نهمین همایش همبستگی جمهوری خواهان ایران (هجا)، با سه شعار «انقلاب زنانه، نوسازی ملی و زندگی انسانی» در روزهای ۲۰ و ۲۱ آبانماه/ ۱۱ و ۱۲ نوامبر ۲۰۲۳ در شهر کلن آلمان برگزار شد.
همایش سالانه جمهوری خواهان ایران اینبار همزمان بود با جنگ اسرائیل و غزه، سالگرد قیام ژینا در ایران و موضوع جانباختن آرمیتا گراوند، دختر ۱۷ سالهای که نهایتاً پس از گذشت ۲۸ روز کُما روز شنبه ششم آبانماه، جان باخت.
از اینرو در پیام این جریان سیاسی به مناسبت این نشست آمده است که این جنگ اوضاع خاورمیانه را پیچیدهتر کرده و «سیاستهای جمهوری اسلامی در حمایت از جریانهای به اصطلاح محور مقاومت، خطر کشیده شدن جنگ به کشور را افزایش داده است.»
بخش دیگری از پیام جمهموری خواهان اشاره دارد به سرکوبهای رژیم و ناتوانی آنان در متوقف کردن جنبش «زن، زندگی، آزادی» و همچنین اعطای نوبل صلح به نرگس محمدی:
قتل حکومتی آرمیتا گراوند بار دیگر توجه جهانیان را به این جنبش جلب کرده و اهدای جایزه صلح نوبل به خانم نرگس محمدی در عینحال بزرگداشت این جنبش نیز بوده است. حکومت اسلامی همه امکانات خود را برای نابودی دست آوردهای جنبش زن، زندگی، آزادی به کار گرفته است. با وضع قوانین ارتجاعی و با پلمب کردن مغازهها و شرکتهایی که به زنان بیحجاب سرویس میدهند، قصد سرکوب مبارزه و مقاومت زنان ایران برای نیل به حق انتخاب آزاد پوشش را دارد تا از این طریق شرایط را به دوران قبل از جنبش زن، زندگی، آزادی باز گرداند.
نخستین روز از این همایش که با یک دقیقه سکوت برای «جانباختگان راه آزادی» شروع شد و در ادامه سخنرانان در سه پنل جداگانه در رابطه با موضوعهای روز ایران سخنرانی کردند. پس از پایان هر پنل، سخنرانان به پرسشهای حاضران در نشست پاسخ دادند. روز دوم این نشست به انتخابات شورای جهموریخواهان اختصاص داشت.
درباره این نشست با مهدیه گلرو، از برگزارکنندگان و اعضای شورای همبستگی جمهوری خواهان ایران گفتوگو کردیم.
سخنران افتتاحیه این همایش، محمدرضا نیکفر، نویسنده و پژوهشگر فلسفه بود.
نیکفر اخیراً در مقالهای در سایت «زمانه» از جریان جمهوری خواهی انتقاد کرده، اما همزمان هم نوشته است که نوعی ایده جمهوریخواهی باید به عنوان برنامه رهایی در نظر گرفته شود.
این نویسنده و پژوهشگر فلسفه، در متن سخنرانی خود در همایش همبستگی جمهوری خواهان ایران، با اشاره به اینکه صحبتهایش از حالت انتقادی به حالت اثباتی گذر پیدا میکند، با طرح این پرسشش که «چه کنیم تا امر وحشتزا امکان بروز و غلبه را پیدا نکند»، به طور خلاصه گفت:
در بخش اثباتی تأکید میشود، در جمهوری مطلوب ایرانی هیچ مقامی نباید مدعی نمایندگی کل مردم باشد. از طرفی دیگر درآوردن مردم در قالبهای کلی و اسطورهای مثل؛ ملت، امت، ملت آریایی، امت مسلمان، میتواند چنین مفاهیمی مبنای استبداد شود و هر بار یکی پیدا شود و بگوید که من تصویر کامل این ملت هستم.
