ابراهیم رشیدی، با نام قلم ساوالان، روشنفکر، روزنامهنگار، واژهشناس و فعال مدنی آذربایجانی ساکن مشکینشهر (خیاو) نهم دی ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی استان اردبیل در منزل شخصی بازداشت شده است. این اولین بار نیست که ساوالان دستگیر میشود. او طی دو دهه گذشته به دفعات به دلیل فعالیتهای خود در دفاع از حقوق تُرکان و نقد حاکمیت، به زندان افتاده بود.
ابراهیم ساوالان تاملات خویش را، پس از گذار دشوار از سد فیلترینگ در داخل ایران، از طریق شبکههای اجتماعی با مخاطبان در میان میگذاشت. در این نوشتار برآنیم به پاسداست او و شجاعت مدنیاش، مروری کنیم بر برخی از اندیشههای او که میشود همگی را در چارچوب نوعی چون تُرکگرایی فرهنگی معتدل و معقول (reasonable) طبقهبندی کرد.
دستگیری ابراهیم ساوالان و سرکوب آزادی بیان به سبب نویسندگی در فضای مجازی
دلیل قطعی دستگیری ساوالان هنوز مبهم است، منتهی به نظر میرسد ربطی به شکایتی داشته باشد که به سبب یادداشتی به تاریخ ۱۹ دی ۱۴۰۰ (دقیقا دو سال قبل) از او شده بود. آنجا ابراهیم رشیدی حادثهای تاریخی درباره تنش بین دو روستای آللی/آلنی و ساروانلار مشکینشهر بر سر آب را روایت کرده و نوشته بود چون آللی/آلنی «در دیوان و دفتر» علی مشکینی (از شاگردان آقای خمینی و نماینده وقت ولی فقیه در مشکین) آدم داشت، موفق به تصاحب حقآبه شده بود.
در واکنش به آن یادداشت طوماری علیه او جمعآوری شد که در آن به دهن کجی به «جایگاه والای علمای منطقه» و «جایگاه عظیم فقاهت» متهم شده بود. در بهمن۱۴۰۰ بازپرس مشکین با ارسال ابلاغیهای، ساوالان را فراخواند و به اتهام «نشر اکاذیب» متهم شناخت، گرچه او توانست با پرداخت قرار کفالت ۵۰ میلیون تومانی آزاد بماند. ساوالان چند ماه بعد در فروردین ۱۴۰۱ در توضیح شکایت از خودش نوشت (بازنویسی مختصر):
چهار ماه پیش در یکی از نوشتههایم، منازعهی قدیمی دو روستای مشکین بر سر آب را به عنوان مثال ذکر کرده بودم که باعث شد از یکسو متهم به «نشر اکاذیب» شوم و از سوی دیگر شورای شهر آللی و ناحیه بسیج سپاه مشکین گزارشی برعلیه اینجانب به دادسرا ارسال کنند و اتهامی دایر بر افتراء و توهین به آیت… مشکینی را متوجه بنده کنند.
از آنجا که «کسی از بستگان یا وابستگان» آیتالله مشکینی (که سالها قبل فوت کرده) شکایتی برعلیه ساوالان نکرده بود و «نویسندگان گزارش مدنظر نیز در آن موضوع ذینفع نبودند»، او از اتهام توهین تبرئه شد، ولی قوه بازپرس جمهوری اسلامی اتهام «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی در فضای مجازی» را در حق ساوالان محرز تشخیص داد. به گفته خودش مستندا به ماده ۱۸ بخش جرایم رایانهای از قانون مجازات اسلامی، برای او «قرار جلب به دادرسی» صادر شد. با اینکه ماهها از اتفاقات مزبور میگذرد، میشود حدس زد دستگیری اخیر او از سوی نیروهای امنیتی استان اردبیل در ادامهی آن پرونده صورت گرفته باشد.
