بامداد ۱۸ دی‌ ۱۳۹۸، در بحبوحه تنش میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکا، پرواز شمارهٔ ۷۵۲ هواپیمایی بین‌المللی اوکراین فرودگاه خمینی تهران را به مقصد کی‌یف ترک کرد. اما هنوز دقایقی از بلندشدن هواپیما نگذشته بود که با اصابت دو موشک سپاه پاسداران در بیابان‌های اطراف شهر پرند سقوط کرد و تمام ۱۷۶ سرنشین آن کشته شدند. مقامات ایرانی ابتدا اصابت موشک از طرف ایران را انکار کرده، علت سقوط هواپیما را نقص فنی اعلام کرده بودند. اما سرانجام پس از سه روز علت سقوط را خطای انسانی از طرف اپراتور پدافند هوایی سپاه اعلام کردند که هواپیما را «شی تهدیدآمیز» بر فراز آسمان تهران تشخیص داده بود.

سقوط هواپیمای اوکراینی که در میان مسافران آن از زن و کودک و جوانان نخبه‌ی ایرانی تا اتباع کشورهای خارجی دیده می‌شد، موجی از خشم و اندوه را میان مردم ایران و در کل جهان رقم زد و آثار اعتراضی بی‌شماری در بیشتر حوزه‌های هنری از گرافیک و نقاشی تا سینما سعی در انعکاس و بازنمایی این خشم و اندوه کردند.

در موسیقی نیز هنرمندان و موزیسین‌ها، آثاری برای این واقعه‌ی دلخراش پدید می‌آورند؛ از رپ و راک و انواعی از موسیقی پاپ گرفته تا موسیقی سنتی و موسیقی مدرن بی‌کلام. اما آثاری که بیشترین تأثیر و بازخورد را داشتند- چه به‌لحاظ نوع کار یعنی ارکسترال بودن و چه از جهت نام هنرمند و سازنده‌ی اثر- دو رکوئیم (مرثیه) بودند؛ یکی از موسیقیدان برجسته‌ی ایرانی «لوریس چکناواریان» و دیگری از «جان برگ» (John Burge)، پرفسور آهنگسازی دانشگاه کوئینز کانادا.  

مرثیه‌ای برای پرواز ۷۵۲ ساخته لوریس چکناواریان

لوریس چکناواریان (۳۰ مهر ۱۳۱۶)، بی‌شک یکی از پرکارترین و شناخته‌شده‌ترین آهنگسازان و موسیقی‌دانان حال حاضر ایران است. در کارنامه‌ی هنری او، انواعی از سبک‌های موسیقی کلاسیک با ارکستراسیون سازهای غربی و شرقی (ایرانی و ارمنی) دیده می‌شود. انواع کنسرتو، توکاتا و فوگ، سمفونی پرسپولیس، سمفونی صلح و هنر، اپرای رستم و سهراب، اپرای پردیس و پریسا (برای کودکان)، باله‌ی سیمرغ، اورتور عاشورا و پنج موسیقی فیلم، تنها بخشی از حدود صد اثر موسیقایی او هستند که همگی در جای خود، آثار خوب و معیار محسوب می‌شوند.

مرثیه (رکوئیم) برای پرواز ۷۵۲، از نخستین آثاری بود که پس از آن اتفاق تلخ توسط چکناواریان نوشته و اواخر بهمن ۱۳۹۸ در فضای مجازی منتشر شد. خود چکناواریان در این رابطه می‌گوید:

این اتفاق غم‌انگیز که برای هواپیمای اوکراینی افتاد من را بسیار تحت‌تأثیر قرار داد. به‌همین جهت تصمیم گرفتم این حس‌وحال را به موزیک تبدیل کنم و تصور می‌کنم معجزه‌ای اتفاق افتاد که این چنین توانستم در مدت کوتاهی کار را به مرحله‌ی اجرا برسانم.

Ad placeholder

این اثر هفت‌ونیم دقیقه‌ای، ساختاری شبیه به یک سوئیت با سه قسمت اصلی دارد. در قسمت اول که دقیقه‌ی نخست کار را شامل می‌شود؛ سازهای ارکستر (بادی‌ها و زهی‌ها) بی‌وقفه، شتابان و باشدت، همگی در فضایی غیر هارمونیک می‌نوازند و خبر از وقوع فاجعه‌ای می‌دهند. از ثانیه‌ی دوازدهم، کوبه‌ای‌ها (طبل و تیمپانی) نیز به ارکستر اضافه می‌شوند و به‌همان صورت- شتابان و به‌شدت- می‌کوبند و بر عمق فاجعه و هول‌وهراس آن اضافه می‌کنند. از ثانیه‌ی سی‌ودو، زهی‌ها با کمک گروه کر سعی در پیدا کردن فضایی هارمونیک می‌کنند، اما عمق فاجعه گویا چنان است که مانع این امر می‌شود.

در مجموع این دو اثر با وجود اشتراکات فرمی و اجرایی، تفاوت‌های ماهوی و محتوایی آشکاری دارند؛ کار چکناواریان بیشتر بر جنبه‌ی رعب‌آور و هراس‌انگیز واقعه تأکید می‌کند و گونه‌ای اشارات اعتراضی دارد، اما رکوئیم ساخته جان برگ و صدف امینی بیشتر به تلاشی برای تسلای بازماندگان و آمرزش قربانیان تعبیر می‌شود.

