دختران نوجوان دانشآموز، از هدفهای اصلی جامعهپذیری حکومتی در جامعه ایران هستند. از همان سن کودکی با برگزاری مراسمی همچون «جشن تکلیف» و «جشن عبادت» آنها را در معرض انواع آموزشهای اجباری و تحمیل سبک زندگیهای تحمیلی قرار میدهند. به ویژه پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» حاکمیت تلاش کرده صفآرایی در برابر دختران و زنان را از همان سنین پایین آغاز کند.
به طور کلی سه ویژگی اصلی، آنها را در معرض تکنولوژیهای انضباطی و پروژه اخلاقسازی حاکمیتی قرار میدهد. نخست، جنسیت آنها و زن بودن، دوم نوجوان و سرکشیهای نوجوانی و سوم دانشآموز بودن. اما همین سه ویژگی، همزمان نزاعی معنایی هم میان آنها و دم و دستگاه ایدئولوژیک حکومتی را به جریان میاندازد. آنها در یک سیستم ضدزن، ضد شیطنتهای نوجوانی و ضدآموزش آزاد، دارای هر سه ویژگی و موقیت اجتماعیاند. همین هم یک ستیز همیشگی میان آنها و تکنوکراتهای نماینده سیستم در مدرسهها به راه میاندازد. این گزارش، مبتنی است بر تجربیات دانشآموزان از مسائلشان در مدرسه.
نزاع بر سر بدنمندی
آشکارترین ناسازگاریها میان الگوی رفتاری مدرسه و دختران دانشآموز، در جریان تلاش برای تثبیتِ الگوهای ارزشی خاص مشاهده میشود. در وجه رفتاری، دانشآموزِ مطلوب، کسی است پایبند و مقید به الگوهای اخلاقسازی اسلامی، ساکت و آرام، تابع قوانین مدرسه و عوامل آن. در وجه ظاهری هم که به نسبت اهمیتِ بیشتری دارد، دخترِ نوجوان باید ساده، با لباسهای فرمِ گُشاد و بلند، بدون آرایش و بدون هیچ نشانهای از دستکاری چهره و بدن باشد. اما تلقی دخترانی که بناست این قواعد را اجرا کنند و شخصیتشان را مطابق با این دستورات بسازند بعضاً اینگونه است:
میگن شلوار مدرسه تون رو نباید تنگ کنین، من بااین قانون مشکل دارم، مانتو شلوار مدرسه خودش خوشگل نیست، کوتاهشم نکنیم، خیلی زشت تر هم میشه، میگفتن بند نندازین، ابروهاتون رو مرتب نکنین، آرایش نکنین.
هی میگن لاک نزن، ناخن بلند نکن، مقنعه ات عقب نباشه. میگن باید لباس فرم مدرسه تنمون باشه، درست قبول دارم، ولی شلوار مدرسمون پاره میشه گیر میدن چرا با شلوار فرم نیومدی مدرسه، زنگ بزن خونه برات شلوار بیارن. خوب چرا باید اینطوری باشه. من با همچین قوانینی مشکل دارم. خوب شایدم لباسمون پاره شده یا شاید یه روزی ذوق داشته باشیم با شلوار جین بریم مدرسه.
در سطح ارزشی، چهره و بدن در تعریفِ ویژگیهای الگوی مطلوب «دختر» در مدرسه اهمیتی فوقالعاده دارد. این دو باید عاری از هرگونه وجه نمایشی و آرایشی در مدرسه نمودار شوند و دختران باید شدیداً مراقب حرکاتِ بدنی خود باشند تا بهتعبیر مسئولان مدرسه «حساست برنینگیزند». بههمین جهت است که مثلاً رقص یا پایکوبیهای گروهی در مدرسه موجب تنبیه خواهد شد. حتی انجام برخی جراحیهای زیبایی روی بدن و چهره که در خارج از مدرسه انجام شده، دخالت و بازخواستِ عوامل مدرسه را به دنبال دارد. مدیریت بدن و آرایش چهره که در گفتمانِ مدرسه بهعنوان امورِ ممنوعه و زشت شناخته شدهاند، در گفتمانِ همسالان مدرسهای نشانههای زیبایی، آراستگی و آزادی تلقی میشوند.
جدال بر سر معنا
دانشآموزان، الگوی مطلوبِ برساختهشده توسط مدرسه، یعنی دانشآموز رامشده را نقطهمقابل گرایشها و آرزوهایی میدانند که در مقامِ یک نوجوان دارند. از نظرِ آنها سوژهای که گفتمان مدرسه در صدد تولید آن است، در عمل نمیتواند وجود داشته باشد، به این دلیل که با نیازهای واقعی یک دانشآموز در تضاد و تناقض است.
خیلی از دانش آموزای مدرسه به حجاب اعتقاد ندارن. به خاطر قوانین مدرسه مجبورن رعایتش کنن. یا گوشی اونا میگیرن. باخودتون گوشی نیارین یا میارین باید تحویلش بدین.
مارو ازهمدیگه جدا میکنن. از کلاس اول یاد گرفتیم نباید با پسرا صحبت کنیم، نباید گرم صحبت کردن با پسرا بشین، نباید پیش پسرا با صدای بلند بخندین، من فکر میکنم برای مدارس پسرونه اصلا این سخت گیریها وجود نداره ولی برای مدارس دخترونه این سخت گیریها و محدودیتها زیاد هست.
