[موسیقی]

[مجری] آقای چمن آرا از ماجرای

دستگیری و اخراج از دانشگاه

و بعد از اون از خروج از ایرانتون

به ما بگید چه اتفاقی افتاد؟

[چمن آرا] ماجرای دستگیری، بازداشت من و

اخراج یک داستان دراز داره

اون هم برمی گرده به همون روزهای اولی که

–من به دانشگاه کردستان رفتم برای

به عنوان اولین استاد

رشته زبان و ادبیات کردی

تبعا دانشگاه خیلی متمایل بود

خیلی استقبال کردند

در عین استقبال دانشگاه

فوری نهادهای امنیتی

سروکله شون پیدا شد– شد و

شروع کردند به خط و نشان کشیدن

که اینها نباید، اینها نباید

اینجوری نباید باشه فلان

کسک ها رو نباید ببینیم

باید کجاها نرید از این حرفها

و خب من توی فضای خارج

از ایران درس خونده بودم

چند سالی بود که

در واقع در فضای دموکراتیک زندگی کرده بودم

سوالهام رو با صدای بلند

می پرسیدم نقد می کردم

…و خب هیچ وقت نه در کلاس نه در

منشم هیچوقت ایدئولوژیک برخورد نکردم

آزادی بیان در اون چیز–در

حدی که آکادمیا می پذیره رو

من همیشه سعی کردم

به عنوان یک الگو

اونجا هم اجرا بکنم ولی

خب همون اوایل ما به مشکل برخوردیم

یعنی سر این که چه جوری می نویسی

چی ها رو تدریس میکنی

…و سر مسئله

…در واقع دو تا مسئله یکی مسئله

سرفصل های رشته زبان و ادبیات کردی

خیلی به ما فشار اومد

و امنیتی کردند و دوم

سر مسئله کارشناسی ارشد… ما

که در واقع هنوز که هنوزه

باز کارشناسی ارشد رو نداریم

تبعا بچه ها نمیتونن ادامه بدن

و خب این عقیم نگه میداره

وضعیت رشته زبان و ادبیات کردی رو

و بعد از اون دیگه کم کم اینکه من

پست گرفتم شدم رئیس… انستیتوی

مطالعاتی کردستان یا در واقع

پژوهشکده کردستان شناسی که

عملا دیگه شاخ تو شاخ– اونجا

بیشتر معلوم شد یعنی اینکه

فشار جدی وجود داشت سر اینکه

نباید خیلی کارها رو بکنه

افرادی رو نباید دعوت بکنه

و… باید براساس چیزهایی که ما میگیم باشه

مهمون حق ندارید دعوت بکنید

…همه چی در واقع در

محدودیت و اینها بود

تا اینکه یعنی تو این دوره ای که ۲۴ ماه

من رئیس پژوهشکده بودم ۲۳ ماهش

سرپرست بودم یعنی حتی حکم من رو تا

ماه آخر اصلا ندادند که

رئیس اون مجموعه بشم

خب و من هم تبعا مسیر خودم رو می رفتم

و بعد از این جریانات اخیر

در مسئله اعتراضات ژینا

فضای دانشگاهی ایران به شکل عمومی

خب تکون خورد یعنی اینکه

دانشجوها در وهله ی اول

و بعدش استادان در حمایت از دانشجوها

و در حمایت از اون چیزی که بهش میگیم

مردم و خودمون هم جزئی از اون هستیم

شروع کردند به صدور بیانیه هایی

دخالت در آرام نگه داشتن

ولی در راستای به قول معروف اعتراض

چیزی که ما در دانشگاه کردستان

فوری تشخیص دادیم و به عینه دیدیم

و در جلسات– جلسات

هم باهاش روبرو شدیم

این بود که به شکل سیستماتیک

گروهی که وابسته به

در واقع نهادهای امنیتی بودن

فضای اعتراضی رو به اغتشاش میکشوندن

یعنی درگیری ایجاد می کردن

یا جایی رو می سوزوندن

یا یک کاری رو انجام می دادند که

…بهانه بشه که نهادهای

امنیتی به دانشگاه بتونن ورود پیدا بکنن

یا بتونن بزنن و ما این رو فهمیده بودیم

ما فشار آوردیم به دانشگاه

و خواستیم که اداره حراست

که خودش همدستی میکرد

اداره حراست بره فقط درهای

ورودی رو بگیره به قول خودشون و

مابقی دانشگاه رو به ما بسپارن استادان

و دانشجویان که بتونن که

اعتراض منطقی بکنند نقد کنن

مثلا مدیران ارشد استانی رو بیارن

روی کار و بپرسند

و اگه نمیتونن جواب بدن

مثلا ازشون استعفا بگیریم

ازشون بخواهیم که همراهی بکنن با ملت

و اگر نه خشونت میخوان که تبعا اون دیگه

دست ما و دست خودشون هم نخواهد بود

خب به نظرم ما چون

یک موفقیتی اینجا کسب کردیم

اینکه فضا رو از اون

حالت اغتشاشی که اونها می خواستند

و اون افرادی که اونها می خواستند خالی کردیم

و فضا رو به شکل گفتگویی درآوردیم، یک

و دو بیانیه های جدید دادیم و استادان اومدن

تحصن کردن در دانشگاه

خب اینها تصورشون این بود که با این وضع دیگه

نمی تونن مقاومت بکنن در نتیجه

شروع کردن ما رو بازداشت کردن

به نظرم من اولین عضو هیئت علمی

کل کشور بودم که بازداشت شدم رسما

ولی موقعی که بازداشت شدم

خب

فقر قانونی متأسفانه فقر شفافیت

و خب همه کارگی نهادهای امنیتی

البته اطلاعات

وزارت اطلاعات هم سپاه

و خب تغییر جایگاه ها ما به عینه دیدیم

یعنی مثلا بین قاضی و ضابط

جاها عوض شد یعنی باید قاضی بگه یک نفر رو

بازداشت کنین یک حکم

هم بده که بازداشت بشه

ولی اینها بازداشت میکردن بعد

به قاضی میگفتن حالا براش بنویس

جریان ما هم این شکلی بود یعنی

یک لیست ۵۰ و خرده ای نفره داده بودن که

اسم چهار نفر از استادان

دانشگاه کردستان توش بود

ولی اولیش من بودم

حالا دو نفر قبل از من رو

بازداشت کردند در حد ۲۴ ساعت

که ما تحصن کردیم ایشون رو زود آزاد کردند

ولی دیگه من رو که بازداشت کردن

ده دوازده روزی در بازداشت بودم

نه وکیل داشتم نه حکم جلب به من نشون دادند

نه در دو سه روز اول اصلا

حتی با اینکه روزی ده

ساعت من بازجویی می شدم

اصلا تفهیم اتهام هم نشدم

و خب روزهای اول و دوم

بازجویی در مورد دانشگاه بود

ولی بعد از اینکه اخبار بازداشت من از طریق

رسانه های جمعی منتشر شده بود

اینها مسئله رو کلا پیچوندن

به فضاهای دیگه ای بردن که

دو تابعیتی هستی

و اون موقع هم بحث

اعتراضات برلین خیلی داغ بود

اینها اومدن در واقع بهانه کردن

دو تابعیتی بودن من و اینکه

من شهروندی آلمان رو دارم

–از این استفاده بکنن علیه

یعنی به عنوان یک کارت سیاسی استفاده بکنند

و به هر حال انگ جاسوسی زدند به من که

با دول متخاصم همکاری داشته

درصورتی که دول متخاصم

من که بهشون– چون میدونستم گفتم که

دول متخاصم باید مجلس از قبل

اعلام کرده باشه بعد

قوه قضائیه هم این رو

تایید کرده باشه مردم بدونن

دولت متخاصم چیه بعد شما بگید

…نمیشه هر کی رو هر زمان بخواید به هر

انگی که میخواید حکم بزنید

