آرایشگری زنانه به یکی از پدرآمدترین و پرطرفدارترین شغلها در ایران تبدیل شده است. گردش مالی بازار لوازم آرایشی ایران را روزنامه «آرمان»، ۶۵ هزار میلیارد تومان در سال برآورد میکند. این رقم، رونق روزافزون کار و درآمد در این صنف را نشان میدهد.
مانند بیشتر دیگر صنفها و شغلهای تخصصی، نیروی کار مهارتجو در این حوزه هم استثمار میشود. روابط استاد ـ شاگردی میان آرایشگران صاحبنام و شاگردانشان، فرصتی برای بهرهکشی از دختران و زنانی است که سودای آرایشگر شدن و استقلال مالی دارند.
نخستینها؛ صاحبان سرمایه و فراغت
بازار کار رسمی، فضای کاری چندانی برای زنان جویای کار ندارد. اگر هم داشته باشد، درآمدش بسیار پایین است. به همین دلیل هم کاریابی در بازار غیر رسمی، به یک رویه معمول تبدیل شده است.
درآمدهای بالای برخی لاینهای آرایشگری همچو ناخنکاری، کاشت مژه، بوتاکس و امثال آن، انگیزهای شده برای بختآزمایی در این شغل. اما مسئله این است که همگان نمیتوانند به استادکاری حرفهای و پرآوازه در این صنف تبدیل شوند.
گردش مالی بالای آرایشگری در بخش نیروی کار، محدود است به جمعی کوچک که شرایط ویژهای داشتهاند. نخست این که سالها قبل، دورههای آموزشی را در خارج از کشور یا در گرانترین آموزشگاهها طی کردهاند. هم فراغتش را داشتهاند، هم پولش را. موقعیت ویژه دوم این دسته به سرمایهای برمیگردد که برای راه انداختن کسب و کارشان داشتهاند. طبق برآورد اتحادیه آرایشگاههای زنانه، راه انداختن یک آرایشگاه با کیفیت به سرمایهای ۶۰۰ میلیون تومانی نیاز دارد. موقعیت سوم برای این دسته از زنان آرایشگر، خودبخود پس از تحقق دو شرط اول فراهم میشود. یعنی شهرت و آوازه کار.
مهارتجوهای تهیدست
موقعیت زندگیهای دشوار دختران طبقه پایین جامعه، اجازه دست یافتن به چنان موقعیتهایی به آنها نمیدهد. اگرچه ممکن است به شکل موردی افرادی هم توانسته باشند خود را با دشواری و پشتیبانیهایی بالا بکشند و در چنان موقعیتی قرار گیرند. اما صحبت بر سر روند کلی است.
این دسته از دختران و زنان جوان که در آرزوی رسیدن به موقعیت یک آرایشگر صاحب ناماند، برای ورود به این کار چارهای جز شاگردی در آرایشگاههای بزرگ و با سابقه ندارند. ورود به دوره شاگردی، آغاز دورهای طولانی و پرزحمت است که اغلب هیچگاه به نتیجه مطلوب نمیرسد.
کارشان از جارو کردن سالنها آغاز میشود، آیینهها را دستمال میکشند و شرایط کار را برای رئیس آرایشگاه و دستیارهایش فراهم میکنند. تا چند ماه وضعیت به همین شکل است. کمکم اجازه مییابند در برخی کارها همکاری کنند.
آموزشی به معنای مشخص کلمه وجود ندارد. استادکار، که همان رئیس آرایشگاه است، زمان چندانی صرف آموزش به نیروی جدید نمیکند. در حالی که از آنها پول میگیرد و این پول را به نام هزینه آموزش، دریافت میکند. آموزشی که این مهارتجوها دریافت میکنند، معمولا در لابلای آرایشگری استادکار است. آنها نگاه میکنند و با توضیحات مختصر ضمن کار، باید یاد بگیرند.
این روایت سمیرا است است شش ماهی که در یک سالن بزرگ کار کرده:
بیشتر روی نظم و انضباط ما تأکید داشت تا مهارتمون. یعنی انگار خیلی تمایلی نداشت ما کار یاد بگیریم. از صبح که میرفتیم میگفت باید از ۱ تا ۵۰ بشمارید و بعدش هم برعکس از ۵۰ تا ۱ بشمارید. روزی ۱۰ بار این کارو تکرار میکردیم. میگفت این برای اینه که تمرکز داشته باشد و این تمرین تمرکزه. بیشتر وقتمون با این چیزا میرفت. ولی ما کلی پول داده نداده بودیم که تمرین تمرکز یاد بگیریم.
