اسرائیل، دولتهای غربی و رسانههایشان میگویند برای تبیین آنچه اکنون در غزه میگذرد نباید به گذشتهها رفت. کافی است به ۷ اکتبر و حملهی حماس به مناطق شهرکنشین اشغالی به عنوان علت مراجعه کنید. اولاً: اگر نباید به گذشته رفت، ۷ اکتبر هم گذشته است و نزدیک به دو ماهی از آن میگذرد. ثانیاً: از ابتدای سال ۲۰۲۳ تا پایان اوت ۲۰۲۳ اسرائیل ۱۷۲ نفر را در کرانه باختری کشته است. از ۷ اکتبر تا ۲۳ نوامبر ۲۰۲۳، اسرائیل در کرانه باختری ۲۱۱ فلسطینی را کُشته است که ۵۴ تن از آنها کودک بوده اند. علاوه بر این، شهرکنشینهای اسرائیلی، ۷ فلسطینی از جمله یک کودک را کشته اند. بدین ترتیب، در این مدت اسرائیل بیش از ۴۰۰ نفر را فقط در کرانه باختری کُشته است. در همین دوران اسرائیل تعداد زیادی را در کرانه باختری زخمی و تعداد زیادی را هم بازداشت و زندانی کرده است. چرا ۷ اکتبر را معلول این سرکوبهای نهادینهشدهی تاریخی به شمار نیاوریم؟
برای فهم فاجعهی غزه، آن را باید در یک بافتار یا کانتکس با چندین متغیر دید تا تبیین آن امکانپذیر شود.
یک. اشغالگری
اشغالگری با تأسیس دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ بنیاد نهاده شد. اما اسرائیل به مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل هم که مبنای قانونی بودن موجودیت خود را بر آن مینهد، پایبند نماند و به مرور زمان بر اشغالگری افزود و هیچ حد یقفی برای خود در رابطهی با سرزمینهای فلسطینیها قائل نیست. فلسطینیها بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ را پذیرفته اند، اما اسرائیل کشور فاقد مرز است. اشغال بلندیهای جولان سوریه و اشغال بخشهایی از خاک لبنان دو نمونهی دیگرند.
برای خواندن آخرین رویدادهای مهم جنگ اسرائیل ــ فلسطین و تحلیلها و نظرها دربارهی آن، به صفحهی ویژهی زمانه رجوع کنید:
جنگ اسرائیل ــ غزه: گذشته، حال، آینده
دو. نژادپرستی
در اسرائیل و فلسطین چنین نسبتی برقرار است: نژادپرستی و قوم برتر و برگزیده به شمار آوردن اسرائیلیها و انسانهای فروتر قلمداد کردن فلسطینیها و یا انسانیتزدایی از فلسطینیها.
سه. تروریسم دولتی
تروریسم دولتی در ابتدا با تروریسم گروهی آغاز شد و سپس از سال ۱۹۴۸ تاکنون به تروریسم دولتی رسمی و آشکار تبدیل شده و با افتخار اعلام میکند که ما رهبران گروههای فلسطینی را ترور میکنیم.
چهار. آپارتاید
آپارتاید بودن رژیم اسرائیل از سوی برخی از روسای جمهور و نخست وزیران اسرائیل ( اهود أولمرت نخست وزیر وقت در ۲۰۰۷ ، اهود أولمرت نخست وزیر سابق در ۲۰۱۵ ، اهود باراک وزیر دفاع وقت در ۲۰۱۰ ، اهود باراک نخست وزیر سابق در ۲۰۱۷ ، رووین ریولین رئیس جمهور اسرايیل در ۲۰۱۷ ، جان کری وزیر أمور خارجه وقت آمریکا در ۲۰۱۴ و برخی دیگر از مقامات اسرائیلی) هم تأیید شده است.
ایمس اسکاکن، سردبیر هاآرتص، ۸ دسامبر ۲۰۲۱ در مقالهای در هاآرتص نوشت :
محصول صهیونیسم، که کشور اسرائیل باشد، یک کشور یهودی و دموکراتیک نیست بلکه، به طور ساده و روشن، یک کشور آپارتاید است.
سازمان عفو بین الملل و دیدهبان حقوق بشر نیز نظام سیاسیـامنیتی تحمیل شده بر مردم فلسطین در کرانه باختری رود اردن را آپارتاید ارزیابی کرده اند.
در نظام آپارتاید اسرائیل در کرانه باختری و شرق بین المقدس، راست افراطی اسرائیل که رویای “اسرائیل بزرگ” را در سر دارد، میکوشد مردم فلسطین را به زور وادار به مهاجرت کند.
پنج. جنایات جنگی
جنایات جنگی نیز برای اسرائیل به امری عادی تبدیل شده است. به عنوان مثال، شورای حقوق بشر سازمان ملل اسرائیل را به جنایات جنگی جدی و جنایت علیه بشریت احتمالی در جنگ ۲۰۰۹ در غزه محکوم کرد. ناوی پیلای رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل گفت که اسرائیل در جنگ ۲۰۱۴ علیه غزه مرتکب جنایات جنگی شده است. مطابق قوانین بین المللی حمله نظامی به اهداف غیر نظامی جنایت جنگی است. لذا کشتار بچه ها و زنان و سالخوردگان و حمله به بیمارستان ها و مدارس و آمبولانس ها و خبرنگاران جنایت جنگی است که در حملات پس از ۷ اکتبر اسرائیل به غزه بیش از همه جنگ های گذشته رخ داده است.
شش. جنایت علیه بشریت
براساس قوانین بین المللی کُشتار آگاهانه و سازمانیافتهی فلسطینیها جنایت علیه بشریت به شمار میرود. به عنوان مثال، در جنگ کنونی اسرائیل به طور سازمان یافته بیش از ۱۵ هزار نفر را قتل عام کرده ــ که بیش از ۶۴۰۰ نفر از آنها کودک و بیش از چهار هزار نفر از آنها زن هستند ــ و نزدیک به ۴۰ هزار نفر از مردم را زخمی کرده و تعداد زیادی هم مفقود و یا زیر آوارها هستند. برخی مقامهای اسرائیلی حتی گفته اند که همه فلسطینیها وحشی اند و هریک از آنها یک تروریست بالقوه هستند.
