تصویر پروفایل اینستاگرامش، یک عکس دو نفره است؛ پایین آن نوشته “بلاگر، روزمرگی” و کمی پایین‌تر جمله‌ی کوتاهی درباره عشق. سی و چهار ساله است، متاهل، و خودش را “توانیاب” می‌نامد. در صفحه اینستاگرامش که ده‌ها هزار دنبال‌کننده دارد درباره معلولیتش هم نوشته و به سوال‌هایی درباره موقعیتی که در آن قرار دارد توضیحات مفصل داده است. از جمله اینکه “کمی از نظر فیزیکی با دیگران فرق دارد”، “نتوانسته در مدرسه معمولی درس بخواند با اینهمه همیشه از حمایت خانواده برخوردار بوده”، “مدتی در اروپا زندگی کرده و دوباره به ایران برگشته” و “معلولیتش باعث محدودیت نشده است”. 

او تنها یکی از ده‌ها زن بلاگر ایرانی دارای معلولیت است که مدت‌هاست در اینستاگرام دنبال می‌کنم؛ زنانی که به انتشار عکس‌ها و ویدئوهایی از زندگی روزمره خود دست می‌زنند، از عشق می‌نویسند، از زندگی مشترکشان حرف می‌زنند، فیلم رقصشان در مهمانی‌ها را منتشر می‌کنند درحالی‌که روی ویلچر نشسته‌اند، از آشپزی کردن‌هایشان عکس و ویدئو می‌گذارند و حتی به سوال‌های دنبال‌کنندگانشان درباره موقعیتی که در آن هستند به روشنی و با روی باز جواب می‌دهند. آنها همچون دیگر بلاگرها به تولید محتوا و روایت زندگی روزمره مشغولند؛ روایت‌هایی که ممکن است برای بسیاری جذابیت داشته باشد.

سال‌هاست که اینترنت تقریبا در همه ابعاد زندگی انسان‌ها نفوذ کرده و شبکه‌های اجتماعی از جمله فیس‌بوک، اینستاگرام، یوتیوب و … به بخش مهمی از زندگی روزمره بسیاری از افراد تبدیل شده‌اند و برای به‌دست آوردن اطلاعات، سرگرمی، ارتباط اجتماعی، تبلیغات و حتی کسب درآمد مورد استفاده قرار می‌گیرند. از جمله نتایج توسعه شبکه‌های اجتماعی، شکل گرفتن مشاغل جدیدی همچون “بلاگر” و اینفلوئنسر” است؛ مشاغلی که برای برخی از افراد با درآمدهای بسیار بالا همراه است و حتی کیفیت زندگی آنها را از نظر اقتصادی و اجتماعی متحول می‌کند.

زنان در جامعه ایران هم از این موج دور نمانده‌اند و کم نیستند زنانی که در شبکه‌های اجتماعی به‌ویژه اینستاگرام به تولیدمحتوا دست می‌زنند و شغل بلاگری را برای خود برگزیده‌اند. افرادی که بسیاری از آنها به گفته خودشان این شغل را از “صفر” شروع کرده‌اند و به مدد امکانات جهان دیجیتال توانسته‌اند با روایت‌های روزمره از ازدواج، بچه‌دار شدن، مهمانی‌ها، خریدها، مسافرت‌ها و سایر جزییات زندگی به جذب فالوور و کسب درآمد بپردازند.

برخی از آنها که در ایران زندگی می‌کنند همانطور که در پروفایلشان نوشته‌اند “تحت تابعیت قوانین جمهوری اسلامی” به فعالیت مشغول اند و روایت زندگی روزمره خود را برای کاربران علاقه‌مند به نمایش می‌گذارند. جهانی که آنها روایت می‌کنند و شکل روایتشان شاید از نظر بسیاری به شدت موردانتقاد باشد؛ هرچه که هست پیشرفت‌های فنی، توسعه تلفن‌های هوشمند و تبلت‌ها و نرم‌افزارهای دسترسی به اینترنت چنین امکانی را برای آنها فراهم کرده که ممکن است برای همه مهیا نباشد. و این روی دیگر سکه است: ارتباطات دیجیتال میان افرادی که منابع لازم برای مشارکت در این ارتباطات را دارند و آنها که از این منابع به دلایل اقتصادی، سن، توانایی‌های فیزیکی و روانی و … محروم‌ اند شکاف ایجاد می‌کند و با هرچه گسترده‌تر شدن جهان مجازی، این شکاف بیشتر خواهد شد. از جمله افرادی که ممکن است از منابع و امکان برابر برای دسترسی و استفاده از شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های آنلاین برخوردار نباشند معلولان هستند. 