محمدرضا نیکفر، در ادامه سخنرانیاش با اشاره به اینکه رهایی پیدا کردن از استبداد میبایست با گسست از سامان ایرانشهری باشد، گفت صندلی مرکزی قدرت در ایران باید خالی بماند- بنابراین، برای جمهوریخواهی ایرانی این گسست اساس است:
باید رفت سر اصل مسأله. اصل مسأله این است که ما میخواهیم جلوی تکرار امر وحشتزا را بگیریم. این تنها در حالتی میسر میشود که امکان ادعای بازنمایی و نمایندگی گرفته شود، کانون مرکزی قدرت در ایران خالی بماند و از مفهموم مردم راززدایی شود. این راززدایی وقتی ممکن میشود که مردم در واقعیتشان مورد نظر قرار بگیرند.
محمدرضا نیکفر، همچنین در بخشی دیگر از صحبتهایش گفت، درک ما از جمهوری، زمانی روشن میشود که به بحث تقسیم قوا میرسیم یعنی اینجا نشان داده میشود که ما نقد جباریت را به مرحله نقد قدرت و پویش قدرت رساندهایم و از آن یک طرحی درآوردهایم برای تقسیم قوا:
در مورد تقسیم قوا که صحبت میشود، معمولا آدم یک چیزی در مدرسه یاد گرفته و آنرا مرتباً تکرار میکند. مثلاً میگویند تقسیم قوا یعنی اینکه ما قوه مجریه، قوه مقننه، قوه قضاییه داریم و این یعنی تقسیم قوا و دموکراسی. این ساده کردن قضیه است.
این نویسنده و پژوهشگر، در ادامه گفت، بر پایه نقد جباریت برای تقسیم قدرت در ایران، چنین نکاتی مهم و ضروریاند:
تقسیم افقی قدرت، تقسیم عمودی قدرت که فدرالیسم نوعی از آن است. در جمهوری شهروندی، مشارکت شهروندی از طریق انجمنها و شوراها باشد. تقسیم قدرت زمانی است، یعنی بُعد زمانی دارد و پستها و مقامها دورهای و موقت هستند. تأسیسی است، که تقسیم حق و اختیار میان ارگانهای مختلف باشد. تصمیمی است، میان سطوح مختلف. این سطوح مختلف، حکومت، پارلمان مرکزی، پارلمانهای ناحیهای، شوراها، تشکلها، احزاب و افکار عمومی یعنی رسانههاست. اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی است. وجه تقسیم اقتصادی آن بسیار مهم است- که ما چه کار کنیم که درآمد نفت در یک جایی انباشته نشود، و کلید آن در دست هر ارگانی باشد، این میتواند مرکز قدرت و سوء استفاده شود و اینکه ما چگونه کلید آن را از دست قوه مجریه که میتواند خرج سرکوب کند، برداریم.
«ارزیابی همگراییها و تمرین دموکراسی»
پس از سخنرانی آغاز نشست، پنل اول با عنوان «ارزیابی همگراییها و تمرین دموکراسی»، با سخنرانی مهدیه گلرو، فعال سیاسی و فمینیست آغاز شد. همچنین در این پنل، بهروز خلیق، عضو شورای رهبری حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، تقی رحمانی، نویسنده و فعال سیاسی و مهدی فتاپور، فعال سیاسی و از مسئولان اتحاد جمهوری خواهان ایران سخنرانی کردند.
مهدیه گلرو، در پاسخ به این پرسش که آیا جنبش دموکراسیخواهی به طور کلی و نیروهای سیاسی خارج از کشور درس لازم را از جنبش ژینا گرفتند و چطور میتوانند از پیامدهای این جنبش برای رسیدن به مسیر دموکراسی در ایران استفاده کنند گفت جنبش زن، زندگی، آزادی برای همه ایرانیان در سراسر جهان چه کسانی که داخل ایران زندگی میکنند و چه کسانی که در دیاسپورا هستتند، درسهای بسیار بزرگی داشت:
مهمترین چیزی که از همان روزهای اول جنبش خیلی به چشم میآمد نوعی هویتیابی بود که در جامعه در حال شکل گرفتن بود و نشان میداد که از فردای قتل حکومتی مهسا شروع نشده است. از قبلتر این جنبش شروع شده بود، ولی زیر خاکستر بود و بعد ما آن را دیدیم. شما این هویتیابی را در نوع شعارها میدیدید و میتوانستید آن را احساس کنید.