هفتم. زندان بدون سقف غزه
غزه مانند زندان تحت محاصره کامل است و این زندان فقط فاقد سقف است. دیوید کمرون، نخست وزیر وقت بریتانیا و وزیر خارجه کنونی این کشور، در ۲۰۱۰ غزه را «زندان بدون سقف» نامید. اسرائیل آگاهانه مانع ورود آب و برق و سوخت و غذا و مواد لازم و داروهای درمانی بیمارستانها شده است تا فلسطینیها را به سمت جنوب و مرز مصر بیرون براند. پروفسور سعید محمودی می گوید: بسیاری از حقوق دانهای برجسته ی جهانی هدف قرار دادن غیر نظامیان غزه را «قطعاً جنایات جنگی» می دانند و آنچه در این مدت اسرائیل در غزه انجام داده را هم نسلکُشی به شمار میآورند.
طبق قوانین بینالملل و کنوانسیون دسامبر ۱۹۴۸ سازمان ملل در مورد پیشگیری و مجازات، جنایتِ نسلکشی با «قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی، بهعنوان آن گروه» تعریف میشود. منتهی اثبات جرم نسل کشی فقط منوط به ارتکاب آن نیست، اثبات نیت و قصد عملکننده هم لازم است. برای اثبات نیت اسرائیل برای نسلکُشی فلسطینیها به چند شاهد زیر توجه کنید:
الف- دنی آیالون، معاون سابق وزارت خارجه اسراییل، در گفتگویی تلویزیونی، وقتی مجری از او پرسید که «در پی ضربالعجل اسراییل به ساکنان غزه برای تخلیه این منطقه، ساکنان غزه اصولا به کجا می توانند بروند؟»، او گفت: صحرای سینای مصر.
ب- نتانیاهو در ۲۸ اکتبر در سخنانی در تلویزیون اسرائیل گفت: «باید به یاد بیاورید که عمالیق با شما چه کردند! این واقعه در کتاب مقدس آمده. ما رزمندگان شجاعمان در غزه و در اطراف آن را به یاد میآوریم.»
داستان عمالیق در کتاب اول سَموئیل این گونه روایت شده که خداوند فرمود: «من مردم عَمالیق را مجازات خواهم کرد، زیرا وقتی قوم اسرائیل را از مصر بیرون میآوردم، آنها نگذاشتند از میان سرزمینشان عبور کنند. حال برو و مردم عَمالیق را قتل عام کن. بر آنها رحم نکن، بلکه زن و مرد و طفل و شیرخواره، گاو و گوسفند، شتر و الاغ، همه را نابود کن.»[عهد عتیق، کتاب اول سموئیل، باب ۱۵: ۲ و ۳]. نتانیاهو با سوء استفادهی از این افسانهی عهد عتیق، به مردم غزه گفت که با شما چنین خواهم کرد و با آنها چنین کرد.[۱]
پ- یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، در ۹ اکتبر گفت: «ما در حال تحمیل محاصره کامل غزه هستیم. نه برق، نه غذا، نه آب، نه سوخت. همه چیز بسته است. ما در حال جنگ با حیوانات انسانی هستیم و طبق آن عمل خواهیم کرد.»
ت- سرلشکر غسان علیان، رئیس هماهنگکننده فعالیتهای دولتی ارتش اسرائیل در سرزمینهای اشغالی، خطاب به مردم غزه در ۱۰ اکتبر گفت: «باید با حیوانات انساننما مانند حیوان رفتار شود. آب و برق نخواهید داشت. فقط ویرانی وجود دارد. جهنم میخواستید، به جهنم خواهید رفت.»
ث- سرلشکر بازنشسته گیورا ایلند در روزنامه یدیعوت آحارونوت نوشت: «دولت اسرائیل چاره ای جز تبدیل غزه به مکانی که زندگی در آن به طور موقت یا دائم غیرممکن شود، ندارد. ایجاد یک بحران انسانی شدید در غزه ابزاری ضروری برای دستیابی به این هدف است.» او در مقالهای دیگر نوشت: «غزه به مکانی تبدیل میشود که هیچ انسانی نمیتواند در آن وجود داشته باشد».
ج- اسحاق هرتسوگ، رئیس جمهور اسرائیل در ۱۳ اکتبر به صراحت گفت که «در غزه هیچ غیرنظامی بیگناهی وجود ندارد.» در آنجا مردمی هستند که همگی مسوول هستند و باید تاوان پس بدهند. چون مردم غزه در برابر دولت حماس قیام و آن را سرنگون نکردند، پس مقصر هستند!
چ- عمیخای الیاهو، وزیر میراث اسرائیل، در ۵ نوامبر گفت که «هیچ غیرنظامیای در غزه وجود ندارد» و پرتاب بمب هستهای به غزه «یک گزینه» است.
ح- ریویتال گوتلیو، یکی از اعضای پارلمان از حزب حاکم لیکود نتانیاهو، خواستار حمله ی اتمی «روز قیامت» به نوار غزه شد که «خاورمیانه را تکان دهد.».
خ- نیر بارکارت وزیر اقتصاد اسرائیل و بمب اتمی اسرائیل در غزه : لوسی هوکینگ خبرنگار «بی بی سی» در مصاحبه با وزیر اقتصاد اسرائیل میگوید شما بیش از ۱۴ هزار غیر نظامی را ــ که تعدادی زیادی از آنها کودک هستندــ در غزه کشته اید. او پاسخ می دهد که اینجا اعداد مهم نیستند، چون حماس پشت غیر نظامیان مخفی می شود و ما مجبوریم آنها را بزنیم. هر کس در غزه به حماس پناه می دهد در خطر است. ما گذرگاهی باز کردیم تا غیر نظامیان از غزه بروند. جنگ ما با غزه شبیه جنگ جهان غرب با آلمان نازی و ژاپن در جنگ جهانی دوم است. «هنگامی که آمریکا سر هیروشیما و ناکازاکی بمب اتمی انداخت، می خواستند جنگ را پایان دهند. ما که چنین کاری را نکردیم[بمب اتمی نینداختیم روی غزه].» خبرنگار به او می گوید که اسرائیل هیچ ارزشی برای جان انسان ها قائل نیست و به همین دلیل وکلایی از سراسر جهان قصد دارند تا پرونده جنایات جنگی اسرائیل در غزه را در دادگاه بین المللی لاهه مطرح سازند. سازمان ملل هم گفته که «غزه به گورستان کودکان تبدیل شده است» وزیر اقتصاد اسرائیل پاسخ می دهد که تنها راه بالا بردن پرچم تسلیم کامل از سوی حماس است که بدتر از نازیها[که شش میلیون یهودی را در هولوکاست نسلکشی کردند] هستند.