یا مثلا متهم بکنید

این بود که

دیگه می رسیدیم به ۱۶ آذر و اعتراضاتش

که از ترس اینکه وضعیت کردستان بدتر بشه

ما رو آوردن بیرون ولی به قول معروف

–در یک سناریو از پیش تعیین شده در

ما رو مستقیم از بازداشتگاه

از سلول بردن پیش

دادستان کردستان

و رئیس دانشگاه هم اونجا بود و مثلا به عنوان

این که رئیس دانشگاه ریش گرو گذاشته

و بزرگان مثلا خواسته اند ما رو آزاد بکنند

به شرطی که من دیگه در راستای

منویات رهبری و اینها بمونم و

به قول معروف کمک به اصلاح بکنند

و از این حوزه ای که من بهش میگفتم

اعتراض و اونها بهش

میگفتن اغتشاش بیام بیرون

و خب یک مدتی به این شکل گذشت

و بعد از اونکه به هر حال به هر شکل

چندین بار جلسات دادگاه و پیگیری و اینها

آخرش دادگاه حکم به این داد که

حالا قبلش گفتن که بحث عفو رهبری بود

به من تعلق نمی گرفت ولی بعدا که

مدرکی از طریق نهادهای امنیتی ارائه نشد

دادگاه تبرئه اعلام کرد

ولی همزمان که دادگاه تبرئه کرده

وزارت اطلاعات نامه مستقیم داده به دانشگاه

که صلاحیت تدریس در دانشگاه رو نداره ایشون

یعنی در واقع دانشگاه بین

قوه قضائیه که قاضیه و وزارت اطلاعات که

ضابط های همون هستن

مجبور شده تن بده به خواست وزارت اطلاعات و

حکم من رو دیگه تمدید نکردند

و حقوقم رو قطع کردند و

یک منزل مسکونی که داشتم رو

تقاضای این رو کردن تخلیه بکنم

و من هم به هر حال فرصتی که پیش اومد و یک

فضایی بود که میتونستم از کشور خارج بشم

خارج شدم و برگشتم به آلمان

[مجری] به عنوان فعالی

که تازه از ایران خارج شدید

و تجربه کار آکادمیک دارین

دیدگاهتون مسلما خیلی دسته اوله

و بدون واسطه است از وضعیتی که

الان در جریانه در ایران

چقدر به نظر شما

زبان و ادبیات و فرهنگ کردی

توسط جمهوری اسلامی حمایت

و محدود میشه و دلیلش چیه؟

[چمن آرا] بله

بحث حمایت و محدودیت

دو تا بحث مجزا هستند

جمهوری اسلامی بر اساس چیزی که

نهادهای امنیتی بیشتر میگن

به قول خودشون مظلوم واقع شده

میگن که ما هر کاری میکنیم به چشم نمیاد

ما برای این کشور زحمت می کشیم

ولی به هر حال غرب و جاسوس ها

و افرادی که نمیتونن این رو ببینن

در حق این سفره ای که پهن شده

و انقلاب پهن کرده براشون و

بی منت میان نمکدون رو میشکنن

و در واقع انقلاب مظلومه

ولی حالا فارغ از مسائلی

که اونجا طرح می شه

یا حب و بغض هایی که وجود داره

من میخوام بگم که حمایت به چه معنیه؟

و محدودیت به چه معنی

ببینین اون موقعی که بحث

از حمایت میکنیم یعنی اینکه

رشته ای یا مثلا یک

…پدیده فرهنگی مثل زبان

ساختار مشخصی از حمایت بکنه

دستگاه آموزش داشته باشه

دستگاه پژوهش داشته باشه

دستگاه چاپ و انتشار داشته باشه

رسانه های جمعی پشتش باشن

و دستگاه های متولی حفظ داشته باشه

و شغل رسمی به اون زبان وجود داشته باشه

و عرض شود به حضورتون که برای

چاپ و انتشار به اون زبان

به قول معروف پشتوانه هایی

سوبسیدهایی در نظر گرفته بشه

شما به زبان فارسی در ایران اگه نگاه بکنید

منهای اینکه زبان رسمی ما از

همون مهدکودک یاد می گیریم

میریم مدرسه و دوره

راهنمایی و دبیرستان دانشگاه

کل سیستم اداره کشور

که به زبان فارسیه

سوبسید کتاب برای چاپ کتاب وجود داره

تلویزیون تمام این

کانالهایی که داریم فارسی اند

و عرض شود حضورتون که

شرط استخدام در اکثر سازمانها تبعا

گفتگو یا در واقع مهارتهای زبان فارسیه

…منهای این… و منهای منابع خیلی

بزرگی که از منظر اقتصادی، نیروی انسانی و

مادی و معنوی به شکل

کلی در اختیار این زبان هست

شما میببینید نهادهای

دیگه مثلا مثل بنیاد سعدی

فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و

دهها در واقع موسسه و نهاد و ارگان دیگه

دارن به این زبان خدمت می کنند

که زبان اول و زبان رسمیه و محترمه در کشور

من هم همین احترام رو دارم برای زبان فارسی

ولی موقعی که میگیم حمایت

از زبان کردی باید ببینیم

در کنار این واقع خدمتی که به زبان فارسی

به عنوان زبان رسمی در ایران میشه

چه حمایتی به ز– از زبان کردی شده

چه سوبسیدی به چاپ کتاب

به زبان کردی داده شده تا حالا

چه نهادی برای حفظ

از– حفظ زبان کردی

ایجاد شده چه فرهنگستانی داریم

کدوم مدرسه زبان کردی داریم

کدوم آموزش به زبان کردی داریم

متأسفانه از منظر ساختاری

واقع نگاه می کنیم

از اون چند بندی که عرض کردم

که شامل حال زبان فارسی میشه

هیچ کدومش برای زبان

فارس–کردی ما نمیبینیم

…اصالتا

وجوه رسمی یعنی زبان کردی

از وجوه رسمی کاملا حذفه

بخشهایی رو ما فقط در سطح فرهنگی داریم

یعنی مثلا روزنامه هایی که

بر اساس جمع کردن و رپورتاژها میتونن

خودشون رو مدیریت بکنند

تا حدی میتونن مثلا چند صفحه ای رو

یک صفحه دو صفحه اگر

تیتری به زبان کردی بزنن

تلویزیون تبعا در اختیار

خود نهاد تلویزیون و اون

آپاراتوس جمهوری اسلامی هست

و در واقع حتی اگه زبان

کردی هم استفاده می کنند

…در راستای منافع

خودشون دارن ازش استفاده میکنن

انجمنهای فرهنگی رو ما داریم

و کلاسهای زبان کردی که به شکل

مستقل هستند اینها عموما در ایران در لااقل

در چند سال اخیر یا بسته شدن

یا اینقدر تضعیف شدن که

در حال تعلیق قرار دارن

این مهم ترین هاشون که

در کردستان کار می کردند

دوستان ما مثلا در سالهای گذشته بالغ بر

بیست ۳۰ هزار نفر رو به

هر حال به شکل داوطلبانه

آموزش داده بودند الان اونها رو بستن

و مدارسی که شکل گرفته بود

پارالل با فارسی که بتونن مثلا

دو واحد زبان کردی رو به بچه ها یاد بدن

این رو هم کلا جمع کردن

در نتیجه ما مثلا

در– حتی بچه های ما در

رشته زبان و ادبیات کردی

موقعی که فارغ التحصیل

میشن هیچ شغلی ندارند

یعنی نه در صدا و سیما

نه در مثلا ادارات ثبت

نه در وزارت خونه ها هیچ جایی نیست که

بگی دفترچه کار دارن اینجا رو

نگاه بکنید کلی شغل برای کلی

افراد و صنفهای مختلف هست

ولی هیچ شغلی به صورت رسمی

برای رشته زبان و ادبیات