مردم کم‌کم باید بپذیرند که معلولان هم حق فعالیت در فضای واقعی و مجازی را دارند، حق دارند کسب درآمد کنند، مستقل باشند، چیزهای تازه را تجربه کنند.

سالومه، بلاگر

در جهانی که استفاده از اینترنت و رسانه‌های دیجیتال افزایش یافته، نابرابری و شکاف دیجیتال که زندگی افراد دارای معلولیت را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد همچنان موضوعی جدی برای تحقیقات درباره اینترنت است. اما ورود افراد دارای معلولیت به دنیای بلاگرها، وجه دیگری از تاثیرات جهان دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی را نمایان می‌کند و موقعیت‌ها و چالش‌های تازه‌ای را به ما نشان می‌دهد. در چنین شرایطی، لادن و برخی دیگر از دوستان دارای معلولیتش آمده‌اند تا به گفته خودش از طریق مجازی ( شبکه‌های اجتماعی) نشان بدهند که “زندگی با فرد معلول چندان هم سخت نیست و آنها هم می‌توانند خوشبخت باشند”. لادن از نیمه دوم سال ۱۴۰۰ بلاگری در اینستاگرام را شروع کرده است. او می‌گوید:

برای اولین بار فیلم کوتاهی از مراسم عقدم در اینستا وایرال شد و خیلی‌ها استقبال کردند و به من گفتند بیا بلاگر بشو! خب آن زمان همسرم مخالف این کار بود تا وقتی که پدرم فوت شد و روحیه من خیلی آسیب دید. آن موقع شروع کردم به فعالیت در اینستا تا هم سرگرم باشم و هم درباره ازدواج معلولان فرهنگ‌سازی کنم. چون ازدواج یک فرد معلول با یک فرد غیرمعلول در ایران برای مردم خیلی عجیب است و من تصمیم گرفتم برای عادی‌سازی این مساله تلاش کنم.

صفحه‌ی لادن عمومی/ پابلیک است، بخش کامنت‌ها را باز گذاشته و به همه‌ی آنها با حوصله جواب می‌دهد. حتی در پاسخ به کامنت‌هایی که دلیل ازدواج یک مرد غیرمعلول با لادن را که دارای معلولیت است “پول” می‌دانند می‌نویسد “پولدار نیستم”، یا در پاسخ به آنها که می‌گویند “نمی‌توانند زندگی او را باور کنند” می‌نویسد که “من چیز غیرقابل باوری منتشر نکردم”. لادن می‌گوید:

خوشبختانه دوستان زیادی در موقعیت مشابه من هستند که دارند تلاش می‌کنند برای فرهنگ‌سازی درباره زندگی معلولان، برای همین این مساله کمی برای مردم عادی شده اما هنوز خیلی‌ها زندگی ما را باور نمی‌کنند و به من و دوستانم تهمت می‌زنند که حتی عشق و ازدواج ما دروغی و برای جذب فالوور است.

لادن تاکید می‌کند که خانواده‌اش اولین مشوقان او برای بلاگر شدن بوده‌اند، هرچند که همسرش با این فعالیت مخالفت داشت و نگران این مساله بود که واکنش منفی مردم به روحیه لادن آسیب بزند. او می‌گوید:

اما من قوی ادامه دادم و حالا دیگر همسرم هم از من حمایت می‌کند، تشویق دوستان و فامیل را هم دارم.

Ad placeholder

معلولان و توانایی‌هایشان

لادن از بلاگرهایی است که به نمایش توانایی‌های افراد دارای معلولیت می‌پردازد. او شبکه‌های اجتماعی را کمک بزرگی برای دیده شدن افراد دارای معلولیت می‌داند و می‌گوید:

در کشور ما معلولان همیشه محدود شده‌اند، حتی بسیای از خانواده‌های ایرانی متاسفانه فرزند معلولشان را از دیگران پنهان می‌کنند و این باعث شده اعتماد به نفس معلولان از بین برود. اما حالا فضای مجازی کمک بزرگی شده برای دیده شده افراد دارای معلولیت تا مردم بتوانند با سبک زندگی و توانایی‌های ما آشنا شوند. 

