اکنون که بیش از یک‌سال از آغاز جنبش ژینا می‌گذرد همچنان تنش میان حاکمیت و جامعه پابرجاست. در این مدت زنان برای دستیابی به حق آزادی پوشش متحمل هزینه‌های بسیار شده‌اند. بعد از مبارزه خیابانی، مبارزه مدنی ادامه یافته است. بسیاری از زنان ایرانی روسری‌های خود را از سر برداشته‌اند. مقابله با چنین حرکت گسترده‌ای برای نظام اسلامی بسیار دشوار شده است و فقط در تهران، ایجاد گشت ارشادی به وسعت شهر برای تک تک خیابان‌ها لازم است. سیاست حاکمیت تا به اینجای کار محدود به ایجاد رعب و وحشت در نقاط مهم و کلیدی کلان شهر تهران بوده است. دستگاه سرکوب با گماردن مأمورانی در ورودی متروی تئاتر شهر و قرار دادن دوربین در برابر شهروندان برای شناسایی آنها در تلاش است تا زنان را از ادامه این راه باز دارد. متن پیش رو روایتی است از آنچه در متروی تئاتر شهر می‌گذرد.

صبح وقتی از منزل بیرون می‌روم هنوز هوا تاریک است. در کوچه و خیابان کسی نیست. مغازه‌ها همه تعطیل‌اند. اما هر چه به مترو نزدیک‌تر می‌شوم آدم‌های بیشتری دیده می‌شوند. داخل مترو مملو از جمعیت است. به دلیل ازدحام جمعیت، معمولا داخل شدن به واگن یا خارج شدن از آن دشوار است و اغلب با غرولُند و درگیری لفظی و گاهی فیزیکی همراه است. در سال‌های اخیر این تنش‌ها بیشتر شده است، شاید چون مردم کم‌حوصله‌تر و خسته‌ترند. ازدحام جمعیت در مترو خیلی بیشتر از سال‌های قبل به چشم می‌آید. افزایش سرسام‌آور هزینه‌های زندگی و ترافیک وحشتناک در خیابان‌های تهران باعث شده تا خیلی از افراد چاره‌ای به جز استفاده از مترو نداشته باشند. این در حالی است که متروی تهران هر سال فرسوده‌تر شده و امکاناتش نسبت به قبل افت محسوسی داشته است. مثلا در بسیاری از ایستگاه‌ها به ویژه ایستگاه‌های پرترددی مانند «میدان محمدیه» و «مهدیه» پله‌برقی خراب است یا اصلا وجود ندارد یا یکی در میان کار می‌کند. همین نقص باعث مشکلات بسیاری برای سالمندان، معلولان و سایر شهروندان شده است. مردم اغلب با غرغرهای زیر لب از پله‌ها بالا یا پایین می‌روند. گاهی شنیده‌ام که عدم رفع چنین نقایصی را با خرج‌های کلان شهرداری در سایر عرصه‌ها مقایسه می‌کنند. بخش کوچکی از هزینه‌های سرسام‌آوری که شهرداری تهران برای برگزاری مراسم‌های ایدئولوژیک حکومتی خرج می‌کند می‌توانست این مشکلات را بر طرف کند و یا به داد ناوگان فرسوده حمل و نقل شهری برسد. بسیاری از واگن‌های مترو فاقد حداقل استاندارد‌های لازم برای جابجایی مسافرند. 

همه این ضعف‌ها و ناکارآمدی‌ها اضافه می‌شود بر سایر مشکلات اقتصادی شهروندان که بی‌حوصلگی و درگیری‌های گاه و بی‌گاه را درپی دارد. البته این فشار‌ها برای بعضی زنان بیشتر است، چرا که گشت ارشاد در شکلی دیگر و این بار در زیر زمین به میدان برگشته است. در ایستگاه‌های پر رفت و آمد مامورانی کنار گیت‌های ورودی ایستاده‌اند ولی اغلب ساکت‌اند و تذکر حجاب نمی‌دهند. اما در بعضی ایستگاه‌ها به ویژه ولیعصر و انقلاب با حالت تهاجمی و گروهی به سمت زنان بی‌حجاب می‌آیند و درمورد پوشش‌شان تذکر می‌دهند. حتی گاهی از ورود زنان بی‌حجاب به مترو جلوگیری می‌کنند تا اول حجاب بر سر بگذارند و بعد وارد شوند. بعضی زنان چند ثانیه‌ای موها را با شال یا کلاه‌شان می‌پوشانند و بعد از چند قدم مجددا از سر بر می‌دارند. عده‌ای هم اصلا حاضر نمی‌شوند چنین کاری بکنند و از سوار شدن به مترو صرف نظر می‌کنند. این فشار و استرس برای مردان وجود ندارد مگر آن‌هایی که به این وضعیت اعتراض می‌کنند که چندان رایج به نظر نمی‌رسد. اغلب مردان و سایر زنان از کنار این درگیری‌ها رد می‌شوند و مداخله‌ای نمی‌کنند. بنابراین زنانی که به لحاظ اقتصادی ناچار به استفاده از مترو هستند باید این بار اضافه را هم بر دوش بکشند. 

