عرصه زحمت برای کارگران و زحمتکشان، محدود به روند تولید نیست. انواع کالاهای مصرفی که روزانه به دست مصرف‌کنندگان می‌رسد، به واسطه فعالیت و زحمت هزاران کارگر در بخش توزیع و بسته‌‌بندی است. دستمزدشان ناچیز است. بازار بزرگ تولیدی‌ها و عمده‌فروش‌های تهران، نمونه‌ای گویا از وضعیت کارگرانی است که با چرخ‌هایشان، چرخه اقتصادی یک کشور را سر پا نگه می‌دارند، اما سهمی از آن ندارند.

در بازار

فعالیت هزاران کارگر چرخی در بازار بزرگ تهران، از حدود ۸ صبح کم‌کم آغاز می‌شود. لباس کارهایشان را می‌پوشند و آماده خدمت‌رسانی. ابزار کارشان، چرخ‌هایی است که احتمالا جزو معدود دارایی‌هایشان است. برخی‌ها همین چرخ را هم ندارند و آن را برای کار اجاره می‌کنند. یا این که سهمی از پول کار را به صاحب چرخ می‌دهند.

مزد کارگران چرخی بسته به میزان بار و مسیری که طی می‌کنند متفاوت است. از ۶۰ هزار تا ۱۵۰ هزار تومان برای هر جابجایی.

به کارگران افغانستانی کمتر مزد می‌دهند. به آنان مدام توهین می‌شود. کارگران کوشش می‌کنند دم برنیاورند، چون پشت‌وپناهی ندارند.

بافت قومی کارگران چرخی

اکثریت چرخی‌های بازار بزرگ را کارگران مهاجر افغانستانی تشکیل داده‌اند. بقیه هم عمدتا کارگران مهاجر دیگری هستند که از استان‌های مختلف ایران برای کار به قلب بزرگترین بازار اقتصادی کشورآمده‌اند. اما چون سرمایه‌ای برای دایر کردن مغازه‌ای نداشته‌اند، سر و کارشان با یک چرخ افتاده که با آن بارهای فروشندگان و خریداران عمده کالاهای بازار را جابجا می‌کنند.

محدوده بازار، محل کار و زندگی و استراحت این گروه از کارگران است. همانجا انبارهایی برای سکونت و ماندن شب اجاره کرده‌اند.

Ad placeholder

مصیبت‌های کار و زحمت

 از صبح تا حدود ۷ شب کار می‌کنند و سپس همانجا به سکونت‌گاه‌هایشان برای استراحت بازمی‌گردند. آن‌ها به شکلی رسمی در استخدام کسی نیستند و برای فرد یا شرکت و باربری مشخصی کار نمی‌کنند. روزانه در بازار می‌چرخند تا کسی از آن‌ها بخواهد بارشان را تا نزدیکترین باربری جابجا کند.

مشتری‌های خرده‌فروش تقریبا از سراسر ایران به این بازار می‌آیند. همین هم باعث می‌شود بسیار شلوغ باشد. این شلوغی یکی از اصلی‌ترین چالش‌های کار کارگران باربر است. در محدوده تنگ بازار و در آن شلوغی، خوردن چرخی‌ها به هم و به دیگر مردم رهگذر، طبیعی است.

همه عجله دارند تا بار را زودتر تحویل دهند و به بار بعدی برسند. هدایت باری بین ۵۰ تا ۱۰۰ کیلو روی چرخ در آن شلوغی کار دشواری است. کارگران مدام عرق می‌ریزند و فحش میخورند.

کودکان کار، کودکان چرخی
کودکان کار، کودکان چرخی

بار روانی تبعیض

به طور کلی نگاه عمومی به این کارگران نگاه مطلوبی نیست. آن‌ها را «حمال» می‌نامند و در معرض انواع توهین و تحقیرند. بار رنج و زحمتی بدنی که تحمل می‌کنند یک طرف و بار روانی تحقیرشان هم از طرفی دیگر آزارشان می‌دهد. مهاجر بودن این کارگران در جایگاهشان بی‌تأثیر نبوده. چه آن‌هایی که از کشور همسایه آمده‌اند و چه حتی کارگرانی که از دیگر گوشه‌های ایران آمده‌اند. کارگران ایرانی دست‌کم شناسنامه‌ای دارند در نظام حقوقی می‌توانند شکایت یا گلایه‌ای داشته باشند. کارگران باربر افغانستانی اما مطلقا از هرگونه حقوق ابتدایی در جایگاه یک انسان و یک کارگر محرومند.