کردی اصلا وجود نداره متاسفانه

حالا برسیم به پروسه حذفش

ما در حوزه حذف چهار درجه داریم حداقل

یکیش اصل خود حذفه

یکیش به حاشیه رانیه هنوز

حذف نشده ولی میندازیمش حاشیه

یکیش بی توجهی

یکیش هم یله سازی رهاسازی

حالا یک وقتی هست یک

نوعی از زبان یا فرهنگ

خودش مردمش بهش بی توجه اند

سیستم هم میاد یله می کنه

خود به خود دیگه میره که رفته باشه

یک وقتی هست که مردم توجه ندارند

دولت هم توجه نمی کنه تا یواش یواش بر اثر

بی توجهی به یلگی رسیده باشه و

اون هم بره یک وقتی هست نه مردم

توجه دارن و میخوان

دولت سعی میکنه از اون

توجه دربیاره به حاشیه برونه

و یک وقتی هم هست که مردم مقاومت می کنند

و در برابرش و اون رو میخوان

و دولت سعی در حذفش میکنه

یعنی از گفتمان رسمی گفتمان دولتی

گفتمان فرهنگی این رو حذف میکنه

واقعیت اینه که ما با طیفی

از رفتارهای سیستماتیک

علیه زبان کردی و زبان های ایرانی

در ایران روبه رو هستیم

که بین این حذف، به

حاشیه رانی، بی توجهی یا

یلگی یا یله سازی هر کدوم

در حال اجرا هستند

مثلا در استان کردستان که

توجه بیشتری به زبان کردی

میشه و مردم مقاومت دارن

پروسه حذف در اولویت

قرار داره ولی در مثلا

شهرهای جنوبی ایلام یا در مثلا ارومیه

این رنگ کمتره

در واقع به حاشیه رانی بیشتر

داره خودش رو نشون میده

یا اینکه دولت به شکل

…سیستماتیک تلاش داره که

مانع از ایجاد رابطه سیستماتیک

بین گروه های قسمت های جنوبی و شمالی با

حوزه مرکز بشه مثلا میگم

یک مجری… تلویزیون ای– ایلام

از طریق تلویزیون خودشون

یعنی با مرکز مهاباد صحبت کرده

یک ذره ای کردی میانی صحبت کرده

کردی جنوبی صحبت نکرده توبیخ شده

برای مدتها این رو آوردن و بردند که تو چرا

مثلا کردی ایلامی هستی چرا

به اون شکل از کردی صحبت کردی

از ترس این که این حلقه کردی

شکل نگرفته که شکل گرفته

و ما به نسبت مثلا سال های ۶۰ و ۷۰

حجم عمده ای از مقاومت مثلا در

کردی– زبان کردی در کل

کردستان ایران داریم می بینیم

این نکته رو اضافه بکنم

و این بحث رو اینجا ببندم

اینکه

ما آگاهیمون به زبان مادری

داره بیشتر و بیشتر میشه

و حاکمیت ترسش از اینه

که این آگاهی از زبان مادری

منجر به آگاهی هویتی بیشتر بشه

و منجر به در واقع

اون چیزی که خودشون بهش میگن تجزیه

اون چیزی که ما بهش

میگیم بیداریم فرهنگی… بشه

در واقع الان اونها تمام

سعیشون اینه که در بدترین حالت

زبان کردی رو به عنوان زبان فرهنگی

حفظ کنند

ولی

اجازه ورودش به صحن رسمی رو ندن

خب اینجا اون درگیری پیش میاد که

بحث زبان مادری و آموزش به زبان مادری یا

آموزش زبان مادری

که جفتش فعلا در سیستم ممنوعه

و خب تابوئه در موردش صحبت کردن

و اینکه به شکل محدود

و فقط در سطح عالی

در دانشگاه برای اینکه رسوخ نکنه

به سطوح پایینتر فقط نگه داشته

شده اون هم در سطح لیسانس

[مجری] اوهوم

در مورد مسئله خودمختاری

و خودآیینی کردها به ما بگید

چقدر این مسئله خواسته کنونی کردهاست

و آیا راهکار عملی دارند

برای رسیدن به خودمختاری

یا صرفا این موضوع داره الان

فقط به عنوان یک خواسته

مطرح میشه اگر مطرح میشه

[چمن آرا] اوهوم

خب این موضوع خودمختاری

یک موضوع چالشیه کلا

دلیل چالشی بودنش هم اینه که

یک– ما یک سنت حکمرانی

در ایران داشتیم به شکل

تاریخی در جغرافیایی که

ما امروز بهش میگیم ایران

و اون نوعی از حاکمیت

ملوک و طوایفی بوده

یعنی اینکه یک مرکزیتی

بوده مثلا مثل خود قاجارها

یک پادشاهی حضور داشته

ولی هر یک از مناطق مختلف

که بزرگ هم بودن اینها

خودشون حکومت می کردند

قوانین خودشون رو داشتند

ولی موقعی که جنگ میشد یا مثلا مالیاتی بود

اون رو می دادند به دستگاه پادشاهی

این فرم همون فرمی بود که

اکثر مناطق ایران مثلا

مثل سیستان مثل کرمان مثل

کرمانشاه که استان پنجم بود

یا در واقع مناطق کردنشین

حوزه آذربایجان حوزه

طبرستان و مازندران

…اینها احساس نوعی از

توانایی تعیین سرنوشت خودشون رو داشتند

در عین اینکه در یک آلیانس یا در واقع

یک اتحاد بزرگتر هم مشارکت

می کردن زیر نام یک پادشاهی

ما در دوره مدرن از دوره ای که

ملت دولت ها شکل می گیرند

اسمش با خودشه ملت هایی که

دولت خودشون رو دیگه دارن

ما اومدیم برای کل این مجموعه ملل

یک دولت واحد در نظر گرفتیم و

از اون حق تعیین سرنوشت شون

از اون قدرت داخلی حقوقی شون از اینها همه

منعشون کردیم

خب ما دیدیم توی دوره

مثلا پیش از… توی دوره

پهلوی اول یا قبل از اونها

حرکاتی بود و خب

جمهوری کردستان شکل گرفت

از اونور در واقع

جمهوری آذربایجان رو داشتیم

که اینها به عنوان فرقه میشناسنشون

فرقه آذربایجان

و کردستان و این– این درد

بعد از زایمان جدید جهان این نظم کنونی

که درد بعد از نیشن استیت یا ملت دولت هست

همواره همراه ما بوده اما

واقعیت اینه که اونقدر که من میفهمم

احزاب کرد به شکل سیاسی

در حذف رژیم قبلی مشارکت کردن

اگر چه توی همون دوره

هم باهاش می جنگیدن

ولی نه برای تجزیه و نه برای جدا شدن

بلکه برای

ایجاد دموکراسی در ایران از یک سو

و برای به دست آوردن حق تعیین

سرنوشت یا همون خود مختاری یا

چیزی که کردی بهش میگن … یعنی خود مدیریتی

چیزی شبیه به همین

آلمان یا مثلا ایالات متحده

البته کمتر از اون مقدار

و این رو ترجمه کردن به خودمختاری

خودمختار به معنای اینکه ما از کشور

بریم بیرون و مملکت رو

ببریم یک کشور بسازیم نبوده

در واقع این بوده که در

ساختار سیاسی موجود

ما بتونیم در حد و حدودی که مثلا

برای کشورهای فدرالی بیشتر

توصیه شده و اجرا میشه بتونن

به حق و حقوقی برسن

مثلا زبان کردی تدریس بشه بتونن

قوانین خودشون رو داشته

باشن توی اون جغرافیا

ولیکن کج فهمی در مورد خودمختاری

طوری بود که اینها فکر می کردن میخوان اینها

تجزیه بشن و در واقع با لیبل زنی با

در واقع انگ تجزیه طلبی

اینها رو کلا از صحن سیاسی بیرون کردن