د- گالیت دیستل آتباریان، عضو کنست از لیکود و وزیر سابق دیپلماسی عمومی، گفت مقامات اسرائیل باید تمام انرژی خود را «در یک چیز» صرف کنند:
پاک کردن غزه از روی زمین. هیولاهای شجاع به حصار جنوبی پرواز کرده و وارد خاک مصر خواهند شد. یا بگذارید بمیرند…غزه باید از بین برود. در اینجا نیاز به اسرائیل انتقامجویانه و شریر است. هر چیزی کمتر از آن غیر اخلاقی است.
ذ- دنی دانون و رام بن باراک، دو نماینده کنست (پارلمان اسرائیل) در مقالهای در وال استریت ژورنال ۱۳ نوامبر ۲۰۲۳ پیشنهاد کردند که کشورهای غرب مردم غزه را به عنوان پناهنده بپذیرند و میان خود تقسیم کنند. همانطور که در جنگ های قبلی اسرائیل با فلسطینی ها، آمریکا و اروپا میلیونها فلسطینی را به عنوان پناهنده پذیرفتند.
ر- روز بعد در ۱۴ نوامبر، بتسالل اسموتریچ، وزیر ماورای راستِ نژادپرستِ اسرائیل در صفحه فیسبوک خود نوشت:
من از پیشنهاد دو نماینده کنست برای مهاجرت داوطلبی فلسطینیان به کشورهای دیگر استقبال میکنم. این یک راه حل انسانی صحیح برای ساکنان غزه و تمامی منطقه است.
ز- طالی غوتلیب، نماینده پارلمان اسرائیل در مصاحبه با کانال ۱۴ اسرائیل، می گوید:
«اشغالگری چیز بدی نیست. ما باید شمال غزه را هم اشغال کنیم و در آن شهرکسازی کنیم. زیرا خون دشمنم [فلسطینی ها] مباح است و او [فلسطینی] متولد شده است تا بمیرد. فلسطینیها می گویند سرزمین مقدس مال آنهاست، به خاطر این اعتقاد باید اراضی شان را مصادره کنیم. همانگونه که در آغاز تأسیس اسرائیل سرزمین های آنها را اشغال کردیم، اکنون هم باید زمینهای باقیماندهشان را اشغال کنیم.»
ژ- یوسیان، پژوهشگر مسائل خاورمیانه در «مرکز امنیت و دفاع اسرائیل» در مصاحبه با «بیبیسی» می گوید:
مذاکره اسرائیل با حماس و آتشبس موقت برای هر هدفی ــ از جمله مبادلهی اسرای طرفین ــ اشتباه دولت اسرائیل است. نباید صدها هزار نیروی نظامی در حال جنگ با غزه را با آتشبس موقت متوقف کرد، زیرا حماس در طول آتشبس موقت خود را آماده روزهای پس از آتشبس میسازد و ضربهای که به ارتش اسرائیل میخورد چند برابر گروگانهایی است که آزاد میشوند. موضوع بحث حماس نیست، مردم غزه در انتخابات به حماس رأی دادند، مردم غزه مانند حماس فکر میکنند، حماس بر مسند قدرت نیست، بلکه نظرسنجیهای آوریل ۲۰۲۳ نشان میدهد که ۶۵ درصد مردم غزه به حماس رأی می دهند. حماس دشمن اسرائیل نیست، بلکه غزه دشمن اسرائیل است. وقتی دو میلیون و ۵۰۰ هزار مردم غزه مثل حماس فکر می کنند، وقتی بچه های ۷ و ۱۰ ساله تروریست های پرورش می دهند، پس دشمن حماس نیست، دشمن کل غزه است.
رز سگال ــ کارشناس برجستهی اسرائیلی نسل کُشی ــ در آغاز حملات اسرائیل به غزه در ۱۳ اکتبر در مقالهای به اثبات این امر پرداخت که اقدام اسرائیل چیزی جز نسل کُشی مردم غزه نیست. او گفت که کنوانسیون نسل کشی سازمان ملل متحد پنج اقدام را فهرست میکند که تحت تعریف نسل کشی قرار می گیرند و اسرائیل تاکنون سه مورد از این موارد را در غزه انجام داده است:
۱. کشتن اعضای گروه ۲. ایجاد آسیب جدی جسمی یا روحی به اعضای گروه. ۳. تحمیل عمدی شرایط زندگی گروهی که برای نابودی کامل یا جزئی فیزیکی آن محاسبه شده است.
هشت. کشتن روزانه فلسطینیها
اسرائیلیها برای کُشتن فلسطینیها مجازات نمیشوند و گهگاه هر اسرائیلی میتواند هر فلسطینی را به هر بهانهای بکشد و عملاً روزانه فلسطینیها کشته میشوند. به تعبیر دیگر، اسرائیل به عنوان دولت اشغالگر، حتی به وظایف دولت اشغالگر در سرزمینهای اشغالی عمل نمیکند. از جمله: شهرکسازی پیوسته و وسیع در مناطق اشغالی، مسلح کردن شهرکنشینان یهودی در این مناطق و نقض انواع حقوق فلسطینیها در این مناطق.
نه. حمایت مطلق دولتهای غربی به رهبری آمریکا از اسرائیل
مطابق قانون مصوب کنگرهی آمریکا، دولت این کشور موظف است تا برتری استراتژیک نظامی اسرائیل بر کل کشورهای خاورمیانه را تأمین سازد. در همین راستا آمریکا مدرنترین سلاحهای خود را در اختیار اسرائیل گذاشته و میگذارد. اسرائیل دارای صدها کلاهک اتمی است و تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی هم قرار ندارد.
دولت آمریکا به تنهایی سالانه نزدیک چهار میلیارد دلار به اسرائیل کمک میکند (اگر ۲۳۶ میلیارد دلاری را که آمریکا در طی سالهای متمادی به اسرائیل کمک کرده به قیمت روز محاسبه کنیم، احتمالاً از ۵۰۰ میلیارد دلار کنونی هم بیشتر شود). تقریباً تمامی کمپانیهای آمریکایی به اسرائیل سالانه مبالغ گزافی کمک میکنند. برای جنگ اخیر غزه نیز به درخواست دولت بایدن مجلس نمایندگان آمریکا یک کمک اضافی ۱۴,۳ میلیارد دلاری را به تصویب رسانده که باید به تایید سنا و بایدن هم برسد. مضحک است که آمریکا و اروپا در عین حال ادعای میانجیگری صلح میان اسرائیل و فلسطینیها را هم دارند.