گلرو، در ادامه نیز گفت:
البته میتوانیم بگوییم که این از سال ۸۸ شروع شده است. زمانی که برای اولینبار مردم شعار میدادند: رأی من کو؟ این «من» که از شهروند شنیده میشود. منی که دیگر توده نیست، امت نیست و میتواند برای خودش هویت مستقل داشته باشد. بعدتر میبینید که نسلهای جدیدتر همین هویتیابی را میکنند. در طی ۱۵ سال گذشته ما این را بارها تجربه کردیم. نوع تغییر شعارهایی که در جامعه و دانشگاه میدیدیم، هویتیابی و فردیتگرایی نه به معنای اتمیزهشدنی که جمهوری اسلامی و دیکتاتوریها خودشان بخشی از آن هستند.
بهروز خلیق، فعال سیاسی چپ، دیگر سخنران این پنل، با مقایسه جنبش زن، زندگی، آزادی با دیگر جنبشهایی که قبلاً در ایران اتفاق افتاده گفت زمانی که یک رهبری متمرکزی وجود دارد، حکومت مسلماً این رهبر را میتواند دستگیر کند یا از بین ببرد، اما وقتیکه جنبش بدون رهبر باشد و اینکه یک سری مدیران در صحنه جنبشها را هدایت میکنند، این امکان را فراهم میکند که بتواند به حیات خود ادامه دهد:
ما جنبش ۸۸، خیزش ۹۶ و ۹۸ را داشتیم، اما هیچ یک از آنها قادر نشدند در طی مدت طولانی به حیات خودشان ادامه دهند. جنبش زن، زندگی، آزادی، اما بر خلاف همه جنبشها تاکنون ادامه یافته است و توانسته در مقابل سرکوب حکومت بیاستد. از این جهت جنبش ژینا دارای مزیتهایی است که جنبشهای کلاسیک فاقد آن هستند.
تقی رحمانی، هم در پاسخ به اینکه چطور جریانهای سیاسی و جریانهای مدنی میتوانند در خارج از کشور برای پیشبرد دموکراسی در ایران همکاری کنند گفت بدون جامعه مدنی رسیدن به دموکراسی امکانپذیر نیست و این جباریت را تنها جامعه مدنی میتواند کنترل کند:
جنبش زن، زندگی، آزادی یک محصولی برای ما گذاشته است. آنها (جوانان) به احزاب سیاسی نمیپیوندند همانطور که در دوره اصلاحات، جوانانِ اصلاحات به گروههای سیاسی نمیپیوستند. ما به یک مدلی رسیدیم. گفتیم این مدل چیست؟ مدل مستقل و مرتبط. اصلاحطلبها این را قبول نداشتند. آقای عباس عبدی به من میگفت باید همه به انجمنها بیایند و عضو جبهه مشارکت شوند. ما میگفتیم این شدنی نیست. ما در حال حاضر جریانهای جمهوریخواه در ایران و خارج از ایران داریم. همه جمهوریخواه هستند، اما کسی که به قاعده دموکراتیک تن میدهد باید با او همکاری کرد. این جنبش جوانانی را در خارج از کشور بهوجود آورده که اینجا به دنیا آمدهاند و زبان فارسی را اینجا یاد گرفتهاند. با اینها باید چکار کرد؟ اگر این جوانان را از دست بدهیم، آینده را از دست دادهایم. برای آنها باید یک فکری کرد. من میگویم این جوانان میتوانند نهادهای مدنی ایران در خارج از کشور باشند.
