سال ۲۰۲۳ سال جنگهای بیفرجام بود. در آفریقا، قرهباغ، اسرائیل، غزه و اوکراین. جنگهای دیگری هم میتوانست به این فهرست اضافه شود که البته جهان بختیار بود و رخ نداد. پرونده بسیاری از این جنگها جز با تغییرات بنیادین بسته نخواهد شد. به این معنا که درخود مانده نیستند و میتوانند جرقههایی برای برافروختهشدن آتش بحرانی دیگر باشند.
این بیثباتی در ترکیب با وضعیت شکننده نیروهای سیاسی در کشورهای مختلف از غرب تا شرق عالم از کشورهای شمال تا جنوب جهان، خبر خوبی به همراه ندارد. نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم در سال ۲۰۲۳ بیش از گذشته ترک برداشت. سازوکارهای «کنترل تنش» ناکارآمد شدهاند.
از دریای سرخ تا سراسر آفریقا گروهها و کشورهایی «سازوکارهای خودتنظیمگر» این نظم را به چالش کشیدند. آذربایجان به قرهباغ حمله کرد، کودتاچیان در آفریقا سخت مشغول کار خود بودند، حوثیها دریای سرخ را منطقه ممنوعه برای دشمنانشان کردند، اسرائیل با استفاده از سلاحهای غربی، «هژمونی حقوقبشردوستانه غرب» را به سخره گرفت، روسیه و چین به دنبال بازتعریف مرزهای ملی و ساخت حلقه حفاظتی جدیدند و در نهایت ایران با نیروهای نیابتیاش شکلی جدید از قدرتنمایی را در خاورمیانه به پیش میبرد.
مکانیسمهای «تنظیمگری» در نظم پس از جنگ دوم جهانی دیگر عمل نمیکند. چشمانداز روشنی برای شکل گرفتن نظمی جدید هم وجود ندارد. نشانههای مبهمی از شرق و غرب عالم پدیدار شده ولی هیچ کدام آنقدر قدرتمند نیستند که بشود آن را «نظم جدید» خواند. شاید سال ۲۰۲۴، مبدأ تولد چنین نظم جدیدی باشد یا دستکم رویدادهایش در کتابهای تاریخ آینده به عنوان عوامل شکل دادن به نظم جدید تلقی شود.
برای غرب عالم، دهه ۲۰۲۰ تا اینجای کار بدشگون بوده است. سهم غرب از تولید ناخالص جهانی در چهار سالی که از این دهه گذشته برای اولین بار از قرن نوزدهم به زیر ۵۰ درصد کاهش یافت. قدرتهای نوظهور در آسیا مانند هند و حتی کشوری همچون ترکیه میگویند که نظم جهانی پس از ۱۹۴۵ (پایان جنگ دوم جهانی) به کارشان نمیآید. اینها دو کشوری هستند که در ۷۰ سال گذشته نقش دیوار حائل میان غرب به عنوان ستونهای نظم جهانی پس از جنگ با بقیه جهان را ایفا میکردند. وقتی این دو کشور ندای تغییر در آن وضع را با صدای بلند فریاد میزنند میتوان سطح بیثباتی در آن مکانیسم را حدس زد.
اگر هند و ترکیه به دنبال بازتعریف نظم کنونی و جابهجایی از «حاشیه به متن» هستند، چین و روسیه میخواهند پا را فراتر بگذارند و این مکانیسم را زیر و رو کنند. اگرچه اقتصاد آمریکا همچنان پیشتاز است، اما «انرژی تک قطبی» آن به پایان رسیده است. متحدان آمریکا در اروپا و ژاپن در رکود اقتصادی نسبی هستند. طبقه متوسط در غرب حمایتش را از نقش جهانی آمریکا تا حدودی کنار گذاشته و گرایشهای درونگرایانه و انزواطلبانه در غرب جای خود را بیش از پیش باز کرده است.
در سال ۲۰۲۳ آمریکا تصمیم گرفت به سیاست خارجی جدیدش همچنان ادامه دهد. سیاستی که میخواهد خود را در جایگاه «ابرقدرتی با اندکی خودخواهی و خودسری» باز تعریف کند. یعنی مسئولیتهای جهانی ابرقدرتی آمریکا، محدود و البته تابعی از خواست آمریکا باشد و نه الزاماً آرزوهای متحدان و شرکا.
در ابتدای سال ۲۰۲۳، آمریکا مشغول تطبیق با این واقعیت و اجرای این سیاست خارجی بود. نقطه اوج این سیاست پیش از این رخ داده بود: خروج از افغانستان و انتقال منابع به آسیا برای مقابله با چین.