ده. قدرت تروریستساز
قدرت گفتمانساز است. اینکه چه کسی تروریست است و چه کسی تروریست نیست را دولت های غربی و اسرائیل تعیین می کنند. به نوشته رونن برگمن در کتاب «برخیز و اول بکُش»، موساد در دهههای گذشته دستکم یک هزار و ۸۰۰ نفر را در خارج از اسرائیل ترور کرده است. اسرائیل با حمایت دولتهای غربی گروههای فلسطینی را تروریست میخواند. در جنگ فعلی غزه، گیدئون لوی در هاآرتص ۲ نوامبر نوشت که اسرائیل در غزه بچه های سه و چهار و پنج ساله را با بمباران میکشد و میگوید «تروریست حماس» را کشته ایم. گیدئون لوی در هاآرتص ۱۲ نوامبر نوشت که در واقعیت فاشیستی که اینک سراسر اسرائیل را فرا گرفته است، اگر گفته شود که بچههای فلسطینی و اسرائیلی بچه هستند و سزاوار مرگ نیستند، خیانت به اسرائیل و نفرت از اسرائیل قلمداد میشود. نتانیاهو در حین جنگ اخیر گفت که به موساد دستور داده تا تمامی رهبران حماس را در کشورهای مختلف از طریق ترور به قتل برساند.
یازده. نابودی فلسطینیها تنها راه حل
دولت اسرائیل راه حل دو کشوری را که شامل تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل می شود، قبول ندارد. اساسنامه حزب لیکود اسرائیل، حزب بنجامین نتانیاهو، تاسیس کشور مستقل فلسطین را رد میکند. دولت اسرائیل راه حل تکدولتی به معنای ادغام کرانه باختری و غزه در اسرائیل و برخورداری کلیه فلسطینیها از حق شهروندی ــ بدون آپارتاید ــ را هم قبول ندارد؛ چون میگوید رشد جمعیت فلسطینی ها بالاست و طی چند نسل از اسرائیلیها پیش خواهند افتاد.
اسرائیل تنها راه حلی که در برابر فلسطینیها قرار داده، مرگ تدریجی و فراموشی آرمان تشکیل دولت مستقل فلسطینی، اخراج فلسطینیها از خانهها و سرزمینهایشان و نسلکُشی است. ریشه مشکلات این منطقه همین رویکرد است. این سیاستِ امتناع از پذیرش دو دولت یا یک دولت با حقوق شهروندی برابر به معنای ادامهی محاصره، نقض حقوق انسانی، مجازات جمعی یک ملت، جنگهای متعدد در آینده و محرومکردن همه مردم این منطقه از حق توسعه و در امنیت زیستن است. ریشه ی این جنگها به اشغال غیرقانونی سرزمین و امتناع از پذیرش حق مردم فلسطین به زیست دمکراتیک بر میگردد. تا وقتی این مساله حل نشود جنگ و منازعه اجتنابناپذیر است.
ریشه این وضع هم به سیاست دولتهای استعماری در این منطقه و بهخصوص بریتانیا و مواضع آن در جنگ جهانی اول بر میگردد. اعلامیه بالفور در نوامبر ۱۹۱۷، نامه وزیر خارجه دولت استعماری بریتانیا است که بنا به ملاحظات سیاسی آن دولت در جنگ جهانی اول صادر شد. در آن نامه «وطن ملی» برای یهودیان به رسمیت شناخته شد اما اکثریت حدود ۹۰ درصدی جمعیت فلسطین فاقد چنین حقی قلمداد شدند. همین نامه توسط اولین رئیس دولت اسراییل در ۱۹۴۸ به عنوان سند مبنای حقِ تاسیسِ دولت، مورد استناد قرار گرفت. بنیاد همه مصیبتهای بعدی در همین سیاست است که حق یهودیان را در تشکیل دولت و وطن به رسمیت میشناسد اما حق مردم فلسطین را به رسمیت نمیشناسد. دولتهای غربی گهگاه از راه حل دو دولتی حرف میزنند اما در عمل همان سیاست استعماری را ادامه می دهند؛ لااقل تا امروز که چنین بوده است.
دوازده. چرخش جهانی
دولتهای غربی پس از جنگ جهانی اول و به خصوص جنگ جهانی دوم نُرمهایی به عنوان قوانین جهانی به تصویب رساندند. اسرائیل تمامی آن نُرمها و قوانین را نقض کرده و دولت های غربی هم پشتیبانی کامل از او کرده اند. مثلا وقتی از اسرائیلیها و آمریکاییها درباره هزاران بچه و زن و سالخورده که توسط بمبارانهای اسرائیل کشته شده اند، سوال میشود، میگویند چارهای وجود ندارد و این از ضروریات جنگ است. همان امری که توسط قوانین بین المللی جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت، نقض حقوق بشر و غیره به شمار میرفت، اینک به ضرورت جنگ تبدیل شده است، منتهی وقتی اسرائیل مرتکب آن شود. همین اعمال در مورد تجاوز غیرقانونی روسیه به اوکراین جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت قلمداد میشد، اما در مورد غزه «تلفات جانبی تاسفبار» است! اگر فلسطینیها مرتکب این اعمال شوند، جنایت، نسلکشی، تروریسم، وحشی گری، و همه عناوین کثیف دیگر است، نه تبعات تأسفبار جنگ در مناطقی که تراکم جمعیت غیر نظامی در آن زیاد است. این دنیای دبل استانداردِ لیبرال دموکراسی است که دیگر به هیچ ارزشی پایبند نیست. دوباره عصر مک کارتیسم برگشته و دولت های غربی اسرائیلیزه شده اند. جنگ در هر صورت با کُشته ی بسیار پایان خواهد یافت، اما قرن بیست و یکم که لااقل تاکنون نقض قوانین بین المللی، نرم های جهانی، حقوق جنگ و حقوق بشر را به سنت و رویه تبدیل کرد و قانون جنگل را جانشین آنها کرد، چه نام خواهد گرفت؟ تونی بلینکن در دیدار با محمود عباس از او خواسته است که شکایت از اسرائیل برای ارتکاب جنایات جنگی مربوط به جنگ ۲۰۱۴ غزه را پس بگیرد.
