نیمه شب بیست و سوم آبان ماه ۱۳۹۸. با تصمیم سران سه قوه قیمت بنزین سه برابر افزایش مییابد. سپیدهدم بیست و چهارم آبان ماه خبر پخش و ایران از خواب تاریخی بیدار میشود. فرودستان، زحمتکشان، تحقیرشدگان، فراموششدگان به میدان میآیند. اتوبانها، خیابانها، میدانها، گذرگاهها، کوچهها مبدل به لوکیشن اعتراض میشوند. قیام استارت میخورد. نیروهای نظامی اعتراض را بر نمیتابند. شلیک میکنند. هیولای سرکوب نقاب میدرد. خشونت سراسری میشود. یک هفته فریاد رعدآسای تپانچه و دشنه و شبنم و یاس درهم میآمیزد. بیش از هزار و پانصد نفر با زخم گلوله بر زمینِ ناسپاس بوسه میزنند و میمیرند.
فرمانده عملیاتی بسیج، اعتراضات را «جنگ جهانی تمامعیاری علیه نظام و انقلاب» میخواند. حاکمیت جمهوری اسلامی و تمام جناحهای حاکم در قدرت در چهل سال گذشته، شعار دفاع از «مستضعفین» را در ایران و جهان سر داده بودند. اکنون «مستضعفین» ایران به صحنه آمده بودند و شعار «مرگ بردیکتاتور»، «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» را سر میدادند. تئوری جمهوری مستضعفین با واقعیتِ آن در تناقض درمیآید. رهبر جمهوری اسلامی مجبور میشود به جای پذیرش واقعیت، معنای مستضعفین را از افراد «فرودست و اقشار آسیبپذیر» به کاستِ روحانیون در قدرت به عنوان «خلیفهالله» و امام آنها به عنوان «ولی فقیه» تغییر بدهد.
حکومت به جای پذیرش واقعیت، تئوریاش را تغییر میدهد. نقابها پاره میشود. چهرهی واقعی جمهوری فرادستهای مافیایی نمایان میشود. نقطهی عطف تاریخی به وقوع میپیوندد و روند بازگشتناپذیر میشود. شرکت سهامی غارتِ «کاست آخوندها»، «امنیتیها و نظامیها»، « وزیران و مدیران ارشد دولت»، خیل سیاهیلشکرهای سازمان وسیع دیوانی، به علاوهی نمایندگان رانتخوار، قضات قدرتطلب، وکلای اجارهای، دلالهای تجاری انگل، روشنفکران مزدور، شاعران پاچهخوار، هنرمندان جعلی، سلبریتیهای پولکی، نویسندگان قلمبهمزد، منتقدان طفیلی، کارگردانان دروغپرداز… و همه کسانی که از پستان حکومت شیر مینوشند و روحشان را فاوستگونه به شیطان فروخته بودند تا از نعمتِ غارتِ عدالت و آزادی همیشه جوان بمانند در اتحاد طبقاتی اصولگرایان، اصلاحطلبان، اعتدالگرایان، دلواپسان و… با شعار «ولو بلغ و ما بلغ»، «هم به پا بزنید و هم به سر» در عرض چند روز صبرا و شتیلا به راه میاندازند… به نام عدالت «گورستانی چندان بیمرز شیار کردند، که بازماندگان را، هنوز از چشم خونابه روان است» (احمد شاملو. شعر، نه باوری، نه وطنی.)
بیست و یک تز درباره آبان ۹۸
قیام آبان ماه یک نقطهی عطف تاریخی بود که رویدادهای سیاسی پس از انقلاب ۵۷ را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد. مهمترین ویژگیهای آنرا در چهارمین سالگرد آن بدین شکل میتوان خلاصه کرد:
یکم : آغاز حکومت پادگانی
از منظر قدرت سیاسی با قیام آبان ماه ۹۸ «دوران حاکمیت پادگانی» و «حکومت سرکوب نظامیها و امنیتیها» آغاز شد. رهبر جمهوری اسلامی بعد از سرکوب قیام آبان ماه مانیفست «حاکمیت پادگانی» را در دیدار با نیروهای مسلح بسیج به صراحت فرموله کرد:
بسیج در همه میادین دفاع سخت، نیمهسخت و نرم آمادهبهکار باشد و در همه محلههای کشور در مقابل حوادث گوناگون راهبرد و تاکتیک آماده داشته باشد. در هیچ زمینهای غافلگیر نشوید و سعی کنید در همه محلهها حضور داشته باشید. در جنگ نرم عکسالعملی رفتار نکنید البته باید پاسخ دشمن را داد اما همیشه مانند شطرنجبازی ماهر یک قدم از دشمن جلو باشید و کنشی عمل کنید…. بسیج در عین گستردگی چابک باشد و اسیر پابندهای رایج اداری نشود.