از صحن سیاسی که بیرون شدن

اینها رو بیرون ترور کردند و در واقع

بین مردم کرد و مردم ایران

در واقع نگیم مردم چون

با هم البته ما همیشه در تعامل بودیم

بین الیتی که نمایندگی میکرد مردم کرد رو

و حاکمیتی که در ایران مستقر شده بود

شکاف آنقدر شد که

عملا گفتگوها به نتیجه نرسید و تموم شد و

تبدیل شد به نوعی از دفاع

برای کردها و حمله های بی امانی که

ایران هر از گاهی کرده و

تحت نام دفاع هم این کار

رو میکنه میگه که مثلا در

ایران اینها حضور

دارن ضد انقلاب هستن

در صورتی که اینها ضد انقلاب

نبودند از همون روز اول هم اینها

ضد مرکزیت کامل و

به حاشیه رانی خودشون بودن میگفتن خب ما

هم یک سهمی از این قدرت

نداشته باشیم دیگه ندادن

من فکر می کنم که رابطه ای مستقیمی هست

از منظر علوم طبیعی هم همین رو میگن

میگن هر جایی که قدرت هست

نیروی مقاومت خودش رو با خودش داره

این طبیعیه قانون طبیعته هر جا هم که

قدرت در صحن سیاسی

و در جامعه متمرکز شد

نیرویی برابر خودش رو در برابر خودش میسازه

اینه که نیروی مقاومت

البته این رو هم بگم که هسته داره

و طیف هم داره

یعنی در میان کردها

الان طیف هایی هستن

راست افراطی که اینها کمتر از استقلال

قبول نمیکنن

دارن افرادی که در ساختار سیاسی و

رسمی ایران حاضرند که بمونن

و اینها فکر می کنم

این طیف بزرگترشه

و طیف دیگه اش اونهایی اند که

با همین ساختار با همین

وضعیت ظالمانه ای که هست هم

کنار میان و جاستیفای میکنن

میگن خب حالا ما نمی تونیم حالا

چرا وضع بدتر بشه حالا آمریکا هست حالا

روسیه چکارمون میکنه

و تن میدن به وضعیتی که

تعالی اش یا در واقع اون چیزی که در

بعد از اون خواهد اومد

حذف زبان کردیه حذف

اقلیت ها هست

و عرض شود با تولید نوعی از

نظام نرینه سالاریه که خب میبینیم

دنیای غرب چقدر باهاش

اختلاف داره و مردم هم چقدر باهاش

فاصله فرهنگی احساس می کنن

اینه که به هر حال این طیف حضور داره ولی

به میزانی که قدرت در ایران داره سعی میکنه

متمرکزتر بشه

از حجم اون آخری هایی که

خاکستری بودن و حجم اونهایی که

خودمختاری رو در

ساختار سیاسی ایران دارن

تعریف می کنن داره کمتر میشه و به سمت

اونهایی که استقلال طلبی رو

نمایندگی می کنند داره بیشتر میشه

من فکر میکنم این در واقع

باعث و بانی اش خود مردم نیستند

تمرکز کامل قدرته به

حاشیه رانی این استانها و

این فرهنگ ها و زبان هاست

الان شما اگر نگاه بکنید در ایران

فقط مناطق مرکزی عموما

توسعه اندکی پیدا کردن

تمام حواشی من– منهای فقط

مناطق شمالی به دلیل گردشگری

عموما عقب مانده هستن

یعنی عقب نگه داشته شده هستن

به شکل سیستماتیک و

توسعه اون مناطق نه توسعه

فرهنگی، انسانی و توسعه پایدار

بلکه نوعی از توسعه آمرانه مبتنی بر

یا در واقع در بستر امنیتیه

یعنی مثلا بزرگترین پروژه های

مناطق غرب کشور دست سپاهه

حتی پروژه های

به قول خودشون

اونها چی بهش می گن یک اسمی دارن تحت

یک نام جالب هم داره که من باهاشون

برخورد کردم متأسفانه الان یادم نیست

ولی پروژه های محرومیت زدایی

یا فقرزدایی از روستاها

و اماکن فقیرنشین شون هم

اینها رو به مثلا نهادهای دولتی نمیدن

اینها رو باید سپاه برای خودش داره و جالب

اینه که بدونید سپاه یک معاونت داره اصلا

…به اسم معاونت پژوهشی اصلا یک دستگاه

دفاعی کشور

یک معاونت پژوهشی

داره که این میاد

در حوزه علوم انسانی و حوزه شهرسازی

و سدسازی و چمیدونم

ده ها حوزه دیگه

که اینها صحن فعالیت دولت هست

داره کار میکنه

و همه رقبا رو هم بیرون می کنه

و میخواد آمرانه اون چیزی که

خودش می خواد رو اجرا بکنه

و این مسئله ایه که

جامعه با سواد جامعه م– تشکیلاتی

جامعه باسابقه کردستان این رو برنمی تابه

و به نوعی… سیستم

سعی سیستماتیک در تحقیر

این وضعیت داره اما

ما داریم میبینیم مهمترین تشکیلات

محیط زیستی کشور که

غیردولتیه مردمیه در کردستان داره کار میکنه

همین انجمن سبز چیا

در تمام ایران داره فعالیت میکنه شهید داده

کلی از نیروهاش رو از دست داده

سوختن قطع عضو داشتند

کلی تونسته خدمت بکنه به

محیط زیست در ایران ولی

در واقع بدون اینکه

پشتیبانی دولتی داشته باشه

یا در واقع در حوزه زنان

مهمترین تشکیلات زنونه در

کردستان داره کار میکنه که

مرتب دارن بازداشتشون میکنن

مرتب دارن تنبیه میشن

و در حوزه های فرهنگی به همین شکل

بدون هیچ گونه… حمایت

دولتی این اتفاقات داره میفته

…و این در واقع تمام سعی

صلح طلبانه مردم کردستان برای

نشون دادن یک چیز خیلی خیلی ساده است

که ما هم انسانیم و بر اساس

تمام اون چارچوبهایی که حاکمیت داره

میگه برابریم چون اونها میگن ما مسلمانیم

و بعد در این ساختار دولتی که انسان محوره

و شما دارید مدیریتش

میکنید ما هم میتونیم باشیم

مایی که مثلا اهل سنت هستیم ولی

بر اساس قوانین جمهوری اسلامی

بر اساس قانون اساسی حق

اینکه رئیس جمهور بشیم رو نداریم یعنی

قانون سیستماتیک علیه ما هست

…ما در تهران یک مسجد

اهل سنت نداریم که اونجا نمازمون رو بخونیم

برای شما در خود استان کردستان و در دانشگاه

کردستان روزی تا غروب

پنج شش بار بیشتر اذان رو پخش می کنید

اذان تشیع رو مساجد دارید و مهدیه

و در اعیاد و جشن ها شکلات پخش می کنید و

وسط شهر رو کامل میبندید

آذین بندی میکنید یا شهر رو کامل

سیاه میکنید در صورتی که میدونید

شهر سنندج یا مهاباد اینها اهل سنت

یعنی بیشتر جمعیتشون اهل سنت اند

ببینید این در واقع

تحمیل خواست حاکمیت

بر مردمیه که میخوان

بر سرنوشت خودشون حاکم بشن

و من فکر میکنم که بد فهمیدیم

خود مختاری رو یک

و دو این کج فهمی

داره مردم رو بیشتر

سوق میده به سمت این که

نه حاکمیت و نه روشنفکرهای ایران

هیچ میلی به گفتگو با حاشیه ندارند

در نتیجه حاشیه بهتره که خودش

دستش روی کلاه خودش

بگیره و به فکر خودش باشه

[مجری] ممنونم از اینکه وقتتون رو

به ما در رادیو زمانه دادید

[موسیقی]

