان پایگاه داشته‌اند همچنان که سازمان آزادی‌بخش بلوچستان پاکستان در ایران پایگاه دارد.

در این شرایط، هر دو کشور با نقض حریم هوایی یک‌دیگر به خانه‌های اعضای سازمان‌های مسلح مخالف خود حمله کرده‌اند و از طرفی جیش‌العدل و سازمان آزادیبخش بلوچستان پاکستان حمله به خانه‌ی اعضای خود و کشته‌شدن برخی از آن‌ها را در حملات ایران و پاکستان تایید کرده‌اند. آیا توافقی پنهان بین دو دولت در جریان است تا از طریق این حملات توجیهی مناسب برای نظامی‌سازی بیش از پیش فضای بلوچستان (چه در سمت غربی و چه در سمت شرقی آن) با هدف کنترل اعتراضات بلوچ در هر دو سو داشته باشند؟ چنین مساله‌ای دور از ذهن نیست وقتی بارها بار همکاری نظامی-امنیتی دو دولت پاکستان و ایران در سرکوب بلوچ‌ها در ضمن رقابت‌ها و تنش‌های بین دو دولت مد نظر قرار گیرد.

در دوره‌ی پهلوی هر دو دولت به واسطه‌ی امریکا توافقی عام در کنترل مرزهای خود با هدف ساکت‌سازی بلوچ‌ها داشتند؛ چنان که وقتی بلوچستان شرقی (پاکستان) توانست طی روندی قانونی خودمختاری نسبت به دولت پاکستان به دست آورد، این نیروی هوایی و امکانات مالی و نظامی پهلوی بود که پس از فشار دولت ایران به پاکستان، مشارکت بسیار مهمی با نیروی نظامی پاکستان در سرکوب خودمختاری بلوچستان شرقی داشت. توافق عام برای کنترل و ساکت‌سازی بلوچستان در دو سوی مرز بار دیگر در دوره‌ی جمهوری اسلامی این بار به وساطت چین، بین ایران و پاکستان رقم خورد. باتوجه به سرمایه‌گذاری‌های کلان چین در بلوچستان (در دو سوی مرز ایران و پاکستان) این کشور نقش مهمی در میانجیگری مناسبات بین ایران و پاکستان دارد؛ اهمیت این میانجیگری مانع می‌شود که در حالت معمول تنش نظامی بین ایران و پاکستان به سطحی جدی وارد شود، مگر آن‌که در میانه‌ی این موشک‌پرانی‌ها عنصری تصادفی و از پیش محاسبه‌نشده وارد عمل شود.

در چنین شرایطی این صحنه‌ی نمایش جنگی بیشتر به مشارکتی دوسویه برای سرکوب و کنترل بلوچ‌ها و فضای اعتراضی بلوچستان در دو سوی مرز می‌ماند؛ اگرچه هرگز نمی‌توان منکر احتمال عمل‌گری عناصر غیرمنطقی و پیش‌آیندی در این شرایط شد.

اما با فرض کنترل تنش بین ایران و پاکستان، در کوتاه‌مدت عملیات‌های انتقام‌جویانه‌ی این گروه‌های مسلح کاهش نخواهد یافت ولی احتمالا دو دولت با ایجاد نمایی جنگی از بالاترین توان سرکوب خود استفاده می‌کنند تا فضا حتی برای اعتراضات مسالمت‌آمیز بسته‌تر از پیش شود. در این میان کودکان بلوچ، بیش از همه قربانی سازوکارهایی می‌شوند که جنایتکارانه در تقلای انقیاد و سرکوب مردم طراحی می‌شوند.

Ad placeholder