رحمانی در ادامه با اشاره به توانایی نیروهای جوان در خارج از کشور گفت هنوز این امکان وجود دارد که جمعهای متشکل با هجوم مردم بدون سازمان محو شوند:
سال ۱۳۵۷ نخست معلمان شروع کردند و با وجود اینکه تشکل هم داشتند، همه آنها یا فوت کردند، یا اعدام شدند یا تصویه شدند. من نمیخواهم بگویم که چنین چیزی تکرار میشود، ولی باید دقت کرد. خارج از کشور این نیرو (جوانان) مهم است، اما هنوز تعیینکننده نیست. خارج از کشور اگر بتواند این چنین تشکل پیدا کند میتواند نمایندگی داخل را بکند، اما رهبری را نه. ما اگر بتوانیم این جمعها را به وجود بیاریم و آنها نیز صدای داخل باشند و امکانات به داخل بدهند، اعتماد بهوجود خواهد آمد و این اعتماد راههای دیگری را باز خواهد کرد.
مهدی فتاپور، فعال سیاسی و از مسئولان اتحاد جمهوری خواهان ایران هم به عنوان آخرین سخران این پنل درباره نقش گفتمانسازی و اهمیت آن سخنرانی کرد.
فتاپور با بیان اینکه جنبههایی باید در رفتار و منش مجموعهی نیروها، اپوزیسیون از جمله خود ما (اتحاد جمهوری خواهان ایران) تغییر پیدا کند. او با طرح این پرسش که آیا گفتمان وسیلهی دستیابی به هدف سیاسی یعنی گذار است یا بالعکس، امری مجزاست و خودش جزئی از هدف است، ادامه داد:
تمام سازمانهای سیاسی میگویند که هدف ما گذار از جمهوری اسلامی و شکل دادن به یک چیز دیگر است. به عبارتی دیگر میگویند که قدرت سیاسی هدفش این است که جابهجا شود، تغییر کند و قدرت سیاسیای که میخواهد روابط دیگری را تأمین کند، بتواند مسلط شود. آنهایی که نسبت به این مسائل گفتمان تأکید دارند مثل، جمهوری خواهان، آن ارزشهایی را که مجموعه گفتمان را تشکیل میدهند در بخش خط مشیشان وجود دارد.
فتاپور در توضیح بیشتر این موضوع از جنبش زنان مثال زد که در جهت رسیدن به جامعهای که بتواند در آن قوانینی مطرح شود که مسأله را حل کند، به طور عمومی مورد توجه قرار میگیرد:
من نظرم این است که این باید دگرگون شود. این ارزشها باید از بخش خط مش بیرون بیاید و گفتمان باید جزئی از هدف شود. اینها مستقل از آن هدف سیاسی عمل میکنند و در وجه خودشان گستردهتر هستند. فرض کنید در جنبش زنان، ما مواجه هستیم با یک حکومتی که یک سلسله قوانینی را وضع میکند که این قوانین نسبت به سطح رشد جامعه بسیار عقبمانده است. مطرح شدن برخورد نظری با این و مواجه شدن به اهمیت آن ساده است. ما وقتی میگوییم فلان قانون ایراد دارد، با مبارزه با جمهوری اسلامی گره خورده است و مبارزه با جمهوری اسلامی با برابری زنان گره خورده است، اما جامعه زنان فقط این نیست. امروز در جامعه ایران، مسأله زنان وقتی که نیمی از تحصیلکردگان ایران زن هستند، مسأله مدیرت است و نه صرفاً قوانین.
زنان و مشارکت سیاسی
در این پنل که در رابطه با موضوع زنان در ایران بود، نعیمه دوستدار، روزنامهنگار، شاعر و فعال حقوق زنان، فرزانه عظیمی، فعال سیاسی چپ و هرمینه هورداد، فمینیست و عضو حزب چپ سوئد سخرانی کردند.
فرزانه عظیمی، به عنوان اولین سخنران در پنل دوم گفت اگر چرایی هدف مشارکت سیاسی زنان روشتر شود، راههای انجام آن هم پیدا خواهد شد.