[مجری] آقای چمن آرا از ماجرای

دستگیری و اخراج از دانشگاه

و بعد از اون از خروج از ایرانتون

به ما بگید چه اتفاقی افتاد؟

[چمن آرا] ماجرای دستگیری، بازداشت من و

اخراج یک داستان دراز داره

اون هم برمی گرده به همون روزهای اولی که

–من به دانشگاه کردستان رفتم برای

به عنوان اولین استاد

رشته زبان و ادبیات کردی

تبعا دانشگاه خیلی متمایل بود

خیلی استقبال کردند

در عین استقبال دانشگاه

فوری نهادهای امنیتی

سروکله شون پیدا شد– شد و

شروع کردند به خط و نشان کشیدن

که اینها نباید، اینها نباید

اینجوری نباید باشه فلان

کسک ها رو نباید ببینیم

باید کجاها نرید از این حرفها

و خب من توی فضای خارج

از ایران درس خونده بودم

چند سالی بود که

در واقع در فضای دموکراتیک زندگی کرده بودم

سوالهام رو با صدای بلند

می پرسیدم نقد می کردم

…و خب هیچ وقت نه در کلاس نه در

منشم هیچوقت ایدئولوژیک برخورد نکردم

آزادی بیان در اون چیز–در

حدی که آکادمیا می پذیره رو

من همیشه سعی کردم

به عنوان یک الگو

اونجا هم اجرا بکنم ولی

خب همون اوایل ما به مشکل برخوردیم

یعنی سر این که چه جوری می نویسی

چی ها رو تدریس میکنی

…و سر مسئله

…در واقع دو تا مسئله یکی مسئله

سرفصل های رشته زبان و ادبیات کردی

خیلی به ما فشار اومد

و امنیتی کردند و دوم

سر مسئله کارشناسی ارشد… ما

که در واقع هنوز که هنوزه

باز کارشناسی ارشد رو نداریم

تبعا بچه ها نمیتونن ادامه بدن

و خب این عقیم نگه میداره

وضعیت رشته زبان و ادبیات کردی رو

و بعد از اون دیگه کم کم اینکه من

پست گرفتم شدم رئیس… انستیتوی

مطالعاتی کردستان یا در واقع

پژوهشکده کردستان شناسی که

عملا دیگه شاخ تو شاخ– اونجا

بیشتر معلوم شد یعنی اینکه

فشار جدی وجود داشت سر اینکه

نباید خیلی کارها رو بکنه

افرادی رو نباید دعوت بکنه

و… باید براساس چیزهایی که ما میگیم باشه

مهمون حق ندارید دعوت بکنید

…همه چی در واقع در

محدودیت و اینها بود

تا اینکه یعنی تو این دوره ای که ۲۴ ماه

من رئیس پژوهشکده بودم ۲۳ ماهش

سرپرست بودم یعنی حتی حکم من رو تا

ماه آخر اصلا ندادند که

رئیس اون مجموعه بشم

خب و من هم تبعا مسیر خودم رو می رفتم

و بعد از این جریانات اخیر

در مسئله اعتراضات ژینا

فضای دانشگاهی ایران به شکل عمومی

خب تکون خورد یعنی اینکه

دانشجوها در وهله ی اول

و بعدش استادان در حمایت از دانشجوها

و در حمایت از اون چیزی که بهش میگیم

مردم و خودمون هم جزئی از اون هستیم

شروع کردند به صدور بیانیه هایی

دخالت در آرام نگه داشتن

ولی در راستای به قول معروف اعتراض

چیزی که ما در دانشگاه کردستان

فوری تشخیص دادیم و به عینه دیدیم

و در جلسات– جلسات

هم باهاش روبرو شدیم

این بود که به شکل سیستماتیک

گروهی که وابسته به

در واقع نهادهای امنیتی بودن

فضای اعتراضی رو به اغتشاش میکشوندن

یعنی درگیری ایجاد می کردن

یا جایی رو می سوزوندن

یا یک کاری رو انجام می دادند که

…بهانه بشه که نهادهای

امنیتی به دانشگاه بتونن ورود پیدا بکنن

یا بتونن بزنن و ما این رو فهمیده بودیم

ما فشار آوردیم به دانشگاه

و خواستیم که اداره حراست

که خودش همدستی میکرد

اداره حراست بره فقط درهای

ورودی رو بگیره به قول خودشون و

مابقی دانشگاه رو به ما بسپارن استادان

و دانشجویان که بتونن که

اعتراض منطقی بکنند نقد کنن

مثلا مدیران ارشد استانی رو بیارن

روی کار و بپرسند

و اگه نمیتونن جواب بدن

مثلا ازشون استعفا بگیریم

ازشون بخواهیم که همراهی بکنن با ملت

و اگر نه خشونت میخوان که تبعا اون دیگه

دست ما و دست خودشون هم نخواهد بود

خب به نظرم ما چون

یک موفقیتی اینجا کسب کردیم

اینکه فضا رو از اون

حالت اغتشاشی که اونها می خواستند

و اون افرادی که اونها می خواستند خالی کردیم

و فضا رو به شکل گفتگویی درآوردیم، یک

و دو بیانیه های جدید دادیم و استادان اومدن

تحصن کردن در دانشگاه

خب اینها تصورشون این بود که با این وضع دیگه

نمی تونن مقاومت بکنن در نتیجه

شروع کردن ما رو بازداشت کردن

به نظرم من اولین عضو هیئت علمی

کل کشور بودم که بازداشت شدم رسما

ولی موقعی که بازداشت شدم

خب

فقر قانونی متأسفانه فقر شفافیت

و خب همه کارگی نهادهای امنیتی

البته اطلاعات

وزارت اطلاعات هم سپاه

و خب تغییر جایگاه ها ما به عینه دیدیم

یعنی مثلا بین قاضی و ضابط

جاها عوض شد یعنی باید قاضی بگه یک نفر رو

بازداشت کنین یک حکم

هم بده که بازداشت بشه

ولی اینها بازداشت میکردن بعد

به قاضی میگفتن حالا براش بنویس

جریان ما هم این شکلی بود یعنی

یک لیست ۵۰ و خرده ای نفره داده بودن که

اسم چهار نفر از استادان

دانشگاه کردستان توش بود

ولی اولیش من بودم

حالا دو نفر قبل از من رو

بازداشت کردند در حد ۲۴ ساعت

که ما تحصن کردیم ایشون رو زود آزاد کردند

ولی دیگه من رو که بازداشت کردن

ده دوازده روزی در بازداشت بودم

نه وکیل داشتم نه حکم جلب به من نشون دادند

نه در دو سه روز اول اصلا

حتی با اینکه روزی ده

ساعت من بازجویی می شدم

اصلا تفهیم اتهام هم نشدم

و خب روزهای اول و دوم

بازجویی در مورد دانشگاه بود

ولی بعد از اینکه اخبار بازداشت من از طریق

رسانه های جمعی منتشر شده بود

اینها مسئله رو کلا پیچوندن

به فضاهای دیگه ای بردن که

دو تابعیتی هستی

و اون موقع هم بحث

اعتراضات برلین خیلی داغ بود

اینها اومدن در واقع بهانه کردن

دو تابعیتی بودن من و اینکه

من شهروندی آلمان رو دارم

–از این استفاده بکنن علیه

یعنی به عنوان یک کارت سیاسی استفاده بکنند

و به هر حال انگ جاسوسی زدند به من که

با دول متخاصم همکاری داشته

درصورتی که دول متخاصم

من که بهشون– چون میدونستم گفتم که

دول متخاصم باید مجلس از قبل

اعلام کرده باشه بعد

قوه قضائیه هم این رو

تایید کرده باشه مردم بدونن

دولت متخاصم چیه بعد شما بگید

…نمیشه هر کی رو هر زمان بخواید به هر

انگی که میخواید حکم بزنید

یا مثلا متهم بکنید