به این شکل ولایت فقیه فرمان «آتش به اختیار بودن» ارتش شخصیاش را صادر کرد و دست اوباش مسلح را در سرکوبهای آینده باز گذاشت.
دو : بازگشت خدای دهه شصت
پس از قیام آبان ۹۸ شرکت سهامی کاستهای در قدرت به رهبری ولایت فقیه آموختند که دیگر نمیتوانند مانند دهههای گذشته روی سازوکارهای فریب مردم و حمایت آنها حساب کند. به همین دلیل خامنهای بعد از تغییر تفسیرش از معنای «مستضعف» در یکی از آخرین سخنرانیهایش، به مخالفان وعدهی بازگشت «خدای دههی شصت» را که هولناکترین دههی بعد از انقلاب ۵۷ است داد.
سوم: جراحی درون ساختاری جمهوری اسلامی
قیام آبان ماه ۹۸ نظام جمهوری اسلامی را مجبور به جراحی درونساختاری کرد. این جراحی ابتدا در نیمچه کودتای حاکمیتی شورای نگهبان در انتخابات میان دورهای مجلس و حذف ۹۰ تن از کاندیدهای اصلاحطلب و سپس در کودتای مهندسی از بالای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و حذف با سابقهترین و وفاداترین افراد جناحهای حاکم در قدرت تجلی یافت. حاکمیت دوگانهی دیکتاتوری یکدست شد. با این اقدامات حاکمیت نظامیها و امنیتیها به رهبری ولایت فقیه، از وحشت انقلاب در آینده و عمیق شدن شکاف بین جناحهای حاکم در قدرت، رفع و جمهوری پادگانی نیز تثبیت و قانونی شد.
چهارم: تثبیت وجه سلبی جنبش انقلابی نوین ایران
از منظر اعتراضات، «جنبش انقلابی نوین ایران» دارای سرشت دوگانهی «سلبی» و «ایجابی» است. وجه سلبی آن در نقطهی عطف قیام آبان ۹۸ و در شعار «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» که مجموعا حاکمیت جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند، تثبیت شد. در تمام اعتراضها بعد از آبان ۹۸ (فاجعهی شلیک به هواپیمای اوکرائینی، اعتراضات اصفهان تشنه، خوزستان بیآب، برجهای متروپل آبادان…) این سرشت تجلی یافت. در تمام این اعتراضها که هرکدام در حد یک قیام منطقهای یا نیمه سراسری بودند، همه بر سر اینکه «چه چیزی را نمیخواهند» ( جنبهی سلبی جنبش) متحد بودند. این اصل حتی شامل تمام سازمانها و احزاب اپوزسیون خارج از کشور نیز میشد. در وجه «سلبی انقلاب»، میان نمایندهی تمام شرکتکنندکان در اعتراضات، از رضا پهلوی و سلطنت طلبان و مشروطهخواهان تا جمهوریخواهان و مجاهدین و کمونیستها و سوسیالیستها اتحاد و همدلی وجود داشت. همه برسر اینکه «چه چیزی را نمیخواهند» دارای یک صدا و زبان مشترک شدند. سرشت «ایجابی» جنبش انقلابی نوین ایران، «چه چیزی را میخواهند»، در اعتراضات ۱۴۰۱ و انقلاب ژینا و با شعار « زن، زندگی، آزادی» تثبیت شد.
