بسیاری از هنرمندان استان کردستان به دلیل کمبود امکانات در استان کار هنری را رها کردهاند. اصولاً هنرهایی مانند تئاتر که به امکانات صحنه و سرمایهگذاری نیاز دارند کاملاً در محاق قرار گرفتهاند. در استان کردستان از سالنهای خصوصی خبری نیست. سالنهای دولتی هم در اختیار همگان قرار نمیگیرد. حساسیت روی نمایشها به زبان کردی دو چندان است. آنچه که به عنوان تئاتر در کردستان سراغ داریم، صرفاً به اهتمام و علاقه شخصی هنرمندان وابسته است. از تئاتر حرفهای اصولاً نمیتوان در شرایط کنونی سخن گفت.
معیشت و کمبود امکانات
تئاتر «شغل نیست، اینجا درآمدی ندارد، فقط از سر عشق است که ادامه میدهیم.» اینها صحبتهای یکی از هنرمندان قدیمی تئاتر در کردستان است. او سالهای زیادی در تئاتر کردستان نویسنده، کارگردان و بازیگر بوده است، اما به گفتۀ خودش کسی او را «هنرمند حرفهای» نمیداند. در توضیح صحبتهایش به «زمانه» میگوید:
اولین مشخصۀ حرفهای بودن در یک زمینه، این است که هنرمند در آن زمینه درآمد مالی کافی داشته باشد، یعنی شغل و حرفه دائمیاش باشد. وقتی هنر تبدیل به شغل دائم میشود و منبع درآمدت از آنجاست، همۀ تمرکزت را روی آن میگذاری؛ هدفهایت، برنامههایت، آرزوهایت، صحبتهایت، همه و همه پیرامون آن خواهند بود. ولی در کردستان تئاتر اصلاً و ابداً یک شغل، حتی با درآمد بسیار پایین هم نیست. بچههایی که اینجا کار میکنند، بدون استثناء، از طراح دکور و نور گرفته تا بازیگر و کارگردان، درآمدشان از جایی غیر از تئاتر تأمین میشود. به همین خاطر نمیتوانند تمامِ وقتشان را صرف آن کنند. بعضی از کارگردانها حتی هر پنج سال یک بار هم نمایشی روی صحنه نمیآورند. در این دو سه سال اخیر، وضعیت بدتر هم شده است. با مشکلاتی که برای معیشت مردم و اعتراضات سال گذشته پیش آمد، خیلیها دل و دماغ کار کردن برایشان نمانده است.
استان کردستان در شاخصهای توسعۀ اقتصادی جزء استانهای محروم کشور محسوب میشود. شاخص بالای تورم، بیکاری، شغلهای کاذب، مهاجرت شغلی و نبود بسترهای لازم برای ایجاد شغل در کردستان، وضعیت معیشتی این استان را با چالش جدی روبهرو کرده است. برخی از هنرمندان تئاتر این استان معتقدند به هر میزان معیشت مردم در تنگنا قرار گیرد، مردم ناگزیر از تئاتر هم استقبال کمتری میکنند و در نتیجه هنرمندان هم درآمد کمتری دارد. یکی از کارگردانها در این باره به «زمانه» میگوید:
به نظر من برای ارتقای تئاتر فقط برگزاری جشنواره، آن هم با این همه نظارت و سانسور، یا فقط اجراهای عمومی کفایت نمیکند. تئاتر، هنر است و هنر هم بدون تعارف وقتی مورد استقبال قرار میگیرد که حداقل مشکلات معیشتی و اقتصادی مخاطب و هنرمند تا حدودی رفع شوند. همه به خوبی میدانیم کردستان در بیکاری و تورم جزو استانهای اول کشور است. وقتی هنوز دغدغۀ نان شب برای خیلیها مسئله است، طبیعیست که رغبتی هم به تئاتر نشان ندهند، در نتیجه انتظاری هم از فروش بلیط نباید داشت. به نظر من اگر همین مقدار استقبال تئاتر را با وضعیت معیشتی مردم بسنجیم، استقبال بدی از تئاتر کردستان نمیشود. بعضی از اجراها ده شب سالن را پر میکنند. اما چون هم هزینههای نمایش بالاست و هم نمیتوان قیمت بلیط را افزایش داد، باز درآمد کافی برای عوامل ندارد. اگر خیلی شانس بیاوریم پولی کمتری از جیب خودمان خرج میکنیم، وگرنه درآمدی ندارد.