در ۲۰۲۳ اتحاد آمریکا حول منافعش در اقیانوس آرام و اروپا احیا شدند، ناتو گسترش یافت و اوکراین سرپا ماند. تحریمهای انرژی و فناوری برای تضعیف دشمنان (چین، روسیه و ایران) با هزینه کمی برای غرب تداوم یافت. اروپا و آمریکا به مدد یارانههای دولتی صنایع کلیدیشان را سرپا نگه داشتند و نگذاشتند اقتصادشان بیش از این بحرانی شود. اما آیا همه چیز بر وفق مراد غرب بود؟
در یک برش کوتاه، وضعیت کنونی واجد یک بحران ژئوپلیتیکی بنیادین برای غرب نیست ولی اتفاقات دیگری زیر پوست این وضعیت در جریان است. در دهه ۱۹۹۰ آمریکا موفق شد که این ایده را به بخش بزرگی از جهان بفروشد که تنها یک «چرخه موفق و کارآمد» برای حکمرانی وجود دارد. چرخهای که ارکان بنیادینش «لیبرال دموکراسی، اقتصاد بازار و جهانیسازی مبتنی بر قوانین و دوطرفه» است. اما اکنون در غرب یک چرخه دیگر در حال تقویت شدن است. یک چرخه غیرقابل پیشبینی که ارکانش «پوپولیسم، اقتصاد مداخلهگر و جهانیسازی مبتنی بر سود و یکطرفه» است.
در این چشمانداز بینالمللی بیثبات و متلاشی شده، قدرتهای میانی اهمیت بیشتری در تأثیرگذاری بر ژئوپلیتیک در سال ۲۰۲۴ پیدا خواهند کرد. بنبست آمریکا و چین فرصتها و آزادی عملی را برای کشورها فراهم کرده است تا اهرمهای خود را با بازی کردن با این رقابت و دنبال کردن یک مسیر «مستقل» افزایش دهند.
یکی از ویژگی های تعیین کننده محیط ژئوپلیتیک در سال ۲۰۲۴ چند قطبی بودن خواهد بود. تعداد بیشتری از بازیگران قدرتمند یک سیستم جهانی پیچیده را شکل خواهند داد.
اتحادیه اروپا، ایالات متحده و چین به عنوان قدرت های بزرگ، به شکلدهی عمیق دینامیسم جهانی ادامه خواهند داد. با این حال کشورهای تازهوارد به بازی ژئوپلیتیک – کشورهایی مانند هند، عربستان سعودی، ترکیه، آفریقای جنوبی و برزیل که به طور خاص با هیچ قدرت یا بلوک بزرگی «به صورت کامل» همسو نیستند – بر دستور کار بینالمللی نفوذ بیشتری خواهند داشت.
آنچه تا کنون رخ داده آنقدر قوی نبوده که ساختمان جهان پس از دو جنگ را ویران کند. زلزلههایی رخ داده که دامنه و شدتشان محدود بوده است. خطر بنیادین برای این سازه «کوتاهشدن مداوم زمانهای وقوع این لرزهها» است. در نتیجه، وضعیتی که در سال ۲۰۲۴ بیش از همیشه جلوهگر خواهد شد «امکان» فعال شدن «گسلهای خودتخریبگر» در دل نظم فعلی است مگر آنکه غرب راهی برای جان دادن به «انترناسیونالیسم آمریکامحور» بیابد.
مخالفان جمهوری اسلامی (مانند خود من) اکثر اوقات از اقرار به موفقیتهای ج.ا. اکراه دارند, اما با وجود تمامی محدودیت های ج.ا. در سال گذشته, رژیم در منطقه ی خاور میانه پیروزی های خاص خویش را داشته, عمدتا به شکل حفظ و قدرتمندشدن متحدینش در منطقه.
پس از هفت اکتبر مقاله ای در کانال رفقای “سرخط” پیشبینی میکرد که حماس از بین رفته است و محور مقاومت بدون حماس ادامه خواهد داشت . اما در دو ماه اخیر محبوبیت و پذیرائی از حماس شاید بیشتر هم شده باشد, مانند پیشنهاد هایی که خواهان پیوستن حماس به ساف می باشند.
در مقال ذیل الیاس خوری, استاد برجسته دانشگاه آمریکایی بیروت, به جزئیات چگونگی شکل گیری این ائتلاف ضد آمریکایی -ضد اسراییلی می پردازد.
Watching the watchdogs: Why the West misinterprets Middle East power shifts
Western media, leaders are unable to assess accurately the growing power of the Middle East ‘Axis of Resistance’ due to their deeply held prejudices.
***
برای ما تمام این نیروهای مذهبی (رژیم, حزب الله لبنان, حماس, حوتی ها) مافوق ارتجاعی و غیر قابل قبولند. اما ارزیابی های ما از قدرتمندی آنان نیز باید عینی و واقعی باشد.
بیننده / 26 December 2023