 پیش از این زنی که می خواست از خانه خارج شود با این احساس مواجه بود که چرا مجبور است چیزی را بپوشد که نمی‍خواهد و تا به کی این تظاهر ادامه خواهد داشت. اکنون این حس کمی پیچیده و متفاوت شده است. یعنی از طریق مبارزات سال گذشته به شکل عرفی کمی آزادی انتخاب به دست آمده است اما به‌دلیل به‌رسمیت‌نشناختن این حق به شکل قانونی از طریق حاکمیت، هزینه همین مقدار آزادی تا کنون برای این زنان کم نبوده است. برای مثال زنانی که در مشاغل دولتی مشغول به فعالیت‌اند در محل کارشان می‌بایست چهره دیگری از خود نشان دهند و در غیر این صورت شغل خود را از دست خواهند داد. و یا برخی خدمات عمومی از ایشان سلب می‌شود از جمله در بیمارستان‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها، دادگستری، برخی کافه‌ها و رستوران‌ها و موزه‌ها و از همه مهم‌تر حمل و نقل عمومی. 

در طول هفته چندین بار گذرم به ایستگاه مترو انقلاب و تئاتر شهر افتاد. در ساعات مختلف روز از این دو ایستگاه استفاده کردم. چهار راه ولی عصر بی‌شک یکی از نقاط مهم این شهر است. تقاطع دو خیابان تاریخی ولی عصر و انقلاب. وجود دانشگاه‌هایی مانند تهران و پلی‌تکنیک و تئاتر شهر و پارک دانشجو بر اهمیت آن افزوده است. همچنین راسته کتاب‌فروشی‌ها از همین چهارراه شروع شده و تا میدان انقلاب ادامه دارد. به علاوه وجود مراکز تجاری و کافه‌های متعدد به شلوغی و اهمیت این چهار راه افزوده است. 

Ad placeholder

گشت ارشاد در شکلی دیگر و این بار در زیر زمین به میدان برگشته است. در ایستگاه‌های پر رفت و آمد مامورانی کنار گیت‌های ورودی ایستاده‌اند ولی اغلب ساکت‌اند و تذکر حجاب نمی‌دهند. اما در بعضی ایستگاه‌ها به ویژه ولیعصر و انقلاب با حالت تهاجمی و گروهی به سمت زنان بی‌حجاب می‌آیند و درمورد پوشش‌شان تذکر می‌دهند. حتی گاهی از ورود زنان بی‌حجاب به مترو جلوگیری می‌کنند تا اول حجاب بر سر بگذارند و بعد وارد شوند.

 ده سال پیش به واسطه احداث زیرگذر چهارراه ولی عصر، مردم به شکل کنترل‌شده‌ای به سمت زیر زمین هدایت شدند. کنترل‌شده از این جهت که در ابتدا از طریق نرده‌های بلند عبور عابرین از سطع شهر را منقطع کرده و راه را بر آنان بستند تا پیر و معلول بدانند که در سیاست‌های شهری چندان اهمیتی ندارند و به راحتی با احداث یک زیرگذر حذف خواهند شد. همچنین با قراردادن گلدان‌های بزرگی سد دید عابرین شدند. در همان سال‌ها نقدهای بسیاری بر احداث این زیرگذر وارد شد. و برخی نیز این زیرگذر را واسطه قرار دادند تا سیاست‌های کلان شهری تهران را مورد پرسش قرار دهند، زیرا این دست پروژه‌ها در نقاط دیگر شهر نیز اجرا شده بود.