در این مسیر، او مشکل و چالش اصلی را “تهمت و قضاوت‌های مردم” می‌داند. هرچند که به گفته او بسیاری از دنبال‌کنندگانش از او حمایت می‌کنند اما بسیاری دیگر هم می‌خواهند روحیه او را تضعیف کنند. با اینهمه لادن می‌گوید که بلاگر بودن حالش را خوب می‌کند. او به این کار عشق می‌ورزد و تاکید می‌کند که واکنش مردم باعث نخواهد شد او از بلاگر بودن فاصله بگیرد. لادن می‌گوید:

فقط امیدوارم یک روزی همه به این باور برسند که هرکس با هر شرایط جسمی و روانی حق زندگی، عاشق شدن، ازدواج و… دارد و همه ی انسان‌ها برابرند. امیدوارم کسی به خاطر وضعیت جسمی‌اش مورد قضاوت قرار نگیرد.

امیدواری‌های لادن اما هنوز محقق نشده‌اند. هنوز در میان کامنت‌ها و نظراتی که درباره فعالیت‌های او می‌خوانیم و می‌شنویم نگاه تبعیض‌آمیز یک رویکرد غالب است. هنوز زنانی همچون لادن یک “دیگری” به حساب می‌آیند که حتی روایت عشق و رابطه عاطفی آنها هم نمی‌تواند “واقعی” و “باورپذیر” باشد؛  در صورت باورپذیر بودن هم مورد اعتراض قرار می‌گیرد با عبارت‌هایی همچون ” من که سالم هستم چرا کسی با من ازدواج نمی‌کنه” و … . گویی زنان دارای معلولیت از شایستگی رابطه عاشقانه برخوردار نیستند!

با اینهمه لادن و آن گروه از دوستانش که تصمیم گرفته‌اند بلاگر روزمرگی‌ها باشند به گفته خودشان با وجود برخی واکنش‌های منفی، همچنان با اراده ادامه می‌دهند. سالومه، یکی دیگر از این بلاگرهاست. او می‌گوید:

من به خاطر خطای پزشکی با معلولیت به دنیا آمدم. هدفم از بلاگر بودن در درجه اول دوست‌یابی و گسترش ارتباطات بود و دیگر اینکه در حد توانم تصویر روشنی از دنیای معلولان ارائه کنم. 

سالومه تاکید می‌کند که در این مسیر به جز محدودیت‌های حرکتی دستانش و اینکه با لکنت حرف می‌زند چالش دیگری ندارد:

من نمی‌توانم زیاد و سریع حرف بزنم و همین کارم را به‌عنوان یک بلاگر محدود کرده. دلم می‌خواهد بتوانم بیشتر فعالیت کنم. ولی به هر حال این شرایط را پذیرفته‌ام و دوستان و فالورهایم هم همراهی می‌کنند تا شرایط جسمی‌ام تواناتر شود و بتوانم فعالیتم را بیشتر کنم.

او در های‌لایت‌های صفحه عمومی‌اش داستان آشنایی با همسرش را نوشته است، کاری که بسیاری از بلاگرها می‌کنند اما واکنش‌های منفی که او گرفته از نوع دیگری هستند. سالومه دراین‌باره می‌گوید:

بعضی‌ها می‌گویند که ما بلاگرهای معلول دروغ می‌گوییم، ازدواج‌هایمان واقعی نیست، زندگی‌مان واقعی نیست و برای جذب فالوور و کسب درآمد است. درباره خودم و دوستانم که می‌توانم بگویم این قضاوت‌ها درست نیستند؛ اما اصلا بر فرض محال، اگر اینطور هم باشد چه اشکالی دارد؟ مگر همه بلاگرها زندگی واقعی‌شان را به نمایش می‌گذارند؟ مگر آنها دروغ نمی‌گویند؟ شاید هم خوشبخت بودن معلولان برای مردم قابل باور نیست، یعنی بعضی‌ها فقط دوست دارند ما از سختی‌های زندگی‌مان بگوییم تا آنها برایمان دلسوزی کنند. اگر از شادی و مهمانی و عشق حرف بزنیم یعنی داریم دروغ می‌گوییم.