پنجم: تغییر در ترکیب معترضان
تضاد اصلی تمام اعتراضات بعد از انقلاب ۵۷ میان دیکتاتوری و آزادی بوده است. به همین دلیل مقطع جنبش را میتوان «بورژوا-دموکراتیک» دانست. پایگاه اصلی و مادی این اعتراضات در دههی هفتاد و هشتاد طبقهی متوسط مدرن شهری و اقشار متفاوت آن (با خصلت تردید) و بورژوازی ملی و طیفهای متفاوت آن (با خصلت محافظهکاری) بود. نیروی محرک اعتراضات این دو دهه تا آبان ۹۸ نیز عمدتاً فعالان طبقهی متوسط شهری مدرن، جوانان و دانشجویان شهرهای بزرگ بودند. به همین دلیل به محض اینکه بخشی از مستعدترین و فعالترین اشخاص این طبقه را به عنوان سرشیر میگرفتند و مجازات میکردند، شیر ترش میشد و جنبش از نفس میافتاد. بدنهی اصلی جنبش نیز به خانه باز میگشت و اعتراضات خاموش میشد.
بدنهی اصلی و پایگاه مادی اعتراضات در قیام آبان ۹۸ و بعد از آن، علاوه بر اقشار مختلف طبقهی متوسط مدرن شهری، شامل طبقات و اقشار فرودست در استانهای محروم و شهرهای کوچک نیز میشد و نیروی محرک و رهبری مطالبات را نمایندگان و فعالان این طبقات و اقشار (با خصلت رادیکال) بهعهده گرفتهاند. بنابراین با دستگیری و بازداشت فعالان، اگرچه در رشد اعتراضات وقفه ایجاد شد، اما متوقف نشد.
ششم : گذر از روند ادواری شکست به فرایند تصاعدی رشد اعتراضات
به دلیل ترکیب خاص معترضان، در اعتراضات قبل از آبان ۹۸، حاکمیت پس از سرکوب اعتراضات با فراخوان و اجرای لشکرکشی و راهپیمایی خیابانی و برگزاری دادگاههای جعلی و سناریوی تکراری توابسازی و… میتوانست خاموشی و سکوت را در خیابانها و شهرها حاکم کند و بدینترتیب زندگی معمولی رنجآور همچون گذشته ادامه مییافت تا حدود یک دههی بعد دوباره این فرایند شکست تکرار شود. بنابراین، رابطهی تجربهی دیروز و امروز و فردای اعتراضات ازدست میرفت و تجربهی اعتراضات گذشتهی نزدیک، چراغ راه مبارزهی آینده نمیشد. اما از قیام آبان ۹۸، به دلیل پایگاه مادی جنبش و رهبری مطالبات که عمداً متکی بر طبقات رادیکال فرودست جامعه بود، علاوه بر تقلیل فواصل زمانی اعتراضات از یک دهه به چند ماه، «روند ادواری شکست» به «فرایند تصاعدی رشد» تغییر ماهیت داد. «گسستها» در اعتراضات ماقبل آبان ۹۸ به «پیوستها» و جنبش انقلابی نوین ایران روز به روز رادیکالتر و شعارها و اهدافش در انقلاب ژینا ۱۴۰۱ کاملا مشخص شد.
هفتم: وارونگی رابطهی «پایینیها» و «بالاییها»
رهبری مطالبات قبل از جنبش آبان ۹۸ (به استثنا دههی شصت) افراد، سازمانها و احزاب در قدرت بودند که با اتکا بر «فشار از پایین» و به نمایندگی از سوی طبقات و اقشار متوسط شهری به «چانهزنی در بالا» مشغول بودند و خواهان سهم بیشتری در قدرت میشدند اما هر گاه «فشار از پایین» برخلاف خواست آنها فراتر از حفظ منافع آن به طور فزاینده و صعودی رشد میکرد، فوراً تغییر تاکتیک داده، با اتحاد و همدستی با «بالا»، «پایین» را سرکوب میکردند و یا در بهترین حالت در مقابل سرکوب سکوت میکردند.
بهدلیل نوع رهبری، در اعتراضات دههی هفتاد و هشتاد، امکان سوءاستفادهی اصلاحطلبان و جناحهای حکومتی درون نظام و توقف مطالبات در حد چانهزنی بر سر «معاملهی ناچیز» ممکن بود. از قیام آبان ماه به بعد، مردم رهبری مطالبات را خودشان به عهده گرفتند و هیچ فرد، سازمان یا حزبی در قدرت آنها را نمایندگی نمیکرد. برعکس، تمام جناحهای اصلی قدرت یکدل و یکصدا در سرکوب مردم متحد بودند. بنابراین، با قیام آبان ۹۸ رابطهی «پایینیها» و «بالاییها» وارونه شد. پایینیها در قیام آبان به صراحت اعلام کردند که دیگر نمیخواهند اهرم فشار بالاییها برای چانهزنی بر سر معاملهی ناچیز و غارت نوبت به نوبت رنگهای سیاه و سبز و بنفش… باشند.