به رسانههای غربی، شبکههای اجتماعی غربی و دانشگاههای غربی بنگرید که با منتقدان اسرائیل چگونه برخورد کرده و میکنند. می گویند یا طرفدار اسرائیل هستی و یا طرفدار تروریسم، راه سومی وجود ندارد. از لیبرال دموکراسی ها چه باقی مانده است؟ غزه محصول دنیایی است که هیچ قانون و قاعده ای بر آن حاکم نیست. «لیبرال دموکراسی های واقعاً موجود»، نشان داده اند که خود و متحدانشان در روابط بین الملل تابع هیچ ارزشی نیستند.
سیزدهم. ضدیت با اشغالگری و استعمارگری
اسرائیل گفته است که هدفش نابودی حماس، اشغال مجدد غزه و به دستگیری امنیت غزه است. اگر فلسطینی ها مقاومت کنند، کشتار و نابودی بیشتری صورت خواهد گرفت. در بهترین حالت قصد اسرائیل تکرار داستان ۱۹۸۲ است که سازمان آزادیبخش فلسطین با ۲۰ هزار نیرو را از بیروت بیرون کرد و آواره جهان ساخت و نابودشان کرد. این بار اخراج فلسطینی ها به قطر، صحرای سینا یا الجزایر و یا کشورهای غربی مد نظر است.
سناریوی دیگر اسرائیلیها اداره غزه از سوی قطر یا مصر یا نهادهای بین المللی یا تشکیلات خودگردانِ بسیار فاسد و منفور محمود عباس است که عناصری در دستگاههای امنیتیاش با موساد و وزارت امنیت داخلی اسرائیل علیه مبارزان فلسطینی همکاری میکنند.
اما نابودی حماس هم کار ساده ای نخواهد بود. اولاً: حماس یک ایدهی ضد اشغالگری و ضداستعماری است و این ایده نابود شدنی نیست. ثانیاً: حماس دستکم دارای ۵۰۰ کیلومتر تونل است و سلاح هایش نسبت به گذشته پیشرفت کرده اند. ثالثاً: اگرچه حماس در برابر جنگنده های بسیار مدرن اسرائیل ناتوان مطلق است، اما در جنگ شهری در یک جغرافیای بسیار کوچک با جمعیت بیش از ۲ میلیون نفر، می تواند مدتها بجنگد. رابعاً: نیروهایی که خود را در عراق، یمن، لبنان، سوریه و فلسطین «جبهه مقاومت» می نامند، در تعارض با آمریکا و اسرائیل وحدت منافع دارند و نوعی هماهنگی کلی بین خود ایجاد کرده اند.
اسرائیل برای نابودی حماس باید چندین برابر کشتهها و زخمیهای کنونی را کشته و زخمی سازد و در عین حال به نحو آخرالزمانی کل غزه را نابود کند. دستکم ۱۰ سال طول میکشد تا ویرانیهای کنونی غزه به حالت قبل از بمبارانهای اسرائیل در آید.
چهارده. صنعت خشونت و ناامنسازی
متأسفانه در آمریکا و غرب یک صنعتِ خشونت و جنگ که دارای منافع بسیار است ساخته شده است. این صنعتِ تولید و بازتولیدِ خشونت و مدیریتِ خشونت می کند. کمپانی های اسلحه سازی و شرکتهای حوزه ی نظارت و رصد و «امنیت» از این صنعت بسیار سود برده و می برند.
نتانیاهو که دارای سه پرونده فساد است و در اسرائیل اکثریت بالایی اینک او را عامل حمله ۷ اکتبر حماس به شمار میآورند، برای نجات خود قصد دارد تا جنگ را گسترش دهد و پای آمریکا را هم به جنگ با ایران باز کند. اگر جنگ ادامه پیدا کند، ممکن است گسترش یابد و منطقه ای شود. اگر جنگ منطقه ای شود، تأثیر خود را بر اقتصاد جهانی، همه طرح های منطقه ای از جمله جاده ابریشم خواهد گذاشت. چین مهمترین کشوری است که از امنیتِ خاورمیانه سود میبرد و آمریکا هم کشوری است که تا کنون نشان داده در عمل از ناامنی منطقه سود میبرد. یکی از پیامدهای جنگ منطقهای رکود و به هم ریختن اقتصادی بسیاری از کشورهای منطقه خواهد بود.
از سوی دیگر، به نظامیان بازگشته از جنگ های آمریکا در خاورمیانه بنگرید که بسیاری از آنها گرفتار بیمارهای روحی و روانی می شوند و برخی از آنها نیز با اسلحه دست به کشتارهای جمعی شهروندان عادی می زنند. در این فضا، وقتی فرد نمی تواند به آینده فکر کند، دولت ها و کمپانی های بزرگ چگونه می توانند روی سرمایه گذاری های بزرگ در منطقه متمرکز شوند. همه این مسائل ناشی از دولت اسرائیل است که با حمایت تمام عیار آمریکا زیر بار هیچ قانون و قاعده ای نمی رود. کُشته ها و زخمی های بسیار جنگ های خاورمیانه، و تظاهرات جهانی بسیار گسترده در جنگ عراق هم نشان داد که این عوامل تأثیر تعیین کننده ای در پایان بخشی به جنگ ندارند. تا وقتی که دولت آمریکا به این نتیجه برسد که جنگ های منطقه خاور میانه پروژه ای شکست خورده است. اکنون نیز تظاهرات و اعتراض جهانی علیه حملات اسرائیل به غزه و برای آتش بس صورت می گیرد، اما تاکنون نتیجه بخش نبوده است. مگر اینکه بسیار گسترده شود و آمریکا و اروپا و کانادا را مجبور به تغییر سیاست کند.
آمریکا و دیگر دولتهای غربی می گویند آتشبس خوب و مفید نیست و اسرائیل باید به حملات خود ادامه دهد و همان کاری را با غزه صورت دهد که آمریکا در فلوجه و موصل انجام داد. نتیجهی شیوههای جنگی آمریکا در فلوجه، زادهشدن داعش بود. اینک نیز اگر اسرائیل موفق به نابودی کامل گروههای فلسطینی در غزه شود، گروههای رادیکالتر از حماس و جهاد اسلامی ظهور خواهند کرد و هر از چند سالی، فاجعهی غیر قابل انتظار دیگری رخ خواهد داد. مسئله فلسطین راه حل نظامی ندارد. اما اسرائیل زیر بار هیچ طرح صلحی که به تشکیل دولت فلسطینی یا رفع آپارتاید منجر شود، نمیرود.