موج‌های مهاجرستیزی این کارگران را آزار می‌دهد. طبقات بالا که همزمان این کارگران را استثمار می‌کنند معمولا معتقدند که اینان بوی بد می‌دهند، خلاف‌کارند و قابل اعتماد نیستند. حتی بسیاری از کارگران مزدبگیر ایرانی هم نگاه خوبی به کارگر مهاجر افغانستانی ندارند. آن‌ها را رقیب خود می‌دانند و می‌گویند آن‌ها بازار کار را به هم ریخته‌اند.

کارگران مهاجر از همه پیشداوری‌ها و کینه‌توزی‌ها به نسب خودشان آگاهند و به همین دلیل هم اغلبشان با احتیاط بسیار رفتار می‌کنند. در بگو مگوهای روزانه سعی می‌کنند خیلی درگیر نشوند و بهانه‌ای دست مأمور دولت یا مردم ندهند. با وجود این، تنها خبر یک نزاع خیابانی مهاجری افغانستانی کافی است تا موجی جدید از افغانی‌ستیزی در جامعه به راه بیافتد. کار به جایی رسیده که دو ماه پیش در سنندج و کرمانشاه چند مهاجر افغانستانی را به شدت کتک زدند، از آن‌ها فیلم گرفتند و هشدار دادند که حق ورود به این استان‌ها را ندارند.

Ad placeholder

مسئله‌مند شدن کارگران مهاجر

 ایران، از هدف‌های اصلی مهاجرت مردم افغانستان است. طبق آخرین آمارهای سرشماری سال ۱۳۹۵، تعداد یک میلیون و ۵۸۴ هزار شهروند افغانستانی، مقیمِ ایران هستند. این‌ها صرفا آمارِ رسمی مهاجران است. مشخص است که بیشتر آن‌ها کارتِ هویتی ندارند و به صورت غیررسمی وارد ایران شده‌اند. می‌توان جمعیت آن‌ها را بسیار بیشتر از این تخمین زد.

طبق آخرین آماری که مدیر رصدخانه مهاجرت در گفت و گو با ایرنا (۱۴۰۱) مطرح کرده، تعداد مهاجران افغانستانی در ایران به ۴,۵ میلیون نفر رسیده که از این تعداد، ۳ میلون نفر فاقد مدارک رسمی‌اند. با این جمعیت، مسائل این مهاجران هم به بخشی از مسائلِ اجتماعی ایران تبدیل شده است. واقعیت این است که آن‌ها اکنون یک رکن اساسی در چرخه اقتصادی کشور هستند. چرخه‌ای که بر مبنای ارزش‌های سرمایه و بازار می‌چرخد و به این کارگران نیاز دارد. با این وجود در همین سیستم، به گرایش‌های ضدمهاجر هم دامن زده می‌شود.

 مهاجرت، صرفا جابجایی افراد و گروه‌ها از جایی به محلِ دیگر نیست. این جابجایی همچنین یک پدیده جغرافیایی صرف هم نیست که تنها بر مبنای جابجایی‌های رسمی و غیررسمی بین مرزها تعریف شود. بلکه همزمان پدیده‌ای است اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و همراه با بارِ روانی خاصِ خود. به همین ترتیب، پیامدهای چنین پدیده‌ای چندبُعدی، برای مهاجران، همواره چندگانه و پیچیده است. گروه‌های آسیب‌پذیرتر، بیشتر در معرضِ پیامدهای خواسته و ناخواسته مهاجرت قرار می‌گیرند. کارگرانی که جز نیروی کار و زحمت، چیز دیگری برای ارائه در مقصد ندارند، از جمله آنان‌اند.