این بود که

دیگه می رسیدیم به ۱۶ آذر و اعتراضاتش

که از ترس اینکه وضعیت کردستان بدتر بشه

ما رو آوردن بیرون ولی به قول معروف

–در یک سناریو از پیش تعیین شده در

ما رو مستقیم از بازداشتگاه

از سلول بردن پیش

دادستان کردستان

و رئیس دانشگاه هم اونجا بود و مثلا به عنوان

این که رئیس دانشگاه ریش گرو گذاشته

و بزرگان مثلا خواسته اند ما رو آزاد بکنند

به شرطی که من دیگه در راستای

منویات رهبری و اینها بمونم و

به قول معروف کمک به اصلاح بکنند

و از این حوزه ای که من بهش میگفتم

اعتراض و اونها بهش

میگفتن اغتشاش بیام بیرون

و خب یک مدتی به این شکل گذشت

و بعد از اونکه به هر حال به هر شکل

چندین بار جلسات دادگاه و پیگیری و اینها

آخرش دادگاه حکم به این داد که

حالا قبلش گفتن که بحث عفو رهبری بود

به من تعلق نمی گرفت ولی بعدا که

مدرکی از طریق نهادهای امنیتی ارائه نشد

دادگاه تبرئه اعلام کرد

ولی همزمان که دادگاه تبرئه کرده

وزارت اطلاعات نامه مستقیم داده به دانشگاه

که صلاحیت تدریس در دانشگاه رو نداره ایشون

یعنی در واقع دانشگاه بین

قوه قضائیه که قاضیه و وزارت اطلاعات که

ضابط های همون هستن

مجبور شده تن بده به خواست وزارت اطلاعات و

حکم من رو دیگه تمدید نکردند

و حقوقم رو قطع کردند و

یک منزل مسکونی که داشتم رو

تقاضای این رو کردن تخلیه بکنم

و من هم به هر حال فرصتی که پیش اومد و یک

فضایی بود که میتونستم از کشور خارج بشم

خارج شدم و برگشتم به آلمان

[مجری] به عنوان فعالی

که تازه از ایران خارج شدید

و تجربه کار آکادمیک دارین

دیدگاهتون مسلما خیلی دسته اوله

و بدون واسطه است از وضعیتی که

الان در جریانه در ایران

چقدر به نظر شما

زبان و ادبیات و فرهنگ کردی

توسط جمهوری اسلامی حمایت

و محدود میشه و دلیلش چیه؟

[چمن آرا] بله

بحث حمایت و محدودیت

دو تا بحث مجزا هستند

جمهوری اسلامی بر اساس چیزی که

نهادهای امنیتی بیشتر میگن

به قول خودشون مظلوم واقع شده

میگن که ما هر کاری میکنیم به چشم نمیاد

ما برای این کشور زحمت می کشیم

ولی به هر حال غرب و جاسوس ها

و افرادی که نمیتونن این رو ببینن

در حق این سفره ای که پهن شده

و انقلاب پهن کرده براشون و

بی منت میان نمکدون رو میشکنن

و در واقع انقلاب مظلومه

ولی حالا فارغ از مسائلی

که اونجا طرح می شه

یا حب و بغض هایی که وجود داره

من میخوام بگم که حمایت به چه معنیه؟

و محدودیت به چه معنی

ببینین اون موقعی که بحث

از حمایت میکنیم یعنی اینکه

رشته ای یا مثلا یک

…پدیده فرهنگی مثل زبان

ساختار مشخصی از حمایت بکنه

دستگاه آموزش داشته باشه

دستگاه پژوهش داشته باشه

دستگاه چاپ و انتشار داشته باشه

رسانه های جمعی پشتش باشن

و دستگاه های متولی حفظ داشته باشه

و شغل رسمی به اون زبان وجود داشته باشه

و عرض شود به حضورتون که برای

چاپ و انتشار به اون زبان

به قول معروف پشتوانه هایی

سوبسیدهایی در نظر گرفته بشه

شما به زبان فارسی در ایران اگه نگاه بکنید

منهای اینکه زبان رسمی ما از

همون مهدکودک یاد می گیریم

میریم مدرسه و دوره

راهنمایی و دبیرستان دانشگاه

کل سیستم اداره کشور

که به زبان فارسیه

سوبسید کتاب برای چاپ کتاب وجود داره

تلویزیون تمام این

کانالهایی که داریم فارسی اند

و عرض شود حضورتون که

شرط استخدام در اکثر سازمانها تبعا

گفتگو یا در واقع مهارتهای زبان فارسیه

…منهای این… و منهای منابع خیلی

بزرگی که از منظر اقتصادی، نیروی انسانی و

مادی و معنوی به شکل

کلی در اختیار این زبان هست

شما میببینید نهادهای

دیگه مثلا مثل بنیاد سعدی

فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و

دهها در واقع موسسه و نهاد و ارگان دیگه

دارن به این زبان خدمت می کنند

که زبان اول و زبان رسمیه و محترمه در کشور

من هم همین احترام رو دارم برای زبان فارسی

ولی موقعی که میگیم حمایت

از زبان کردی باید ببینیم

در کنار این واقع خدمتی که به زبان فارسی

به عنوان زبان رسمی در ایران میشه

چه حمایتی به ز– از زبان کردی شده

چه سوبسیدی به چاپ کتاب

به زبان کردی داده شده تا حالا

چه نهادی برای حفظ

از– حفظ زبان کردی

ایجاد شده چه فرهنگستانی داریم

کدوم مدرسه زبان کردی داریم

کدوم آموزش به زبان کردی داریم

متأسفانه از منظر ساختاری

واقع نگاه می کنیم

از اون چند بندی که عرض کردم

که شامل حال زبان فارسی میشه

هیچ کدومش برای زبان

فارس–کردی ما نمیبینیم

…اصالتا

وجوه رسمی یعنی زبان کردی

از وجوه رسمی کاملا حذفه

بخشهایی رو ما فقط در سطح فرهنگی داریم

یعنی مثلا روزنامه هایی که

بر اساس جمع کردن و رپورتاژها میتونن

خودشون رو مدیریت بکنند

تا حدی میتونن مثلا چند صفحه ای رو

یک صفحه دو صفحه اگر

تیتری به زبان کردی بزنن

تلویزیون تبعا در اختیار

خود نهاد تلویزیون و اون

آپاراتوس جمهوری اسلامی هست

و در واقع حتی اگه زبان

کردی هم استفاده می کنند

…در راستای منافع

خودشون دارن ازش استفاده میکنن

انجمنهای فرهنگی رو ما داریم

و کلاسهای زبان کردی که به شکل

مستقل هستند اینها عموما در ایران در لااقل

در چند سال اخیر یا بسته شدن

یا اینقدر تضعیف شدن که

در حال تعلیق قرار دارن

این مهم ترین هاشون که

در کردستان کار می کردند

دوستان ما مثلا در سالهای گذشته بالغ بر

بیست ۳۰ هزار نفر رو به

هر حال به شکل داوطلبانه

آموزش داده بودند الان اونها رو بستن

و مدارسی که شکل گرفته بود

پارالل با فارسی که بتونن مثلا

دو واحد زبان کردی رو به بچه ها یاد بدن

این رو هم کلا جمع کردن

در نتیجه ما مثلا

در– حتی بچه های ما در

رشته زبان و ادبیات کردی

موقعی که فارغ التحصیل

میشن هیچ شغلی ندارند

یعنی نه در صدا و سیما

نه در مثلا ادارات ثبت

نه در وزارت خونه ها هیچ جایی نیست که

بگی دفترچه کار دارن اینجا رو

نگاه بکنید کلی شغل برای کلی

افراد و صنفهای مختلف هست

ولی هیچ شغلی به صورت رسمی

برای رشته زبان و ادبیات