برخی مطالعات نشان می‌دهند که افراد دارای معلولیت در شبکه‌های مجازی و فضای دیجیتال بیشتر به‌عنوان دریافت‌کننده اطلاعات درنظر گرفته می‌شوند تا تولیدکننده محتوا[۱] . همچنین بر اساس این مطالعات، تعمیم‌ها درباره فعالیت‌ در رسانه‌های اجتماعی به‌عنوان ابزاری برای توانمندسازی افراد دارای معلولیت، دقیق و درست نیستند زیرا شکاف دیجیتال و مساله نابرابری در دسترسی به امکانات فضای مجازی همچنان یک چالش جدی به حساب می‌آید. [۲]

امیدوارم یک روزی همه به این باور برسند که هرکس با هر شرایط جسمی و روانی حق زندگی، عاشق شدن، ازدواج و… دارد و همه ی انسان‌ها برابرند. امیدوارم کسی به خاطر وضعیت جسمی‌اش مورد قضاوت قرار نگیرد.

لادن، بلاگر

با اینهمه بسیاری از افراد معلول در صورت دسترسی به رسانه‌های اجتماعی می‌توانند از آن سود ببرند؛ از جمله افرادی که ارتباطات نوشتاری برایشان راحت‌تر است و آنها که به‌دلیل ابتلا به اوتیسم در صحبت کردن متفاوت هستند. همچنین افراد دارای معلولیت ممکن است بتوانند گروه‌هایی را برای تامین علایق خاص یا گروه‌هایی از افرادی را که دارای معلولیت مشابه هستند در شبکه‌های اجتماعی پیدا کنند که ممکن است در منطقه محل سکونت آنها در دسترس نباشند. به این ترتیب می‌توانند فرصتی عالی برای معاشرت داشته باشند. دنیای مجازی همچنین می‌تواند به افرادی که برای ترک خانه دچار مشکل هستند برای اجتماعی شدن و ارتباط با دیگران کمک کند. افزون بر این، شبکه‌های اجتماعی می‌توانند ابزاری باشند برای روایت زندگی معلولان. همانطور که بسیاری از افراد دارای معلولیت امروز بلاگرهای موفقی هستند، یا در وبسایت‌ها و کانال‌های یوتیوب و پادکست‌ها به تولید محتوا دست می‌زنند.

از سوی دیگر حضور کمتر کارفرما، کنترل بیشتر بر حجم و ساعت و محیط کار آنلاین باعث شده “خوداشتغالی” آنلاین یکی از گزینه‌های خوب برای افراد دارای معلولیت باشد. یکی از زنان دارای معلولیت که سال‌هاست شغل بلاگری را انتخاب کرده‌ است پس از مدتی توانسته‌ کسب و کار خانگی خود را راه‌اندازی کند. به گفته سالومه این فعالیت‌ها اگرچه با سرعت کم پیش می‌روند اما مهم این است که به بالا رفتن اعتماد به نفس افراد دارای معلولیت کمک می‌کنند. سالومه می‌گوید:

مردم کم‌کم باید بپذیرند که معلولان هم حق فعالیت در فضای واقعی و مجازی را دارند، حق دارند کسب درآمد کنند، مستقل باشند، چیزهای تازه را تجربه کنند. ما خودمان هم باید این را بپذیریم و هرچه تعداد بلاگرهای دارای معلولیت بیشتر شود اعتماد به نفس ما بالاتر می‌رود و برای فعالیت بیشتر مصمم‌تر می‌شویم. 

Ad placeholder

پانوشت:

[۱]  Lovejoy, K., R. Waters, and G. Saxton. 2012. “Engaging Stakeholders through Twitter: How Nonprofit Organizations Are Getting More out of 140 Characters or Less.” Public Relations Review 38 (2): 313–318.

[۲]  Trevisan, F. 2014. “Scottish Disability Organizations and Online Media: A Path to Empowerment or ‘Business as Usual?” Disability Studies Quarterly 34 (3).