دفاع ساوالان در حقوق فرهنگی تُرکها
به اتهاماتی که به ساوالان از سوی حزباللهیهای منطقه شده میشود با تکیه بر نوشتههای خود این نویسنده پاسخ داد. میدانیم ۲۱ آذر، تاریخی است که هم با آغاز حکومت ملی فرقه دموکرات در آذربایجان گره خورده است، و هم به سالگرد سرکوب فرقه به دست رژیم شاه، ارتش و قوام. به تعبیر یکی از پژوهشگران، در ده روز آخر آذر ۱۳۲۵ «در تبریز عزا برقرار بود و در تهران عروسی»، یعنی مرکزگرایان از سرکوب فرقه خوشحالند، ولی بسیاری فعالین آذربایجانی چون ساوالان از آن با خشم و اندوه از آن یاد میکنند.
ساوالان در یادداشتی به همین مناسبت، به تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۲، نوشت در حالی که نشانی از تخلفات مالی در کارنامهی حکومت یک ساله پیشهوری در آذربایجان دیده نمیشود، در رسوایی اقتصادی «سروران فعلی» «همین بس که رقم اختلاسشان در چای دبش» در حدود کل «بودجه عمرانی یکسال کشور» است. البته به تعبیر او «سروران قبلی» نیز «هنگام فرار به حدی پول با خود بردهاند» که چهل سال است بدون هیچ دغدغهای در رفاه در آمریکا زندگی میکنند و «ول میگردند» و «ول میخرجند»: به عنوان سند پاکدستی پیشهوری و فرقه همین بس که «دولت ما در آن یکسال دو بار همه اموال دولتی را لیست کرد و حتی زمانی که اشغالگران وارد آذربایجان شدند، آنها لیست اموال را [برای شفافیت] به اشغالگران تحویل دادند.» (همان)
با عطف به همین یادداشت رشیدی میشود گفت در نظامی که در آن با اختلاسگران میلیاردی، اگر خودی باشند، برخوردی جدی صورت نمیگیرد، با روشنفکران یک لاقبایی که کاری جز نوشتن ندارند، برخورد قهرآمیز صورت میگیرد. به تعبیر یکی از علاقمندان آثار او، «ابراهیم ساوالان چیزی جز قلم ندارد. همه زندگی و حتی تخصص اصلی خود را که مهندسی مکانیک است، وقف خواندن و نوشتن کرده است. چنین شخصیتی را دستگیر کردند. زندان هرگز و هرگز جای فرزند فداکار و خوشفکر [کوههای] ساوالان نیست.»
تُرکگرایی فرهنگی و معتدل ساوالان در بسیاری یادداشتهایش نمود دارد. مثلا او (به تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۲) با اشاره به اینکه دولت جمهوری آذربایجان، به مناسبت ششصدمین سالگرد تولد اوزون حسن (از شاهان مقتدر سلسله تُرکمان آققویونلو در ایران و آذربایجان و پدر بزرگ شاه اسماعیل صفوی از طرف مادری) «تمبر یادبود و سکه طلا ضرب میکند»، مثل زیر را یادآوری کرد: «دو زن بر سر کودکی دعوا میکردند و هر یک میگفت که این طفل، پسر من است. شکایت پیش حضرت علی بردند و ایشان حکم داد تا اره بیاورند تا فرزند را دو نصف کند و نصف کودک را به هر یک بدهد. یکی از زنان گفت: اگر حکم این است، من از حق خودم صرفنظر کردم. قاضی فرمود: این کودک پسر توست و اگر پسر آن دیگرى بود او نیز بدین عمل راضى نمىشد.»
