در برلین کنفرانسی درباره خودسازماندهی با عنوان «چگونه انقلاب کنیم؟» در روزهای ۲۷ تا ۲۹ اکتبر / ۵ تا ۷ آبان برگزار شد که در آن فعالان و پژوهشگران از طیفهای مختلف سخنرانی کردند و با یکدیگر به بحث و گفتوگو نشستند.
در ابتدای این کنفرانس یکی از اعضای کالکتیو «زن*، زندگی، آزادی» برلین، برگزارکننده این کنفرانس، به سوالی اشاره کرد که از زمان جنبش ژینا ذهن فعالان داخل و خارج از کشور را به خود مشغول کرده است: چگونه سازماندهی کنیم؟ او گفت این کنفرانس قرار است محملی باشد برای این که سوال اخیر در گفتوگو با گروههای فعال دیگر کشورها مطرح شود.
طرح مسئله: چالشهای سازماندهی
اعظم بهرامی پژوهشگر محیط زیست، فاطمه گفتاری فعال کُرد، سمیه کارگر فعال سیاسی و منصوره بهکیش از خانوادههای خاوران در پنل ابتدایی این کنفرانس درباره چالشهایی که پیش روی سازماندهی در تبعید است صحبت کردند.
اعظم بهرامی، نخستین سخنران این پنل به تاریخچه اعتراضهای محیط زیستی در ایران اشاره کرد و گفت در سالهای اخیر جنبش محیطزیستی از مطالبهگر بودن عبور کرده و روشهایی خلاقانه برای بیان اعتراض به نهادهای دولتی و خصوصی مسئول در تخریبهای زیستمحیطی آزموده است. او میگوید این تحولها سبب شد که پیوندهای جنبش محیط زیستی با جنبش کارگری و جنبش زنان آشکارتر شود، اما سوال این است که چه طور میتوان این پیوندها را تقویت کرد.
فاطمه گفتاری، فعال کُرد و عضو کمیته مادران صلح و آشتی از مسیری گفت که در یافتن عاملیت سیاسی خود به عنوان یک مادر دادخواه کُرد پیموده است. او شیوه شکلگیری کمیته مادران آشتی، الهام گرفته از مادران دادخواه در باشور را شرح داد و همچنین با مثالهایی از تجربه شخصی خود نشان داد که چگونه مادران آشتی در جغرافیای کردستان و ایران با مادران دادخواه از جمله مادران پارک لاله پیوند برقرار کردند و سازماندهی کردند؛ نوعی از سازماندهی که حکومت جمهوری اسلامی در نهایت آن را بر نتابید و به بازداشت و در نهایت تبعید فاطمه گفتاری منجر شد.
سمیه کارگر، فعال سیاسی و عضو کالکتیو عصیان بر همسرنوشتی انقلابهای محلی در بستر جهانی تاکید کرد. او گفت نمیتوانیم درباره خیزش ژینا صحبت کنیم و نسبت به جنگ غزه و اوکراین و وضعیت محیط زیستی بیتفاوت باشیم، چرا که آینده ایران مستقل از آینده جهان نیست. به باور سمیه کارگر این همسرنوشتی مسئله سلیقه نیست، بلکه تحمیل واقعیت است. او بر این اساس شیوه مبارزه ناسیونالیستی را رد کرد و گفت انقلاب کردن یعنی تغییر بنیادین همه آنچه که سرمایهداری برساخته است. به گفته او، تا انقلاب چشمانداز سوسیالیستی نداشته باشد محکوم به شکست است.