کردی اصلا وجود نداره متاسفانه

حالا برسیم به پروسه حذفش

ما در حوزه حذف چهار درجه داریم حداقل

یکیش اصل خود حذفه

یکیش به حاشیه رانیه هنوز

حذف نشده ولی میندازیمش حاشیه

یکیش بی توجهی

یکیش هم یله سازی رهاسازی

حالا یک وقتی هست یک

نوعی از زبان یا فرهنگ

خودش مردمش بهش بی توجه اند

سیستم هم میاد یله می کنه

خود به خود دیگه میره که رفته باشه

یک وقتی هست که مردم توجه ندارند

دولت هم توجه نمی کنه تا یواش یواش بر اثر

بی توجهی به یلگی رسیده باشه و

اون هم بره یک وقتی هست نه مردم

توجه دارن و میخوان

دولت سعی میکنه از اون

توجه دربیاره به حاشیه برونه

و یک وقتی هم هست که مردم مقاومت می کنند

و در برابرش و اون رو میخوان

و دولت سعی در حذفش میکنه

یعنی از گفتمان رسمی گفتمان دولتی

گفتمان فرهنگی این رو حذف میکنه

واقعیت اینه که ما با طیفی

از رفتارهای سیستماتیک

علیه زبان کردی و زبان های ایرانی

در ایران روبه رو هستیم

که بین این حذف، به

حاشیه رانی، بی توجهی یا

یلگی یا یله سازی هر کدوم

در حال اجرا هستند

مثلا در استان کردستان که

توجه بیشتری به زبان کردی

میشه و مردم مقاومت دارن

پروسه حذف در اولویت

قرار داره ولی در مثلا

شهرهای جنوبی ایلام یا در مثلا ارومیه

این رنگ کمتره

در واقع به حاشیه رانی بیشتر

داره خودش رو نشون میده

یا اینکه دولت به شکل

…سیستماتیک تلاش داره که

مانع از ایجاد رابطه سیستماتیک

بین گروه های قسمت های جنوبی و شمالی با

حوزه مرکز بشه مثلا میگم

یک مجری… تلویزیون ای– ایلام

از طریق تلویزیون خودشون

یعنی با مرکز مهاباد صحبت کرده

یک ذره ای کردی میانی صحبت کرده

کردی جنوبی صحبت نکرده توبیخ شده

برای مدتها این رو آوردن و بردند که تو چرا

مثلا کردی ایلامی هستی چرا

به اون شکل از کردی صحبت کردی

از ترس این که این حلقه کردی

شکل نگرفته که شکل گرفته

و ما به نسبت مثلا سال های ۶۰ و ۷۰

حجم عمده ای از مقاومت مثلا در

کردی– زبان کردی در کل

کردستان ایران داریم می بینیم

این نکته رو اضافه بکنم

و این بحث رو اینجا ببندم

اینکه

ما آگاهیمون به زبان مادری

داره بیشتر و بیشتر میشه

و حاکمیت ترسش از اینه

که این آگاهی از زبان مادری

منجر به آگاهی هویتی بیشتر بشه

و منجر به در واقع

اون چیزی که خودشون بهش میگن تجزیه

اون چیزی که ما بهش

میگیم بیداریم فرهنگی… بشه

در واقع الان اونها تمام

سعیشون اینه که در بدترین حالت

زبان کردی رو به عنوان زبان فرهنگی

حفظ کنند

ولی

اجازه ورودش به صحن رسمی رو ندن

خب اینجا اون درگیری پیش میاد که

بحث زبان مادری و آموزش به زبان مادری یا

آموزش زبان مادری

که جفتش فعلا در سیستم ممنوعه

و خب تابوئه در موردش صحبت کردن

و اینکه به شکل محدود

و فقط در سطح عالی

در دانشگاه برای اینکه رسوخ نکنه

به سطوح پایینتر فقط نگه داشته

شده اون هم در سطح لیسانس

[مجری] اوهوم

در مورد مسئله خودمختاری

و خودآیینی کردها به ما بگید

چقدر این مسئله خواسته کنونی کردهاست

و آیا راهکار عملی دارند

برای رسیدن به خودمختاری

یا صرفا این موضوع داره الان

فقط به عنوان یک خواسته

مطرح میشه اگر مطرح میشه

[چمن آرا] اوهوم

خب این موضوع خودمختاری

یک موضوع چالشیه کلا

دلیل چالشی بودنش هم اینه که

یک– ما یک سنت حکمرانی

در ایران داشتیم به شکل

تاریخی در جغرافیایی که

ما امروز بهش میگیم ایران

و اون نوعی از حاکمیت

ملوک و طوایفی بوده

یعنی اینکه یک مرکزیتی

بوده مثلا مثل خود قاجارها

یک پادشاهی حضور داشته

ولی هر یک از مناطق مختلف

که بزرگ هم بودن اینها

خودشون حکومت می کردند

قوانین خودشون رو داشتند

ولی موقعی که جنگ میشد یا مثلا مالیاتی بود

اون رو می دادند به دستگاه پادشاهی

این فرم همون فرمی بود که

اکثر مناطق ایران مثلا

مثل سیستان مثل کرمان مثل

کرمانشاه که استان پنجم بود

یا در واقع مناطق کردنشین

حوزه آذربایجان حوزه

طبرستان و مازندران

…اینها احساس نوعی از

توانایی تعیین سرنوشت خودشون رو داشتند

در عین اینکه در یک آلیانس یا در واقع

یک اتحاد بزرگتر هم مشارکت

می کردن زیر نام یک پادشاهی

ما در دوره مدرن از دوره ای که

ملت دولت ها شکل می گیرند

اسمش با خودشه ملت هایی که

دولت خودشون رو دیگه دارن

ما اومدیم برای کل این مجموعه ملل

یک دولت واحد در نظر گرفتیم و

از اون حق تعیین سرنوشت شون

از اون قدرت داخلی حقوقی شون از اینها همه

منعشون کردیم

خب ما دیدیم توی دوره

مثلا پیش از… توی دوره

پهلوی اول یا قبل از اونها

حرکاتی بود و خب

جمهوری کردستان شکل گرفت

از اونور در واقع

جمهوری آذربایجان رو داشتیم

که اینها به عنوان فرقه میشناسنشون

فرقه آذربایجان

و کردستان و این– این درد

بعد از زایمان جدید جهان این نظم کنونی

که درد بعد از نیشن استیت یا ملت دولت هست

همواره همراه ما بوده اما

واقعیت اینه که اونقدر که من میفهمم

احزاب کرد به شکل سیاسی

در حذف رژیم قبلی مشارکت کردن

اگر چه توی همون دوره

هم باهاش می جنگیدن

ولی نه برای تجزیه و نه برای جدا شدن

بلکه برای

ایجاد دموکراسی در ایران از یک سو

و برای به دست آوردن حق تعیین

سرنوشت یا همون خود مختاری یا

چیزی که کردی بهش میگن … یعنی خود مدیریتی

چیزی شبیه به همین

آلمان یا مثلا ایالات متحده

البته کمتر از اون مقدار

و این رو ترجمه کردن به خودمختاری

خودمختار به معنای اینکه ما از کشور

بریم بیرون و مملکت رو

ببریم یک کشور بسازیم نبوده

در واقع این بوده که در

ساختار سیاسی موجود

ما بتونیم در حد و حدودی که مثلا

برای کشورهای فدرالی بیشتر

توصیه شده و اجرا میشه بتونن

به حق و حقوقی برسن

مثلا زبان کردی تدریس بشه بتونن

قوانین خودشون رو داشته

باشن توی اون جغرافیا

ولیکن کج فهمی در مورد خودمختاری

طوری بود که اینها فکر می کردن میخوان اینها

تجزیه بشن و در واقع با لیبل زنی با

در واقع انگ تجزیه طلبی

اینها رو کلا از صحن سیاسی بیرون کردن

از صحن سیاسی که بیرون شدن