در قسمت دوم، از ثانیه‌ی پنجاه‌ودوم، ضربات کوبه‌ای‌ها و بادی برنجی‌ها نظمی به‌خود می‌گیرد و گرچه به‌سمت یک فضای هارمونیک حرکت می‌کنند، اما همچنان با فواصل دیزونانس (نامطبوع)، احساس هراس و سرگشتگی را نمایان می‌سازند. سرانجام از ثانیه‌ی دوازدهم دقیقه‌ی دوم، این هارمونی با صدای گروه کر شکل می‌گیرد و هر چه می‌گذرد با قوی‌تر شدن نت‌های بم‌ (باریتون و باس)، سعی در تثبیت آن وضعیت هراس و سرگشتگی می‌کنند. در اواسط این قسمت، با آغاز دکلمه‌ی شعری از سعدی، ضربات تازیانه‌وار (مقطع و پرشدت) نت‌های زیر (آلتو و سوپرانو)؛ علاوه‌بر تم سوگواری، جنبه‌ای اعتراضی نیز به کار می‌بخشند.

در قسمت سوم و آخر، پس از پایان دکلمه‌ی شعر سعدی، نوازندگی نی در شور و در یک هارمونی شرقی- که یادآور کارهایی مثل نینوا از حسین علیزاده یا دکلمه‌های خیام اثر فریدون شهبازیان است- آن سوگ و سرگشتگی و هراس را به افسوس و تألمی عمیق بدل می‌سازد که با صدای سرد و خفیف (خفه) گانگ (سنج بزرگ) همچون انفجاری در دوردست، در ظلمات و خاموشی به پایان می‌رسد.

رکوئیم برای پرواز ۷۵۲ ساخته جان برگ و صدف امینی

این اثر که نخستین‌بار در دسامبر ۲۰۲۱، به‌صورت آنلاین در وبسایت مرکز هنرهای «ایزابل بیدر» (Isabel Bader) پخش گردید، درواقع یک مس رکوئیم (Mass Requiem) به معنای کلاسیک آن (موزیک عزا به‌شکل ارکسترال و به همراه گروه کر و تکخوان) است که سنتور نیز، به‌عنوان یک ساز شرقی آن را همراهی می‌کند.

نوازندگی و تنظیم سنتور را «صدف امینی»، پژوهشگر و نوازنده‌ی سنتور در دانشگاه «کوئینز انتاریو» بر عهده داشته است و ساخت و آهنگسازی کل اثر از جان برگ، استاد آهنگسازی همان دانشگاه و با اجرای گروه کر کینگستون (Kingston Chamber Choir) به رهبری «دارل کریستی» (Darrell Christie) است. این اثر ۳۰ دقیقه‌ای، از ۷ پارت (موومان) تشکیل شده و محتوای کلامی آن در برخی پارت‌ها (موومان‌های دوم، چهارم و ششم) بر مبنای ترجمه‌ی انگلیسی غزلی از مولاناست.

Ad placeholder

کار با پاساژی از سنتور در مایه‌ی اصفهان آغاز می‌شود و پس از چهل ثانیه، گروه کر در گام مینور (فا مینور) سنتور را همراهی می‌کند. در تمام موومان‌های اول تا سوم، کار به همین شکل یعنی خواندن درجات اول، سوم و پنجم گام توسط گروه کر و همراهی سنتور ادامه پیدا می‌کند. نقش سنتور در این بخش از موسیقی- صرفاً با آرپیژنوازی در مایه‌ی اصفهان- تلقین فضای شرقی به هارمونی غربی غالب در موسیقی است.

در موومان چهارم، با اضافه شدن تکخوان سوپرانو، با صدای «کالن رنیهان» (Colleen Renihan)، علی‌رغم غلبه‌ی همچنانی هارمونی غربی، سنتور در دیالوگی خلاقانه با تکخوان، امکان و مجال بروز قابلیت‌های تئوریک و تکنیکال بیشتری می‌یابد و با تکنیک‌هایی مانند ریزنوازی و انگشت‌نوازی (به‌نوعی مانند نوازندگی قانون)، ظرفیت‌های این ساز شرقی (ایرانی) را با وضوح بیشتری به نمایش می‌گذارد.

موومان پنجم با ساختاری شبیه به موومان آغازین کار ادامه می‌یابد، اما در موومان ششم، هارمونی غربی و به‌طبع آن مایه‌ی سنتور از گام مینور و اصفهان به گام ماژور (می‌بمل ماژور) و مایه‌ی شوشتری تغییر پیدا می‌کند. در اواخر این موومان- متناسب با محتوای کلامی متن و به‌مثابه نشانی از زنده بودن یاد کشته‌شدگان این واقعه- با اوج‌گیری گروه کر (به‌خصوص صداهای زیر) و صدای طبل‌- سنتور نیز در هماهنگی با گروه کر با آرپیژنوازی در اکتاو بالا، بر این مضمون تأکید می‌ورزد.

در موومان (پارت) آخر، گروه کر دوباره به هارمونی گام مینور (فا مینور) برمی‌گردد و سنتور با اینکه در صحنه حضور دارد، ساکت است که این سکوت می‌تواند نشانی از اعتراض هم باشد، اما بیشتر به نشانی از همدردی و احترام به کشته‌شدگان این سقوط غمبار تعبیر می‌شود که یکی از ایشان (امیر مرادی) هم‌دانشگاهی صدف امینی بود.

در مجموع این دو اثر با وجود اشتراکات فرمی و اجرایی، تفاوت‌های ماهوی و محتوایی آشکاری دارند؛ کار چکناواریان بیشتر بر جنبه‌ی رعب‌آور و هراس‌انگیز واقعه تأکید می‌کند و گونه‌ای اشارات اعتراضی دارد، اما رکوئیم ساخته جان برگ و صدف امینی بیشتر به تلاشی برای تسلای بازماندگان و آمرزش قربانیان تعبیر می‌شود.