منصوره بهکیش، فعال دادخواه که شش تن از اعضای خانوادهاش در جریان کشتار زندانیان سیاسی چپ در دهه ۶۰ کشته شدند، به شرح اصول سازماندهی در تبعید پرداخت. به باور او انقلاب برای سرنگونی حکومت در داخل رخ خواهد داد و فعالان در تبعید فقط میتوانند نقش پشتیبان را ایفا کنند. او همچنین دیدگاه قیممآبانه نیروهای راست و سلطنتطلب را نقد کرد و گفت با این وجود باید شرایط به گونهای رقم بخورد که تفاوت میان نیروهای انقلابی و ضدانقلابی روشن و آشکارتر شود. او با طرح مثال سازماندهی مادران و خانوادههای خاوران گفت که استقلال این گروه به عنوان یک نقطه قوت عمل کرد اما اختلافات بر سر مفاهیم اصلی دادخواهی منجر به تحولهای بعدی و برخی اقدامهای سازنده برای رفع این اختلافات منجر شد. به زعم منصوره بهکیش، در مورد جنبش زنان وضعیت پیچیدهتر است، بخشی از این جنبش دیدگاهی اصلاحطلبانه داشت و در جریان تحولات سیاسی این دیدگاه نقد و بازنگری شد اما همچنان مشکلها و اختلافها بر سر مفاهیم اصلی مانع از پیشروی جنبش میشود. منصوره بهکیش سخنانش را با این نتیجهگیری به پایان برد که اکنون با انشعابها و تکهپاره شدن گروهها، ضرورت بحث و گفتوگو بر سر مفاهیم اصلی بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. به زعم او باید دوباره پرسید: «سازماندهی انقلابی یعنی چه؟ اصلا انقلاب یعنی چه؟»
اهمیت انترناسیونالیسم: قیام ژینا و مقاومت فلسطین
روث ویلسون گیلمور، پژوهشگر و فعال جنبش الغای زندان، به عنوان سخنران اصلی روز اول سخنان خودش را با یاد غزه آغاز کرد. او گفت که علیه نسلکشی فلسطینیها در غزه، جنبش الغا قرار دارد که هدفش مبارزه برای اثبات ارزش زندگی است. گیلمور به دلالتهای انترناسیونالیستی شعار ژن، ژیان، ئازادی اشاره کرد و اینکه این دلالتها جنبش ژینا را به جنبش الغا پیوند میزند. هر دو جنبش تلاش دارند که تخیل سیاسی را برای رهایی بشر به کار بیندازند.
گیلمور درباره خاستگاههای جنبش الغا صحبت کرد. این جنبش با تلاشهای گسترده اما متنوعی آغاز شد. انواع و اقسام خشونتهایی که فعالان علیه آن مبارزه میکردند، از مبارزه علیه نظامیگری، علیه نظام تنبیه و مجازات، علیه خشونت سازماندهیشده، علیه تعدیلهای ساختاری سرمایهداری همه نشانگر پیچیدگی نظام سرمایهداری و مبارزه علیه آن است. به باور گیلمور واقف شدن به این پیچیدگی سبب شد که همه فعالان در حوزههای مختلف به شکلی خودآگاه انترناسیونال عمل کنند و برای خلق چشمانداز مشترک سازماندهی کنند. آنها تصور نمیکردند که تغییر بتواند بدون «رویکرد انترناسیونالیستی از پایین» رخ دهد.
این رویکرد انترناسیونالیستی نیازمند یک جبهه متحد است که به باور گیلمور با تلاش برای تفسیر دوباره نیروهای اجتماعی با هدف خلق دوباره واقعیتهای اجتماعی ممکن است. این شکل از تفسیر مداوم یک تلاش اخلاقی نیست، بلکه یک الزام برای پیوند جنبشهای اجتماعی است. گیلمور میگوید: «باید تا جایی که میتوانیم، تا هر قدر که میتوانیم به ارتباطمان با مبارزههای وسیعتر فکر کنیم و اینکه چه نسبتی میتوانیم با دیگران برقرار کنیم.»
گیلمور در سخنرانی خود به مثال غزه بازگشت و گفت در اینجا میبینیم که چگونه خشم خلاقانه میتواند جای نومیدی و انفعال تخریبگر را بگیرد. او میگوید در مارس ۱۹۹۰ به غزه و کرانه باختری سفر کرده بود، در سرتاسر این نواحی پروژههای بسیار متعددی را مشاهده کرد؛ شامل پروژههای بهداشتی، کشاورزی، بهرهبرداری از زمین. همه این پروژهها به گونهای تعریف و اجرا شده بودند که در زیرساختهای یک «فلسطین آزاد» به کار بیاید. این پروژهها صرفا شعارهای توخالی نبودند، بلکه نیروهای اجتماعی را برای فردایی که قرار است فلسطین آزاد باشد آماده میکردند.