او گفت مشارکت سیاسی زنان و حقوق آنها در هر جامعه امری بسیار حیاتی است، اما در ایران مشارکت سیاسی زنان مورد چالش قرار گرفته و تحت تأثیر سیاستها و قوانینی بوده که به تبعیض و نابرابری منجر شده است:
مشارکت سیاسی زنان به عنوان یکی از مهمترین شاخصههای توسعه در هر کشور به حساب میآید به همین دلیل اهمیت دارد که ما میزان مشارکت سیاسی زنان را در ایران و چرایی آن را بررسی کنیم. مشارکت سیاسی زنان از جمله به این دلیل از اهمیت برخوردار است که بیعدالتیها و نابرابریهایی که در سطح جامعه صورت میگیرد را میتواند تقلیل دهد و بستری مناسب برای ایجاد توسعه پایدار ایجاد کند.
عظیمی گفت که مشارکت سیاسی امکان بهرهمندی زنان را از حقوق کامل سیاسی و اجتماعیشان فراهم میکند؛ موضوعی که به گفته او در طول بیش از چهار دهه به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است:
مشارکت سیاسی زنان رسیدن به حقوق برابر با مردان و پایان دادن به هرگونه تبعیض را میتواند در زمینههای اقتصادی و اجتماعی به دنبال داشته باشد، امری که به بالا رفتن توسعه منجر میشود و این امر نه فقط به نفع زنان بلکه به نفع کل جامعه است. سیاستها و قوانین مردسالارانه و تبعیضآمیز علیه زنان در کشور ما در طول دههها حاکمیت استبداد چه در رژیم شاه و چه در رژیم اسلامی وجود داشته و موقعیت زنان را در زمینههای سیاسی بسیار ضعیف و تقریباً ناممکن کرده است.
نعیمه دوستدار هم در بخش دیگر این پنل به موضوع ریشههای خشونت جنسیتی و تأثیر آن بر مشارکت سیاسی زنان بر جامعه پرداخت.
دوستدار گفت وقتی درباره مشارکت سیاسی زنان صحبت میکنیم و موانع مختلف آن را برمیشمریم، کمتر به این توجه میکنیم که چه مقدار خشونت مبتنی بر جنسیت (gender based violence) میتواند بر اینکه زنان از حضور در عرصه سیاست کنار بروند یا منزوی شوند مؤثر باشد:
در ترمهای بینالمللی از این مسأله به عنوان (political violence targeting women) یاد میشود. یعنی خشونت سیاسیای که زنان را به طور مشخص هدف قرار میدهد. هر زنی چه به عنوان نامزد، رأی دهنده، حامی، فعال و یا به هر شکلی که بخواهد در روند سیاسی شرکت کند، میتواند دچار این خطر و نوع حشونت شود. آماری وجود دارد در سطح جهانی که نشان میدهد ۳۸ درصد بیشتر زنانِ مدافع حقوق بشر و سیاستمداران زن نسبت به مردان در معرض خشونتهای سیاسی قرار دارند.
دوستدار همچنین گفت که هر انتخابات، اعتراضات و انقلابی، فرصتی را فراهم میکند برای اینکه آزارگران و خشونتگران مشارکت سیاسی زنان را محدود کنند و در حال حاضر این فرصت در ایران به دلیل انقلاب زن، زندگی، آزادی فراهم است.
هرمینه هورداد هم به عنوان آخرین سخنران این پنل در رابطه با فمینیسم به عنوان یک راه حل صحبت کرد.