هشتم: تغییر در فرم اعتراضات
به لحاظ فرم اعتراضات، قیام آبان ۹۸ شکل تازهای از مبارزه را بدعتگذاری کرد که تا امروز ادامه دارد. این فرم اعتراضات به دلیل ابتکاری بودن از هیچ قاعده و قانونی پیروی نمیکند و به دلیل پیشبینیناپذیر بودن مانند شمشیر داموکلوس نظام قدرت را همیشه در حالت تعلیق و ترس قرار داده است. ویژگی مهم این فرم از اعتراضات «ناگهانی بودن» آنهاست. هیچ طرح از پیش آمادهای برای سراسری شدن این اعتراضات و قیامها وجود نداشته است. در این فرم از اعترضات، ابتدا یک رویداد سیاسی و یا حادثه اتفاق میافتد؛ تعداد نسبتاً محدودی نسبت به آن واکنش نشان میدهند. در ادامه، شعارها از حد آن موضوع فراتر و رادیکالتر میشود. مبارزه تداوم مییابد. سرکوب آغاز میشود. سایر شهرها و مردم به اعتراضات میپیوندند. اعتراضات و شعارها گسترده و سراسری میشود. و بدین ترتیب، اعتراضها تبدیل به قیام میشود.
هیچ فرد خاص و یا حزب و سازمان داخلی و خارجی نقشی در سازماندهی آگاهانه و ترویج این فرم اعتراضات ندارد بلکه نقش افراد حقیقی و حقوقی تنها معطوف به تبلیغ اعتراضات است.
نهم : «از پایین» و «از داخل» به جای «از بالا» و «از خارج»
از قیام آبان ماه تاکنون وحدت اعتراضات نه «از بالا» و «از خارج» بلکه «از پایین» و «از داخل» و در کف خیابان محقق شده است و مردم مطالباتشان را به عنوان مانیفست قیام یا انقلاب به افراد و رهبران احزاب و سازمانها در داخل و خارج از کشور دیکته کردهاند. براین اساس تمایز بنیادی قیام آبان ماه و اعتراضات بعد از آن با ماقبلش این است که فاقد رهبری است و هیچ فرد حقیقی یا حقوقی، حزب و سازمان سیاسی قانونی یا غیرقانونی اعتراضات را هدایت و هماهنگ نمیکند، زیرا هیچ فرد حقیقی یا حقوقی، حزب و سازمان سیاسی قانونی یا غیرقانونی آن را آغاز نکرده است. اما این اصل به این معنی نیست که هیچکدام از این افراد و احزاب و سازمانها هیچ نقشی در اعتراضات ندارند و یا فاعلان انقلاب (مردم) فاقد هرگونه گرایش به این افراد، احزاب و سازمانها هستند. ویژگی «فقدان رهبری واحد» که به ظاهر پاشنهی آشیل اعتراضات قیام آبان ۹۸ و بعد از آن است، ماهیت اعتراضات را ویژه و مخصوص کرده است. این مردم هستند که نه تنها توسط هیچ جریان مشخص و شناختهشدهایی رهبری نمیشوند، بلکه برعکس، به شکل غریزی و خودجوش، تمام جریانهای مشخص و شناختهشده را نیز رهبری میکنند.
دهم: فاقد رهبری واحد، واجد وحدت خودجوش
بدین ترتیب، قیام آبان ۹۸ و اعتراضات بعد از آن فاقد رهبری واحد و دارای تکثر اهداف و شعارها بوده است، با این وجود در تعیین تاکتیکها دارای وحدت خودجوش و در تعیین استراتژی از غریزهی مشترک و واحدی پیروی کرده است، بدون اینکه دچار انشقاق، افتراق و چنددستگی در صحنهی عمل و کف خیابان شود.
یازدهم : مطالبات رادیکال با پایگاه گسترده مردمی
قیام آبان ۹۸ برخلاف جنبش سازمانها و احزاب برانداز دههی شصت که فاقد پایگاه گستردهی مردمی بود و نیز برخلاف مطالبات محدود و رهبری سازشکار اعتراضات دههی هفتاد و هشتاد، هم مردمی و هم مطالباتش رادیکال و ساختارشکن بود.