نبود درآمد کافی برای فعالان تئاتر در کردستان محدود به دو سه سال اخیر نیست، برخی از هنرمندان میگویند همیشه اینطور بوده است. آنها براین باورند که تمرکز بودجه و امکانات در تهران، تئاتر شهرستانها را به حاشیه رانده است. یکی دیگر از بازیگران تئاتر در کردستان به «زمانه» میگوید:
فکر نکنم هنرمندی در شهرستان وجود داشته باشد که در طول دوران کاری خود حداقل چند بار به مهاجرت به تهران یا اجرای عمومی در آنجا فکر نکرده باشد. این درحالیست که میدانیم وضعیت معیشتی هنرمندان تئاتر تهران هم خوب نیست. ولی همین که بودجۀ بیشتر، مخاطب بیشتر، سالن بیشتر، امکانات بیشتر و همه چیز بیشتر در آنجا متمرکز است، ناخودآگاه به تهران گرایش داریم. اگر در کردستان بهترین بازیگر و کارگردان هم باشید و در حد استانداردهای جهانی کار کنید، تا در تهران اجرا نداشته باشید دیده نمیشوید. این وضع طبعاً به خاطر تمرکز امکانات هنری در تهران به وجود آمده است. اگر وضعیت معیشتی هنرمندان ساکن تهران وخیم باشد، بدانید که اینجا وخیم اندر وخیم اندر وخیم است. همین هم باعث شده اجراها کمتر و کمتر شوند، چون معیشت هنرمند از جایی غیر از تئاتر تامین میشود.
سانسور و نظارت روزافزون
کمبود امکانات و عدم درآمد کافی تنها دلایل بیرقمی تئاتر در کردستان نیستند. افزایش شدت نظارتها و اعمال سانسورهای سلیقهای بخصوص با رویکار آمدن دولت ابراهیم رئیسی رغبت هنرمندان این استان را به اجراهای عمومی کاهش داده است. در چند سال اخیر بیشتر اجراهای عمومی یا از سوی کارگردانهای وابسته به دولت بودهاند یا اجراهای معدود دانشجویی.
یکی از نمایشنامهنویسان، محدودیت نمایشهای کُردی را بیشتر از آثار دیگر میداند و معتقد است حکومت سختگیری بیشتری بر نوشتههای کُردی لحاظ میکند. او به «زمانه» میگوید:
سانسور هنر آنقدر در ایران شدید است که حالا دیگر تبدیل به روند طبیعی تولید آن شده است. این وضعیت تاسفبرانگیز است. در کردستان شدت نظارت و سانسور روی نمایشنامههای کُردی خیلی بیشتر از مثلاً آثاریست که به زبان فارسی نوشته و اجرا میشوند. حاکمیت همیشه با پیشفرضهای امنیتی به سراغ این آثار میرود. از آنجایی که تخصصی هم در نمایشنامه و ادبیات ندارند اعمال نظر سلیقهای بسیار زیاد است. این اعمال فشار در طی چندین دهه باعث شده نمایشنامهنویسان کُرد کمتر متن کُردی بنویسند. حتی مخاطب هم با این آثار کمتر رابطه برقرار میکند، چون کمتر دیده و شنیده. موارد سانسوری متنوع است، روی کلمات و اصطلاحاتی که بهکار میبریم حساسیت نشان میدهند. برای خودم پیش آمده، جملاتی از نمایشنامه کُردیام را حذف کردهاند ولی وقتی همانها را با زبان فارسی نوشتم مشکلی نداشتند! این رفتار ابهام و سرگردانی را برای نمایشنامهنویس بیشتر میکند و نمیداند به کدام سازشان برقصد. بنابراین بعد از مدتی رغبتی برای ادامه دادن نمیماند و تئاتر و نمایشنامه تبدیل به علاقه شخصی و محفلی میشود.