هورداد با اشاره اجمالی به تعداد کم زنان سیاستمدار در خاورمیانه و جهان به عنوان نمونه درباره نخستوزیران بریتانیا گفت که این کشور از میان ۷۹ نخستوزیر تنها سه نخستوزیر زن داشته است. او گفت که مشارکت سیاسی زنان در عرصه سیاست با مردان برابر نیست:
حالا باید چکار کرد که مشارکت سیاسی زنان کمی برابر یا حداقل بهتر شود؟ فمینیسم خیلی کلمه مناقشهبرانگیزی است. یعنی به محض اینکه صحبت از فمینیسم میشود، اگر خانمها این مسأله را بیان میکنند، بلافاصله در جمله بعدی میگویند، “البته من دنبال برابری هستم و نه دنبال برتری.” اینکه چرا فمینیسم مقابل مردسالاری قرار گرفته هم یک گفتمان مردسالارانه و پدرسالارانه است. یعنی آنهایی که از زاویه پدرسالاری به این مسأله نگاه میکنند، میگویند، “خب قراره ماجرا برعکس بشه و اگر قراره برعکس بشه، بهتره که نشه.” به این خاطر که آنها خودشان میدانند که چقدر فضایشان زنستیزانه است.
هورداد در ادامه گفت پس اگر تعریف درست، آکادمیک و بهروز فمینیسم را بدانیم دیگر لازم نیست مدام تأکید کنیم که فمینیسم چیست:
در حقیقت فمینیسم برابریای است بین تمام اقشار جامعه، یعنی زنان و مردان در دو سر طیف جنسی، افراد دیگری با جنسیتهای مختلف در میان طیف جنسی زن و مرد، معلولان، اقلیتهای مذهبی، اقلیتهای قومی و اقلیتهای دینی. تمام این افراد باید برابر باشند. اگر در بحث فمینیسم کمی بیشتر جلو برویم، طبیعت و حیوانات هم با انسانها برابرند. در نتیجه جامعه و اکوسیستمی خواهیم داشت که برابرند.
نوزایی ملی و موجودیت سرزمینی
در پنل سوم و پایانی این نشست محمود جعفری، از مسئولان جبهه ملی، حسن شریعتمداری، فعال سیاسی جمهوریخواه، مهدی عربشاهی، فعال سیاسی جمهوریخواه و رضا علیجانی، فعال ملی-مذهبی سخنرانی کردند.
حسن شریعتمداری به عنوان اولین سخنران در رابطه با تعریف ملیگرایی و در پاسخ به اینکه اصولاً چه چیزی یک ملت را مشخص میکند، گفت:
روایت غالبی که دموکراسیها انتخاب کردند، زمانی که حکومت را از آسمان به زمین میآوردند، چند مفهوم اساسی بود که بر خلاف مفاهیم قبلی ساخته طبیعت یا مذاهب، ساخته انسان بود. یعنی بشر از حیوانات هم یاد گرفته بود که یکی جلو قرار گرفته و گلهای به دنبالش است و نظم و ترتیب خاصی را رعایت میکنند تا زندگی کنند.
شریعتمداری گفت مفهوم ملت با دموکراسی متولد شده و این ملتی که یک مفهموم بشرساختهی اعتباری است، فرض کرده که افراد یک جامعه قرارداد اجتماعی مشترکی دارند که در یک جغرافیای تعریفشده با هم تصمیم گرفتند ساختار اداره مملکت بر حسب ارادهی مردم و قوانینی که بیان کنندهی اراده مردم آن مملکت است بهوجود بیاورند.
او در بخش دیگری از سخنانش به ناسیونالیسم پرداخت و با اشاره به اینکه یکی از مهمترین گسلهای جامعه ایران بعد از گسل جنسیتی، گسل مرکز و حاشیه است، گفت ناسیونالیسم تباری یک ناسیونالیسم (exclusive) و جداکننده است:
این نوع ناسیونالیسم بر حسب روایت تاریخی، خودی و غیرخودی تعریف میکند. غیرخودیها آنهایی هستند که عوامل مزاحم، ناراحت و ضد امنیت هستند و باید کنترل شوند و اگر خواستند بیشتر جلو بیایند باید سرکوب شوند. این اما به یک دموکراسی تبدیل شد که اساس آن نه بر جامعهی نژادها و خاک و خون، که بر اساس تبعیت از یک قرارداد اجتماعی و یک قانون اساسی بههم پیوستند.