دوازدهم : تغییر کانون اصلی جغرافیای انفجار
از قیام آبان ۹۸ تا کنون به دلیل تغییر کانون اصلی جغرافیای انفجار یک دگردیسی بنیادی صورت گرفته است. این انفجار از تهران و مراکز استانهای مرفه به استانهای محروم، کردستان و سیستان و بلوچستان و شهرهای کوچک حومهی مراکز استانهای بزرگ و مرفه، مانند شاهین شهر، شهریار، فردیس، کرج و…انتقال پیدا کرده است.
سیزدهم : نقش محوری زنان و مادران دادخواه در مبارزات
دوازدهم: اگرچه اولین و مهمترین اعتراضات پس از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷، در اسفند ماه همان سال و در روز هشتم مارس روز جهانی زن توسط زنان صورت گرفت و اعتراضات زنان در دهههای بعد نیز ادامه یافت ( کمپین دومیلیون امضاء و چهارشنبههای سفید و…) اما حضور زنان از قیام آبان ۹۸ تا به امروز به شکل شگفتانگیز و حیرتآوری ماهیت اعتراضات را متفاوت کرده و در نهایت در انقلاب ژینا به وجه غالب انقلاب تبدیل شد. در این راستا نقش مادران دادخواه در فاصلهی بین اعتراضات به عنوان حلقههای اتصال زنجیرهی اعتراضات اهمیت تعیینکنندهای پیدا کرد. آنها مراسم مختلفی برگزار کردند، اعتراض کردند، فریاد کشیدند و آن قدر قصهی فرزندان دلبندشان را روایت کردند تا موفق شدند آنرا به جان جامعهی ستمزدهی ایران گره بزنند.
چهاردهم: شکست اقتدار جعلی نظام
قیام آبان ۹۸ نه تنها مشروعیت نظام را به شکل سراسری زیر سئوال برد بلکه اقتدار جعلی نظام را درهم شکست. بعد از قیام آبان شعاری مثل « مرگ بر دیکتاتور » که پیش از آن با وحشت فراوان در اعتراضات به بیان در میآمد نه تنها عادی و عمومی شد بلکه شعارهایی رادیکال در این راستا که حاکمیت سیاسی را به عنوان نظام به چالش میکشید عمومیتر و فراگیرتر شدند.
پانزدهم : گذر از بیشکلی جمعی
از منظر آگاهی اجتماعی قیام آبان ماه نماد بیداری مردمی و ملی است. شباهت در بیشکلی جمعی و انتخاب میان بد و بدتر که چهار دهه به شکل عمومی و سراسری عادی و حتی تبدیل به فضیلت شده بود، در این قیام درهم شکست و فرو ریخت.
شانزدهم: یگانگی اخلاقی و خویشتنیابی جمعی
از منظر روانشناسی تودهای، در قیام آبان ماه اولین سمزدائی جمعی و درونی مردم ایران از اخلاق مسموم دروغگویی و ریاکاری ایدئولوژیک نظام جمهوری کلید خورد و خویشتنیابی جمعی آغاز شد. در این قیام مردم به شکل سراسری و جمعی به انشقاق اخلاقی میان بود و نمود آگاهانه نه گفتند و در راستای یگانگی اخلاقی حرکت رو به رشد جمعی را آغاز کردند.
هفدهم : برملا شدن چهره سرکوبگر رژیم
قیام آبان ماه نظام جمهوری اسلامی را مجبور کرد انواع و اشکال سرکوب را که قبل از قیام آبان مخفیانه انجام میداد و وجود آنها را انکار میکرد، علنی و عمومی کند. از این نظر نیز چهرهی بزک شدهی نظام قدرت هم در سطح داخلی و هم در سطح خارجی برملا شد.
هجدهم: باطل شدن افسونگریهای ایدئولوژیک
طوفان آبان ۹۸ تمام لجن پنهان، متعفن و ته نشینشدهی چند دهه حاکمیت جمهوری اسلامی را که با افسونگریهای ایدئولوژیک در ابهام باقی مانده بود، به سطح آورد و رازی را برای پنهان ماندن باقی نگذاشت.