متغیرهای دیگری را هم می توان و باید به این متغیر ها اضافه کرد تا فهم و تبیین فاجعهی کنونی غزه امکانپذیر شود. وقتی فلسطینیها فاقدِ آینده و درماندهی مطلق شده اند، در این بافتار چه واکنش یا واکنش هایی نشان خواهند داد؟ وقتی گلوی کسی را گرفته اید و در حال خفه کردن او هستید، او در آن زیر دستوپایی میزند تا بلکه زنده بماند و رها شود. استفادهی از مفهوم حقوقی «دفاع مشروع»[۲] اگر در این مورد کاربرد داشته باشد، بیش از اینکه شامل اسرائیلیها شود، شامل فلسطینیها میشود.
پانویسها:
[۱] – آرای فیلسوفان و متکلمان و مورخان یهودی و مسیحی درباره این داستان و داستانهایی شبیه آن که در کتاب مقدس آمده قابل تأمل است.
کتاب مقدس مسیحیان دارای دو بخش «عهد عتیق» – کتابهای یهودیان- و «عهد جدید» – کتابهای مسیحیان- است. «عهد عتیق» نامیدن کتابهای یهودیان برگرفته از یکی از رسالههای پولُس است. او مینویسد: «پس چون چنین امید داریم با کمال دلیری سخن میگوییم و نه همچون موسی که نقابی بر چهره خود کشید تا بنی اسرائیل تمام شدن این فانی[جلال] را نظر نکنند. بلکه ذهن ایشان غلیظ شد زیرا که تا امروز همان نقاب در خواندن عهد عتیق باقیست و کشف نشده است زیرا که فقط در مسیح باطل میگردد.» (کتاب مقدس، رساله دوم پولس رسول به قرنتیان، ۳:۱۲-۱۴). «عهد جدید» نامیدن کتابهای مسیحیان برگرفتهی از سخن عیسی در شام آخر است که میگوید: «همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت این پیاله عهد جدید است در خون من که بر شما ریخته میشود.» (کتاب مقدس، انجیل لوقا، ۲۲:۲۰). و همچنین سخن پولُس است که نوشت: «که او[خدا] ما را هم کفایت داد تا عهد جدید را خادم شویم نه حرف را بلکه روح را زیرا که حرف میکُشد لیکن روح زنده میکند.» (کتاب مقدس، رساله دوم به قرنتیان، ۶:۳).
اما یهودیان کتابهای خودشان را «تَنَخ» [TANAK] مینامند، نه «عهد عتیق». تَنَخ نام اختصاری سه بخش توراه (شریعت)، نِبیئیم (پیامبران) و کِتوبیم (مکتوبات) است. درباره داستانهای این متون:
اولاً: کتاب مقدس، کتاب تاریخ نیست، بلکه از اسطورهها و افسانههای تاریخی برای عبرت گیریهای اخلاقی و هدایت استفاده کرده است. کارل یوزف کوشل این مدعا را درباره حضرت ابراهیم دارد. او مینویسد: «هر کسی که میخواهد ابراهیم را به شیوه صرفاً تاریخی “درک کند” هیچ چیزی را دربارهی او نخواهد فهمید…داستانهای مربوط به ابراهیم داستانهای ایمان قومی است که رابطهی خداوند را با آن از طریق این داستانها توضیح میدهد…داستانهای ابراهیم در کتاب مقدس عبری… «اعلامهای دینی» هستند، نه “تاریخ نگاری”.»
Kuschel , Karl- Josef, 1995, Abraham: A Symbol of Hope for Jews, Christians and Muslims . John Bowden, London: SCM Press. PP. 4-5.
جان هیک هم ابراهیم را «شخصیتی تاریخی» به شمار نمیآورد، بلکه او را «نیای اساطیری مشترک یهودیت، مسیحیت و اسلام» میداند که میتواند به عنوان «نماد نیرومند خویشاوندی و مشوق گفت و گو؛ بین این سه دین عمل کند. (جان هیک، بُعد پنجم، کاوشی در قلمرو روحانی، ترجمه بهزاد سالکی، قصیده سرا، چاپ اول: ۱۳۸۲، ص ۳۹۴).
جان هیک (۲۰۱۲.۱۹۲۲) تقریباً تمامی داستانهای تاریخی را افسانه و اسطوره به شمار آورده و در مورد همین داستان مورد استناد نتانیاهو نوشته است که اگر معنای ظاهری این قصهها را واقعی و حقیقت به شمار آوریم:
«یهودیان باید بر این عقیده باشند که خداوند بارها و بارها خانوادههای بیگناه مصری را مبتلا به طاعون نمود، همه کودکان نخست زاده آنها را از دم تیغ گذراند، با این وحشت مضاعف که خداوند عامدانه باعث شده بود که فرعون اجازه ندهد که عبرانیان بروند برای این که هم او و هم اتباع او را به کیفر برساند: «ای موسی نزد فرعون باز گرد. من قلب او و درباریانش را سخت کردهام تا این معجزات را در میان آنها ظاهر سازم، و تو بتوانی این معجزات را که من در مصر انجام دادهام برای فرزندان و نوههای خود تعریف کنی تا همه شما بدانید که من خداوند هستم.» [سفر خروج، ۱۰: ۱-۲]. چنین خدایی سرمشقی برای جباران ستمگر و بیرحم است اما نه «نوری برای روشنی بخشیدن به امت ها»، سپس این داستان به قتل عام بیرحمانهی ساکنان فلسطین اشاره میکند. خداوند به شائول فرمان میدهد: «حال برو و مردم عمالیق را قتل عام کن. بر آنها رحم نکن، بلکه زن و مرد و طفل شیرخواره، گاو و گوسفند، شتر و الاغ، همه را نابود کن.» [اول سموئیل، ۳:۱۵]. و موجب میشود که آفتاب یک روز تمام از حرکت باز ایستد تا به اسرائیلیان فرصت بیشتری بدهد با فراغ بال به کُشتار دشمنان خود بپردازند. “[یوشع، ۱۰: ۱۳-۱۴]. » (جان هیک، بُعد پنجم، کاوشی در قلمرو روحانی، ترجمه بهزاد سالکی، قصیده سرا، چاپ اول: ۱۳۸۲، ص ۳۹۷).
ثانیاً: هابز و اسپینواز و دیگران با تحلیل درون متنی نشان دادهاند که قرنهای طولانی پس از موسی و پادشاهان اسرائیلی، تورات و دیگر کتابهای عهد عتیق توسط یک فرد (عَزرا) نوشته شده است.