مدلِ دانشآموزِ مدنظر مدرسه یک انگارۀ ماشینی و غیرواقعی است. تناقضهای انگارۀ ماشینیِ دانشآموز در گفتمان مدرسه در جریانِ امور روزمره در مدرسه برملا میشوند و دانشآموزان با قراردادن نیازهای زیستی، فرهنگی و روانی خود، چنین انگارهای را به چالش میکشند و در برابر آن واکنش نشان میدهند.
دانشآموزان بهعنوان قالبی تهی از هر گونه وجه بدنمندی به تصور درمیآیند که در نگاهِ اول به آنها تنها چیزی که باید توجه را جلب کند، لباسهای فرمِ مدرسه باشد. در باور مدرسه و قواعدش، بدن چیزی است که «باید از شر آن خلاص شد». درحالیکه در گفتمانِ نوجوانی، بدن و مدیریتِ آن فرصتی است برای تحققِ نفس، تغییر روحیه، بهتر دیدهشدن و بیانِ خود.
توی مدرسه بهمون سخت میگذره، مجبوریم مانتو شلوارفرم بپوشیم، با مقنعه بگردیم.
ممکنه این عادتها برامون خوشایند نباشه ولی خب واقعا مجبوریم، شاید مابه عنوان نوجوان میریم مدرسه و برامون خوشایند نیس لباس مدرسمون خیلی گشاد باشه.
اجبار در برابر استدلال
فرایندِ اخلاقسازی استاندارد توسط گفتمان مدرسه از سوی دانشآموزان به عنوان تحمیل، تعصب، اجبار و کنترل شناخته میشود. آنها در مقابل از تساهل، استدلال و آزادی صحبت میکنند و خواهانِ فضایی عاری از کنترل برای انتخابِ آزادانه سبکِ پوشش و سبک زندگی هستند.
با قوانین مدرسه مشکل دارم چون منطقی نیستند. تنها چیزی که دایماً به ما میگن اینه که اینجا مدرسه است و قوانین خاص خودشو داره. خب اگر کسی به این قوانین نقدی داشته باشده چی؟ واقعاً اگه منطقی پشت این قوانین است چرا برای ما توضیح نمیدهند؟
من به صحبتای خانوادمم مطابق میلم نباشه، عمل نمیکنم، چه برسه به این که به حرفای غیرمنطقی مدرسه گوش بدم.
از این جهت، تمامی نشانههای پوششی و ظاهری که در معنایابی مدرسه تلاش شده تداعیکننده الگوهایی نامطلوب باشند، در معنایابی نوجوانیِ گروه همسالان بهعنوان نشانههایی موردپسند بازتعریف شدهاند. این نشانهها عنصرهایی معنایی تشکیل دادهاند که مدرسه نتوانسته با تکنیکِ اقناع، آنها را به الگوی معنایی تثبیتشده تبدیل کند. به این دلیل که دانشآموزان بهواسطه مرجعقراردادن الگوهایی غیر از الگوهای اخلاقی مسلط بر مدرسه و با شکلدادن نوعِ دیگری از آگاهی اخلاقی درونگروهی، معناهای دیگری برای نشانههای ظاهریِ ممنوعه تعریف کردهاند.
قدیمیا یه چیزی گفتن ولی همه چیز توی هستی قابل تغییره. من بچه این دورهام و رفتارم فرق میکنه وطبیعتا بچههای نسل بعدم اخلاقاشون و تفکراتشون با ما فرق میکنه.
تو مدرسه از ما میخوان مطابق نظر خودشون عمل کنیم و هیچ اعتراضی نداشته باشیم، درس بخونیم و پوششمون خوب باشه. انتظار دارن سرمون رو براشون پائین بندازیم.
ارزشهایی که در میان دانشآموزانِ نوجوان حاکم است معمولاً با ارزشهای مدرسه یکسان نیست. همین موضوع هم باعث به وجود آمدنِ احساساتِ دوگانه و متناقض نسبت به مدرسه شده است. چرا که از یک طرف خودِ ارزشهای مشترکِ موجود میان دانشآموزان و درکِ مشترکشان از مسائل محصولِ تعاملِ آنها در مدرسه و گِرد هم آمدنشان است و از سوی دیگر این یکدستی مخالفتهای مدرسه است که نوعی یکدستی ارزشها را هم در میان دانشآموزان به وجود آورده است. دانشآموزان مدرسه را فضایی برای تعامل با دوستان و محیطِ مدنی جامعه میدانند، اما از طرفی دیگر مدرسه همان موقعیتی است که در آن انضباطهای بدنی و فکری مختلفی بر افراد تحمیل میشود. بنابراین حس به مدرسه آمیزهای میشود از گرایش و تنفر. با وجود این که نشانههای فراوانی از شکستِ پروژه کلیتر اخلاقسازی اسلامی در جامعه و به طورِ خاص در مدرسهها مشاهده میشود، اما همچنان همین الگوها و قوانین هستند که سعی میکنند استیلای خود را بازیابی کنند. این همان میدان نزاعآلودِ ستیز بر سر معنا در کل جامعه است که فضای مدرسه نمونهای از آن است.