پس از آن محمود جعفری صحبتهای خود را با موضوع «یکپارچگی سرزمینی» آغاز کرد.
سخنرانی بحثبرانگیز این فعال سیاسی در ارتباط با مسأله «تمامیت ارضی» و پیوند آن با مسأله «حق خاک و حق خون» و اینکه فدرالیسم در ایران منجر به «تجزیه» و «برادرکُشی» خواهد شد، با انتقاد جمعی از حاضران در سالن همراه شد و همچنین دراینباره سوالهایی هم از او پرسیده شد که از نظر جمع حاضر در سالن پاسخها راضیکننده و منطقی نبودند.
رضا علیجانی هم به عنوان سومین سخنران پنل آخر، درباه «نوزایی ملی- تکثر ملی» صحبت کرد. او گفت:
در ایران ما از دوم خرداد و بعد از آن «رأی من کو؟» به صورت شتابان شاهد تولد سوژه فلسفی و شهروند سیاسی هستیم. هم سوژه فلسفی، یعنی یک نوع فردی که میخواهد خودمختار باشد و هم شهروند سیاسی، یعنی انسان حقوقمدار در چهارچوب یک دولت-محور یا هر چهارچوب دیگری، اساساً نتیجه عملی هر دو اینها تکثر است. یعنی فردی که درون امت یا قبیله یا هر چیز دیگری است، وقتی سوژه فلسفی و شهروند سیاسی متولد میشود تکثر را با خودش میآورد و امر راهبردی، مدیریت این تکثر است. بالاترین نماد و نمود این سوژه فلسفی و شهروند سیاسی، جنبش زن، زندگی، آزادی، است.
علیجانی، همچنین درباره «ایرانِ ملی یا ایرانِ متکثر» گفت زمانی که ما کلمه «ملی» را به کار میبریم تن آدم میلرزد:
این ملی یعنی اقوامستیز؟ این ملی یعنی ما برای تمامیت ارضی یک پیش شرطی برای گفتوگو با هر جریان سیاسیای گذاشتهایم؟ نه اینکه ما تمامیت ارضی را قبول نداشته باشیم- انگار مثلاً یک عدهای هستند که دنبال شر و شرارتاند. ما از کجا شروع کنیم؟ از تمامیت ارضی یا از حقوق مردم؟ من با اطلاع کامل میگویم که بین کُردها و بلوچها جریان بسیار کوچکی «تجزیهطلب» هستند؛ ما وقتی این را عمده میکنیم در واقع صورت مسأله را اشتباه ترسیم میکنیم. شما اول به لحاظ راهبردی حقوق اقوام یا اتنیک ایرانی را به رسمیت بشناسید، آن وقت بگویید که شما از ایران جدا نشوید.
مهدی عربشاهی، سخنران آخر پنل سوم و پایانی این همایش بود. عربشاهی در ارتباط با بازتعریف «هویت ملی» با اشاره به جمله جنجالی اخیر «مملکت مال حزباللهیهاست» که از سوی منصوره معصومی اصل، هنگام پخش برنامه زنده صدا و سیما بیان شد، گفت:
در اوایل اصلاحات حزب جبهه مشارکت شعار «ایران برای همه ایرانیان» داده بود؛ شعاری که خیلی زیبا بود، اما به تبعات آن فکر نشده بود و خیلی هم پایبند به این شعار نبودند. ولی شاید اگر همین شعار به صورت عملی تعریف میشد میتوانست شروعی برای باز تعریف هویت ملی ما ایرانیان باشد.