الف- توماس هابز (۱۶۷۹.۱۵۸۸) در لویایان به تک تک کتابهای عهد عتیق پرداخته و نشان میدهد که آنها قرنها بعد از موسی و افرادی که درباره آنها سخن میگویند نوشته شده است. او در پایان نظر خود را این گونه جمعبندی میکند:
«کل کتاب مقدس عهد عتیق به شکلی که اینک در دست ماست، بعد از بازگشت یهودیان از اسارت بابلی و پیش از دوران بطلمیوس فیلادلفوس تدوین شده بود، یعنی پیش از آنکه بطلمیوس هفتاد تن را بر ترجمه آن گماشت و آن هفتاد تن به همان منظور از یهودیه نزد او اعزام شدند…کتاب مقدس به همین شکلی که در دست ماست، به وسیلهی عزرا تدوین شده است؛ چنانکه از گفته وی در کتاب دوم، فصل ۱۴، آیات ۲۱.۲۲ و غیره بر میآید که در آن وی به هنگام سخن گفتن دربارهی خدا چنین میآورد: «قانون تو سوخته است؛ پس هیچکس بر آنچه که تو انجام دادهای و یا آنچه انجام خواهد شد، واقف نیست. اما اگر من از لطف و مرحمت در نزد تو برخوردارم، پس روح القدس را به من نازل کن و من کل آنچه را که در جهان انجام شده است از همان آغاز که در قانون تو نوشته شدند، خواهم نوشت، تا آنکه مردم راه تو را بجویند و آنان که در روزگار بعد زندگی خواهند کرد، زندگی کنند.» و آیه ۴۵ میگوید: «و چنین واقع شد که وقتی چهل روز تکمیل شد، خداوند متعال گفت، نخستین مکتوبی را که نوشته ای، آشکارا منتشر کن تا آنکه مردم با ارزش و بیارزش آن را بخوانند؛ اما آخرین هفتاد مکتوب را نگهدار و تنها به کسانی که در بین مردم عاقلاند بسپار.» و درباره نگارش کتب عهد عتیق همین قدر کافی است. » (توماس هابز، لویاتان، ترجمه حسین بشریه، نشر نی، چاپ دوم: ۱۳۸۱، ص ۳۳۸).
ب- اسپینوزا (۱۶۷۷-۱۶۳۲) فصلهای هشتم و نهم رسالهی الهی-سیاسی را به این امر اختصاص داده است. او در پایان چنین نتیجه میگیرد: «بنابراین، این سه چیز، اگر با هم در نظر گرفته شوند، یعنی وحدت مضمون در جملگی کتاب ها، پیوندشان به یکدیگر، و دیگری نوشت بودن و نوشته شدنشان قرنها پس از وقایع، ما را به آنجا میرساند که نتیجه بگیریم که، چنانکه در بالا گفتیم، که جملگی توسط یک مورخ واحد تصنیف شده اند. او چه کسی بوده است، چیزی است که من نمیتوانم به نحو قاطعی ثابت کنم، گرچه گمان من آن است که این شخص کسی جز خودِ عَزرا نبوده است. چندین ملاحظهی وزین دست به دست هم میدهند تا مرا به این فکر بیاندازند. مورخ (که اینک میدانیم تنها یک تن بوده است) روایتِ خود را تا رهایی اورشلیم ادامه میدهد، و میافزاید که وی در تمامی «عمرش» (یعنی عمر یِهویاکین[پادشاه یهودا] یا پسر نَبُوکدنَضَّر[پادشاه بابل]، چون منظور متن به کل ناروشن است[و نه عمر راوی]) همیشه در حضور پادشاه «نان میخورد» [کتاب دوم پادشاهان، باب ۲۵، آیه ۲۹]. نتیجه میشود که هیچ کس که پیش از عزرا میزیسته است نمیتواند این مورخ بوده باشد. اما کتاب مقدس از کسی جز عزرا که در آن روزگار میزیسته (بنگرید به عَزرا باب ۷، آیه ۱۰)، و همّ و غم خود را مصروف کشف قانون خدا کرده، آن را تجلیل نموده باشد نام نمیبرد؛ و نیز میگوید که وی کاتبی بود متبحر (کتاب عَزرا باب ۷، آیه ۶) در شریعت موسی. پس من نمیتوانم فکر کنم که کسی جز عَزرا این کتابها را نوشته است. » (بندیکت اسپینوزا، رسالهی الهی-سیاسی، برگردان علی فردوسی، شرکت سهامی انتشار، چاپ ششم: ۱۴۰۱، ص ۲۹۵).
پ- هانس کونگ (۲۰۲۱.۱۹۲۸)، الهیدان برجستهی کاتولیک سوئیسی، براین باور است که فقط کتاب پیدایش- اولین کتاب عهد عتیق- در یک دوره ۵۰۰ساله تدوین شده است. میگوید:
«مشخصات داستانهای قدیمی کوتاه بودن، سادگی و محور قراردادن چند شخصیت است. به عنوان یک قاعده، آنها دارای یک هستهی تاریخیاند گرچه این هسته تاریخ معینی ندارد. آنها همچنین یک بنیاد تاریخی دارند. اما به ویژه در داستانهای کتاب مقدس دربارهی آباء، شرایط اجتماعی و فرهنگی اندک نشانهای دیده میشود. میتوانیم از نوع زندگی که در فلسطین در یک دورهی پانصدساله بین ۱۹۰۰ و ۱۴۰۰ پیش از میلاد جریان داشت تصویری داشته باشیم. ما اینک دربارهی این دوره، از طریق منابع بیرون از کتاب مقدس مانند سینوههی مصری، که (در قرن بیستم پیش از میلاد) در میان نیمه چادرنشینان آنجا میزیست، اطلاعاتی در اختیار داریم. این داستانهای قدیمی که شخصیتهایشان معمولاً اسامی سامیِ غربی دارند، سرانجام در نخستین کتاب از کتاب مقدس یعنی کتاب پیدایش ثبت شدند. این کتاب در طی فرآیندی حدود پنج قرن، از منابع شفاهی گوناگون تدوین شد.» (هانس کونگ، ساحتهای معنوی ادیان جهان، نشانهی راه، ترجمه حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷، ص ۲۷۶).