نوزدهم: بیاعتبار شدن تاکتیک فرصتطلبانه «سکوت در زمان موثر و اعتراض در زمان غیرموثر»
با دوقطبیشدن فضا و تمایز مرز میان دوستان و دشمنان انقلاب، قیام آبان ۹۸ چهره بسیاری از اپورتونیستهای سیاسی در قدرت را که از تاکتیک فرصتطلبانهی «سکوت در زمان موثر و اعتراض در زمان غیرموثر» استفاده میکردند برملا و مانورهایشان را بیتأثیر کرد. این گروه از افراد یا مجبور شدند در قبال حوداث در همان زمان وقوعشان موضعگیری کنند و یا گفتار و اعمالشان بیاعتبار و بیتاثیر شد.
بیستم : سکوی پرش اعتراضات آتی
قیام آبان ۹۸ به معیار و سکوی پرش تمام اعتراضات فردی و جمعی بعد از خودش تبدیل شد. از آن به بعد، تمام موضعگیریهای سیاسی افراد و محتوای بیانیههای سیاسی و هنری یا میبایستی از معیارهای رادیکال جدید تبعیت میکردند و یا فاقد جدیت و تاثیرگذاری بودند. به همین دلیل محتوا، لحن و ادبیات موضعگیریهای سیاسی افراد و تمام بیانیههای سیاسی و هنری بعد از قیام آبان به صورت رادیکال تغییر کرد.
بیست و یکم: به حرکت درآمدن لوکوموتیو انقلاب
همان طور که کارل مارکس در «نبردهای طبقاتی در فرانسه» میگوید، انقلابها لوکوموتیوهای تاریخاند. در قیام آبان ۹۸ لوکوموتیو انقلاب به حرکت درآمد. از اين گام ديگر توقف کامل لوکوموتیو و بازگشت به عقب به شکل جمعی غیرقابل تصور است. از لحظهی قیام آبان ۹۸ به بعد فقط يک شکل پویایی برای لوکوموتیو انقلاب قابل تصور است: حرکت به جلو.
سلام و تشکر از ارسال مطلب روان و ملموسی که تهیه کردید
فکر میکنم سرچشمه حرکت لکوموتیو انقلاب سازش ناپذیری حکومت در پذیرش مطالبات حداقلی و نجیبانه مردم بود که برای اولین بار در زمان اعتراضات به نتایج ساختگی انتخابات سال 88 شکل گرفت و نظام ج .ا هیچ سهمی برای معترضین حتی در حد شمارش دوباره ارا را قائل نشد.
اگرچه در هر صورت و با هر نتیجه ای چه نامزد اصلاح طلب و چه اصولگرا تفاوتی چشمگیری در تغییر رفتار و راستای نظام حاصل نمیشد (مهندس موسوی یا کروبی در نهایت چه میتوانستند بکنند یا تا کجا پیش میرفتند؟) ولی ایستادگی و برخورد و رد درخواستهای حداقلی معترضان در حد توجه به اعتراضات مدنی و برابر کردن ان با فتنه و مزدوری بیگانه شکافی را ایجاد کرد تا بطوریکه فرمودید متاسفانه با همراهی گروههای برخودار و متصل به منافع حکومت و توهم مسئولین کشور در تعلق کلیت کشور بخود و تصور تسلط ؛ به تعیین محدودیت و نقض حقوق شهروندان اقدام و در ادامه با تابوت کردن فتنه و زدن میخ بر ان شدند تا فقط بخود ثابت کنند و نشان دهند مردم عمله و خود انقدر حاکمند که نیازی به مراعات را نمیبینند؛البته اولین کسانی که احساس تردید در این حقیقت را داشتند خودشان بودند تا از تردید عقل و هراس خویش فرار کنند.
این شکاف هر سال متناسب با ترس از مردم و توهم حکومت از جایگاه و حقوق خود بزرگتر شد تا ده سال بعد در 98 به جایی رسید که راه دولت و ملت را از اختلافات جزئی به ضدیت و مقابله در جهت حذفی همدیگر رساند.
در بعضی مقاطع یک رهبر هوشیار و خودمحور با اصلاح انحرافات جزئی در هدایت امور ، موقعیت خود و کشورش را نه تنها نجات میدهد بل هم تثبیت خواهد کرد.
ahrar / 14 November 2023