یکی از سویه‌های موجود در انتقادهای واردشده از منظر حق به شهر، خالی کردن خیابان از مردم است. اکنون دورتادور این تقاطع نرده کشیده‌اند و راه را بر عبور عابران پیاده بسته‌اند و آن‌ها را به زیر زمین هدایت کرده‌اند؛ فضایی تحت کنترل دوربین‌ها، محفوظ و بسته، که ساعت استفاده از آن صبح تا ۱۲ شب است. بدین ترتیب پرترددترین تقاطع خیابان انقلاب تحت تسخیر تکنوکرات‌ها و مهندسان شهری قرار گرفته است. این تقاطع که پیش از این برخوردهای اجتماعی را میسر می‌ساخت و پتانسیل شکل‌گیری نوعی فضای عمومی را داشت، امروز از مردم سلب شده تا مصرف خودانگیخته فضا به برنامه‌ریزی در آمده و قابل کنترل شود.

سیاست پلیسی‌ای که در تمامی نقاط این زیرگذر دوربین مدار بسته نصب کرده و ما شهروندان همگی شاهد تغییر رنگ و چهره مهم‌ترین نقطه شهر از یک مکان فرهنگی به یک مکان کنترل‌شده بودیم.

اکنون پس از ده سال و به‌خصوص پس از اعترضات سال گذشته سیاست‌های حاکمیت از یک مکان کنترل‌شده به سمت یک مکان رعب‌آور تغییر جهت داده است. ابتدا با برپایی بساط دست‌فروشان در داخل زیرگذر و همچنین اطراف تئاتر شهر شلوغی بیش از حدی فراهم آمده، جوری که نمی‌توان عابرین را از نیروهای سرکوب تشخیص داد. برای مثال در کنار منقل مردی که در حال کباب کردن بلال است مأمورینی که اصلا مشخصاتشان معلوم نیست در حال فیلم‌برداری از عابرین هستند. یعنی تاکنون هیچ نهاد پلیسی و یا نظامی گماشتن این افراد را تأیید نکرده است و سعی در خودجوش جلوه دادن آن دارند. تعدادشان در طول روز متفاوت است. همچنین برخوردشان از تذکر ساده گرفته تا دادزدن و فحاشی و بعضاً کتک‌کاری متغیر است. ده سال پیش جوانان با شور و شوق قرارهای دوستانه خود را در این مکان برگزار می‌کردند و اکنون شاهد گزارش‌های روزانه‌ای هستیم از خشونت پلیسی نسبت به زنان که به خصوص در فضای مجازی آن را مطرح می کنند. برای مثال کاربری در توئیتر چنین نوشته است: «امروز از مترو تئاتر شهر تا انقلاب و خیابان‌های اطرافش هر یک متر تذکر حجاب بود که یکسری با لباس شخصی خودشون رو لای جمعیت پنهان کرده بودن و داخل چندتا از خیابون‌ها هم ون گشت ارشاد بود. اسم خیابونی که بودم رو یادم نیست اما یادمه جلوی کتاب فروشی “اسم” بودم که یه مرد لباس شخصی بی‌سیم دستش بود و بهم تذکر داد و وقتی دید شالمو سر نکردم و بی توجه رد شدم افتاد دنبالم…». کاربر دیگری در جواب نوشته «درست به همین شکل به یکی از دوستان دخترم وسط خیابون حمله کردن. نیروهای ج.ا. تبدیل شدن به یه مشت راهزن خائف که وسط شهر یورش می‌برن به زنان». به جرات می‌توان گفت اعتراضات سال گذشته و همدلی مردم، کابوس حاکمیت بود. اکنون تمام وحشتش تکرار آن شب‌هاست. تکرار همدلی‌ها و اعتصاب‌ها و جنبش‌های پیشین.

Ad placeholder

پس از گذر از دالان‌های تذکر حجاب

حال با فرض عبور سالم از دالان‌های تذکر حجاب وارد ایستگاه مترو می‌شویم. متروی تهران، شلوغ‌ترین مکان پایتخت که روزانه افراد زیادی از آن استفاده می‌کنند، برای حاکمیت بدل به وسیله ای شده تا از طریق آن بتواند سلطه بر زنان را مانند گذشته از سر گیرد. تا کنون حاکمیت توانسته است زنان را از خدمات زیادی محروم کند اما در فضای شهری همچنان زنان با قدرت بیشتری مبارزه مدنی می‌کنند. متروی تهران از آنجایی که تلاقی فضای شهری و خدمات دولتی است تصاحبش از سوی حاکمیت تبدیل به جنگ روزانه شده است. زنان حاضر به از دست دادن این قلمرو نیستند و حاکمیت نیز در سلب ارائه خدمات به این زنان از هیچ کوششی دریغ نکرده است و با ایجاد فضای ارعاب سعی در مدیریت این فضا دارد. روزانه در داخل واگن‌ها شاهدیم که زنان ملقب به حجاب‌بان به زنانی که حجاب از سر برداشته اند تذکر حجاب می‌دهند. گاهی ممکن است بحثی هم درگیرد. چند روز پیش داخل واگن قطار یکی از این حجاب‌بان‌ها به سمت زنی بی‌حجاب رفت و گفت «عزیزم می‌دونی که برای بی‌حجابی جریمه سنگین گذاشتند؟» زن نیز با صدای رسا جوری که همه بشنوند پاسخ داد: «یه وقتی می‌گفتین حجاب قانونه و ما باید از قانون پیروی کنیم الان که واسه بی‌حجابی جریمه مالی گذاشتن و قانونی شده حالا شما به قانون احترام بذارین و تو کار ما دخالت نکنین». در چنین مواقعی به شکل رایجی زنان چادری معتقد اولین اشخاصی هستند که به پشتیبانی از زنان بی‌حجاب در می‌آیند. انگار قصد دهن‌کجی به حجاب‌بان‌ها را دارند. برخی دیگر می‌گویند بروید جلوی فساد را بگیرید و فکری به حال این اوضاع بد اقتصادی کنید چرا به دو تار موی زنان چسبیده‌اید.