سال گذشته هنرمندان شناخته شده استان کردستان، سی و سومین جشنواره تئاتر استان را که توسط ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان برگزار شد تحریم کردند. همچنین امسال نیز در سی و چهارمین دوره، عمدۀ هنرمندان استان در جشنواره حضور نداشتند. آثار ارائه شده به حدی اندکاند که ۱۹ آبان سال جاری وقتی اسامی آثار راه یافته به جشنواره اعلام شد در بخش نمایشهای خیابانی جشنواره آمده بود: «تعداد آثار تایید شده در این بخش به حد نصاب برگزاری جشنواره نرسیده است.» اما روز اختتامیه، ۲۸ آبان، بدون اعلام قبلی آثار برگزیده این بخش را هم معرفی کردند. به نظر میرسد مسئولان استان با هر ترفندی درصددند که نشان دهند هنوز هنرمندان استان کردستان به جشنوارههای دولتی روی خوش نشان میدهند.
یکی از بازیگران در مورد تحریم جشنوارههای دولتی به «زمانه» میگوید:
با وجود اعتراضات سال گذشته، فکر نکنم هیچ هنرمند متعهدی بتواند در جشنوارههای دولتی شرکت کند. جشنواره دولتی با این شرایط جز آبروریزی چیزی ندارد. حتی درآمد آنچنانی هم ندارد که هنرمند بخواهد از سر ناچاری و احتیاج مالی در آن شرکت کند. کردستان کانون اصلی اعتراضات سال گذشته بود، این همه کشته و زخمی و زندانی دادیم، چطور در چنین شرایطی زیر پرچم جمهوری اسلامی تئاتر اجرا کنیم؟ اگر فرصت اجرای عمومی به ما دادند، برای مردم اجرا میکنیم، اگر هم ندادند فعلاً چارهای نیست. وقتی شرایط اجازه نمیدهند حرف مردم را بگویی، حداقل گوش به فرمان حاکمیت نباشیم. من عاشق تئاتر هستم، ولی بدون آن میتوانم زندگی کنم، اما تئاتر بدون مردم نمیتواند زنده بماند. جشنوارۀ دولتی مال مردم نیست، حرف مردم را نمیگوید، همۀ آثار از بازبینها و فیلترهای رژیم باید عبور کنند، هرجا حرف مردم باشد حذفش میکنند. آنچه از اثر میماند یک مشت حرافی و ورجه و ورجه کردن روی صحنه است. این تئاتر نیست، تریبون حکومت است برای اینکه بگوید همه چیز خوب است، درحالی که همه چیز خیلی بد است. حکومت از سویی با تضعیف معیشت هنرمندان و فشار و سانسور، و از سویی دیگر با وعدههای اندک مالی و جوایزه جشنوارهای، متاسفانه تعدادی از تئاتریها را وابستۀ خود کرده، اما ما نمیخواهیم تریبون کسی باشیم، تئاتر فقط تریبون مردم است.»
آرزوهایی که سراب میشوند
باوجود محدودیتهای تئاتر در کردستان، هنوز هنرمندانی هستند که اگرچه شرایط و امکان اجرای عمومی را مساعد نمیدانند اما علاقه و آرزوی آن را در سردارند؛ محفلهای دوستانه نمایشنامهخوانی برگزار میکنند، پروژههایی را برای آینده در سر میپرورانند و کلاسهای خصوصی بازیگری و نویسندگی دایر میکنند. تعداد این افراد بسیار اندک است، اما به قول یکی از آنها «مهم نفس کشیدن در فضای تئاتر است.»