گیلمور میگوید کاری که مردم در غزه و در جریان انتفاضه انجام دادند فهم او را درباره جنبش الغا شکل دادند، حتی پیش از آنکه او درباره الغا بنویسد. این تاثیر در بسیاری از کارهای گیلمور به گفته خودش آشکار است.
تلاش برای یافتن چشمانداز مشترک
در حالی که سخنرانی گیلمور بر اهمیت مسئله انترناسیونالیسم و فهم رادیکال از این مفهوم در کنش سیاسی و اهمیت بسیج نیروها در شکلدهی به تخیل جمعی تاکید میکرد، پنل پایانی کنفرانس خودسازماندهی در روز سوم نیز تلاشی بود برای گرد هم آوردن فعالان از بسترهای جغرافیایی و سیاسی مختلف برای بحث درباره چالشهای فعالیت در دیاسپورا.
پنل پایانی با عنوان «تا همه آزاد نشوند، رهایی ممکن نیست»، با حضور زلفر فعال سیاسی از گروه افغانستانکالکتیو، صفیه ارول، فعال کرد از گروه جنی، مزدک آذر فعال کارگری ساکن سوئد و فتووی تارهکن فعال محیطزیست اتیوپیایی ساکن برلین برگزار شد.
زلفر از گروه افغانستانکالکتیو گفت چالشها پیش روی جامعه افغانستانی در دیاسپورا فراوان است: جنگها و سرکوبهای متعدد در ۴۰ سال اخیر به یاس و نومیدی عظیم منجر شده است. همزمان بسیاری از افغانها باید با سرکوب ساختاری علیه مهاجران و پناهجویان نیز دست و پنجه نرم کنند، تعداد زیادی از پناهندگان با رد درخواست مواجه شدهاند و با مشکلات شخصی درگیرند، علاوه بر اینکه بسیاری از آنها در ایران و پاکستان خانواده دارند که به خاطر شرایط دشوار، افغانستانیستیزی و اخراج جمعی، لایهای دیگر به مشکلات و یاس دیاسپورای افغانستانی افزوده است. همه اینها ظرفیت دیاسپورا برای شرکت در تظاهرات یا مشارکت در فعالیتهای سیاسی و انقلابی را کاسته است.
او همچنین به چالش بحث درباره حقوق زنان و کوئیرها اشاره کرد. او گفت مسئله دیگر این است که در شرایط آپارتاید و سرکوب، وقتی افراد با چالش بقا سروکار دارند، اصلا جنبش فمینیستی یا حقوق کوئیر چگونه میتواند از سطح نظری فراتر رود و به شکلی عملی فرصت بروز و ظهور پیدا کند.
به دلایلی که مطرح شد زلفر میگوید برای فعالان افغانستان رابطه بین مراقبت جمعی و انجام فعالیت سیاسی اهمیت زیادی پیدا کرده است.
صفیه ارول، فعال گروه جنی به فعالیتهای گروهش در آلمان و قدمهای عملی اشاره کرد که این گروه برای سازماندهی زنان کرد و با هدف مبارزه با خشونت برداشته است.
او گفت: ما واحد زنان کرد کار خود را در آلمان آغاز کردیم و زنان کرد را در خانهها و خیابانها در همه جای آلمان ملاقات کردیم و به آنها درباره حقوقشان و حقوق کودکانشان اطلاعرسانی کردیم و درباره آگاهی سیاسی و مسائل مختلف با یکدیگر صحبت کردیم. ما در کنار یکدیگر بر مسئله آموزش کار کردیم و محور این آموزش زندگی آزاد بود. اینکه روان و بدن زنان چگونه تحت تاثیر قدرت دولت و پدرسالاری قرار دارند و زنان چگونه میتوانند در فعالیتهای سیاسی مشارکت کنند.