ظاهرا شکل پاسخ‌دهی زنان به سرکوب حاکمیت عوض شده است. هنوز در بسیاری موارد زنان به طور کامل با پوشش مورد نظرشان امکان ورود ندارند اما نحوه مواجهه با چنین سرکوبی متفاوت شده است. شاید در گذشته اگر زنان به دلیل پوشش‌شان از ورود به مکانی منع می شدند چانه‌زنی را یک راه حل می‌دیدند تا بتوانند بدون تنش به امور روزانه خود رسیدگی کنند اما اکنون به حق آزادانه پوشش به طور تمام و کمال می اندیشند.

جالب اینجاست که با همه این محدودیت‌ها زنان زیادی روزانه بدون روسری از مترو استفاده می‌کنند و هم اکنون می‌توان با نگاه به دو ایستگاه پرتنش انقلاب و تئاتر شهر که چندی است فضای خفقان‌باری بر آن تحمیل شده ناکامی حاکمیت در اعمال سیاست‌های سرکوب را دریافت. با وجود نیروی پلیسی، بکار گرفتن دوربین در ایجاد ترس و دلهره برای شناسایی افراد و همچنین خشونت کلامی علیه زنان، حاکمیت قدمی به جلو برنداشته است. بلکه می‌توان گفت این اقدامات تقریباً تبدیل به یک امر تشریفاتی شده است که هر بار به شکلی تازه می‌آید و با مقاومت شهروندان نیز خواهد رفت. برای مثال برای سالگرد اعتراضات سال گذشته و یا سالگرد آبان خونین که هنوز ادامه دارد ناگهان چهره شهر تبدیل به یک مکان نظامی می‌شود. مقطعی بودن این اقدامات نیز کمک کرده است تا زنان شجاعانه‌تر ایستادگی کنند. 

ظاهرا شکل پاسخ‌دهی زنان به سرکوب حاکمیت عوض شده است. هنوز در بسیاری موارد زنان به طور کامل با پوشش مورد نظرشان امکان ورود ندارند اما نحوه مواجهه با چنین سرکوبی متفاوت شده است. شاید در گذشته اگر زنان به دلیل پوشش‌شان از ورود به مکانی منع می‌شدند چانه زنی را یک راه حل می دیدند تا بتوانند بدون تنش به امور روزانه خود رسیدگی کنند اما اکنون به حق آزادانه پوشش به طور تمام و کمال می اندیشند. این پاسخ‌ها کاملا تجربی است و زنان روزانه با هم‌فکری با یکدیگر به پاسخ‌های بهتر می‌اندیشند. همان طور که زنان در ابتدای انقلاب می‌دانستند حجاب اجباری بهانه‌ای برای سرکوب تمامی آزادی‌هاست. زیرا از فردای مطرح شدن حجاب اجباری تمامی آزادی‌های دموکراتیک پیشین، آزادی بیان و قلم و اندیشه، رزونامه‌ها و احزاب و انجمن‌ها همگی سرکوب شدند. حال زنان و مردان می‌دانند برای رهایی از سرکوب و نهایتا برای رسیدن به آزادی‌های بنیادین‌شان حجاب اولین قدم است. کافی است این قدم برداشته شود تا جامعه روحیه حق‌طلبی و مطالبه‌گری خود را به دست آورد. 

پانویس‌ها:

برای اطلاعات بیشتر، نگاه کنید به: امیر طهرانی، «حاکمیت تردد در شهر»، ۱۳۹۴