ساوالان در توضیح نوشت دولتهای ایران و آذربایجان بر سر تاریخ گذشته این سرزمین دعوا دارند، منتهی در حالی که نظامهای فعلی و گذشته در ایران «سعی در تخریب آثار گذشتگان ما [در آذربایجان ایران] داشته»اند، دولت ج آذربایجان در شمال ارس خاطره بزرگانی چون اوزون حسن را پاس میدارد: ضرب سکه توسط دولت العام علیاف به مناسبت ششصدمین سال تولد اوزون حسن در حالی رخ داده که «وضعیت مسجد اوزون حسن مشهور به مسجد حسن پادشاه در تبریز، بسیار نامناسب است» و از این اثر تاریخی چنانکه باید و شاید حراست نشده. پس «وارث واقعی آن تاریخ باشکوه» کدام یک از دو دولت ایران یا ج آذربایجان است؟
دغدغهی وضعیت زندانیان سیاسی
ساوالان چون زندانکشیده و درد کشیده بود، چنان از بازداشت اخیر او نیز به خوبی مشخص است، در یادداشتهایش همچنین میکوشید صدای محبوسان نیز باشد. به بهانهی موج جدید بازداشتها در آذربایجان ایران از سوی نیروهای امنیتی و حبس سیزده فعال سیاسی شامل محمدرضا موحد، ناصر رزمجو، علی بابایی، یوروش مهرعلی بیلی، و…اخیرا با انتشار ویدیویی، با مقدمهچینی به سبک خودش، نوشت:
دوازده عددی اساطیری و نمایانگر یک دوره کامل بوده که از دوازده ماه سال تا دوازده کتیبه گیلگمیش و دوازده داستان کتاب ددهقورقود دیده میشود…هر سال در ماه دوازدهم میمیرد و سال دیگری متولد میشود….این تصور در ادیان ابراهیمی تجسد انسانی یافته و بصورت دوازده پسر یعقوب، دوازده طایفه بنیاسرائیل، دوازده حوّاری عیسی و دوازده امام شیعه دیده شده…اگر در نقل این اساطیر، یعقوب، عیسی و محمد (ص) را نیز کنار پسران، حواریون و امامان قرار دهیم با یک مجموعه سیزده تایی مواجهیم و این همان کاری است که اساطیر نورس و وایکینگ انجام داده و به جای دوازده از رقم سیزده برای بیان یک گروه کامل استفاده کرده که یکی از آنها راهنمای گروه و دوازده فرد دیگر مبارز هستند….حالا نیز کسانی وجود دارند که وارد خانههای مردم شده و جوانان آنها را میدزدند و سیزده مبارز آذربایجانی که این روزها در بازداشتگاه تبریز هستند، مصداق همان سیزده سلحشوری هستند که به جنگ آنها رفتهاند. ویا اخیرا فاطمه حیدری، خواهر جواد حیدری، به همراه سعید افکاری، برادر نوید افکاری (هردو مقتولان بدست جمهوری اسلامی)، در کارزاری با عنوان #صدامونو_بشنوید در فضای مجازی از بقیه خواسته بودند از ظلمهای کمتر شنیده شده و زندانیان کمتر شناخته شده بنویسند. ساوالان این را بهانه کرد تا در مورد محمد اوجاقلو، فعال مدنی ترک محبوس در اوین، به تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۲ مطلبی بنویسد که مطابق آن: «خانواده محمود اوجاقلو مانند میلیونها ترک دیگر، در پی لقمه نانی به تهران کوچیده و ساکن اسلامشهر شدهاند و با آنکه خانواده او به همراه همه فک و فامیل و سالهای زیادی ساکن تهران بودهاند، هویت [ترکی] آنها ذرهای خش برنداشته است. در مرداد ۱۳۹۰ با محمود در مراسم قله ساوالان بودیم که به همراه دوستانش از تهران خود را به ساوالان رسانده بود. او ماه بعد نیز، از تهران به تبریز آمده و در اعتراضات نجات دریاچه اورمیه شرکت کرده و همانجا دستگیر شد.