صفیه ارول میگوید هدف همه فعالیتهای گروهش این بود که مجموعهای مستقل و قوی از زنان تشکیل شوند تا بتوانند خود را سازماندهی کنند و انقلاب زنان را ممکن کنند. این گروه همچنین علیه زنکشی و برای پایان دادن خشونت علیه زنان از طریق آموزش و خودسازماندهی فعالیت کرد.
مزدک آذر (علیرضا عسگری)، فعال کارگری در ابتدای سخنانش به نقد مفهوم دیاسپورا و دلالتهای آن پرداخت. او گفت مفهوم دیاسپورا مشکلزا است، چرا که در دنیای امروز تقریبا همه چیز به لحاظ سیاسی و اقتصادی به همدیگر ربط دارد و بر یکدیگر تاثیر دهد. با صحبت درباره دیاسپورا به عنوان یک موجودیت جدا افتاده از مرکز، ممکن است ظرفیتهای محلی را نادیده بگیریم و با اصرار بر مفهوم دیاسپورا بر یاس موجود دامن بزنیم، در حالی که دیاسپورا به خاطر ظرفیتهای خاص محلی، امکانات و مسئولیتهایی نیز پیش رویش دارد. او در نقد رویکرد تحریمی و دولتی به سیاست به مثال ایران اشاره کرد و گفت ما در غرب باید از ظرفیتهایمان استفاده کنیم اما دولتهای خارجی و نخبگان در غرب شرکای ما نیستند. او همچنین گفت که یاس در ایران یا افغانستان نباید لزوما منجر به یاس برای افراد خارج از این کشورها شود، بلکه ما باید اینجا با استفاده از ظرفیتها و امکانهایمان بیشتر فعالیت کنیم.
فتووی تارهکن، فعال محیطزیست و مجری رادیو گفت که برخلاف دیگران توجه او بیشتر متوجه تغییرهای نهادی و ساختاری است. فتووی تارهکن از این نقل قول آغاز کرد که همه انقلابها نه بر اساس دستاوردها بلکه بر اساس روحیه آغازگر آنها قضاوت میشوند. او گفت با این معیار همه انقلابهایی که در دو دهه اخیر دیدهایم واقعا انقلاب بودند اما نتوانستند به نتایجی که میخواستند برسند؛ اما چرا؟ به باور فتووی تارهکن، کسانی که انقلاب را آغاز میکنند باید مشخص کنند که چه تغییرات نهادی مد نظر دارند. سوالهای سادهای وجود دارد که باید پرسیده شود پیش از آنکه درباره اسامی دهانپرکن مثل برقراری دموکراسی و مبارزه با فساد صحبت کنیم. سوال ساده میتواند این باشد: چرا باید بتوانیم نظرمان را ابراز کنیم بدون آنکه هدف حمله پلیس قرار بگیریم؟
او گفت: بنابراین باید بپرسیم انرژی ما باید کجا متمرکز شود… ما در دیاسپورا قصد تغییرات خیلی چیزها داریم که موفق به تغییرشان نمیشویم چون میزان تاثیرگذاریمان محدود است… بنابراین تعیین قدمهای عملی اهمیت دارد.
در این کنفرانس بحثهای متعدد دیگری مطرح شد، سوالها و نقدهای زیادی نیز به مباحث مطرحشده وارد شد. قطعا نتیجهگیری از همه این بحثها دشوار است. سوال اساسی که سازماندهی چگونه ممکن است یک پاسخ مشخص ندارد و احتمالا برگزارکنندگان کنفرانس نیز انتظار رسیدن به پاسخ نهایی را نداشتند.
اما به نظر میرسد طرح سوال یا ترجمه سوال بزرگ این کنفرانس «چگونه انقلاب کنیم» به سوالهای کوچکتر و ملموستر قدم اول در راه یافتن شیوههای سازماندهی در یک بستر مشخص باشد.