این هنرمند درباره چشمانداز قابل تصور برای تئاتر کردستان با توجه به شرایط حاکم میگوید:
اگر شرایط به همین منوال پیش برود هر سال بدتر از سال گذشته خواهد شد. تئاتر با اجرا و مخاطبهایش زنده است، وقتی مخاطب از پروژه حذف میشود، یک بخش کار-بخش اصلیاش- ناقص میماند. شرایط این سالها و کمبود امکانات در کردستان، مخاطب را عملاً حذف کرده است. به عبارتی، وقتی نمایش اجرا نمیشود، وقتی محدودیتها بیشتر از حد توان ماست، وقتی نمیتوانیم روی صحنه حقیقت را بگوییم، دیگر چیزی از تئاتر باقی نمیماند و مردم هم استقبال نمیکنند. تئاتر یک کار کاملاً گروهی است، از پروسۀ تولید گرفته تا اجرا. هیچ نمایشنامهنویسی نیست که اثرش را فقط برای خودش بنویسد. شرایط حاکم در جمهوری اسلامی با محدودکردن تئاتر در همۀ ابعادش- کمبود سالن نمایش، سانسور، معیشت و…- تئاتر را بیسروصدا روانه گورستان کرده.»
سالنهای نمایش و تمرین در استان کردستان بسیار معدودند، برخی از شهرهای استان به کل سالن مخصوص نمایش ندارند و از سالنهای غیراستاندارد دولتی برای اندک نمایشهایی که به هر کیفیتی روی صحنه میرود استفاده میکنند. سالن خصوصی تئاتر هم وجود ندارد. دولت توجهی به ساخت پلاتو و سالنهای نمایش و تمرین ندارد. عملیات اجرایی پروژۀ «تالار فرهنگی سنندج» بعد از ۲۰ سال هنوز به اتمام نرسیده است. محمدمهدی اسماعیلی وزیر ارشاد اسلامی، در سفرش در خرداد سال جاری به استان کردستان درباره «تالار فرهنگ سنندج» گفته بود: «ما این قول را به مردم استان کردستان و شهر سنندج میدهیم که تا قبل از پایان دولت و در سال ۱۴۰۴ این پروژه به بهرهبرداری برسد و به انتظار ۲۰ ساله مردم این دیار پایان دهیم.» اما هنرمندان و فعالان حوزه تئاتر وعدههای دولتی را باور ندارند.
یکی از بازیگران درباره آرزوهایی میگوید که با وعده وعیدههای مسئولان نظام به سراب بدل شدهاند. او به «زمانه» میگوید:
هیچ مسئول فرهنگی نیست که دهها قول و وعده برای ساخت سالن و پلاتو و بیمۀ و مسکن هنرمندان نداده باشد. همهاش تبلیغات است و هیچ کاری صورت نمیگیرد. ما گوشمان از این حرفها پر است. وقتی جوانتر بودم تصور میکردم مسئول دولتی نمیتواند دروغ بگوید! خبر فلان پروژه را رسانهها کار کردند، فردا باید جوابگو باشند. اما برایم محرز شده همه چیز دروغ است و حتی خبرهایش را دنبال نمیکنم. منی که تئاتر برایم همه چیز بود، دیگر سرخورده شدم. حس میکنم این همه سال وقتم را تلف کردم. برای این نظام هنر هیچ اهمیتی ندارد. مهم تبلیغات و پروپاگاندا ست. شما اگر بیمعناترین و نازلترین اجرای تئاتر هم داشته باشید، ولی همسو با اهداف نظام باشید، هم سالن مجانی در اختیارت قرار میدهند، هم داوری جشنواره و جوایز آن نصیبات میشود. ولی خب، تعریف ما از تئاتر این نیست. در نتیجه با شرایط کنونی تئاتر فقط یک دغدغۀ شخصی و بدون آینده است.
مصاحبهشوندگان من میگویند «جمهوری اسلامی آگاهانه و بهطور سیستماتیک هنرمندان را محدود میکند تا مجبور به اطاعت و فرمانبرداری از حکومت شوند.» اگرچه برخی فعالان تئاتر در سالهای گذشته به دامان هنر تبلیغی حکومت پناه بردهاند، اما به گواه هنرمندان کردستانی آنها تنها بهرۀ اندک مالی بردهاند ولی در هنر تئاتر با شکست مواجه شدهاند.