مطابق توضیح ساوالان محمود اوجاقلو بیست آذر سال ۱۴۰۱ بازداشت و بعد از چند ماه، بهار ۱۴۰۲ توسط قاضی صلواتی به ۱۶ سال حبس و مجازات تکملیلی محکوم شد که دادگاه تجدیدنظر حکم او را به ۱۱ سال حبس و مجازات تکمیلی کاهش داد.
در مجازات تکمیلی، نه تنها اوجاقلو برای دو سال از عضویت در احزاب و دستههای سیاسی و فعالیت در فضای مجازی و مطبوعات محروم شده، از او خواسته شده بود کتابهای «پیرامون تاریخ فرهنگ و زبان آذربایجان»، نوشته حیدر پیرعلیلو (۱۳۹۶) و «پرسش و پاسخهایی درباره تاریخ فرهنگ و زبان آذربایجان»، نوشته محمدرضا ربانی (چاپ ۱۳۹۲) را خلاصهنویسی کند. این حکم بسیار معنادار است، چون محمدرضا ربانی سردبیر «هفتهنامه طرح نو»، همان نشریهای است که در تیر ۱۳۹۵ در مطلبی زنجیرهای با عنوان «هفتخوان رستم» به گفتهی سبلان «به ترکها و زنان توهین و تحقیر رواداشته بود». (قضاوت نهایی در این زمینه را به مخاطب وا میگذاریم. در مورد رفتاری مشابه از سوی سیستم قضایی ایران در مواجهه با فعالین ترک و ترویج نوع خاصی از ناسیونالیسم توسط جمهوری اسلامی بنگرید به این یادداشت از نگارنده در زمانه.)
در مثالی دیگر، ابراهیم ساوالان اعطای جایزه نوبل صلح را به نرگس محمدی، «خانوادهی همیشه نگرانش و شهر بی زبانش»[یعنی شهری که از تعلیم به زبان مادری خویش، ترکی محروم مانده] تبریک گفته و نوشته بود:
الحق که زنجان شهر زنان شجاع و بینظیری است که از آزاده دارایی و حکیمه بلوری تا پریسا رفیعی و اعظم امندی (ندا بیات) حلقههای این زنجیره شجاعت و شکوه را تکمیل کردهاند. در این سالها، دو زن زنجانی به نامهای الناز رکابی و نرگس محمدی با پشتکار و جسارت خود باعث تحسین همگان شدهاند.
او به مناسب دریافت جایزه صلح نوبل در اسلو در۱۰ دسامبر ۲۰۲۳ نیز عکسی از نرگس محمدی را به اشتراک گذاشت و نوشت:
از میان عکسهای نرگس محمدی، تصاویر خندان او را بیشتر دوست دارم. او باید بخندد و با خندهاش آتش در خرمن مردسالاری بزند و اگر او نخندد، چه کسی باید بخندد؟
در بیان استعاری ساوالان، نرگس محمدی «به اصطلاح قدرت بزرگ منطقه را سرجایش نشانده و به مستبد کوچکی که از حالا خود را برای آینده آماده میکند، خط و نشان کشیده است. همه زنان باید بخندند، چون در برابر حکومت و جامعهی مردسالار ایران که زنان را ماشین جوجهکشی برای تولید چهار گریهکن میداند، قد علم کردهاند.» او نتیجه گرفته بود:
به عنوان کسی که زندانهای اهر، مشکین، اردبیل، تبریز، اورمیه و ائوین را تجربه و تحمل کرده است، به کسی که سالها دوری از خانواده و محرومیت از آزادی را تحمل کرده با همین زبان خودمانی [به ترکی آذربایجانی] میگویم که: گول، گول، به سن گولمهسن کیم گولهجک.
ما هم با اشاره به همین جمله آرزو میکنیم که او نیز، همچون نرگس محمدی و سایر روشنفکران و فعالین سیاسی طرفدار دموکراسی زندانی در ایران، هرچه سریعتر آزاد شوند و میگوییم: گول، گول به ابراهیم، سن گولمهسن کیم گولهجک!