اینها رو بیرون ترور کردند و در واقع

بین مردم کرد و مردم ایران

در واقع نگیم مردم چون

با هم البته ما همیشه در تعامل بودیم

بین الیتی که نمایندگی میکرد مردم کرد رو

و حاکمیتی که در ایران مستقر شده بود

شکاف آنقدر شد که

عملا گفتگوها به نتیجه نرسید و تموم شد و

تبدیل شد به نوعی از دفاع

برای کردها و حمله های بی امانی که

ایران هر از گاهی کرده و

تحت نام دفاع هم این کار

رو میکنه میگه که مثلا در

ایران اینها حضور

دارن ضد انقلاب هستن

در صورتی که اینها ضد انقلاب

نبودند از همون روز اول هم اینها

ضد مرکزیت کامل و

به حاشیه رانی خودشون بودن میگفتن خب ما

هم یک سهمی از این قدرت

نداشته باشیم دیگه ندادن

من فکر می کنم که رابطه ای مستقیمی هست

از منظر علوم طبیعی هم همین رو میگن

میگن هر جایی که قدرت هست

نیروی مقاومت خودش رو با خودش داره

این طبیعیه قانون طبیعته هر جا هم که

قدرت در صحن سیاسی

و در جامعه متمرکز شد

نیرویی برابر خودش رو در برابر خودش میسازه

اینه که نیروی مقاومت

البته این رو هم بگم که هسته داره

و طیف هم داره

یعنی در میان کردها

الان طیف هایی هستن

راست افراطی که اینها کمتر از استقلال

قبول نمیکنن

دارن افرادی که در ساختار سیاسی و

رسمی ایران حاضرند که بمونن

و اینها فکر می کنم

این طیف بزرگترشه

و طیف دیگه اش اونهایی اند که

با همین ساختار با همین

وضعیت ظالمانه ای که هست هم

کنار میان و جاستیفای میکنن

میگن خب حالا ما نمی تونیم حالا

چرا وضع بدتر بشه حالا آمریکا هست حالا

روسیه چکارمون میکنه

و تن میدن به وضعیتی که

تعالی اش یا در واقع اون چیزی که در

بعد از اون خواهد اومد

حذف زبان کردیه حذف

اقلیت ها هست

و عرض شود با تولید نوعی از

نظام نرینه سالاریه که خب میبینیم

دنیای غرب چقدر باهاش

اختلاف داره و مردم هم چقدر باهاش

فاصله فرهنگی احساس می کنن

اینه که به هر حال این طیف حضور داره ولی

به میزانی که قدرت در ایران داره سعی میکنه

متمرکزتر بشه

از حجم اون آخری هایی که

خاکستری بودن و حجم اونهایی که

خودمختاری رو در

ساختار سیاسی ایران دارن

تعریف می کنن داره کمتر میشه و به سمت

اونهایی که استقلال طلبی رو

نمایندگی می کنند داره بیشتر میشه

من فکر میکنم این در واقع

باعث و بانی اش خود مردم نیستند

تمرکز کامل قدرته به

حاشیه رانی این استانها و

این فرهنگ ها و زبان هاست

الان شما اگر نگاه بکنید در ایران

فقط مناطق مرکزی عموما

توسعه اندکی پیدا کردن

تمام حواشی من– منهای فقط

مناطق شمالی به دلیل گردشگری

عموما عقب مانده هستن

یعنی عقب نگه داشته شده هستن

به شکل سیستماتیک و

توسعه اون مناطق نه توسعه

فرهنگی، انسانی و توسعه پایدار

بلکه نوعی از توسعه آمرانه مبتنی بر

یا در واقع در بستر امنیتیه

یعنی مثلا بزرگترین پروژه های

مناطق غرب کشور دست سپاهه

حتی پروژه های

به قول خودشون

اونها چی بهش می گن یک اسمی دارن تحت

یک نام جالب هم داره که من باهاشون

برخورد کردم متأسفانه الان یادم نیست

ولی پروژه های محرومیت زدایی

یا فقرزدایی از روستاها

و اماکن فقیرنشین شون هم

اینها رو به مثلا نهادهای دولتی نمیدن

اینها رو باید سپاه برای خودش داره و جالب

اینه که بدونید سپاه یک معاونت داره اصلا

…به اسم معاونت پژوهشی اصلا یک دستگاه

دفاعی کشور

یک معاونت پژوهشی

داره که این میاد

در حوزه علوم انسانی و حوزه شهرسازی

و سدسازی و چمیدونم

ده ها حوزه دیگه

که اینها صحن فعالیت دولت هست

داره کار میکنه

و همه رقبا رو هم بیرون می کنه

و میخواد آمرانه اون چیزی که

خودش می خواد رو اجرا بکنه

و این مسئله ایه که

جامعه با سواد جامعه م– تشکیلاتی

جامعه باسابقه کردستان این رو برنمی تابه

و به نوعی… سیستم

سعی سیستماتیک در تحقیر

این وضعیت داره اما

ما داریم میبینیم مهمترین تشکیلات

محیط زیستی کشور که

غیردولتیه مردمیه در کردستان داره کار میکنه

همین انجمن سبز چیا

در تمام ایران داره فعالیت میکنه شهید داده

کلی از نیروهاش رو از دست داده

سوختن قطع عضو داشتند

کلی تونسته خدمت بکنه به

محیط زیست در ایران ولی

در واقع بدون اینکه

پشتیبانی دولتی داشته باشه

یا در واقع در حوزه زنان

مهمترین تشکیلات زنونه در

کردستان داره کار میکنه که

مرتب دارن بازداشتشون میکنن

مرتب دارن تنبیه میشن

و در حوزه های فرهنگی به همین شکل

بدون هیچ گونه… حمایت

دولتی این اتفاقات داره میفته

…و این در واقع تمام سعی

صلح طلبانه مردم کردستان برای

نشون دادن یک چیز خیلی خیلی ساده است

که ما هم انسانیم و بر اساس

تمام اون چارچوبهایی که حاکمیت داره

میگه برابریم چون اونها میگن ما مسلمانیم

و بعد در این ساختار دولتی که انسان محوره

و شما دارید مدیریتش

میکنید ما هم میتونیم باشیم

مایی که مثلا اهل سنت هستیم ولی

بر اساس قوانین جمهوری اسلامی

بر اساس قانون اساسی حق

اینکه رئیس جمهور بشیم رو نداریم یعنی

قانون سیستماتیک علیه ما هست

…ما در تهران یک مسجد

اهل سنت نداریم که اونجا نمازمون رو بخونیم

برای شما در خود استان کردستان و در دانشگاه

کردستان روزی تا غروب

پنج شش بار بیشتر اذان رو پخش می کنید

اذان تشیع رو مساجد دارید و مهدیه

و در اعیاد و جشن ها شکلات پخش می کنید و

وسط شهر رو کامل میبندید

آذین بندی میکنید یا شهر رو کامل

سیاه میکنید در صورتی که میدونید

شهر سنندج یا مهاباد اینها اهل سنت

یعنی بیشتر جمعیتشون اهل سنت اند

ببینید این در واقع

تحمیل خواست حاکمیت

بر مردمیه که میخوان

بر سرنوشت خودشون حاکم بشن

و من فکر میکنم که بد فهمیدیم

خود مختاری رو یک

و دو این کج فهمی

داره مردم رو بیشتر

سوق میده به سمت این که

نه حاکمیت و نه روشنفکرهای ایران

هیچ میلی به گفتگو با حاشیه ندارند

در نتیجه حاشیه بهتره که خودش

دستش روی کلاه خودش

بگیره و به فکر خودش باشه

[مجری] ممنونم از اینکه وقتتون رو

به ما در رادیو زمانه دادید

[موسیقی]

[موسیقی]