کار درصدی
پس از آن که شاگردها کمکم از کار سر در آوردند، کار درصدی آنها آغاز میشود. آنها باید ۷۰ درصد از پول کارهایی که انجام میدهند را به صاحب سالن بدهند و تنها حدود ۳۰ درصد را برای خود بردارند. برای مثال یک آرایشگر نوپا اگر برای یک رنگ مو ۵ میلیون تومان پول بگیرد، تنها ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان را برای خود برمیدارد و بقیه را باید به رئیسش بدهد. همیشه بیشتر درآمد سالنکارها با صاحب سالن میرسد. هرچه تعداد کسانی که برای او کار میکنند بیشتر باشد، درآمدش هم بیشتر است. خود آنها معمولا کارهایی خاص، محدود و پُرپول در آرایشگاه انجام میدهند. کارهای کمدرآمدتر و حوصلهسربر را شاگردها انجام میدهند.
نیروی کار مهارتجو این روند را باید تا زمانی ادامه دهد که خود او هم بتواند سالنی برای خود اجاره کند و مستقل کار کند، احتمالا او هم شاگردهایی برای خود داشته باشد تا چرخه استثمار را تکرار کند. اما این معمولا خیلی کم اتفاق میافتد. اغلبشان یا در این سالنها میمانند و درصدی کار میکنند، یا به صورت خانگی و محدود کار را ادامه میدهند. سرمایهای که با آن بتوان برای خود سالنی اجاره کرد و وسائل مورد نیاز را تهیه کرد، بسیار بیشتر از درآمد دختران جوانی است که برای صاحبسالنهای دیگری کار میکنند.
چرخه کار مزدی و استثمار در این بخش از نیروی کار در ایران هم به شدت جریان است. هیچ آماری از تعداد آنها و نحوه مشخص کارشان وجود ندارد. تنها از لابلای تجربههای فردیشان میتوان به وضعیت کلی دست یافت. نظارت خاصی هم بر تنظیم مناسبات اجتماعی کار آنها وجود ندارد. نظارتها اغلب محدود است به ممنوعیت موضوع خاصی در این آرایشگاهها. حتی نرخهایی هم که اتحادیه برای خدمات آرایشگری تعیین میکند، صرفا روی کاغذ معتبر است. آرایشگاهها هر کدام برای خود نرخی تعیین میکنند.
تأملی بر آمار
پایگاه خبری انتخاب (۱۳۹۷) نوشته است، ۱۴ میلیون زن ایرانی در برابر ۱۴۰ میلیون زن به میزان ۲,۱ میلیارد از بازار ۷,۲ میلیارد دلاری بازار فروش لوازم آرایشی در خاور میانه محسوب میشوند. ایران، بعد از عربستان بیشترین میزان مصرف لوازم آرایشی در منطقه را دارد و در سطح جهانی هم ایران از این لحاظ، رتبه هفتم را دارد. این آمار نزدیک به هم در دو کشوری که در آنها پوشش اجباری رواج دارد[1]، یک پیام کلیدی دارد. مصرف لوازم آرایشی مربوط به سر و صورت در کشورهایی بیشترین آمار را دارد که پوشاندن همه اعضای بدن جز صورت برای زنان اجباری است. بدیهی است در چنین شرایطی تمهیدات مدیریت بدن برای زنان از کل بدن، تنها به سمت صورت و آن قسمتی متمرکز میشود که اجازه نمایش دارد. یعنی حاکمیت اسلامی در ایران، مهمترین عام ترویج مصرف لوازم آرایشی و در نتیجه گسترش بازار کار آرایشگران بوده است.
پانویس
[1]. این آمار مربوط به سال ۱۳۹۷ و دقیقا یک سال قبل از آن است که عربستان صعودی قانون حجاب اجباری را لغو کند. به احتمال زیاد پس از این در آمارهای جدید میتوان روند کاهشی این بازار در عربستان را مشاهده کرد.