[۲] – در مورد معنای «دفاع مشروع» در حقوق بین الملل و اینکه حمله اسرائیل به غزه مصداق «دفاع مشروع» نیست، به دو شاهد زیر بنگرید:
الف- دکتر سعید محمودی ــ استاد برجسته حقوق بین الملل در دانشگاه استکهلم سوئد ــ در مصاحبه با رادیو همسبتگی سوئد می گوید که مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۰۴ از دیوان بین المللی لاهه خواستاررأی مشورتی در مورد این پرسش شده بود: آیا ساختن دیوار حائل از سوی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین «دفاع مشروع» در برابر تروریسم به شمار میرود و مطابق حقوق بین الملل حکم آن چیست؟ پاسخ دیوان لاهه این بود که ساختن دیوار حائل در سرزمینهای خود اشکالی ندارد، اما در سرزمینهای اشغالی خلاف حقوق بین الملل است و مادهی ۵۱ منشور سازمان ملل درباره «دفاع مشروع» فقط منحصر به حمله یک کشور به کشور دیگر است. اما اولاً اسرائیل کشوری به نام فلسطین را به رسمیت نمیشناسد و ثانیاً کرانه باختری و نوار غزه هم عملاً سرزمینهای اشغالی به شمار میروند. بنابراین بمباران غزه توسط اسرائیل دفاع مشروع به شمار نمیرود. «دفاع مشروع» حق دفاع یک کشور در برابر حمله نظامی یک کشور دیگر است، نه به راه انداختن یک جنگ تمام عیار هوایی و دریایی و زمینی در واکنش به حمله یک گروه مسلح که از دیدگاه اسرائیل یک گروه تروریستی به شمار میروند. دکتر سعید محمودی هم در مصاحبه با «بی بیسی» و هم در این مصاحبه به صراحت میگوید که براساس مبانی حقوقی، حماس را گروه تروریستی نمیتوان قلمداد کرد و او هم نمیداند.
ب- فرانچسکا آلبانیز، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد اراضی اشغالی فلسطین، در ۱۵ نوامبر ۲۰۲۳ گفته است که اسرائیل نمیتواند بر اساس قوانین بین المللی ادعای حق دفاع از خود داشته باشد، زیرا حق دفاع از خود وقتی قابل قبول است که یک دولت علیه دولت دیگر اقدام به حمله کند. او میگوید حماس یک دولت نیست و غزه سرزمینی است که اسراییل آن را اشغال کرده است.
این مقاله در بخش دیدگاه منتشر شده است. نظرهای مطرحشده در این بخش، تنها دیدگاه نویسندگان را بازتاب میدهند و نه لزوماً دیدگاه تحریریه زمانه را.
“سرنوشت هر ملتی بدست خود انها رقم میخورد” .
این یک اصل روشن و پذیرفته شده است ولی شما بواسطه ارادت خود به بعضی و خصومت نسبت به دیگری عمدا مغلطه میکنید.
فکر میکنم اسحاق هرتزوگ در مورد اینکه مردم غزه در تحمل کیفر انچه که پیش امده مقصرند بیراه نگفته؛ حماس با وجود همین مردم بودجه و کمکهای بین اللملی و امکانات دیگر را از کشورهای عربی و ج.ا ….. دریافت و بعنوان یک ساختار مختار اما غیر مسئول. شبه حکومتی ماندگار شده بود و برپایه سکوت و رضای و همراهی همین مردم ساختار حماس تعریف و برپا مانده بود حال چه رضایت قلبی و چه غیر از ان
چه مقایسه هایی میفرمایید جناب گنجی؟مگر مردم المان عقوبت دو جنگ جهانی ویرانگر را بواسطه حکومت های خود متحمل نشدند؟این چه قیاسی است؟
چرا هر ملتی سزوار کیفر اشتباهات حکومت خویش است ولی برای فلسطینیها این اصل بدیهی مسبوق به سابقه تاریخ بشر مورد تردید قرار میگیرد؟ هر چند بار هم که جنگ افروزی کنند باز هم طرف بیگناه محسوب میشوند؟
بله من معتقدم که مردم غزه مقصرند که ساکت مانده اند تا اقلیتی ستیزه گر و سلطه جو و کاسب فتنه و جنگ در پوشش انها هر سال برای دنیا مصیبت و درد خلق میکند.
البته این اصل برای مردم ما هم صادق است و من بعنوان فردی ایرانی میپذیرم که عقوبتی بسیار سختر در انتظار ما باشد چون گستره درد و رنجی که حکومت ما. در کل منطقه و شاید هم جهانی باعث ان شده خیلی خیلی وسیعتر از حماس بوده.
دیگر اینکه شاید بسیاری از مردم غزه موافق با حماس نباشند اما حماس اختیاردار و دریافت کننده امکانات و ثروت این ملت است و ان را در جهتی که میدانیم بکار نگرفته و در صورت ابقای مجدد هم بطور قطع نخواهد گرفت.
برای من انچه که میخواهید به زور تبیین کنید تبیین شدنی نبود چرا که شما کل دولت اسرائیل را نماینده بخش راستگرا و کل یهودیان اسرائیل را در زمره بخش خشونت طلب ان جامعه میدانید و هر انچه نقل قول از مقامات حکومتی ان در مورد اپارتاید و…. اوردید اعتراض خود انها به رفتار نابهنجار این بخش از جامعه اسرائیل بود که موجب سرافکندگی ان بخش از یهودیان مصلحت جو است که اتفاقا اکثریت جمعیت اسرائیل را شامل میشوند.
شما انتقادات اسرائیلیان بخود را بحساب خود و تایید دیدگاه خود میگذارید در صورتیکه انها به ان عده از تندروها و همکیشان خود اعتراض دارند که وجهه دولت و ملت اسرائیل را زیر سوال میبرند.
خواهشمند است منصفانه تحلیل کنید و بقول خودتان “تبیین” نکنید.
تبیین معنای لغوی ان هر چه که باشد برای ما یاداور سوابق خوبی نیست و بیشتر در مواردی ان را تجربه کردیم که دسته ای بواسطه موضع بالاتر خود کذبیاتی را تحمیلی و نامحسوس در ذهن مخاطب القا میکند تا از انسان ابزار هدفمند بسازد.
تبیین = القای هدفمند
ahrar / 06 December 2023
مقاله ی بسیار عالی است برای کسانی که واقعا جویای حقیقت هستند.ممنون از نویسنده و پژوهشگر محترم جناب گنجی.
رضایی / 09 December 2023