عربشاهی همچنین گفت بعد از تأسیس جمهوری اسلامی اصولاً چیزی به عنوان ملت ایران هیچ وقت در صحبتهایشان نبوده و بیشتر تأکیدشان بر اُمت اسلامی بوده است:
بعضاً اظهار نظرهایی دیدیم که حتی صراحتاً میگویند فلان بخش سوریه از خوزستان هم برای ما مهمتر است. نگاهشان در واقع نگاهی است که خودی و غیرخودی کردنشان نه بر اساس شهروند یا شهروند ایران نبودن که بر اساس معیارهای دیگری که همان اُمت است، شکل میگیرد. اگر ما همین یک سال گذشته را نگاه کنیم یک اتفاقی خیلی مثبتی که افتاد شعارهایی بود که داده شد و آن همبستگی ملی را ما در سطوح مختلف دیدیم. مردم در شهرهای مختلف در دفاع از هم تجمع کردند و شعار دادند؛ شعارهایی در کُردستان، بلوچستان، خوزستان، تهران و در نقاط مختلف ایران. این نشان داد که هنوز جامعه ما این آمادگی را دارد که بتواند این همبستگی ملی را بر اساس آن تکثری که به اعتقاد من باید مبنا قرا بگیرد، ایجاد کرد.
فیلم کامل سخنرانیهای همایش کلن را میتوانید در ادامه مشاهده کنید:
ما فاقد سنت حزب گرائی هستیم و این را به وضوح میتوان در احزابی که در خارج از کشور اعلان موجودیت کرده اند دید ازجمله در همین همایش. حزب باید برنامه مشخص داشته باشد و ساختاری سیاسی. احزاب فعلی بیشتر به جبهه شبیه اند تا حزب.
شهروند / 16 November 2023
حداقل ۴ سخنران صراحتاً و یا تلویحاً به حقوق اقوام اشاره نموده و آن را به رسمیت شناختن و یکی از سخنرانان هم که شناسایی چنین حقوقی را موجب تجزیه ایران دانسته با اعتراض مواجه گشته است لذا بنظر می رسد که اساساً قبول تکثر و حقوق اقوام مورد پذیرش بوده ولی ترس از آینده و نحوه اعمال آن سبب تردید گشته است.
بدواً باید گفت که اگر بر حقوق بشر و برابری افراد و تکثر به معنی واقعی کلمه ایمان داریم و به عنوان لق لقه کلام به کار نمیبریم بایستی بر حقوق اعتبار بخشید و آن را شناسایی کرد.
با شناسایی این حق می توان به طرح و ایده مشترک جهت رفع مشکلات ناشی از آن من جمله امکان تجزیه فارغ آمد.
با توجه بر اینکه ما در ابتدای راه برای تمرین دموکراسی و بازتعریف شهروندی هستیم می توان از ایده ای بینابین با فاکتورهای نظام متمرکز و فدرال بود بطوری که در سه محور تفکیک قوا
در حوزه قوه قضائیه بصورت متمرکز بود
در حوزه قوه مجریه علاوه برتقسیمات سابق مبنی بر روستا ، بخش ، شهر ، شهرستان ، استان یک تقسیم بندی دیگری بر آن بیافزاییم
در نحوه مدیریت به جای اینکه استانداران توسط وزیر کشور تعیین شوند این والیان ایالت باشند که توسط وزیر کشور تعیین گردد و استانداران نیز توسط والی ایالت و به این ترتیب با رعایت سلسله مراتب استانداران اقدام به نصب فرمانداران نماینده به همین طریق ادامه یابد
بحث همپوشانی چند قوم بر یک شهرستان یک بحث حاشیه ای بوده و به راحتی قابل رفع می باشد چرا که تاریخ و سابقه یک شهرستان و اکثریت جمعیت ساکن شهرستان می توانند تعیین کننده تعلق آن شهرستان به ایالت پوشش دهنده باشد
در حوزه تقنین هم می توان با بسط دادن شوراهای شهر ، شورای استان ، شورای ایالت ، شورای عالی ایالت اقدام نمود
که تا سطح شورای استان تصمیمات متاخذه تحت نظارت و کنترل دیوان عدالت اداری باشد و در سطح شورای ایالت و شورای عالی ایالتها تحت نظارت و کنترل مجلس شورای ملی باشد
Mahdi / 17 November 2023